سعید جلیلی:
مجلس وقتی نقش خود را میتواند ایفا کند که افراد اصلح وارد آن شوند
متن پیش رو گزارشی مشروح از سخنان سعید جلیلی در جمع دانشجویان حاضر در طرح ولایت دانشگاه شهید بهشتی است که در آن به شناخت صحنهٔ فتنهٔ زرد دعوت میکند و با تحلیل اهمیت مردمسالاری دینی در برابر طراحی صدسالهٔ دیگران برای این منطقه، از اهمیت نقشآفرینی فعالانه در انتخابات مجلس سخن میگوید.
مگر میشود با عمقی صرفاً در حد یک جمله مسیر روند یک کشور را تعیین کرد؟
برای کار فرهنگی تمیز باید صحنه و میدان را خوب شناخت. اگر میخواهید افسر این جنگ نرم باشید باید میدان را بشناسید. کسی در این میدان پیروز است که صحنه را او تعریف کند وگرنه حرکت او منفعلانه خواهد بود. کسی موفق خواهد بود که میدان را بشناسد. هم میدان را باید شناخت، هم باید دانست طرف مقابل چگونه میخواهد صحنه را تعریف کند. برای این که در میدان بتوانید حرکت درست داشته باشید باید بتوانید از آن چه میخواهد پیش بیاید پیشی بگیرید وگرنه عقب خواهید ماند، وگرنه او خواهد آمد و صحنه را تعریف خواهد کرد. اما چه کنیم تا وقتی وارد میدان شدیم منفعل نشویم؟ چگونه میتوان میدان را شناخت؟
بعد از فتنهٔ هشتاد و هشت، زیاد پرسیده میشد که فتنهٔ بعد چیست؟ در جاهلیت که شریعتی نبود، حقیقتی نبود، استدلالی نبود، منطقی نبود، مبنای حکم دادن این بود که چه کسی زودتر میتوانست هجو کند، یک شعر خوب بگوید، دیگری را منکوب کند.
این شکل جاهلی بود، شکل مدرن آن میشود این که در جامعهٔ شما استدلال جایگاه نداشته باشد، منطق جایگاه نداشته باشد، حقیقت جایگاهی نداشته باشد، بلکه اگر کسی زودتر توانست یک توییت بزند، طرف مقابلش را هجو کند، یا توانست زودتر فالوئر جمع کند، یا اگر کسی بر این مبنا توانست بیشتر به اصطلاح لایک بگیرد، بتواند غلبه پیدا کند؛ یعنی مناسبات درون جامعهٔ شما به جای آن که بر مبنای حق تعریف شود، بشود چه کسی فالوورش بیشتر شد. اگر این مناسبات غلبه پیدا کرد، میشود همان میدانی که باید شناخت.
اگر شما اینجا میدان را خوب تشخیص ندهید، آن موقع خود شما هم میگویید «او توییت زد، یکی هم من میزنم»، «او هجو کرد، یک هجو هم من میکنم»، مقهور بازی او میشوید، در حالی که تمایز شما این نیست، امتیاز شما این نیست. امتیاز شما آن حقیقت است، امتیاز شما دفاع از حق است. اینکه میگوییم میدان را باید شناخت، یکی از جنبههایش همین است. اگر شما فعال باشید، اما در یک مسیر و میدانی فعال باشید که او تعریف میکند، یعنی صبح تا شب در گوشی بنشینیم بگوییم این و آن چه گفتند، آن وقت میبینید فضای کشور میرود به سمت مسائل به اصطلاح زرد. فتنهٔ زرد این است؛ یعنی در یک جامعه بهجای آن که مبنا استدلال و حقیقت باشد و عمق در مسائل خریدار داشته باشد، یک سطحی از ابتذال رونق داشته باشد؛ یک سطحی از حرفهایی که شاید ظاهر خوبی داشته باشند، اما عمق ندارند. اینجاست این اردوها اهمیت پیدا میکند تا شما آن عمق را پیدا کنید، آن مبنا را پیدا کنید تا بعد بر این مبنا بتوانید به میان میدان بیایید و امتیازتان را به رخ بکشید.
باید دید حق چیست؛ هر چقدر این مفاهیم عالی را بتوانید با جاذبههای هنری به رخ بکشید، موضع قویتری خواهید داشت. اعجاز قرآن همین بود که مفاهیم عمیق را به بهترین بلاغت، به بهترین فصاحت بیان میکرد. امروز هم اگر ما میخواهیم از اندیشهٔ دینی دفاع کنیم باید مفاهیم آن را با قدرت به میان میدان بیاوریم و برای آن با بهترین شکل از ابزارهای هنری، از زبان شعر، از زبان سینما، از زبان هنر استفاده کنیم. این میشود همان حضور در میدان، ولی میدانی که به آن عمق بخشیدهاید و در سطح نماندهاید، اینجاست که تازه امتیازات خود را باید به رخ بکشید.
یکی از امتیازهای دانشجوی جوان حزباللهی متدین این است که باید مسلط باشد به حرفهای دقیق و عمیق در موضوعات مختلف. نه این که اگر کل حرفش را در مورد یک موضوع جمع کنند در حد یک توییت بماند و نتواند یک جمله بیشتر حرف داشته باشد. اخیراً فردی صحبت میکرد، تا یک جمله بیشتر از او سوال میکردند میگفت «آن را دیگر من نمیدانم، دیگر بلد نیستم! ». مگر میشود با عمقی صرفاً در حد یک جمله مسیر روند یک کشور را تعیین کرد؟ این اردو یک آمادگی است برای عمق بخشیدن به موضوعات تا موقع حضور در صحنهٔ دانشگاه و جامعه معلوم شود این دانشجو در اینگونه مباحث حرف جدی دارد، برنامه دارد، هدفمند کار میکند، امتیازات خودش را میشناسد، تمایزات خودش را میشناسد.
ثبات و آزادی امتیاز مردمسالاری دینی است که طراحی طرف مقابل را به چالش کشیده است
یکی از آن صحنهها همین عرصهٔ انتخابات است. برای درک این موضوع یک مثال تاریخی را باز میکنم.
از زمان مشروطه هر موقع حرکت آزادیخواهانهای شکل گرفت، ناملایمتهایی را بر کشور تحمیل کردند و به دنبالش استبدادی روی کار آمد. مثلاً زمان استبداد قاجار که آدمهای ضعیف و سستعنصری حاکم بودند امتیازهایی که خواستند را، امتیاز تنباکو، امتیاز رویتر، گرفتند؛ سپس که مشروطه رخ میدهد و این نظم بهم میخورد، از این هرج و مرج استفاده میکنند و در این فاصلهٔ مشروطه شروع میکنند امتیازات دیگر را هم میگیرند؛ ۱۹۰۷ شمال و جنوب ایران را تقسیم میکنند و قرار داد ۱۹۱۹ را تحمیل میکنند تا اینکه دوباره استبداد رضاخانی سر کار میآید و بیست سالی باز به شکلی دیگر منافع خودشان را میبرند. بعد از رضاخان تا ۱۳۳۲ مقداری آزادی است دوباره به شکلی منافع خودش را دنبال میکند، با کودتای ۲۸ مرداد برای آن که طور دیگر منافع خود را ببرند دوباره استبداد را حاکم میکنند تا سال ۱۳۵۷. خواستند یک فرمولی تعریف کنند بین ثبات سیاسی و آزادی که بگویند اگر آزادی میخواهی دیگر ثبات نیست و بههم ریختگی است و اگر ثبات میخواهی دیگر آزادی نیست. همین امروز هم میبینید برخی متحدین اینها مستبدترینها هستند چون طرف مقابل منافعش را این طور میخواهد دنبال کند.
یکی از امتیازات این است که یک اندیشهٔ دینی در شکل این نظام ظهور یافته و با مردم سالاری دینی یک الگوی جدید ارائه میدهد که این الگو میتواند تمام الگوهای طرف مقابل را به چالش بکشاند. یک اندیشهای پیدا شده است که در عین اینکه شعار آزادی میدهد و رفتار آزادیخواهانه دارد و یک الگویی از مردمسالاری دینی نشان میدهد، اما نظمش را هم دارد، ثباتش را هم دارد، اجازه نمیدهد یک وجب از خاک کشور گرفته بشود، اجازه نمیدهد حتی یک نفر در موضوع استقلال او بخواهد حرف بزند، در عین حال ظرف چهل و چند سال، چهل انتخابات برگزار میکند. این میشود یکی از آن تمایزات و امتیازات که برخلاف آن فرمول دو طرفهای که طرف مقابل برای کشور شما و برای منطقهٔ شما همیشه تعریف میکرد تا در هر دو صورت بتواند منافع خودش را ببرد، اکنون میبیند الگویی پیدا شده است که در عین رقابت، مشارکت دارد.
خود آنها اذعان دارند در انتخاباتهای ایران مشارکت و رقابت با هم هست. سال ۱۳۷۶ همهٔ اینها میگفتند انتظار داشتیم فرد دیگری انتخاب شود ولی دیگری انتخاب شد. سال ۱۳۸۴ هم دوباره همین طور؛ بعد از آن انتخابات، من معاون اروپا آمریکا بودم، با تقریباً اکثر سفرای اروپایی که ملاقات میکردم، اولین سوالم این بود میپرسیدم شما روز جمعه که انتخابات بود، تا روز چهارشنبهاش میتوانستید پیشبینی کنید برنده انتخابات کیست؟ همهٔ آنها میگفتند نه؛ پس نشان میدهد یک مشارکت و رقابت واقعی وجود دارد. سال ۱۳۸۸ بالاترین مشارکت شکل میگیرد و خود آنها اذعان کردند که رقابت در این انتخابات بینظیر است. طرف مقابل میفهمد یک الگو دارد شکل میگیرد برای همین است که فتنه برپا میکند چون میبیند یک الگویی دارد خودش را نشان میدهد. انتخابات سال ۱۳۹۲ نیز دوباره میبیند کسی با یک نگاه دیگر رأی میآورد و سال ۱۴۰۰ هم دوباره همین طور.
این امتیازات و تمایزات را باید شناخت چون نقاط قوت شماست که او میخواهد این را به نقطهٔ ضعف تبدیل کند. اینجاست که این میدان تعریف میشود، اینجاست که برای شما صحنه تعریف میشود که نقطهٔ قوت خودتان را بشناسید و از آن دفاع کنید و روی آن کار کنید، هنر دانشگاه به ویژه دانشجوی ما و همینطور اساتید محترم ما باید این باشد. فرمایشی که شهید بزرگوار شهید بهشتی داشت که دانشجو موذن جامعه است، اینجا باید نقش ایفا کند، یکی از موارد آن همین صحنهٔ انتخابات است.
مشارکت زیر سایهٔ رقابت سالم بالا میرود، اما رقابت سالم با مباحث زرد شکل نمیگیرد
انتخابات وقتی طبق الگوی اندیشهٔ دینی است که رقابت و مشارکت خوب باشد اما در یک فضای واقعی، در یک فضایی که بحثها، بحثهای حقیقی باشد، فضایی که دنبال این است که در هر موضوعی ببیند حقیقت چیست؟ نه در فضایی که هر کسی که بهتر بتواند هجو کند یا بهتر بتواند هو کند بگوید من موفق شدم. دانشجو اینجا میتواند شاخص باشد، داور باشد، حرکت موثر داشته باشد تا به جامعه معرفی کند چه چیزی حق است، چه چیزی غلط است؟ با این عرصه هاست که میشود میدان را تعریف کرد و در آن برای خودمان عملیات تعریف کرد، عملیات فرهنگی تمیز، کار صحیح. کار جهادی، کار تبیینی و کار موثر این است هر کسی باید وظیفهٔ خود را به بهترین شکل انجام دهد.
مجلس وقتی نقش خود را میتواند ایفا کند که افراد اصلح وارد آن شوند. یعنی اگر ده نفر در عرصهای وارد میشوند، انصافاً آن کسی انتخاب شود که نسبت به دیگران اصلح است. نقش دانشگاه و دانشجو اینجا خیلی مهم است که این اصلح را بشناسد، این اصلح را معرفی کند و نگذارد این اصلح منزوی شود؛ دانشگاه اینجا باید در سطح محیط و شهر و استان، در هر سطحی که وسع شماست، خیلی نقش ایفا کند.
در عرصه انتخابات بعضی اوقات موضوعات را خلط میکنند، میگویند رقابت و تکثر باشد یا نه؟ رقابت و تکثر حتماً باید باشد، اما رقابت با چه؟ دو نگاه وجود دارد. یکی میگوید به نظر من اینطوری بهتر و سریعتر میشود رسید، دیگری نگاه دیگری دارد، این میشود یک رقابت.
مثلاً خانه میسازید، یکی میگوید اتاقش اینور باشد، دیگری میگوید آن ور باشد، یکی میگوید دکورش را اینطوری بچینیم، دیگری میگوید طور دیگر بچینیم. ایراد اما آن جاست که یکی بیاید بگوید بزنیم همهٔ این خانه را خراب کنیم؛ تو این را تازه ساختی، میخواهی دکورش را بچینی، باز دوباره همهٔ اینها را میخواهی بریزی به هم؟ یکی از اشکالات این است که در این عرصه کسی بخواهد آن چه ساخته شده را خراب کند! برخی بهجای یک رقابت مثبت سازندهٔ روبهجلو برای سرعت دادن به پیشرفت و موفقیت، تلاش در جهت تخریب این موفقیتها دارند.
حتماً مشارکت در انتخابات باید بالا باشد چون قدرت نظام ما حضور مردم است. این مشارکت طبیعتاً در سایهٔ رقابت بالا میرود. اما رقابت سالم نیز وقتی شکل میگیرد که از سطح مباحث زرد برویم به سمت نیازهای واقعی جامعه. دانشگاه اینجا میتواند نقش ایفا کند که بیاید داوری کند این کسانی که بهعنوان رقابت وارد شدهاند و دارند بحث میکنند، کدام یک حرف دقیقتری دارد؟ کدام حرف عمیقتری دارد؟ کدام حرف مفیدتری دارد؟ کدام یک نمیآید یک حرف سست بزند فقط برای این که چند صباحی یکی خوشش بیاد؟ اتفاقا اینجاست که به نظر من دانشگاه، به ویژه دانشجو، میتوانند نقش مهمی را ایفا کنند.