«ارتجاع» از نوع بهاری
اواخر بهمن گذشته، رهبر معظم انقلاب در دیدار با مردم آذربایجان شرقی از ارتجاع و آفات آن در انقلاب و جمهوری اسلامی سخن گفتند و نیز تاکید کردند: “ارتجاع یعنی حرکتی که انقلاب شروع کرده بود و ملت داشتند در این مسیر با نیروی انقلابی و با سرعت حرکت می کردند، در یک جاهایی سست بشوند، بعد متوقف بشوند و بعد برگردند؛ ارتجاع یعنی برگشت” . این سخنان رهبری در باب ارتجاع، بیش از بقیه مورد توجه نزدیکان و هواداران محمود احمدی نژاد قرار گرفت و آنها، موج انتقادات و مخالفت ها با نامه احمدی نژاد به رهبری در رابطه با نحوه اداره کشور را از مصادیق ارتجاع دانستند و این هواداران با این استدلال که چون رییس جمهور سابق در نامه خویش برگزاری انتخابات زودرس را راه برون رفت از وضعیت فعلی کشور معرفی کرده بود، نتیجتا هر آنکسی را که قائل به روشی غیر از این روش یاد شده باشد، گرفتار ارتجاع است و از بنِ دندان مرتجع. علی اکبر جوانفکر از در همین راستا با انتشار یادداشتی در کانالش، ریشه مخالفت ها را حاکمیت ارتجاع بر کشور دانست و نوشت: “مرتجعین با هر اقدام تحول خواهانه و اصلاح گرایانه ای به ستیز برمی خیزند زیرا آن را به منزله از دست رفتن منافع خویش می دانند.” و اما در همین ابتدا می توان راجع به این مسئله بحث کرد که آیا این پیشنهاد برگزاری انتخابات زودرس و عزل و نصب زید و عمر در چارچوب پیشنهادات و یا مطالبات محمود احمدی نژاد، واجد ماهیتی تحول خواهانه است و در مسیر اصلاح مشکلات کشور قرار دارد یا اینکه این پیشنهادات، چندان مسیر روبه جلویی را برای آینده اداره کشور ترسیم نمی کند! محمود احمدی نژاد در دو مورد از مجموع سه پیشنهاد خود در این نامه، صراحتا هر سه قوه را از اساس ناکارامد خوانده و برای قوای مجریه و مقننه، انتخابات زودرس و برای قوه قضاییه عزل فوری را پیشنهاد کرده است. در رابطه با پیشنهادات محمود احمدی نژاد و طرح مجدد مفهوم ارتجاع در کلام رهبری و مانور هواداران احمدی نژاد در مرتجع خطاب کردن مخالفان او، زنجیره ای از ارتباط نهفته است که اگر نیک بنگریم، پاسخ بسیاری از سوالات و ابهامات را در آن می یابیم. پیشنهادات احمدی نژاد در رابطه با وضعیت قوا یکی ماهیتا در رابطه با “انتخابات” است و دیگری “انتصابات”. در رابطه با انتخابات اینگونه می توان گفت که در حالی رییس جمهور سابق خواستار برگزاری انتخابات زودرس و پیش از موعد است و آن را “خواسته مردم” معرفی می کند که اولا شفاف نیست که دقیقا کدام بخش از مردم و با چه پشتوانه کمی خواستار انتخابات زودرس اند که رییس جمهور سابق خود را پرچمدار آن از سوی مردم معرفی می کند. چرا که در چند سال اخیر در هیچ یک از اعتراضاتی که عمدتا با محوریت مشکلات اقتصادی در سراسر کشور رخ داده است، ندیده ایم و نشنیده ایم که مطالبه برگزاری انتخابات زودرس آنهم در سطح دو قوه در میان اولویت های و خواسته های مردمی باشد. اما آنچه که ارتباط این مورد اول با ارتجاع را در خود دارد، همان رابطه ی میانِ “برگزاری انتخابات زودرس” با “آینده مردم سالاری” است. در واقع در حالی رییس دولت های نهم و دهم برای بیان مطالبات خود از زبان مردم هزینه می کند که سابق بر این، جمهوری اسلامی هزینه خواسته های گروه های سیاسی پیرامون “اصل انتخابات” و ” نحوه برگزاری آن” را پرداخته است و ثابت کرده است، آنچه که در معادلات کلان حاکمیت جایگاهی جدی دارد، صیانت از آراء مردم است و دقیقا خواست مردم همان چیزی است در سال های گذشته در گذر از انتخابات های متعددِ “به هنگام”، (و نه زود هنگام یا دیر هنگام) به دست آمده است و عموم مردم نیز همواره به سرنوشتی که از دل صندوق های رای برایشان رقم خورده، پایبند بوده اند. به عبارت بهتر این شیوه پیشنهادی محمود احمدی نژاد در رابطه با وضعیت قوای مجریه و مقننه علی رغم صورتی تحول خواهانه، سیرتی ارتجاعی دارد و نوعی ارتجاع گفتمان در حوزه بنای مردم سالاریِ در انقلاب اسلامی دارد. دومین حوزه از پیشنهادات احمدی نژاد مربوط به “انتصابات” است که وی مشخصا بنا بر اظهارات موجود در همان نامه و تصریحات قبلی و بعدی، تنها راه اصلاح ساختار قضائی کشور را برکناری مسئولین مربوطه عنوان می کند که البته این راهکار نیز به طور کلی و فارغ از مصداق مردود نیست لکن مشاهدات میدانی و بررسی ها نشان می دهد که از قضا پیشنهادی که در راستای اصلاح دستگاه قضائی جنبه ای نسبتا عملیاتی یافته و پیشرفت هایی را نیز در این زمینه به دنبال داشته است، پیشنهادی جز آن است که احمدی نژاد ارائه می کند. به طور مشخص تر نوع مواجهه برخی جریانات دانشجویی با قوه قضائیه با محوریت مطالبه بی پرده اما مشفقانه از ساختار قضاء همان راه حلی است که جوانان این جریانات دنبال کرده اند که تشکیل جلساتی مانند جلسه هشت ساعته رییس قوه قضائیه با این جوانان و پاسخگویی این مقام مسئول را می توان همان نقطه آغازِ دستاوردی دانست که از مسیر مطالبه گری غیر رادیکال حاصل شده است. در واقع “گذار از هوچی گری به سمت اصلاح گام به گام” همان مرحله ای است که معرکه گیری به سبک حلقه “بهار” را از مطالبه ی کارآمد متمایز می سازد. به دیگر بیان ایجاد جاروجنجال و تزریق تشنج به جامعه به سبک احمدی نژاد و نزدیکانش، همان ارتجاعی است که با فرض فشار از طریق معرکه گیری به عنوان تنها راه حل مسائل کلان کشور، دامان بهاری ها را گرفته است و به نظر می رسد ادامه این راهبرد تشنجِ صرف، منجر به ناکامی ها مجدد در عرصه های مختلف برای آنها شود. گستره نقد و انتقاد نیز مملو از منتقدین مرتجع و و غیر مرتجع است و بارها به تجربه ثابت شده است که ارتجاع در منطق و روش های نقادی تا چه میزان می تواند به اثرگذاری جریانات بیفزاید و یا از تاثیر آن ها در اداره کشور بکاهد که در این چارچوب می توان افول اثرگذاری حلقه بهار را همان ارتجاع در نقد عنوان کرد.