پاسخی به همه شبهات پیرامون زندگی سیاسی-مبارزاتی علامه مصباح یزدی(ره)
اخیرا افرادی معلوم الحال با تکرار ادعاهای واهی، تخریب شخصیت والای معلم انقلاب، حضرت علامه مصباح یزدی(ره)، را در دستور کار خود قرار دادهاند. این اتفاق درحالیست که نزدیک به یک ماه به سومین سالگرد رحلت ایشان باقی مانده است.
دو روز پیش عبدالرضا داوری، فردی معلوم الحال که همگان از وضعیت او باخبر هستند، پروژه تخریب شخصیت علامه مصباح یزدی(ره) را کلید زد. البته این اولینباری نیست که برخی از چهرههای رسانهای، بهعنوان عملهی جریانهای سیاسی-امنیتی پشت پرده، تلاش میکنند تا با طرح ادعاهای عجیب و غریب و شبهات تکراری شخصیت و محبوبیت علامه مصباح یزدی(ره) را هدف هجمه خود قرار دهند.
نکتهای که در این میان حائز اهمیت است تعاریف و ارجاعات بینظیر رهبر معظم انقلاب به شخصیت و دستگاه فکری-سیاسی علامه مصباح یزدی(ره) است. بنظر میرسد این تعاریف و ارجاعات، که در طول این سه سال توسط رهبر انقلاب در دیدارهای مختلف تکرار شدهاند، باعث احساس خطر برخی از جریانهای سیاسی-امنیتی از گرایش بیش از پیش نسل جدید انقلاب به دستگاه فکری علامه(ره) شده است.
بنابراین صحنه گردانان اصلی تخریب علامه مصباح یزدی(ره) همان افرادی هستند که در دهههای گذشته، به خصوص دهه نود، تمام تلاششان را برای مرجعیتزدایی از علامه(ره) در میان امت حزبالله بهکار گرفتند. در این میان اما سکوت و انفعال دستگاههای امنیتی-قضایی در برابر توهینهای آشکاری که به ساحت مهمترین شخصیت فکری-سیاسی انقلاب اسلامی میشود، عجیب بنظر میرسد.
فعالیتهای انقلابی/ بخش اول: اعلامیهها و بیانیهها
بیانیههای «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» در طول سالهای ۴۲ تا ۵۷ نشان میدهد آیت الله مصباح یزدی بیش از برخی چهرههای فعال سیاسی پای بیانیههای این تشکل را امضاء کرده است. از مجموع ۱۰۷ بیانیه جامعه مدرسین حوزه عملیه قم، ۶۰ بیانیه به صورت جمعی صادر شده و فاقد امضاء است اما از میان ۴۰ بیانیه دارای امضاء، آیت الله مصباح یزدی ۱۶ بیانیه را امضاء کرده است؛ در حالی که هاشمی رفسنجانی ۶ بیانیه، شهید قدوسی ۱۱ بیانیه و شهید مفتح نیز ۶ بیانیه را امضاء کردهاند. این موضوع نشان میدهد آیت الله مصباح یزدی بعد از آقای خلخالی که ۲۰ بیانیه را امضاء کرده بود، نقشی پررنگ در زمینه صدور بیانیههای انقلابی داشتهاند.
اولین بیانیهای که آیت الله مصباح یزدی امضاء کرد، مربوط به بازداشت امام خمینی(ره) در سال ۴۲ بود که در هشتم مهر ماه صادر شد و ایشان در اسفند همان سال در خصوص زندانی شدن امام و آقای قمی برای نخست وزیر وقت تلگراف فرستاد.
آیت الله مصباح یزدی در دی ماه سال ۴۳ بیانیه مربوط به وظیفه وعاظ و سخنگویان مبنی بر روشنگری در خصوص بازداشت امام(ره) و یاران ایشان را امضاء کرد؛ در بهمن همان سال نیز برای امیر عباس هویدا نخست وزیر وقت نامه سرگشاده فرستاد و نسبت به اوضاع نابسامان کشور تذکر داد و در فروردین ماه سال ۴۴ برای پیگیری نامه خود و وضعیت امام راحل(ره) بار دیگر در سال ۴۴ برای نخست وزیر وقت نامه فرستاد.
آیت الله مصباح یزدی همچنین در مهر ماه سال ۴۴ بعد از انتقال امام(ره) از ترکیه به نجف بیانیه جامعه مدرسین را امضاء کرد و در ۳۰ بهمن در نامهای به هویدا از او در این زمینه سئوال میکند و در فرودین سال ۴۵ در اعتراض به دستگیری جمعی از علما و مراجع ایران و عراق بیانیه جامعه مدرسین را امضاء کرده و در همین رابطه بلافاصله تلگرافی برای چند تن از روحانیون دستگیر شده (آذری قمی، ربانی شیرازی و منتظری) ارسال کرد.
بعد از رحلت آیت الله حکیم که بحث مرجعیت پس از ایشان مطرح شد، آیت الله مصباح یزدی در ۱۴ خرداد ۴۹ همراه با جمعی از مدرسین حوزه علمیه قم تلگرافی منتشر میکنند که در آن از امام خمینی(ره) به عنوان مرجع تقلید شیعه یاد میکنند که این اقدام زمینه صدور اعلامیه در اعلام مرجعیت آن حضرت(ره) شد.
در سال ۵۶ که مبارزات مردمی علیه رژیم گذشته به اوج خود رسید، آیت الله مصباح یزدی در ۲۲ دی ماه بیانیهای در اعتراض به فاجعه ۱۹ دی (مصادف با ۲۹ محرم ۱۳۹۸ هجری قمری) امضاء کرد و در ۱۶ فروردین ماه سال ۵۷ همراه با جمعی از مدرسین حوزه علمیه قم، بیانیهای در خصوص فجایع یزد صادر کردند و امضاء ایشان پای بیانیه این جامعه درباره مسائل سیاسی روز که ۲۵ فروردین ماه سال مذکور صادر شد، مشاهده میشود. آیتالله مصباح یزدی در ۱۸ آذر سال ۵۷ تلگرافی را برای «ژیسکار دستن» رئیس جمهور وقت فرانسه فرستاد و با اشاره به حضور امام خمینی(ره) در آن کشور به وی تذکر داد که ایشان نماینده ملتی ۳۵ میلیون نفری است و باید از امام(ره) به خوبی مراقبت شود که این نامه در تاریخ ثبت شده است.
فعالیت های انقلابی/بخش دوم: جمعیت سری یازده نفره، نشریه بعثت و انتقام، بازداشت توسط ساواک
آیت الله مصباح یزدی در سالهای ۴۲ و ۴۳ با همکاری آقایان مشکینی، ربّانی، هاشمی رفسنجانی، آذری قمی، امینی، قدوسی، حائری تهرانی و رهبر معظم انقلاب و برادر ایشان آقاسید محمد خامنهای، جمعیت ۱۱ نفره سری را تأسیس کرد که مراجعه به اساسنامه آن نشانگر شجاعت و خردمندی مؤسسان این گروه است. اساسنامه جمعیت ۱۱ نفره سری بعدها به عنوان پیشنویس اساسنامه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مورد استفاده قرار گرفت. در این اساسنامه برای جمعیت بخشهای مختلفی چون شورای عالی مؤسسان و واحد اطلاعات و ارتباطات، دفتر بازرسی و دادگاه در نظر گرفته شد، این مسئله بیانگر درایت و هوشمندی و موقعیتشناسی آیت الله مصباح یزدی و همراهان وی است.
پس از آنکه اساسنامه جمعیت ۱۱ نفره سری که با دست خط آیت الله مصباح یزدی به رشته تحریر درآمده بود توسط ساواک لو رفت، ایشان ۶ ماه از قم خارج شده و در نقاط مختلف کشور مخفیانه زندگی کردند و بعدها که توسط ساواک دستگیر شدند و در اسناد این سازمان به عنوان فردی خطرناک دو جلسه مورد بازجویی قرار گرفتند به دلیل آنکه دستگاه امنیتی رژیم منحوس پهلوی نتوانست به نتیجه برسد آزاد شدند.
آیت الله مصباح نقش اصلی در تولید و انتشار نشریات بعثت و انتقام را بر عهده داشت که به تصریح بسیاری چهرههای شاخص از جمله آقایان دعایی و حجتی کرمانی، این نشریه نقش محوری در فعالیتهای مبارزاتی نیروهای انقلاب داشت و آقای هاشمی رفسنجانی با تاکید بر اینکه بعثت و انتقام بیشتر جنبه سیاسی و افشاگرانه داشت انتشار نشریه مذکور را در آن مقطع محور مبارزات انقلابیون میداند.
پیرامون همین موضوع مرحوم هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود آورده است: از اساسیترین کارهای ما در آن چند ماه، ایجاد تشکیلاتی بود که مرکزیت آن از یازده نفر تشکیل میشد؛ آقایان خامنهای، منتظری، ربانی شیرازی، قدوسی، مصباح یزدی، امینی، محمد خامنهای، آذری، مشکینی، حائری تهرانی و من. نشریهی مخفی بعثت و انتقام در حقیقت ارگان همین جمعیت بود که در کارهای اجرایی آن آقایان سید محمود دعایی، مصباح، علی حجتیکرمانی و سیدهادی خسروشاهی و من همکاری داشتیم. نشریهی بعثت بیشتر جنبهی سیاسی و پرخاش و افشاگری داشت و نشریهی انتقام جنبهی ایدئولوژیکی آن قوی بود، که شاید بر اساس احساس چنین نیازی پس از بعثت منتشر شد. بعثت را من اداره میکردم و انتقام را آقای مصباحیزدی. در حل مسائل مالی هم نقش اساسی را هیئتهای موتلفه داشتند.(هاشمی رفسنجانی ، دوران مبارزه ، ج ۱ ، ص ۱۹۵)
فعالیت های انقلابی/بخش سوم: شهادت افراد و اسناد
آیت الله سید احمد خاتمی در ۱۰ تیرماه ۸۷ گفت: می گویند مصباح در مبارزه با طاغوت سهیم نبوده است که این دروغی آشکار است زیرا آیت الله مصباح یزدی در سخت ترین و سیاه ترین شرایط طاغوت، تندترین نشریه آگاه کننده علیه طاغوت را داشتند که مجموعه آنها تحت عنوان بعثت و انتقام چاپ شده و در دسترس است. می گویند امضای آقای مصباح در بیانیههای طاغوت نیست، در دهها بیانیه ضد طاغوت امضای آیت الله مصباح وجود دارد آنچنان که مدیر سیاسی جامعه مدرسین نمونه ای از این بیانیه ها را در مصاحبه گفت و ایشان هیچگاه و در هیچ شرایطی حاضر به همکاری با منافقین نشد. آقای مصباح هیچگاه از مبارزه نگریخت بلکه حاضر به همکاری با منافقین نشد.
همچنین علامه مصباح در مصاحبه با نشریه نهدی به توصیههای آیت الله بهجت (ره) در فعالیتهای مبارزاتیشان اشاره کرده و گفتند: روز به روز وقتی جریانات مبارزات داغ تر می شد و مزاحمتی که برای روحانیون ومنبری ها و زندان و تبعید و اینها پیش میآمد به این مناسبت ها ایشان [آیت الله بهجت (ره)] هم اشاراتی می فرمودند یا اشاره ای که مثلاً چه باید کرد، گاهی حرفهای خیلی ساده ایشان می توانست فتح بابی باشد برای یک نوع فعالیت و بعضی از دوستانی که در درس ایشان شرکت میکردند بخاطر همین تأکیدات ایشان رفتند سراغ فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، بخصوص در بخش کارهای تبلیغاتی و فرهنگی، یعنی مبارزاتی که از آن زمان شروع شد به رهبری حضرت امام(س) و سایر مراجع یک بعدش ضعیف بود و آن بعد تبلیغاتی و فرهنگیاش بود و اتفاقاً ایشان روی این بعد از مبارزات تکیه میکردند، ما را سوق میدادند به اینکه این جهتش را جبران کنید تقویت کنید و همین باعث شد که ما در این فعالیتها در حدّ توان و بضاعت خودمان شرکت کنیم و بخصوص به بعد تبلیغاتی و فرهنگیاش اهمیت بدهیم. اینکه من عرض کردم محرّک من در شروع این فعالیتها همین جهت بود که ایشان تأکید میکردند برای تقویت بعد فرهنگی و تبلیغاتی مبارزه، ما هم روی حسن ظنّی که به فرمایشات ایشان داشتیم این را یک وظیفه مؤکدی برای خودمان میدانستیم و در حدّی که ازعهده ما برمیآمد دنبال میکردیم.
علامه مصباح یزدی در فصلنامه کتاب نقد هم در همینباره نکاتی را اضافه کرده و گفتند: حالا من باید بیایم ،در بوق بکنم که آقا ما چه مبارزاتی کردهایم! مسائل بسیاری بوده که من تا حالا ضرورتی ندیدهام منتشر کنم و الآن هم ضرورتی نمیبینم که برای خوشآمد کسانی تبلیغ از خود کنم و تازه مگر بنده از خودم تعریفی کردهام و مردم را به خودت دعوت کردهام که کسانی مرا تکذیب می کنند!؟ آقا! بنده نه رأی می خواهم تا ریاستی و وزارتی کنم و نه از کسی میخواهم پشت سر من نماز بخواند و یا سهم امام به من بدهد. بنده از کسی چیزی یا سهمی از حکومت مطالبه نکردهام. بنده آیهی قرآنی میخوانم و میگویم به عنوان کسی که ۵۰ سال ریش در علوم اسلامی سفید کردهام ،وظیفه میدانم بگویم.میخواهید قبول کنید، میخواهید نکنید ،حالا عدهای علیه من تبلیغ میکنند و افترا میزنند و دروغ میگویند. من هیچ بنا ندارم که از خودم دفاع کنم، هر چه میخواهند بگویند، شما ببینید حرف من چیست و چه استدلالی دارم.(علامه مصباح یزدی؛ فصلنامه کتاب نقد ش ۱۴و ۱۵ ،ص ۶۳)
ارتباط با حضرت امام (ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی/بخش اول: خاطره آیت الله مصباح از دیدار با حضرت امام(ره) و توجه ویژه ایشان به موسسه در راه حق
پس از آنکه انقلاب پیروز شد، دوران بحران فکری پشت سر گذاشته شد و آن هیجانات و ترورها فروکش کرد و اوضاع آرام گرفت. به فکر افتادیم که برنامههای مؤسسه در راه حق را شروع کرده و توسعه بدهیم. سال دوم پیروزی انقلاب بود؛ به اتفاق آقای محمدی گیلانی و آقای یزدی و مسئولان مؤسسه خدمت حضرت امام مشرف شدیم و راجع به مسائل حوزه گزارشی خدمت ایشان عرض کردیم. حضرت امام، حسن نظری نسبت به تحلیلهای ما داشتند. بنده شروع کردم به توضیح دادن وضع حوزه و نیازهای آینده آن، کمبودهایی که دارد و وضعی که باید داشته باشد. حدود ربع ساعت به طور فشرده مطالبی را عرض کردم و ایشان با کمال دقت کاملاً گوش میدادند. بعد از این که کمبودها و ضعفها را بیان کردم، به ذهنم آمد- قبلاً هیچ قصدی نداشتم- با این شرایط سختی که امام و انقلاب دارد و ما هم این قدر منفیبافی کردیم،خوب است یک جهت اثباتی هم اشاره بکنم، گفتم: بعد از مطالبی که عرض کردم، باید به اطلاع برسانم که حرکت های محدودی هم در جهت رفع این ضعفها شروع شده است، از جمله کاری که۵ ،۶ سال است ما در مؤسسۀ در راه حق اجرا کردیم و این هم نتایج آن. عرایض من که به این جا رسید، امام شروع به صحبت کردند، فرمودند: این جا را توسعه بدهید. من برای این که توهمی نشده باشد که اصل رفتنمان خدمت ایشان به خاطر چنین در خواستی بوده با کمال پررویی گفتم: ما از هیچ مقامی تقاضایی نداریم ولی عرض می کنیم این کار قابل توسعه است، اگر امکاناتی باشد، می شود این کار را توسعه داد. ایشان فرمودند:این جا را توسعه دهید، من تا زنده هستم، خودم بودجۀ آن را می پردازم.ما از یک طرف از عنایاتی که ایشان دارند، خیلی خوشحال شدیم و اگر این عنایت هم نمیشد، خود کلام ایشان برای ما پشتوانۀ بزرگی بود. چون همه در حوزه با کارهایی که انجام میدادیم، موافق نبودند و کسانی بودند که دوست نمیداشتند که غیر از همین کارهای جاری حوزه، کار دیگری صورت بگیرد. احیاناً اگر طلبه هایی که می خواستند بیایند جزو برنامۀ ما و با بعضی از آنها مشورت میکردند،رأی موافق نمیدادند! میگفتند: خودتان درس بخوانید و مثل استادهایشان بشوید. لذا این فرمایش امام پشتوانۀ خوبی برای ما شد و فهمیدیم که ایشان با این کار موافق هستند و میتوانیم روی آن حساب کنیم.ما برگشتیم، فکر این بودیم که برای سال تحصیلی آینده ( چون وسط سال بود که خدمت ایشان رسیدیم) مؤسسه را توسعه بدهیم و کلاسی تأسیس کنیم و افراد بیشتری بپذیریم. اما یکی دو روز گذشت، آقای آشیخ حسن صانعی- که بعدها مسئول بنیاد پانزده خرداد شدند و آن زمان پیشکار امام حساب می شدند- آمدند منزل ما و گفتند: حضرت امام فرمودند که آیا شما برای توسعۀ این جا اقدام کردید؟ گفتم: الآن وسط سال است، معمولاً اول سال تحصیلی شروع میکنند و الآن تا اول سال باید مقدمات و برنامههایش را فراهم کنیم. گفتند: نظر حضرت امام این است که شما الآن شروع به کار کنید.گفتم: ما الآن نه برنامهریزی کردهایم، نه بودجهای داریم. ایشان گفتند: شما از هر وقت شروع کردید، بودجۀ آن را از همان ماه، پرداخت میکنیم. هر وقت شروع کردید، بگویید بودجه آن را بفرستیم. این کاملاً برای ما غیر منتظره بود. یعنی باور نمیکردیم که در آن شرایط دشواری که اوایل انقلاب بود، اصلاً امام یادشان بماند که همچو چیزی فرمودهاند. ما در این فکر بودیم که بعد از چند ماه به یادشان بیاوریم که شما این طور حرفی را زدهاید و ما حالا آن کار را شروع کردهایم. خیلی مایۀ تعجب ما شد و خیلی خوشحال شدیم که کاری که ما شروع کردهایم، مورد تأیید حضرت امام قرار گرفتهاست. به هرحال، ما همانوقت – وسط سال – برای پذیرش جدید اعلام کردیم و گروهی را انتخاب نمودیم و امتحانات مقدماتی و برنامهها شروع شد و ایشان از همان ابتدا بودجۀ آن را پرداخت نمودند. این جریان ادامه داشت و ما هر سال کلاس جدیدی تأسیس میکردیم که قبلاً ممکن بود هر چند سال یک بار بتوانیم کلاس جدیدی تأسیس کنیم. آن جا کمکم رواج پیدا کرد(علامه مصباح یزدی/رمز عبور ۲)
ارتباط با حضرت امام (ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی/بخش دوم: شهادت افراد به توجه ویژه حضرت امام به موسسه آیت الله مصباح
حجت الاسلام رحیمیان در ۱۹خردادماه سال ۱۳۸۷ پیرامون توجه امام خمینی (ره) به موسسه علامه مصباح گفتند: تا آنجا که به یاد دارم، درخصوص مؤسسه تحت مدیریت آیت الله مصباح تنها موردی بود که امام علاوه بر شهریه عمومی که برای طلاب پرداخت میشد، هزینه و بودجه مؤسسه را هر ماه طی صدور چکی به نام آقای مصباح پرداخت میکردند که این مطلب حکایت از اطمینان کامل امام به عملکرد علمی و سیستم آموزشی آقای مصباح داشت.
همچنین در جایی دیگر نیز آیت الله رضا استادی به این موضوع اشاره کرده و گفتند: موسسه در راه حق و شخص جناب آقای مصباح و برنامههای خوب و سازندهاش آن قدر مورد توجه حضرت امام (قدس سره) بود که از بدو پیروزی انقلاب تا رحلتشان؛ تمام هزینههای برنامههای آموزشی حضرت آیت الله مصباح را مرحمت میکردند که نسبت به آن زمان، مبلغ قابل ملاحظهای نبود. می توانید از ﺣﺠﺔ الاسلام صانعی و دیگر عزیزان آگاه از دفتر آن امام بزرگوار بپرسید و امام فرموده بودند که اگر توسعه هم پیدا کند، هزینه ها را تامین میکنم.(روزنامه رسالت ۸ شهریور۷۸)
آیا علامه مصباح طی دوران دفاع مقدس در جبهه حضور نداشتند؟
آیت الله سید احمد خاتمی در ۱۰ تیرماه سال ۸۷ درباره حضور علامه مصباح در جبهه و دروغپراکنی برخی جریانات نسبت به عدم حضور ایشان در جبهههای نبرد علیه رژیم بعثی گفتند: میگویند که آیت الله مصباح در جبهه شرکت نکردهاست، چرا سخن نادرست را تکرار میکنند، ایشان بارها به جبهه رفتهاند منتها خلصت این بزرگ مرد دوری از خودنمایی است، آقایانی که میگویند ایشان در جبهه شرکت نکردهاند ای کاش از افراد مطلع سوال میکردند.
حجت الاسلام احمد ابوترابی نیز در همین رابطه و در پاسخ به سرمقاله ضیا مرتضوی در روزنامه جمهوری اسلامی ایران گفت: حضرت آیت الله مصباح یزدی و فرزندان ایشان نیز همانند بسیاری دیگر از بزرگان و علمای حوزه در جبهههای نبرد حضور یافتهاند و برخی از تصویرهای آن موجود است و جزئیات آن را میتوانید در کتاب زندگینامه ایشان بخوانید؛ از جمله میتوان به حضور ایشان در مناطق عملیاتی فاو به همراه فرزند ارشدشان حجت الاسلام و المسلمین دکتر علی مصباح اشاره کرد، که تصاویر آن موجود است و آقای یاسر عرب نیز در یکی از مستندهای خود به آن اشاره کرده است.
شایسته یادآوری است که علامه مصباح در دوران سخت اقتصادی ایام جنگ، هدیه بیست سکهای کتاب سال جمهوری اسلامی خود را که به خاطر یکی از کتابهایشان به ایشان اهداء شدهبود، یکجا به جبهههای نبرد تقدیم کردند. همچنین دانشپژوهان مؤسسه ایشان در برنامهای منظم به جبههها اعزام میشدند و این مؤسسه مفتخر است که در دوران جنگ تحمیلی حدود ۳۰ شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده که از جمله آنها میتوان به شاگرد نزدیک و همفکر ایشان، مرحوم شهید ردّانیپور، فرمانده لشکر امام حسین(ع) که ازافتخارات دفاع مقدس است،اشاره کرد.
همچنین حجت الاسلام مجتبی مصباح یزدی نیز پیرامون این مسئله اضافه کردند: آیت الله مصباح در دوران دفاع مقدس شاگردان خود را مداوما به حضور در جبهه و نبرد علیه باطل تشویق میکردند و در این مورد حتی کلاسهای درسی در موسسه در راه حق برگزار کردند با عنوان «جنگ و جهاد در قرآن» که این مجموعه درسها اخیرا در قالب کتابی با همین نام منتشر شدهاست. حاج آقا همیشه حاضر بود که برای اسلام و انقلاب جان خویش را فدا کنند اما مخالفان وی که هیچ نقطه ضعفی از ایشان نیافتهاند، گاهی میگویند که ایشان در مبارزات انقلاب نقش نداشتهاند و گاهی میگویند که در جبهه و جنگ شرکت نکرده است. اخوی ما علی آقا آنطور که یادم میآید حداقل ۳ بار عازم جبهه شدند و در سال ۱۳۶۵ حاج آقا به اتفاق من و علی آقا و چند نفر از شاگردانشان، راهی جبهه شدیم و حاج آقا از غرب تا جنوب کشور به سرکشی از رزمندگان اسلام پرداختند و در جمع فرماندهان و رزمندگان سخنرانی میکردند. بعد از کربلای پنج بود که به فاو رفتیم و حاج آقا در مسجد فاو سخنرانی کردند. ایشان شاگردان خود را هم تشویق به شرکت در جنگ میکردند و شهید ردانی پور که فرمانده لشگر امام حسین(ع) اصفهان بود از شاگردان حاج آقا بود (حقیقت شرق ص ۱۵۹)
ماجرای همسویی علامه مصباح با انجمن حجتیه و چراغانی و برپایی جشن در موسسه «در راه حق» علیرغم اعلام عزای عمومی توسط حضرت امام(ره) در نیمه شعبان سال ۵۷، چیست؟
آیت الله رضا استادی پیرامون خلافگویی برخی جریانات برای خاموشکردن صدای علامه مصباح گفتند: خدا کند این آقایانی که بنا گذاشتند حضرت مصباح را خاموش کنند، لااقل از دروغ و خلاف واقع گویی بپرهیزند. در سال ۵۷-۵۶ ساختمان موسسه در راه حق در دست ساختن بود و کارهای فرهنگی آن مرکز در یک خانه قدیمی در کوچه ای تنگ که اصلا مناسب با جشن نبود، انجام میگرفت که در همان خانه، برخی از اساتید و بزرگان حوزه و حامی انقلاب حاضر میشدند و موسسه در راه حق (که یار صمیمی امام، ﺣﺠت الاسلام و المسلمین شهید حقانی در هیئت مدیرهاش بود) را به خاطر برنامههای سازندهاش مورد تقدیر و تشویق قرار میدادند و حتی تا بدو پیروزی انقلاب هم هنوز ساختمان موسسه آماده نشده بود.(روزنامه رسالت ۸ شهریور۷۸)
حجت الاسلام رحیمیان نیز در ۱۹ خردادماه سال ۱۳۹۸ به دروغ همسویی علامه مصباح با انجمن حجتیه اشاره کرده و گفتند: نسل انقلاب هیچگاه مناظرات آقای مصباح با سران و اندیشمندان کمونیست و مارکسیست و تفوق و قدرت علمی ایشان را که اوایل پیروزی انقلاب از سیمای جمهوری اسلامی پخش میشد، فراموش نخواهدکرد. تبحر و تسلط کم نظیر آیت الله مصباح در تمام معارف و علوم اسلامی از ایشان شخصیتی ساخته که رهبر انقلاب، ایشان را پرکننده جای خالی علامه طباطبایی و شهید مطهری دانستند. عمده آثار و کتابهای علمی آقای مصباح تبیین ناب اسلام ناب و تفکر امام است، به گونهای که مباحثی از قبیل حکومت اسلامی و ولایت فقیه در آثار ایشان درخشش خاصی دارد و این از عجایب روزگار ما است که شخصیتی را که در عمده آثارش اصول خط امام از قبیل عدم جدایی دین از سیاست و ولایت فقیه موج میزند، متهم به ارتباط با جریان منحرفی [حجتیه] میکنند که نماد جدایی دین از سیاست است.