سهراب مقدمی شهیدانی: این نوشتار درصدد آن است که به سهم خود، گامی در جهت بازکاوی زندگانی آیتالله مصباح یزدی بردارد. در میان ابعاد مختلف زندگانی ایشان، تمرکز این اثر بر اندیشه، سیره و کارنامه سیاسی ایشان قرار گرفته است تا بلکه در هیاهوی برخی شبههافکنیهای غیرمستند و فقدان روایتهای مستند و تفصیلی از کارنامه و سیره سیاسی علامه مصباح یزدی، خصوصاً در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، روایتی صحیح و صریح و متقن و مستند از زندگانی و کارنامه ایشان ارائه دهد؛ البته به قدر وسع اندک و با لحاظ محدودیتهای فراوانی که در دسترسی به منابع و مستندات مربوطه وجود دارد.
پیش از این، آثاری پیرامون زندگانی سیاسی و فکری علامه مصباح نگارش یافته اما همچنان نکتهها و ناگفتههای زیادی در این باب وجود دارد که بایسته بررسی و بازخوانی است. در بخش پیشینه پژوهش، به نقاط ضعف و قوت این آثار پرداخته شده تا امتیازات نوشتار حاضر و ضرورت نگارشِ آن عیان گردد. نوشتار حاضر بعد از ملاحظه تمام منشورات قبلی، تحریر شده و تلاش دارد ضمن حفظ جهات مثبت، نواقص آثار پیشین را جبران کند. از این حیث، نوشتارِ حاضر حاوی نکتهها و ناگفتههایی است که امید است در نزد عموم تاریخپژوهان انقلاب اسلامی و خصوصاً علاقهمندان علامه مصباح یزدی، مقبول افتد و به سهم خود، خدمتی به این عالم مجاهد تلقی گردد.
گرچه زندگانی پربار علامه مصباح، از منظر سیاسی و اجتماعی، قابل مطالعه عمیق و تحلیلی است، اما به جهت تمرکز شبهات و شایعات مخالفان بر فعالیتهای ایشان در دوران مبارزات انقلاب، محور اصلی این مجموعه نیز تنها فعالیتهای سیاسی ایشان در دهه چهل و پنجاه، تا هنگام پیروزی انقلاب اسلامی است. به خواستِ خدا و به شرط حیات و توفیق، در مجلدات یا ویرایشهای بعدی این اثر، دیگر مقاطع تاریخی از حیات پربرکت علامه مصباح نیز مورد بازکاوی تاریخی قرار خواهد گرفت.
انگیزه نگارش چنین اثری، اشارتِ مورّخِ خبیرِ انقلاب اسلامی جناب حجتالاسلام والمسلمین سید حمید روحانی بود که خود در ابتدای دهه چهل در قم در زمره شاگردان مرحوم علامه مصباح(ره) بوده است. استاد روحانی در واپسین ماههای حیات آن عالمِ مهذب و مجاهد، ضرورتِ تولید چنین متنی را متذکّر شدند و دریغ و افسوس که در زمانِ حیات مرحومِ علامه، این اثر به پایان نرسید و به دلیل حساسیّتِ موضوع و پیچیدگی برخی مسائل مطروحه، انتشارِ آن به مناسبتِ چهلمین روزِ ارتحال و بعد از آن نیز ممکن نشد و متنِ حاضر در آستانهِ دومین سالگردِ علامه، در معرض مخاطبانِ ارجمند قرار گرفته است، ناگفته پیداست که این اثر نیز مانند هر اثرِ تاریخیِ دیگر، همواره نیازمندِ تکمیل و تعالی است و امید است با مساعدتِ اهلِ اطلاع و عموم خوانندگان فرهیخته، در چاپهای بعدی به تکامل برسد تا جاییکه بتواند حقِ مطلب را در مورد زندگانی و کارنامه مرحوم علامه ادا کند.
«عمّارِ انقلاب» عنوانی است که نشان میدهد کارنامه علامه مصباح را باید در سنگر روشنگری و مرزبانی عقیدتی و سیاسی به قضاوت نشست و برخلاف روایتهای مخدوش و مغالطهآمیز برخی غرباندیشان داخلی، خصوصاً قبیله التقاط، نمیتوان و نباید کارنامه ایشان را صرفاً از دریچه مقایسه با کارنامه برخی چهرههای عملیاتی حاضر در میدان مبارزه سیاسی سخت، ارزیابی کرد. اگر سلوک و کارنامه آن ارجمندان نیز در امتداد شخصیتی همچون «مالک اشتر» قابل تحلیل و بررسی است، زندگانی امثال علامه مصباح را نیز باید با حیات شخصیتی همچون «عمارِ یاسر» قیاس کرد که گرچه در بعضی عرصهها و ابعاد، به سانِ مالک اشتر ظهور و بروز ندارد اما در عرصه مجاهدت و خدمت به دین و امت و دستگاهِ ولایت، پیشتاز و کمنظیر است.
نقش علامه مصباح در پاسبانی از سنگرهای ایدئولوژیک و بسط معارف ناب اسلامی از جهات مختلف قابل ارجگذاری است؛ توجه به شرایط ویژه دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و از آن جمله، عطش سیریناپذیر نسل جوان – در ایران و اقصی نقاط جهان – نسبت به آشنایی با معنویت و معارف ناب و خلأ حوزههای علمیه در پاسخ به این نیاز فراگیر (که مع الأسف همچنان باقی است)، نقش ویژه آیتالله مصباح در عرصه جهادِ فرهنگی-معرفتی را بیشتر نمایان میسازد. خاصّه آنکه طیفی از ولایتیها و خصوصاً سرانِ انجمن حجتیه، از ابتدای مبارزه تا کنون، همواره تلاش کردهاند با پرچم نشر معارف دینی، خود را از میدان سیاست کنار بکشند. از این رو، وجودِ مقتدرانه و جریانسازِ علامه مصباح در جبهه نشر معارف اسلامی و همگرایی این تکاپوها با مجاهدتهای سیاسی، عملاً پروژه استعماری سکولارهای مقدس را ناکام گذاَشت و جریانهای معارفی بدلی و سیاستستیز را رسوا ساخت؛ چنانکه علامه طباطبایی(رضوان الله علیه) در احیای فلسفه اسلامی و تفسیر قرآن، چنین نقشی را بر دوش گرفت و جریانهای قرآن بسند متأثر از محافل سلفی- تکفیری(وهابیت شیعی) و نیز جریانهای عقلستیز ظاهربسند(متحجران و نواخباریون) را از میدان به در کرد. همچنین نقش آیتالله العظمی بهجت در احیای معنویتگرایی ناب شیعی و پیوند عرفان با فقه و سیاست، در همین راستا قابل تحلیل است. از این رو با نگاهی کلان به کارنامه فقیه و حکیم مجاهد، میتوان علامه مصباح را در تراز اساتید خود، علامه طباطبایی و آیتاللهالعظمی بهجت قرار داد. البته قیام و اقدامِ امام خمینی، به مثابه روحی بود بر کالبد همه این قبیل مجاهدتها که بانی تحولاتی شگرف در راستای تولید و تحقق اسلامِ ناب گردید.
عجیب آنکه برخی روایتهای ناروا، به این سمت کشیده شده که کارنامه «عمار انقلاب» را در خلال مقایسه با «مالکهای زمانه ما»، یکسره نادیده انگارند و گاه به جناب ایشان اتهام غیرانقلابی بودن، یا حتی مخالفت با نهضت امام بزنند!
عجیبتر آنکه منشأ برخی از این روایتها، کسانی هستند که به دلیل سقوط در پرتگاه فتنهها و بحرانهای سیاسی و تقابل با ولایت، امروزه سرگذشتشان با امثال سامری و زبیر مقایسه میشود! آیا رواست به صرفِ برخی روایتهای ناروا و ادعاهای ظالمانه چنین افرادی، کارنامه سراسر مجاهدت مرحوم علامه مصباح نادیده گرفته شود؟ تلاش برای پاسخ به این سنخ تحریفها و التفات به تفاوت دو رویکرد مذکور در عرصه مجاهدت و خدمت، علت اصلی برای انتخابِ عنوانِ «عمارِ انقلاب» برای نوشتار حاضر است.
ناگفته نماند که این اثر بر پایه اطلاعات منتشر شده و با تکیه بر روایتهای مختلف از زندگانی و فعالیتهای سیاسی علامه مصباح نوشته شده و از این جهت، روایتی چند بعدی و جامع به دست داده است. در این اثر برخی اسناد برای نخستینبار منتشر میگردد و برخی اسناد نیز برای نخستینبار با تبیین دقیق زمینههای تاریخی خود منتشر و تحلیل میگردد که مجموعاً برداشتی جدید به دست میدهد و برخی ناگفتهها و زوایای پنهانِ تاریخ معاصر را روشن میسازد.
در بازتاب نقلهای دیگران پیرامون زندگانی و فعالیتهای آیتالله مصباح نیز برای نخستینبار تقریباً تمام منابعِ موجود مورد بازخوانی و ارزیابی قرار گرفته، و نقلهای پراکنده به مثابه قطعات پراکنده یک پازل بزرگ، در کنار اسناد و سایر منابع موجود، قرار گرفته تا مجموعاً روایتی جامع و جدید از زندگانی علامه مصباح به دست دهد.
علامه مصباح یزدی چهرهای ذوابعاد و در عین حال به شدّت کتوم بود.
از این رو، بازخوانی فعالیتها و خدمات گسترده و متنوع ایشان اصلاً آسان نیست و گاه، بدونِ بازخوانی زمینههای تاریخی، فکری و سیاسیِ برخی اقدامات، نمیتوان حقّ مطلب را ادا کرد. لذا در این اثر موضوعاتی مطرح گردیده که چهبسا در نظر بدوی غیرضروری و حتی مصداق «خروج از بحث» تلقّی گردد، اما به نظر نگارنده به دلیل ضرورتِ ترسیم زمینهها و بسترها در کشف فضای فکری حوزویان و نیز دستیابی به روایتی دقیق و عمیق از مجاهدتهای خاموشِ علامه مصباح، راهی جز تفصیلِ برخی موضوعات بنیادینِ تاریخی باقی نبود. طبعاً با دسترسی به اسناد و خاطرات منتشر نشده مرتبط با ایشان، جای تکمیل و تتمیم این اثر همچنان باقی است. نگارنده از تمام مراکز تاریخی و عمومِ مطلعین و مرتبطین با علامه مصباح یزدی که اسناد یا خاطراتی در این زمینه در دست دارند، استدعا دارد که برای تکمیل این اثر، مطالب خود را در اختیار قرار دهند تا بلکه در سایه تلاشی جمعی، حق آن عالم مجاهد، ادا شود.
اسناد و ناگفتههای تاریخی مندرج در کتاب «عمار انقلاب» سرفصل تحلیلها و رهیافتهای تاریخی جدید خواهد بود که زوایایی تازه و ناگفته از تاریخ حوزه علمیه قم و تاریخ معاصر ایران، خواهد گشود.