هشدار قرآن کریم نسبت به خطر «ارتجاع»

0 ۱۷۷

ارتجاع خطر مهمی است که رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی اخیرشان در دیدار با مردم غیور تبریز مطرح نمودند. خطری که به عنوان آفت و تهدیدبرای همه انقلاب های جهان مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. واپسگرایی، عقب نشینی از آرمان ها و ارزش های هر انقلاب و عدم حرکت به سوی آن ها تعریف اجمالی برای ارتجاع خواهد بود. حال می خواهیم ببینیم آیا قرآن و سیره اهل بیت عصمت و طهارت در باره موضوع ارتجاع موضعی دارند؟ و اگر پاسخ مثبت است، مقابله و مواجهه با ارتجاع از منظر ثقلین چگونه خواهد بود؟ ارتجاع خطرناک است؛ من وظیفه دارم خطر را به مردم بگویم رهبر انقلاب: راجع به آسیب شناسی انقلاب هم چون وقت دیگر کم است و به ظهر نزدیکیم، من یک جمله ی کوتاه عرض میکنم. یکی از مهم ترین آفتهای همه ی انقلابها ارتجاع است. ارتجاع یعنی چه؟ یعنی این حرکتی که انقلاب شروع کرده بود و ملّت داشتند در این مسیر با نیروی انقلابی و با سرعت حرکت میکردند، در یک جاهایی سست بشوند، بعد متوقّف بشوند، بعد برگردند؛ این ارتجاع است؛ ارتجاع یعنی برگشت. همه ی انقلابهای بزرگ تاریخ که ما آنها را می شناسیم -مثل انقلاب فرانسه، مثل انقلاب روسیه و انقلابهایی که در کشورهای آفریقا و آمریکای لاتین و جاهای دیگر اتّفاق افتاد- تقریباً بدون استثنا در سالهای اوّل عمر خودشان به این بلیّه دچار شدند؛ اینکه چهل سال بگذرد و شعارهای انقلاب دست نخورد، تکان نخورد، در هیچ کدام از این انقلابها وجود ندارد؛ ما توانستیم این شعارها را حفظ کنیم. امّا خطرناک است؛ من وظیفه دارم خطر را به مردم عزیزمان بگویم. ما اگر به سمت اشرافیگری حرکت کردیم، این رفتن به سمت ارتجاع است؛ اگر به جای توجّه به طبقه ی ضعیف، دل سپرده ی طبقات مرفّه و زیاده خواه در کشور شدیم، این حرکت به سمت ارتجاع است؛ اگر به جای تکیه ی به مردم به خارجی ها تکیه کردیم، امیدمان را به بیگانه ها بستیم، این حرکت در سمت ارتجاع است؛ این نباید اتّفاق بیفتد. نخبگان جامعه باید حواسشان باشد، مدیران جامعه باید حواسشان باشد. مدیران کشور باید بشدّت مراقبت کنند، مردم هم نگاه کنند، با حسّاسیّت دنبال کنند رفتار ماها را، رفتار مدیران را؛ با حسّاسیّت. ارتجاع چیز خطرناکی است. ارتجاع وقتی اتّفاق می افتد، معنایش این است که همان آدمهای انقلابیِ سابق سرِ کارند امّا خط را عوض کرده اند، راه را عوض کرده اند؛ کأنّه انقلاب شده بود برای اینکه آنها بروند و ما بیاییم سرِ کار! برای این [کار] که انقلاب نشد؛ انقلاب یعنی دگرگونی، انقلاب یعنی تغییر مسیر، انقلاب یعنی یک هدفهای والائی را در نظر گرفتن و به سوی آنها حرکت کردن؛ اگر از این هدفها فراموش کردیم، دیگر انقلاب نیست. خطر ارتجاع، مسئله و آفتی نیست که تنها دامن گیر انقلاب های مختلف جهان شود بلکه ادیان الهی پس از گسترش، توحید و یگانه پرستی، پس از کفر و شرک در جامعه هم می تواند دچار خطر ارتجاع گردد تا جایی که قرآن کریم نسبت به این مسئله موضع گیری نموده است و مسلمین را از خطر آن هشدار داده است. وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرینَ محمد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) جز یک پیامبر نیست که پیش از او نیز پیغمبرانی بودند و درگذشتند، آیا اگر او به مرگ یا شهادت درگذشت شما باز به دین جاهلیّت خود رجوع خواهید کرد؟ پس هر که مرتد شود به خدا ضرری نخواهد رسانید، و البته خدا جزای نیک اعمال به شکرگزاران عطا کند. (۱۴۴-آل عمران) مرحوم علامه طباطبائی(ره) ذیل آیه فوق در تفسیر المیزان، دلالت این آیه را بر موضوع ارتجاع تایید کرده و می فرماید: انقلبتم علی اعقابکم ) انقلاب بر عقبین (دو پاشنه ) بنا به گفته راغب به معنای این است که فلانی متمایل به برگشتن شد و برگشت و جمله : (انقلب علی عقبیه ) نظیر جمله (رجع علی حافرته ) و جمله : (ارتدا علی آثارهما قصصا)، و کلمه : رجع همه به معنای برگشتن به محل اول یا حال اول است. و چون در آیه مورد بحث انقلاب بر اعقاب را جزای شرطی قرار داده که عب ارت است از مرگ و یا کشته شدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله )، این معنا را می فهماند که منظور از برگشت، برگشتن از دین است، نه برگشتن از کار جنگ، چون هیچ ارتباطی میان فرار از جنگ با مرگ و یا قتل رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله ) نیست، و تنها رابطه و نسبتی که تصور دارد بین مرگ آن جناب و برگشتن از ایمان به کفر است، و دلیل بر اینکه مراد این است، جمله : (و طائفه قد اهمتهم انفسهم یظنون باللّه غیر الحق ظن الجاهلیه…) می باشد که در آیات بعد قرار دارد و بیانگر حال همین اشخاص است که اگر رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله ) از دنیا برود از دین خدا بر می گردند، چون غیر از حفظ منافع دنیائی خود هیچ همی ندارند، اگر بدین خدا هم می گروند برای تاءمین همین منافع است، در نتیجه مادام که از پستان دین می دوشند دین دارند، و از آن دم می زنند، همینکه منافعی بر ایشان نداشت، و بلکه به منافع دنیائی شان لطمه زد از آن بر می گردند، و آنها که در جنگ احد با شنیدن قتل رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله ) برگشتند، (از دین برگشتند نه از جنگ )، علاوه بر اینکه نظیر آن فراری که در احد از این طایفه سر زد، در غیر احد از قبیل جنگ حنین و خیبر و غیر آن دو نیز سر زد، و خدای تعالی در آن دو جریان چنین خطابی به آنها نکرد، و از فرار و پشت کردنشان به جنگ، چنین تعبیری نکرد و نفرمود: شما در خیبر و حنین (انقلبتم علی اعقابکم ) بلکه تنها فرمود (و در روز حنین وقتی از کثرت جمعیت خود مغرور شدید، همین باعث شد که کاری از پیش نبرید، و زمین با همه فراخ و وسعتش بر شما تنگ شود و در آخر فرار کنید) پس حق این است که مراد از انقلاب علی الاعقاب، برگشتن به کفر سابق است، نه فرار از جنگ. حاصل آنکه خطر ارتجاع نه تنها انقلاب های جهان را تهدید می کند بلکه قرآن کریم در زمان حیات رسول خدا، امت مسلمان را نسبت به خطر ارتجاع بعد از وفات یا شهادت رسول گرامی اسلام هشدار داده است. چند ساعتی از شهادت رسول گرامی اسلام(ص) نگذشته بود تا هشدار قرآن کریم در جامعه اسلامی بعد از پیامبر(ص) صورت عینی یافت و آفت ارتجاع به وقوع پیوست. هنوز ساعتی از شهادت نبی اکرم(ص) نگذشته بود و دفن پیامبر(ص) صورت نپذیرفته بود تا عده ای از خواص و منافقین در سقیفه بنی ساعده جمع شدند و یکی از مهم ترین دستورات الهی و سفارشات نبی مکرم اسلام(ص) را کنار گذاشتند. همان اصلی کنار زده شد که پس از نزول حکم از طرف خداوند و معرفی اش توسط نبی اکرم(ص)، خداوند امت را به اکمال دین، اتمام نعمت و رضایت از اسلام بشارت داد و آن اصل اساسی دین چیزی جز ولایت بلافصل امیرالمومنین علی علیه اسلام نبود. وقتی انقلاب جامع نبی اکرم(ص) تنها ساعتی پس از شهادت ایشان دچار ارتجاع می شود، به طریق اولی انقلاب خمینی کبیر(ره) هم که الهام گرفته از همان انقلاب جامع نبوی بود، از آن خطر و آفت مستثنی نخواهد بود. حال که دانستیم جامعه نبوی پس از ایشان دچار ارتجاع شده بود، رفتار و سیره اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در مقابله و مواجهه با آن می تواند الگوی بسیار مناسبی برای مبارزه با ارتجاع در طول تاریخ بشریت تلقی گردد. قیام و صبر امیرالمومنین(ع)؛ مظهر مبارزه با ارتجاع پس از این که جانشینی امیرالمومنین(ع) و ولایت و خلافت آن حضرت غصب گردید و اولین قدم برای تحقق انحراف و ارتجاع در انقلاب جامع نبوی(ص) رقم خورد، امیرالمومنین(ع) علیه این ارتجاع قیام و مبارزه نمود. بیعت نکردن با غاصبین حق ولایت، تبدیل شدن منزل امیرالمومنین(ع) به تجمع گاه مخالفینِ طواغیت زمان، محاجه و مناظره امیرالمومنین(ع) با خلفا و روشنگری،یادآوری و طلب استمداد از مهاجرین و انصار برای اعاده خط اصیل انقلاب جامع نبوی و حکم الهی، تنها و تنها بخشی از مبارزه ی مجاهدانه امیرالمومنین(ع) در مقابله با ارتجاع انقلاب جامع نبوی بود. اما نکته جالب تر ماجرا اینجاست که حتی زمانی که امیرالمومنین(ع) بنا به مصلحت اسلام احساس تکلیف کرد تا صبر نماید؛ حتی دوران صبر ایشان هم مظهر مبارزه با ارتجاع بود. نقل بخشی از روایت تاریخی زیر می تواند به اثبات این مدعا کمک نماید: منبع: بحار الأنوار ،علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۱۷۱-۱۷۲ فَغَسَلَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَمْ یَحْضُرْهَا غَیْرُهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ زَیْنَبُ وَ أُمُّ کُلْثُومٍ وَ فِضَّهُ جَارِیَتُهَا وَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ وَ أَخْرَجَهَا إِلَی الْبَقِیعِ فِی اللَّیْلِ وَ مَعَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ صَلَّی عَلَیْهَا وَ لَمْ یَعْلَمْ بِهَا وَ لَا حَضَرَ وَفَاتَهَا وَ لَا صَلَّی عَلَیْهَا أَحَدٌ مِنْ سَائِرِ النَّاسِ غَیْرُهُمْ وَ دَفَنَهَا بِالرَّوْضَهِ وَ عَمَّی مَوْضِعَ قَبْرِهَا وَ أَصْبَحَ الْبَقِیعُ لَیْلَهَ دُفِنَتْ وَ فِیهِ أَرْبَعُونَ قَبْراً جُدُداً وَ إِنَّ الْمُسْلِمِینَ لَمَّا عَلِمُوا وَفَاتَهَا جَاءُوا إِلَی الْبَقِیعِ فَوَجَدُوا فِیهِ أَرْبَعِینَ قَبْراً فَأَشْکَلَ عَلَیْهِمْ قَبْرُهَا مِنْ سَائِرِ الْقُبُورِ فَضَجَّ النَّاسُ وَ لَامَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ قَالُوا لَمْ یُخَلِّفْ نَبِیُّکُمْ فِیکُمْ إِلَّا بِنْتاً وَاحِدَهً تَمُوتُ وَ تُدْفَنُ وَ لَمْ تَحْضُرُوا وَفَاتَهَا وَ الصَّلَاهَ عَلَیْهَا وَ لَا تَعْرِفُوا قَبْرَهَا ثُمَّ قَالَ وُلَاهُ الْأَمْرِ مِنْهُمْ هَاتُمْ مِنْ نِسَاءِ الْمُسْلِمِینَ مَنْ یَنْبُشُ هَذِهِ الْقُبُورَ حَتَّی نَجِدَهَا فَنُصَلِّیَ عَلَیْهَا وَ نَزُورَ قَبْرَهَا فَبَلَغَ ذَلِکَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ فَخَرَجَ مُغْضَباً قَدِ احْمَرَّتْ عَیْنَاهُ وَ دَرَّتْ أَوْدَاجُهُ وَ عَلَیْهِ قَبَاهُ الْأَصْفَرُ الَّذِی کَانَ یَلْبَسُهُ فِی کُلِّ کَرِیهَهٍ وَ هُوَ مُتَوَکِّئٌ عَلَی سَیْفِهِ ذِی الْفَقَارِ حَتَّی وَرَدَ الْبَقِیعَ فَسَارَ إِلَی النَّاسِ النَّذِیرُ وَ قَالُوا هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَدْ أَقْبَلَ کَمَا تَرَوْنَهُ یُقْسِمُ بِاللَّهِ لَئِنْ حُوِّلَ مِنْ هَذِهِ الْقُبُورِ حَجَرٌ لَیَضَعَنَّ السَّیْفَ عَلَی غَابِرِ الْآخِرِ فَتَلَقَّاهُ عُمَرُ وَ مَنْ مَعَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ قَالَ لَهُ مَا لَکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ وَ اللَّهِ لَنَنْبُشَنَّ قَبْرَهَا وَ لَنُصَلِّیَنَّ عَلَیْهَا فَضَرَبَ عَلِیٌّ بِیَدِهِ إِلَی جَوَامِعِ ثَوْبِهِ فَهَزَّهُ ثُمَّ ضَرَبَ بِهِ الْأَرْضَ وَ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ السَّوْدَاءِ أَمَّا حَقِّی فَقَدْ تَرَکْتُهُ مَخَافَهَ أَنْ یَرْتَدَّ النَّاسُ عَنْ دِینِهِمْ وَ أَمَّا قَبْرُ فَاطِمَهَ فَوَ الَّذِی نَفْسُ عَلِیٍّ بِیَدِهِ لَئِنْ رُمْتَ وَ أَصْحَابُکَ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ لَأَسْقِیَنَّ الْأَرْضَ مِنْ دِمَائِکُمْ فَإِنْ شِئْتَ فَاعْرِضْ یَا عُمَر. فَتَلَقَّاهُ أَبُو بَکْرٍ فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ بِحَقِّ رَسُولِ اللَّهِ وَ بِحَقِّ مَنْ فَوْقَ الْعَرْشِ إِلَّا خَلَّیْتَ عَنْهُ فَإِنَّا غَیْرُ فَاعِلِینَ شَیْئاً تَکْرَهُهُ قَالَ فَخَلَّی عَنْهُ وَ تَفَرَّقَ النَّاسُ وَ لَمْ یَعُودُوا إِلَی ذَلِکَ. ترجمه: حضرت علی علیه السّلام فاطمه زهرا سلام الله علیها را غسل داد. به هنگام غسل دادن وی غیر از حضرت علی علیه السّلام، حسنین علیهما السّلام، زینب، امّ کلثوم، فضه خادمه و اسماء بنت عمیس کسی دیگر حضور نداشت. آنگاه جنازه آن بانو را شبانه با حضور حسنین علیهما السّلام به جانب بقیع حمل نمودند و نماز بر بدن مبارک خواندند، کسی از فوت ایشان مطّلع نشد، احدی از مردم بر بدن آن بانو نماز نخواند مگر آن افرادی که گفته شد. علی علیه السّلام بدن مبارکش را در روضه مقدسه دفن و موضع قبرش را پنهان کرد. صبح آن شبی که فاطمه علیها السّلام را دفن نمودند اثر چهل قبر جدید در قبرستان بقیع مشاهده می شد. هنگامی که مسلمانان از رحلت حضرت فاطمه آگاه و متوجه بقیع شدند با چهل قبر جدید مواجه گردیدند، نتوانستند قبر حضرت زهرا را از میان آن چهل قبر تشخیص دهند. عموم مردم از این مصیبت ضجّه کردند و یک دیگر را ملامت نمودند و گفتند: پیغمبر شما بیش از یک دختر یادگاری ننهاد، فاطمه رحلت کرد و دفن شد و شما به هنگام مردنش حاضر نشدید، نماز بر جنازه اش نگذاشتید و محل قبر او را هم نمی دانید! زعمای قوم گفتند: گروهی از زنان مسلمان را احضار کنید که این قبرها را بشکافند تا جنازه فاطمه را به دست بیاوریم و بر بدن او نماز بخوانیم و قبرش را زیارت کنیم. هنگامی که خبر این توطئه به گوش حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام رسید، در حالی آمد که خشمناک، چشمان مبارکش سرخ، رگهای گردنش بیرون زده، قبای زرد رنگی پوشیده بود که آن را به هنگام غضب و ناراحتی می پوشید و دست بر ذو الفقار گرفته بود، آمد تا وارد بقیع شد. شخصی به میان مردم رفت و گفت: این علی بن ابی طالب است که با این حالت آمده و سوگند می خورد که اگر یک سنگ از این قبور جابجا شود شمشیر را در میان همه شما بگذارد و تا آخرین نفر شما را نابود نماید. عمر در حالی که با یارانش بود، با حضرت امیر علیه السّلام ملاقات کرد و گفت: ای ابو الحسن! چه منظور داری؟ به خداوند سوگند ما قبر فاطمه را می شکافیم و بر جنازه اش نماز می گزاریم. حضرت امیر لباسهای وی را گرفت و او را از جای بر کند و بر زمین زد و فرمود: یابن السوداء! من حقّ خود (یعنی مقام خلافت ) را بدین جهت از دست دادم و در راه رسیدن به آن صبر کردم که مبادا مردم از دین خویش برگردند و دچار ارتداد شوند. اما در باره قبر فاطمه: به حقّ آن خدایی که جان علی در دست قدرت اوست اگر تو و یارانت راجع به این قبرها عملی انجام دهید زمین را از خون شما سیراب خواهم کرد. عمر! از این خیال در گذر! پس از عمر ابو بکر با حضرت امیر ملاقات نمود و گفت: ای ابو الحسن! تو را به حقّ پیغمبر اسلام و آن کسی که بالای عرش است سوگند می دهم که از عمر دست برداری، زیرا ما از انجام دادن عملی که تو نمی پسندی خودداری می کنیم. راوی می گوید: علی علیه السّلام عمر را رها کرد و مردم پراکنده شدند و به دنبال مقصود خود بازنگشتند. امیرالمومنین(ع) در پاسخ به جسارت خلیفه دوم، دلیل صبرشان را در مقابله با غاصبان حق ولایت و خلافت ترس از ارتداد مردم بیان می دارند. علی(ع) می دانست که مردم تازه مسلمان شده بودند و اسلام تازه شکل گرفته بود و اختلاف و قیام در آن برهه زمانی شاید منجر به بازگشت مردم از ایمان به کفر و در نتیجه ارتداد آن ها می گشت لذا امیرالمومنین(ع) فلسفه سکوت و صبر خود را هم، مبارزه با ارتجاع بیان می دارد. به همین جهت است که می توان قیام و صبر علی (ع)، هردو را به عنوان مظهر مبارزه با ارتجاع و انحراف دانست. فاطمه زهرا(س)؛ شهیده راه مبارزه با ارتجاع پس از غصب خلافت و غصب فدک، فاطمه زهرا(س) پا به پای امیرالمومنین(ع) به مبارزه با انحراف و ارتجاع دین پدر بزرگوارشان می پردازند. چه آن زمان که به محاجه و مناظره با خلفا و غاصبان ولایت و خلافت امیرالمومنین(ع) می پردازند، چه آنجا که چهل شبانه روز به درب خانه مهاجرین و انصار می روند و واقعه غدیر را برای مردم یادآوری می نمایند، چه آن زمان که در مسجد پیامبر خطبه می خوانند و چه آن زمان که در راه همین مبارزه ها و مجاهده ها شهیده می شوند و جانشان را تقدیم می کنند؛ همه و همه مبارزه با ارتجاع و انحراف دین الهی و سیره نبی اکرم(ص) بود. حضرت زهرا(س) در فراز های مختلف خطبه فدکیه ضمن توجه دادن به گذشته مردم مدینه که روزگارانی در زندگی جاهلی خود غوطه ور بودنداز طرفی و نقش دین الهی و سیره پیامبر(ص) در رشد و تشخص امت از طرف دیگر، انحراف هایی را که عده ای در دین وارد کردند و ظلم هایی را که به اهل بیت پیامبر(ص) وارد آوردند متذکر می شوند و گویی به روشنگری و مبارزه با ارتجاع انقلاب جامع نبوی (ص) می پردازند. به عنوان نمونه به یک فراز از آن خطبه با عظمت بسنده می کنیم: ثم عطفت علی قبر النبیّ صلی اللَّه علیه و آله، و قالت: سپس آن حضرت رو به سوی قبر پیامبر کرد و فرمود: قَدْ کانَ بَعْدَکَ اَنْباءٌ وَهَنْبَثَهٌ – لَوْ کُنْتَ شاهِدَها لَمْ تَکْثِرِ الْخُطَبُ بعد از تو خبرها و مسائلی پیش آمد، که اگر بودی آنچنان بزرگ جلوه نمی کرد. اِنَّا فَقَدْ ناکَ فَقْدَ الْاَرْضِ وابِلَها – وَ اخْتَلَّ قَوْمُکَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لا تَغِبُ ما تو را از دست دادیم مانند سرزمینی که از باران محروم گردد، و قوم تو متفرّق شدند، بیا بنگر که چگونه از راه منحرف گردیدند. قیام امام حسین(ع)؛ انقلاب جامع علیه ارتجاع اگر حرکت نبی اکرم(ص) را انقلاب جامع نبوی بدانیم باید قیام امام حسین (ع) را انقلاب جامع علیه انحراف و ارتجاع همان انقلاب جامع نبی اکرم(ص) نام گذاری کنیم. چرا که اساسا اباعبدالله علیه السلام خود، فلسفه قیام با عظمت خود را اصلاح انحرافاتی که در دین جدشان وارد آوردند می دانند. امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه درنامه ای که به برادرشان محمد حنفیه نوشتند فلسفه قیام خود را اینگونه توضیح دادند: إِنّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فی أُمَّهِ جَدّی، أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ وَأَسیرَ بِسیرَهِجَدّی وَأَبی عَلِیِّ بْنِ أَبیطالِب»; «من از روی خود خواهی و خوشگذرانی و یا برای فساد و ستمگری قیام نکردم، من فقط برای اصلاح در امّت جدّم از وطن خارج شدم، میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره و روش جدّم و پدرم علی بن ابیطالب عمل کنم». در همین راستا شیخ محسن ابوالحب حویزی از شعرای قرن سیزدهم قمری نوشته ای زیبا از قول ابی عبدالله علیه السلام خلق کرده است: و ان کان دین جدی محمد(ص)، لم یستقم الا بقتلی؛ فیاسیوف خذینی اگر دین جدم محمد (ص) راه اصلاحی جز شهادت من ندارد؛ پس ای شمشیر ها مرا دربر بگیرید همه این ها تنها بخشی از سیره اهل بیت علیهم السلام در مبارزه با ارتجاعِ انقلاب جامع نبی اکرم(ص) بود. نتیجه آنکه؛ وقتی حرکت و انقلاب جامع نبی اکرم(ص) را پس از ایشان دچار ارتجاع می نمایند به طریق اولی انقاب خمینی کبیر(ره) که شاگرد مکتب با عظمت نبی اکرم(ص) می باشد از دچار شدن به خطر ارتجاع مستثنی نخواهد بود. حرکت و انقلاب جامع نبوی بعد از وجود نازنین ایشان انقلابی هایی چون اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت که مجاهدانه علیه ارتجاعِ آن انقلاب عظیم مبارزه می کردند و همواره خط اصیل حق و اسلام ناب را حفظ می نمودند؛ اما نکته مهم این جاست که انقلابی های مبارز علیه ارتجاع در انقلاب خمینی کبیر(ره) چه کسانی هستند تا به پیروی از سیره اهل بیت (ع) به قیام علیه ارتجاع و انحراف بپردازند. همه اقشار جامعه بخصوص رسانه ها، قشر نخبگان، طلاب و دانشجویان علی الخصوص جنبش های دانشجویی باید صف اول این نوع انقلابی گری علیه ارتجاع و انحراف آن هم از روش های صحیح، معقول و مشروع باشند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.