قدرت طلب کیست؟
جبهه پایداری انقلاب اسلامی از ابتدای شکل گیری، شاهد تهمت ها و حمله های بی رحمانه رسانه های زنجیره ای علیه خود بوده است. تهمت هایی که گاه بقدری بی مستند و بی منطق بوده اند که بعضاً از طرف دیگر مخالفین این جبهه مورد انکار قرار می گرفته اند. تهمت “وابستگی به حلقه انحرافی” به جریانی که چه لیدر معنوی آن و چه اعضایش، بیشترین تبیین ها علیه این حلقه را داشته اند و در روشنگری در این خصوص پیشگام بوده اند یا تهمت “توهین به بزرگان” که تنها با استناد به جزوه ای دانشجویی که به هیچ عنوان از سوی جبهه نبوده و حتی هیچ توهینی در آن نیامده است. جبهه پایداری انقلاب اسلامی از ابتدای شکل گیری، شاهد تهمت ها و حمله های بی رحمانه رسانه های زنجیره ای علیه خود بوده است. تهمت هایی که گاه بقدری بی مستند و بی منطق بوده اند که بعضاً از طرف دیگر مخالفین این جبهه مورد انکار قرار می گرفته اند. تهمت “وابستگی به حلقه انحرافی” به جریانی که چه لیدر معنوی آن و چه اعضایش، بیشترین تبیین ها علیه این حلقه را داشته اند و در روشنگری در این خصوص پیشگام بوده اند، یا تهمت “توهین به بزرگان” که تنها با استناد به جزوه ای دانشجویی که به هیچ عنوان از سوی جبهه نبوده و حتی هیچ توهینی در آن نیامده است، آن هم با مصاحبه ها و اظهار نظرهای پیاپی از سوی کسانی که خود گفته اند حتی جزوه را ندیده اند، از جمله این تهمت ها بوده است. پس از موفقیت قابل توجه جبهه پایداری در نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی، آن هم با وجود تحریم شدید رسانه ای و فیلتر شدن سه سایت از تنها ۴ سایت خبری این جبهه، مخالفین آن فصل جدیدی از تهمت ها را با برنامه ریزی منسجم و بصورت زنجیره ای آغاز کرده اند. “قدرت طلبی” افترایی است که مخالفین از ابتدا این جبهه را به آن منتسب می کردند و بی هیچ منطق و دلیلی، آن را در تریبون های رسمی خود فریاد می زدند. وقیحانه ترین این تهمت ها، صحبت های آقای الیاس نادران بود که جبهه پایداری را به طمع جایگاهی بالاتر از ریاست جمهوری متهم کرد. این گفته او بقدری مورد اعتراض جریانات مختلف اصولگرا قرار گرفت که خود از طرح آن عذرخواهی کرد. در این مجال مختصر، به بررسی تهمت قدرت طلبی به این جبهه پرداخته و خواهیم دید که فی الواقع، این نسبت می تواند لایق کدام جریانات باشد؟ ابتدا نگاهی داریم به علت حضور مستقل جبهه پایداری در انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی. در واقع اختلافی که منجر به چنین تصمیمی شد، سهمیه بندی شدن لیست تجمیعی اصولگرایان و اختصاص تعداد افراد مشخصی به جریانات سیاسی بود. یعنی بنا بود به هر جریان، چند نفر اختصاص یابد و سپس آن جریان، افراد خود را معرفی کرده و در لیست قرار بگیرند. جبهه پایداری با چنین رویکردی موافق نبود و معتقد بود که می بایست جدای از جریانات موجود، لیست را بر اساس افراد اصلح انتخاب کرد. حال ممکن است از یک جریان چند نفر و از جریان دیگر، حتی هیچ کس در لیست جای نگیرد. در واقع همین حرف روشن و منطقی بود که منجر به محکوم نمودن های پیاپی این جبهه به قدرت طلبی شد. اما بطلان چنین تهمتی از آنجا معلوم می گردد که لیستی که نهایتاً توسط این جبهه ارائه گردید، تنها محدود به اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی (که هسته مرکزی جبهه پایداری را تشکیل می دادند) نبود و افراد اصلحی از سایر جریانات اصولگرا هم در آن حضور داشتند. (بعنوان نمونه، جناب آقای کوثری که مدیر اجرایی جبهه متحد اصولگرایان می باشند) حضرت ایت الله مصباح یزدی حفظه الله، در دیدار با اعضای جبهه پایداری در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۰۶ می فرمایند: « در مسیر انتخابات هم اصل ما این باشد که هرجایی بین ما و خدا فهمیدیم این فرد بهتر است، همان کار را انجام دهیم ولو در لیست دیگران باشد. آنچه خدا می پسندد را حمایت کنیم، آن کس که اصلح است حمایت کنیم، می خواهد رفیق ما باشد یا نباشد، میثاق نامه ما را امضا کرده باشد یا نکرده باشد. یک جا شاید شما لیست ۳۰ نفره بدهید یا یک نفر را معرفی کنید یا حتی شاید لازم نباشد شما از او علنی حمایت کنید بلکه پنهانی حمایت کنید. اگر هدف این باشد، شکست نخورده ایم والا اگر هدف «من» باشد یا «ما» باشد، یا گروه و جبهه ما باشد، مطمئن باشید اینها شیطانی است، این شکست است. فقط به فکر این باشید که چه چیزی به نفع اسلام است. اگر اینطور بودید، این کار شکست نمی خورد، هر کس هم هر چه بگوید به ضرر خودش است. اگر علیه این هم کار کند، به ضرر خودش کار کرده. در همین جریانات هم دیده اید که کسانی – شاید حسن نیت هم داشته اند “ ولی چون در این قاعده نبوده، به ضرر خودشان تمام شده. اما اگر ما هم دنبال پست و مقام دنیایی باشیم و بخواهیم خر خودمان را برانیم، ما هم می شویم مثل آنها. آن وقت باید گفت بجنگ تا بجنگیم! اما اگر دنبال این هستید که خدا کمک کند، باید ببینید خدا چه دوست دارد همانطور باید عمل کنید.» لذا اعضای این جبهه، از برخی کاندیدای اصلح در سایر استانها که عضو این جبهه هم نبودند، حمایت کردند . اما پرسش اینجاست که برخی افراد که حتی در لیست اصلاح طلبان هم بودند، در برخی لیست های جریانات اصولگرا چه کار می کنند؟ حضور ساکتین فتنه و برخی افراد که ماه ها پس از وقایع انتخابات سال ۸۸ اعلام موضع کرده اند، که می توان آنها را مصداق بارز فرصت طلبان دانست، در برخی لیست های انتخاباتی نشان چیست؟ فی الواقع چطور می توان جریانی را که اساس آن بر مبارزه با سرمایه داری و کانون های قدرت شکل گرفته، به قدرت طلبی محکوم کرد و در عین حال، از بیت المال برای تبلیغ جریانی استفاده کرد؟ آیا بنرهای چند متری و سیل پوسترهای رنگی، آن هم نه در یک شهر کوچک، بلکه در جای جای کلان شهری چون تهران، مربوط به جبهه پایداری است؟ آیا این جبهه پایداری بود که لزوم حمایت از برخی افراد را مطرح کرد که فرزندانشان آنها را رهبر اصلی کشور در زمان اصلاحات می دانند، یا برخی جبهه هایی که در ایام انتخابات شکل گرفته اند؟ باید گفت که متأسفانه برخی دوستان با برداشتی غلط از مردم کشورمان، تصور می کنند هنوز با دیکتاتوری رسانه ای و تهمت ها و دروغ های پیاپی علیه یک جریان، می توان به قدرت درست یافت. شاید رجوع به علت پیروزی دکتر احمدی نژاد در سال ۸۴ و نیز رأی بالای جبهه پایداری در انتخابات گذشته، منجر به زدودن چنین خیال باطلی از این دوستان گردد.