سیاستمدار تراز انقلاب در گام دوم
دکتر موسی نجفی: گروهی فکر می کنند سیاست یعنی “عملگرایی محض” و تجربه و کار سیاسی ، و در این رابطه خود را از دانستن و اندیشه سیاسی بی نیاز می دانند ؛ این در حالی است که عمل سیاسی یا به دنبال حفظ وضع موجود است و یا تغییر آن ، نفس این تایید و یا رد هم مبتتی بر بد بودن و یا خوب دانستن اوضاع زمانه است. اما اینکه چه چیزی و با کدام “شاخص” خوب و یا بد تعریف میشود ، خودش مسئله مهمی است !
در فرهنگ و تمدن غرب این کار و این وظیفه در قرون قبلی از کلیسا و بالتبع از دین گرفته شد و به فلسفه و به بعدا به علم واگذار گردید و لذا “علم سیاست جدید” از نظر کسانی مثل ماکیاولی و دیگران با گذار از فلسفه سیاسی کلاسیک و اخلاق و ارزشها پایه گذاری و نشانه گذاری گردید. با فاصله افتادن بین دانش و ارزش در سیاست نوعی نظر به منفعت مادی و سلطه گری و تجاوز به حقوق دیگران و در سطح بالاتر ، ملل ضعیف تر مشروعیت یافت؛ لذا با مترادف شدن سیاست با قدرت ، اگر بگوییم پدیده استعمار و سلطه هم مشروعیت پیدا نمود سخن به گزافه نگفته ایم.
اما ماجرای تفکر و سیاست در اسلام چنین چالش و تاریخی را طی نکرده است ؛ هرچند تاریخ خلافت آرام آرام از ارزشها فاصله گرفت اما در امامت و ولایت شاخص عدالت با هیج مصلحت و تدبیری معاوضه نگردید. از این روی امروز در مواجهه با جبهه سیاسی غرب از رسانه گرفته تا دیپلماسی و حقوق بشر باید مواظبت کرده و در نظر داشته باشیم ، اخلاق در سیاست ( یا لاقل آنچه ما اخلاق می دانیم ) دال مرکزی و محور حرکت و شاخص ارزیابی غربی ها نبوده و نیست و احتمالا نخواهد بود.
اما در نبود یک اخلاق متعالی در سیاست غرب، به یک مطلب و خلاء خوب توجه شده است و آن این است که از سنت های پسندیده در مغرب زمین برای پر کردن فاصله تجربه سیاسی و علم و دانش و اندیشه ، همانا خاطره نویسی سیاسیون است ؛ این انتقال منظم و با قاعده تجربه سیاستمداران در مواقعی از آنان چهره هایی علمی و نظریه پرداز و یا استراتژیست در سطح جهان می سازد.
چقدر مناسب است که ما برای کمال یافتن در سیاست علاوه بر پافشاری بر اصول اخلاقی ، برای علمی نمودن سیاست از اندیشه سیاسی و تمسک به سیره خاطره نویسی توامان استفاده نماییم. به نظر می رسد برای فهم و اجرای روح بیانیه گام دوم رهبر عزیز بایستی سیاستمداران و” سیاسیون تراز انقلاب ” بیش از پیش با این ملاکها ارزیابی گردند و در این مرحله شاخص ها از جناح بندی چپ و راست به اخلاق و اندیشه در سیاست منتقل گردد.
نکته مهم دیگر این است که ما اگر ولی فقیه را در بعد سیاسی و از نظر عمل سیاسی ، شاخص و میزان سیاستمدار تراز انقلاب بدانیم ، در بیانیه گام دوم در سه بعد تاریخ شناسی و جریان شناسی و آینده نگری نویسنده اندیشمند آن توانسته بین گذشته و حال و آینده ارتباط و پیوستگی ایجاد نماید ؛ پرسش اینجاست چند در صد از مدیران ارشد سیاسی فعلی و یا آینده از چنین توانمندی فکری و نظری برخوردارند ؟!