اهتمام حاکمیّتی به حجاب
مهدی جمشیدی: ۱. در ابتدا، تعدادی از کنشها و نمودهای فرهنگی را در کنار یکدیگر مینشانم و یکجا و سلسلهوار عرضه میکنم یا شاید میان این قطعههای بهظاهر گسسته، اتصال و ارتباطی برقرار شود و یک «کلّیّتِ خطرناک» و «مجموعۀ چالشگر» شکل بگیرد: «کافیشاپهای غربی»، «زیستِ شبانه»، «دوچرخهسواریِ زنان»، «شادی و نشاط در قالب رقص در مهد کودکها»، «آببازیِ دختران و پسران در پارک»، «ساسی مانکن»، «سگگردانی و همزیستی با سگ»، «پارتیها و جشنهای مختلط»، «استخرهای مختلط»، «کنسرت مختلط»، «تکخوانیِ زنان»، «حضورِ زنان در ورزشگاهها»، «اردوی دانشجوییِ مختلط»، «مرجعیّتِ اجتماعیِ سلبریتیهای بیآرمان و منفعتپرست»، «غلبۀ شبکههای اجتماعیِ غربی»، «مجازیزدگی و غرقشدن در فضای مجازی»، «بازیهای رایانهای خشن و جنسی»، «ازدواجِ سفید و همباشی»، «آزادیِ تغییرِ دین»، «حقوق و آزادیهای فرقههای ضالّه»، «مانورِ تجمّل و دور بازی با خودروهای لوکسِ میلیاردی»، «کشف حجاب سلبریتیها پس از مهاجرت»، «آزادیهای یواشکی»، «حجاب استایلها»، «حجابِ اختیاری و حجابِ اجباری» و … . اینها همگی «اتّفاق» هستند؟! هیچ دستی در «پشت صحنه» نیست؟! کاسهای زیر نیمکاسه نیست؟! «خطّ» است یا «خطا»؟! آیا این «روندِ فرهنگیِ پیشرونده»، متوقفشدنی هست یا هر روز، بدتر از دیروز خواهد شد؟!
۲. حجاب، مهم است و اولویّت دارد؛ چون «سبک زندگیِ فاسد»، باورها و اعتقادات را نیز از بین میبرد؛ چون حجاب، امر «محسوس و آشکار و علنی» هست؛ چون بیحجابی در حال «گسترش» هست؛ چون «بچهها و نوجوانها»ی ما در خیابانها بهراحتی حجم و گاهی سطح اندامهای زنان و دختران را میبینند؛ چون مسأله، «ناموس» و «عفت» و «غیرت» هست؛ چون حکومت اسلامی باید از «حرام اجتماعی» جلوگیری کند و کشف حجاب نیز حرام اجتماعی هست؛ چون «فرهنگ»، مهم هست و ما گرفتار «مظلومیّت فرهنگ» هستیم و حجاب نیز امر فرهنگی هست؛ چون باعث «درگیریهای خیابانی» شده است و امکان نهیازمنکر در حال زوال است؛ چون دشمن در پی «هویّتزدایی» است و حجاب نیز «نماد هویّتیِ» ماست؛ چون کشف حجاب، «معنای سیاسی» هم دارد و دهنکجی به انقلاب هم هست؛ چون مسأله فقط حجاب نیست، بلکه حجاب، «نقطۀ آغاز» هست؛ و … . رهبر انقلاب گفته است که «فرهنگ»، یکی از سه اولویّت ماست و در فرهنگ هم اصل، «سبک زندگی» هست و در سبک زندگی، «حجاب» مهم هست، و اهمّیّتش هم به «تمرکز فراوان دشمن» برمیگردد و ما نیز باید بر روی نقاطی متمرکز بشویم که «دشمن» هدف گرفته است.
۳. ما مقصریم که «فضاسازی» و «روایتسازی» نکردیم و در عمل نشان دادیم که از امکان تحقّق حجاب، عقبنشینی کردیم. عدممداخلۀ حاکمیّت، موجب محفوظماندن احترام محجبهها نخواهد شد، بلکه محجبهها را به یک «جریان اقلّی» تبدیل خواهد کرد که «تهماندۀ گذشتۀ ایدئولوژیکِ انقلاب» هستند. فقر حضورِ مقتدارنۀ حاکمیّت در مسألۀ حجاب، بیحجابها را جسور کرده است. امروز باید بر خطّ قرمز بودن «شرع» و «قانون»، ایستاد و اندکی هم عقب ننشت. «تجدیدنظر در روشها» و «بهکارگیری سازوکارهای کارآمدتر» نیز ارتباطی با این بحث ندارد و روشن است که همواره باید در روشها، «بازاندیشی» کرد و فنآوریهای فرهنگی و انضباطی «دقیقتر» و «نافعتر»ی را به کار گرفت. مسألۀ اینان، «رهاسازی حجاب» است و وانهادن آن به انتخاب خود فرد، نه بهینهسازی مواجهه با بیحجابها.
۴. رهبر انقلاب پیش از این، چندین بار تصریح کرده بود که: اوّلاً، حجاب را مسألۀ «بسیار مهم» میداند؛ ثانیاً، با حجاب اختیاری، مخالف هست؛ ثالثاً، «حاکمیّت» باید از بیحجابی بهعنوان «مصداق حرام اجتماعی»، جلوگیری کند. ایشان در سخنرانی اخیر خویش، خطاب به «ائمۀ جمعه» توصیه کردند و روشن هست برخی از این توصیهها – از لحاظ چگونگی عمل و اولویّتبندی – به همان «موقعیّت خاصِ ائمۀ جمعه»، منحصر هست و امر «مطلق» و «عام» نیست. در عین حال، رهبری نگفتند که ائمۀ جمعه در مسألۀ بیحجابی دخالت نکنند، بلکه امر کردند که آنها در همین مسأله، «هدفِ سطح بالاتری» را در نظر بگیرند. «رفتار پدرانه و دوستانه» و «نفرّتپراکنینکردن»، بهمعنی «اجرای درست قانون» هست، نه «اجرانکردن قانون»؛ و فراتر از آن، بهمعنی هدایت بیحجابها با زبان خوش و تذکّرات نرم در مراحل ابتدایی هست.
۵. با اینهمه، اولویّت نه به معنی «نادیدهگرفتن بقیۀ مفاسد» است و نه به معنی علاج آنها در «مرحلۀ بعدی» است، بلکه در مقام تدبیر جامعه، باید برنامههای «موازی» و «همزمان» طرّاحی کرد. صلاح و صواب این است که همین قدمی را که برداشته شده، تضعیف و تخریب نکنیم و کمک کنیم منکر و فسادِ کشف حجاب در عرصۀ عمومی، برطرف شود تا آینده، بهعنوان «یک تجربۀ فرهنگیِ موفّق»، سنگبنای حرکتهای فرهنگیِ بعدی بشود.