سطحی اندیشان لجوج!

0 ۱۴۹

مهدی جمشیدی*

پس از منتشر شدنِ بیانیۀ گامِ دوّمِ انقلاب، برخی اشکال ها و ایرادها نسبت به آن مطرح شد که نشان می دهد برخی نتوانسته اند تصوّرِ صحیحی از آن به دست آورند. ازآنجا که این قبیل مناقشات و خُرده گیری ها به بخش های از جامعۀ فکری و نخبگانی نیز انتقال یافته و گویا کسانی می کوشند تا عقده گشایی و مخالف خوانی کنند و هر حرکت و اقدامی را با حاشیه سازی و بدبینی، خنثی و زمین گیر نمایند، در اینجا به ابطال و رد پاره ای از این نظراتِ انتقادی می پردازیم.

[۱]. اشکالِ برخاسته از دوگانۀ «تکرار/ نوآوری»
گفته شده که بیانیۀ گامِ دوّمِ انقلاب، دربردارندۀ هیچ سخنِ «متفاوت» و «نو»یی نیست و آیت الله خامنه ای در آن، همان نظرات و آراء پیشینِ خود را بازگو کرده است، درحالی که انتظار می رفت ایشان به اقتضای چهل سالگیِ انقلاب و انتشارِ این بیانیه، «مفهوم پردازیِ نوآورانه و تازه» کند.

پاسخ این است که:

[الف]. فضل و اعتبار یک متن، تنها به این نیست که در آن، سخنِ مبدعانه و تازه گفته شده باشد، بلکه «معیارها» و «شاخص ها»ی مهمِ دیگری نیز وجود دارد که باید آنها را قضاوت، دخالت داد، ازجمله «ملاحظۀ اولویت ها/ ضرورت ها/ فوریت ها»، «جامعیّت/ فراگیری/ شمولیّتِ مسأله ها»، «اتقان/ قوّت/ صحتِ استدلال ها»، «گذشته نگری/ تاریخی اندیشی/ بیانِ درس ها و عبرت های راهِ طی شده»، «نگاه به آینده/ طرّاحیِ مسیرِ پیشِ رو/ وجوهِ تجویزی و باید و نبایدی»، و … . ازاین رو، کسانی که چنین استدلالی را مطرح کرده اند، در حقیقت، دچارِ خطای «تک معیاراندیشی» و «یک سویه نگری» هستند.

[ب]. روشن است که آیت الله خامنه ای برخلافِ بسیاری از بزرگان و صاحب نظران، یک «متفکّرِ مفهوم پرداز» است، چنان که در گذشته، مفاهیم فراوانی را ساخته و عرضه کرده است. ازجمله در قلمروِ فرهنگ، می توان به این مفاهیم اشاره کرد: «تهاجمِ فرهنگی»، «شبیخونِ فرهنگی»، «ولنگاریِ فرهنگی»، «رخنۀ فرهنگی»، «مهندسیِ فرهنگی»، «ثروتِ فرهنگی»، «گروه های خودجوشِ فرهنگی»، «جوانِ مؤمنِ انقلابی»، «تولیدِ فرهنگی»، «استحکامِ ساختِ فرهنگیِ درونی»، «سبکِ زندگیِ اسلامی»، «گفتمان سازی»، «الگویِ اسلامی – ایرانیِ پیشرفتِ فرهنگی»، «آتش به اختیارِ فرهنگی» و … . بنابراین، هرگز این گونه نیست که ایشان در مقام، «مفهوم پردازی» و «جعلِ اصطلاح» و «ابداعِ لفظ»، ناتوان باشد. براین اساس، باید حکم کرد که ایشان در این متن، در پیِ این مقصود نبوده و هدف هایی دیگری را دنبال کرده اند. در غیراین صورت، آیت الله خامنه ای در این متن نیز همانندِ گذشته، توان و استعدادِ خویش در زمینۀ مفهوم پردازیِ مبدعانه را به کار می گرفت.

[ج]. برخلافِ ادّعای مطرح شده در این اشکال، بیانیۀ گامِ دوّمِ انقلاب، دربردارندۀ تعبیرِ جدیدی است و آن عبارت است از تعبیرِ «گامِ دوّمِ انقلاب». این تعبیر، نه فقط تازه است، بلکه دلالت ها و لوزامِ مهمی دارد.

[۲]. اشکالِ برخاسته از دوگانۀ «شعاری/ عملیّاتی»
ادّعا شده که مضامینِ این بیانیه، «شعاری/ صوری/ تشریفاتی/ تبلیغی» است و بر روی کاغذ باقی می ماند و عملی نمی شود و عالَمِ واقع را تغییر نخواهد داد. به عبارت دیگر، این نوشته، مبنای «عمل» و «اقدام» قرار نخواهد گرفت و «اتّفاقِ تازه» ای رخ نخواهد داد.

پاسخ این است که:

[الف]. این که سخنی مبنای عمل قرار نگیرد و مهجور و متروک بماند، ممکن است دو خاستگاهِ متفاوت داشته باشد: یکی این که از اساس، بسیار «ذهنی/ خیال پردازانه/ واقعیّت گریز» است و «شدنی/ تحقّق پذیر/ ممکن» نیست؛ دیگر این که هرچند عملیّاتی است و می تواند واقعیّت را مطابق با خویش تغییر دهد، امّا مجریان و کارگزاران، به آن «وفادار/ متعهد/ مقیّد» نیستند و آن را «باور» ندارند و در عمل به کار نمی بندند. ما ریشۀ مشکل را، امرِ دوّم می دانیم و سخت معتقدیم که مدیرانِ «اشرافی/ هزارمیلیادی/ سرمایه سالار»، «تنبل/ کم کار/ میدان گریز»، «ناامید/ مأیوس/ فرسوده»، «بوروکراتیک/ دیوان سالار/ غیرجهادی»، «غرب گرا/ غیرانقلابی/ وابسته» نمی توانند کارِ انقلاب را به سرانجام برسانند و آرمان های آن را محقّق کنند، نه این که آرمان ها، «نشدنی» و «ناممکن» باشند. البتّه این قبیل کارگزارانِ تکنوکرات، «ضعف» و «ناتوانیِ» خود را فرافکنی می کنند و مدّعی می شوند که با «شعار»، نمی توان جامعه را مدیریّت کرد، درحالی که، مسأله این نیست و گفته ها و مطالبه های آیت الله خامنه ای را نمی توان به «شعار» فروکاهید.

[ب]. اگر این خواسته ها را «شعار» بخوانیم، باید اصلِ «انقلاب» را نیز شعار بدانیم؛ زیرا در انقلاب، همین «هدف ها» و «مقاصد» دنبال شدند و مردم و امام خمینی، به دنبالِ محقّق ساختنِ همین غایات بودند.

امروز نیز آیت الله خامنه ای، همین هدف ها را بیان می کند و می کوشد «خطِ اصیل و اوّلیّۀ انقلاب» را ادامه می دهد. آری، هدف ها و مقصدهای انقلاب، «بلندپروازانه» و «بنیادی» هستند، امّا «نشدنی» و «خیال اندود» نیستند؛ چنان که در طولِ دهه های گذشته، بخشِ مهمی از این غایاتِ به ظاهر محال و ذهنی، به واقعیّت پیوستند.

[۳]. اشکالِ برخاسته از دوگانۀ «انتقادی/ تأییدی»
این اشکال نیز مطرح شده که در بیانیۀ رهبرِ انقلاب، تنها به «دستاوردها» و «فتوحاتِ» انقلاب اشاره شده و سخنِ چندانی از «لغزش ها» و «خطایا» به میان نیامده است؛ به گونه ای که ایشان به صورتِ مفصّل، به توفیقات و نتایجِ مثبت پرداخته اند، امّا سرفصلی را به ضعف ها و نقصان ها اختصاص نداده اند.

پاسخ این است که:

[الف]. رهبرِ انقلاب در شرایطی که جبهۀ متراکمِ دشمن با انبوهِ رسانه هایی که در اختیار دارد، در حالِ «تخریبِ ذهنیّتِ مردم نسبت به انقلاب» است و می خواهد آنها نسبت به گذشته و آیندۀ انقلاب، «بدبین» و «منفی باف» گردانند، این بیانیه را نگاشته اند تا روحِ «امید» و «خوش بینی» را به مردم القاء کنند و آنها را از «بی عملی» و «دلسردی» برحذر دارند. این یکی از هدف های عمدۀ بیانیۀ گامِ دوّم است، چنان که خودِ ایشان نیز نخستین و ریشه ترین تکلیفِ جوانان را ایجادِ «امید» در جامعه می دانند و به آن توصیه می کنند. ازاین رو، روشن است که شایسته نبوده هم رتبۀ اشاره به «گشایش ها» و «شکوفایی ها»، به «کاستی ها» و «سستی ها» نیز بپردازند و به آن ها شاخ و برگ بدهند. به این سبب، ایشان به در بیانیه، کمتر به این ضلعِ بحث پرداخته اند.

[ب]. هرچند نکات و عباراتِ انتقادی و آسیب شناسانۀ رهبرِ انقلاب در بیانیۀ گامِ دوّم، زیاد نیستند، امّا از لحاظِ محتوایی، «شدید» و «قاطع» و «صریح» هستند، به طوری که الفاظ و تعابیرِ غلیظی را برای توصیفِ این قبیل لغزش ها و آسیب ها به کار برده اند. در واقع، ایشان کوشیده اند از لحاظِ «کیفی»، حقّ مطلب را ادا کنند.

[ج]. ازطرف دیگر، رهبرِ انقلاب به جای این که ضعف ها و انحراف ها را در قالبِ «زبانِ توصیفی» بیان کنند و بگویند چنین و چنان نشده است، ترجیح داده اند که با «زبانِ تجویزی»، از «بایدها» و «نبایدها» سخن بگویند و در مقابلِ کاستی ها و ضعف ها، سلسله «راهکارها» و «راهبردها»یی را ارائه دهند.

[۴]. اشکالِ برخاسته از دوگانۀ «مبهم/ متمایز»
برخی نوشته اند این بیانیه به دلیلِ «کلّی بودن»، نمی تواند «حقّ» را از «باطل» جدا سازد و میانِ جریانِ انقلابی و غیرانقلابی، مرزبندی کند، حال آن که انتظار می رفت بیانیه آنچنان «شفاف» و «صریح» باشد و «وضوحِ مفهومی» داشته باشد که «راه» را از «بیراه» بازشناساند و «نسخه های بدلی و غیرانقلابی» را آشکار سازد.

پاسخ این است که:

[الف]. اگر چنین غرض و مقصودی محقّق نشده و بیانیۀ گامِ دوّمِ انقلاب، صریح و شفاف نیست، چرا نیروهای غیرانقلابی در برابرِ آن، یا «سکوت» اختیار کرده اند، یا «مخالفت» می کنند، یا درتلاشند که آن را «مصادره به مطلوب» کنند؟! این نوع واکنش ها نشان می دهند که آنها نمی توانند با بیانیه، هم داستان و هم سو باشند و مضامینِ آن را برنمی تابند.

[ب]. در تمامِ عرصه های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی، جملات و عباراتی انتخاب شده که بر مدار و محورِ «مسأله ها» و «مناقشه ها»ی جاری شکل گرفته و به آنها پاسخ داده اند، به گونه ای که رهبرِ انقلاب پس از تخطئه و ملامتِ «راهکارهای غلط و غیرواقعی»، از «چاره ها و علاج های واقعی» سخن به میان آورده و نشان داده اند مسیر و روشِ صواب کدام است. به این ترتیب، در هیچ زمینه ای مخاطب به حال خود رها نمی شود و سرگردان و پریشان نمی ماند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.