چرایی تصمیم آمریکا به راه اندازی یک مرکز ضد ایرانی در وزارت خارجه

0 ۴۱۲

پنجشنبه ۲۵ مرداد، مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا در نشستی خبری از تشکیل «گروه اقدام ایران» در این وزارتخانه خبر داد و گفت هدف از ایجاد این گروه هماهنگی و اجرای سیاست واشنگتن در برابر ایران، در دوره پس از خروج آمریکا از توافق هسته ای، با هدف تغییر رفتار جمهوری اسلامی است. وزیر خارجه آمریکا با بیان اینکه ما باید تغییرات عمده ای را در ایران ببینیم، هدف اصلی را تبدیل ایران به یک کشور عادی عنوان کرد. ریاست «گروه اقدام ایران» بر عهده برایان هوک، مدیر فعلی بخش سیاست گذاری وزارت خارجه آمریکاست و طبق اعلام پمپئو، وی به صورت مستقیم به وزیر خارجه گزارش خواهد داد.

درباره چرایی انتخاب هوک چند نکته قابل تامل است. اگرچه وی در ابتدای تشکیل دولت، از منتقدان سیاست خارجی شخص ترامپ بوده اما تغییر مواضع و هماهنگ شدن با سیاست های دولت یکی از عوامل ادامه کار وی با دولت ترامپ است. هوک که از سوی رکس تیلرسون به عنوان مدیر بخش سیاست گذاری انتخاب شده بود، نقش عمده ای در این وزارتخانه بازی می کرد و توانست از توفان ترامپ که تیلرسون و مک مستر مشاور امنیت ملی کاخ سفید را با خود برد، جان سالم به در ببرد. وی از زمستان سال گذشته تا اردیبهشت ماه که ترامپ به طور رسمی از برجام خارج شد، مسئول مذاکره با اروپا برای اصلاح برجام به شکل دلخواه واشنگتن بود که در نهایت این مذاکرات به جایی نرسید.

روابط و روحیات شخصی هوک نیز در این انتخاب بی تاثیر نیست. حمایت از رژیم اسرائیل در میان سیاستمداران آمریکایی نه تنها رویه ای رایج، بلکه واجب است و هوک این روحیه و عملکرد را به شکلی اعلاء و ویژه دارد. ۱۲ سال پیش که جان بولتون (مشاور امنیت ملی فعلی دولت آمریکا) نماینده آمریکا در شورای امنیت (زمان دولت بوش پسر) بود، هوک مشاور وی بود. سال گذشته در حالی که پمپئو به عنوان نامزد تصدی وزارت خارجه برای اخذ رای اعتماد سنا به مشکل خورده بود، هوک در عبور دادن وی از سد سنا نقش مهمی را بازی کرد و البته روابط نزدیک وی با جرارد کوشنر داماد ترامپ که نفوذ زیادی در کاخ سفید دارد را نباید نادیده گرفت.

اما چرا دولت آمریکا و شخص پمپئو تصمیم به راه اندازی یک مرکز ضد ایرانی در وزارت خارجه گرفته اند؟ اهداف و دستور کار این مرکز چیست و چه پیامی برای تهران دارد؟ پمپئو پیش از تصدی پست وزارت خارجه، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا – سیا- بود. وی در زمان ریاست خود بر سیا «مایکل دی آندریا» -مشهور به آیت الله مایک- را به عنوان رئیس اتاق عملیات سیا علیه ایران منصوب کرد. از این منظر می توان گفت تاسیس «گروه اقدام ایران» اقدام ویژه و جدیدی نیست و در راستای سیاست اعلامی دولت ترامپ علیه جمهوری اسلامی است. این موضوع از چشم تحلیلگران آمریکایی نیز دور نمانده و آنان عنوان «اقدام» برای این گروه را صرفاً یک نمایش و کار سمبلیک می دانند، برای اقداماتی که به صورت مستمر در حال انجام است.

یکی از مهم ترین نکات درباره این پست جدید در وزارت خارجه آمریکا آن است که دولت ترامپ و شخص پمپئو در زمینه سیاست خارجی به شدت تحت فشارهای داخلی هستند. روابط و نشست ترامپ با ولادیمیر پوتین – رئیس جمهور روسیه، مذاکرات مبهم و نافرجام وی برای خلع سلاح کره شمالی (علیرغم هیاهوی اولیه درباره موفقیت نشست سنگاپور)، جنگ تجاری و حملات لفظی ترامپ به متحدان اروپایی و ناتو و بالاخره خروج یک طرفه از توافق هسته ای با ایران به امید دستیابی به امتیازات بیشتر از جمله محورهای این انتقادات هستند.

اوایل مرداد ماه پمپئو در جلسه استماع سنا حاضر شد. جلسه ای که بیشتر شبیه بازجویی از وی بود و سناتورها انتقادات شدیدی از سیاست خارجی کاخ سفید ابراز کردند. باب کورکر رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا در این جلسه گفت: «دولت به ما می گوید درباره سیاست خارجی نگران نباشید، صبور باشید ما دارای راهبرد هستیم. اما از جایگاه ما به نظر می رسد چنین راهبردی وجود ندارد و مقامات کاخ سفید هر روز که از خواب بیدار می شوند تصمیم هایی می گیرند و آنها را اجرا می کنند و برنامه از پیش تعیین شده ای وجود ندارد.»

بخش قابل ملاحظه ای از تحلیلگران آمریکایی نیز با کورکر هم نظر هستند. چند روز پیش استیون سیمون و جاناتان استیونسون در نشریه فارین افرز نوشتند؛ «دولت ترامپ هیچ گونه سیاست منسجمی در قبال ایران ندارد. ترامپ فقط به فکر مهار قدرت ایران نیست بلکه می خواهد به نفوذ این کشور در منطقه پایان دهد، خلع سلاح شود و عملا رژیم آن تغییر کند، خواسته هایی که حکومت ایران به علل عمیق راهبردی و ایدئولوژیک نمی تواند به آنها تن دردهد. اگر ترامپ بخواهد به همه خواسته های خود در مورد ایران دست یابد باید جنگ تازه ای در خاورمیانه به راه اندازد اما از قرار، وی به فکر جنگ نیست و در ضمن مردم آمریکا نیز از چنین جنگی حمایت نخواهند کرد. به این ترتیب متوجه می شویم که ترامپ سیاست منسجمی درباره ایران ندارد و فقط ذهن وی شکلی وسواس گونه، درگیر مسئله ایران است.»

تشکیل «گروه اقدام ایران» به ریاست هوک تلاشی برای سرپوش گذاشتن بر این سردرگمی و نمایش انسجام و تمرکز در دستگاه دیپلماسی آمریکاست. هوک ۴۵ روز پیش نشستی خبری برگزار و در آن سیاست های دولت ترامپ درخصوص ایران را تشریح کرد. مروری بر سخنان وی، نشان دهنده ماموریت آینده او در پست جدید است. «گروه اقدام ایران» در عمل دو رویکرد جاری آمریکا را دنبال خواهد کرد؛ نخستین ماموریت در حوزه تحریمی با تشدید رایزنی های دیپلماتیک با سایر کشورها برای قطع یا کاهش روابط تجاری با ایران است و ماموریت دوم گسترش عملیات روانی با مخاطب قرار دادن مردم ایران است. محور اصلی این عملیات روانی آن است که آمریکا خصومتی با شما ندارد و اگر می خواهید از شر تحریم ها راحت شوید، جمهوری اسلامی باید سیاست های خود را تغییر دهد و به گفته پمپئو، تبدیل به کشور عادی شود. از نظر آمریکایی ها کمک ایران به عراق و سوریه برای مقابله با تروریست های دست پرورده و زیر چتر آمریکا، بی ثبات سازی منطقه نام دارد و بمباران اتوبوس کودکان یمنی و تکه تکه کردن آنان توسط رژیم آل سعود، در راستای امنیت و ثبات منطقه است!

هوک در سخنان خود یکی از ماموریت های گروه تحت امر خود را حمایت از ایرانی ها عنوان کرده است. ادعاهای هوک درباره حمایت از ایرانی ها که تقلید مواضع پوچ و مضحک رئیسش پمپئو و رئیس رئیسش ترامپ است، در نوع خود جالب و البته مضحک است. درباره این ادعای ابلهانه، نگاهی به ماجرای سحر نوروززاده کفایت می کند. وی که افسر اطلاعاتی وزارت دفاع آمریکاست و ۱۳ سال سابقه کار دارد – از دولت بوش پسر تا کنون- چند سال پیش به وزارت خارجه پیوست و در دفتر سیاست گذاری مشغول بکار شد. پس از آنکه یک رسانه آمریکایی مدعی شد نوروززاده در ایران متولد شده و در وفاداری او تشکیک شد، هوک به راحتی وی را از این بخش اخراج کرد! حال آنکه والدین نوروززاده ۵۰ سال پیش به آمریکا مهاجرت کرده و خود وی نیز زاده و بزرگ شده این کشور است. اخراج یک افسر اطلاعاتی که کاملاً در خدمت اهداف آمریکاست با اتهام دروغین تولد در ایران، گویای میزان دلسوزی هوک و مجموعه تحت امرش برای ایرانی هاست!

اما نکته مهم و قابل تامل دیگر زمان اعلام تشکیل این گروه ضدایرانی است. همزمانی این موضوع با سالروز کودتای آمریکایی سال ۱۳۳۲ که به سرنگونی دولت مصدق و بازگشت شاه فراری منجر شد، هوک را با این پرسش خبرنگاران مواجه کرد که آیا انتخاب این زمان به معنای صحه گذاشتن بر سیاست «تغییر رژیم» از سوی کاخ سفید است. هوک در پاسخ گفت؛ این مسئله کاملاً اتفاقی است! نکته زمانی دیگر سخنان آقای روحانی است که درست یک روز قبل از اعلام این گروه در هیئت دولت مطرح شد. آقای روحانی در بخشی از سخنان خود گفت؛ «با روند خوبی داشتیم مذاکره می کردیم اما خودش(ترامپ) آن را تخریب کرده و پل را خراب کرده و آن طرف ایستاده و می گوید باید چگونه عبور کنم!؟ اگر می خواستید عبور کنید، چرا خراب کردید؟ اگر می خواستید همدیگر را ببینیم چرا پل را خراب کردید؟ خودشان پل را خراب کرده و آن طرف ایستاده و داد می زنند. اینکه نشد. اگر راست می گویید بیایید پل را دو مرتبه درست کنید. پل را که درست کردید خود به خود و به طور طبیعی رفت و آمد درست می شود!»

در حالی که آمریکایی ها از تشکیل «گروه اقدام ایران» با هدف تشدید فشار خبر می دهند، سوگواری و حسرت خوردن برای مذاکرات خوب! پیشین و دعوت آنان برای ترمیم پل مذاکرات، چه پیامی را به طرف مقابل ارسال می کند؟ ترامپ تا کنون بارها گفته است که ایرانی ها بالاخره مجبور به مذاکره خواهند شد. آنچه آمریکایی ها مذاکره می خوانند، تسلیم شدن در برابر باج خواهی دوازده گانه آنان است که پمپئو اواخر اردیبهشت ماه در بنیاد هریتیج مطرح کرد. آنچه آقای روحانی پل مذاکرات می خواند، در واقع گردنه باج گیری بود که علی رغم آن همه امتیاز نقد داده شده، به اشتهای سیری ناپذیر کدخدا پایان نداد.

آمریکایی ها شمشیر را از رو بسته اند و با ادبیاتی استعماری از بیان باج خواهی های خود ابایی ندارند. هوک مامور شده تا پل روابط اقتصادی ایران با سایر کشورها را تخریب کند. در این شرایط وظیفه دولت حفاظت و مستحکم کردن این پل هاست یا دعوت آمریکا به ترمیم پل مذاکرات؟! مدتهاست ایران در هند و چین به عنوان دو شریک تجاری عمده تهران، سفیر ندارد. چرایی این خلأ، مبهم و بسیار عجیب است. مانند آنکه شما در وسط معرکه جنگ، دو سنگر مهم و کلیدی خود را خالی بگذارید!

موضع آقای روحانی حاوی این پیام است که در صورت بازگشت آمریکا به برجام، ایران نیز حاضر به مذاکره است. این پیام، نتیجه ای جز امیدوار کردن دشمن و تشدید فشار نخواهد داشت. آمریکا با وقاحت از برجام خارج شده و دولت آقای روحانی همچنان مشغول عمل به تعهدات برجامی خود بدون کاستن سرسوزنی از آن است. چرا آمریکا باید به توافقی بازگردد که خروج از آن هیچ تبعات و هزینه ای برای آن نداشته است؟! تمام نکته در همین مسئله تاسف بار نهفته است. آمریکایی ها گمان می کنند که عدم عمل به تعهدات خود و هرگونه سیاست و اقدام ضدایرانی آنها، بی پاسخ و بدون هزینه است. این ذهنیت، آنان را جری و گستاخ تر کرده است. باید به آنها فهماند اقداماتشان بی هزینه نیست. گزینه های ایران برای تحمیل هزینه به آمریکا، متنوع و متعدد است و واشنگتن بارها طعم تلخ آن را چشیده است، اما گویا آمریکایی ها حافظه ضعیفی دارند و نیاز است بار دیگر این طعم را به آنان یادآوری کرد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.