آمریکا اکنون نیز به برخی تعهداتش عمل نکرده است

0 ۱۴۶

سعید جلیلی شامگاه سه شنبه در همایش «زنده باد مرگ بر آمریکا» در دانشگاه یزد به سخنرانی پرداخت که در ادامه مشروح این سخنرانی منتشر می شود: سؤال زیادی که مطرح می شود در صحبت با دانشجویان، این است که درس هایی که می خوانیم چه فایده ای دارد؟ آینده این رشته چیست؟ آینده ما چگونه خواهد بود؟ دغدغه قابل توجهی که وقتی یک زمان عمده ای و هزینه ای را اختصاص می دهیم به تعلیم و تعلم فرجامش چه خواهد بود؟ فقط مهم هزینه مادی نیست. بهترین دوران عمر (جوانی) را به آن اختصاص می دهیم یک سؤال منطقی است آیا این هزینه این فایده را دارد؟ یکی از سؤال هایی که باید جواب داد و در مناسبت ها و محافل مختلف مطرح می شود مفهوم هزینه و فایده است. چرا هزینه و چگونه فایده؟ مخصوصاً در علم اقتصاد بیشتر پرداخته می شود. می بینید خیلی از ارزیابی ها بر همین مبناست. آیا می ارزید این هزینه برای هسته ای؟ یکی از سؤالاتی که بیشتر در برخی محافل عمومی و برخی مطبوعات هم می بینید ناظر ببه این مساله است. لذا از این سؤال وارد بحث می شویم؛ که هزینه و فایده را چه تعریف می کنید؟ چه نسبتی برایشان قائلیم؟ آیا فایده را می شود بدون هزینه به دست آورد؟ آیا می توان فایده بیشتر را بدون هزینه کافی به دست آورد؟ چرا این را عرض می کنم؟ بعضا جملاتی می شنویم که قابل فهم نیست. برخی مطالب به گونه ای بیان می شود که بدون هزینه فایده می توانیم به دست آوریم! آیا می شود فایده را بدون هزینه به دست آورد؟ نه در تجربه بشری همچنین چیزی وجود دارد و نه در منطق علمی می توان برایش دفاع قوی پیدا کرد. در علوم پایه هم همین طور است که بر اساس هزینه ای بتوانیم فایده ای به دست آوریم. تعابیر ما در ارتباط با همین دغدغه در معارف دینی نیز آمده و از آن به عنوان “علم نافع و نافذ” یاد می شود. اخیرا مقام معظم رهبری بیان فرمودند اگر ما بخواهیم به آینده درخشان مبتنی بر تمدن اسلامی که در آن سعادت انسان و جامعه فراهم شود، نیازمند سه مؤلفه است مؤلفه اول همین پیشرفت علمی است چرا؟ چون پیشرفت علمی مبنا و زیربنای پیشرفت اقتصادی است. این که ما در مفاهیم دینی هم داریم «العلم سلطان» که علم قدرت می آورد، این واقعیت قابل انکار نیست، لذا وقتی که دانشجو بتواند بر مبنای صحیح، پاسخ لازم را برای سؤالات داشته باشند آن موقع می تواند درست تحلیل کند. الان بسیاری می پرسند چرا آن ها با هسته ای ما مشکل دارند و این سؤالی است که دانشگاه ها باید پاسخ قاطعی برای آن داشته باشند. مثلاً وزیر خارجه فلان کشور دنیا که ۱۸ روز پشت سر هم کارش را رها می کند تا با جمهوری اسلامی صحبت می کند سر این که چند تا سانتریفیوژ کمتر داشته باشد درحالی که برخی صدها تا هزاران کلاهک هسته ای دارند و هنوز آزمایش و تولید می کنند! پس چرا فقط برنامه هسته ای ایران برای آنها مهم است؟ چرا با کلاهک های هسته ای خیلی دیگر از کشورها مشکلی ندارند؟ آنها که خودشان هم اعتراف می کنند نطنز زیر نظر آژانس است پس چرا به چند سانتریفیوژ ما اعتراض دارند؟ حقوق بشر امروزی بر اساس مناسبات استکباری و بدون منطق است/ این ظلم و ستم در عصر جدید است چرا نام ایران اینقدر مطرح شده؟ چرا آن قدر موضوع ایران مهم شده؟ درحالی که در دنیا نزدیک دویست کشور وجود دارد. اینجا شاید مؤلفه سوم مهم است که شما برای پیشرفت برای سعادت و تعالیمی که دارید می بینید که رهبری چند بار تأکید می فرماید که پیشرفت علمی زیر مبنای پیشرفت اقتصادی است و پیشرفت اقتصادی باید پیش برود نباید تعطیل شود. چه چیز موتور این حرکت است؟ چه چیز این پیشرفت علمی را پیش می برد؟ چه چیز است که علم را نافع می کند؟ چرا مقام معظم رهبری تأکید می کند این پیشرفت ها باروحیه انقلابی سازگار است؟ چرا روحیه انقلابی؟ چرا گفته می شود برای طی کردن این مسیر اگر می گوییم پیشرفت علمی پیشرفت اقتصادی لازمه آن روحیه انقلابی ست؟ مگر هر جای دنیا که این مسیر را طی کردند روحیه انقلابی دارند؟ نه امروز در تمام طول تاریخ این گونه بوده اگر جامعه ای می خواسته پیشرفت داشته باشد چه علمی چه اقتصادی و… کسانی بوده اند که این ها به دلایل مختلف که ما از آن با دلایل استکباری یادمی کنیم این حق را برای خودشان قائل بودند که این من هستم که تعیین می کنم که این را داشته باشی یا نداشته باشی! در طول تاریخ می بینیم که خیلی از تاخت و تازها با همین نگاه بوده. این طور نبوده که امروز برخی مطرح می کنند این مشکلات زاییده مرگ بر امریکاست! نه این مرگ بر امریکا است که نتیجه این نگاه هاست! مثلاً چرا وقتی در زمانی که می خواستیم نفت را ملی کنیم و حتی مرگ بر امریکا هم نمی گفتیم و حتی دولت وقت به آمریکا خوش بین هم بود، علیه آن کودتا شد؟ در همین دوره معاصر و عصر جدید در افریقا در کمتر از سه ماه یک میلیون انسان کشته شدند اما چرا هیچ سروصدایی نشد؟ این مربوط به تاریخ باستان نیست مربوط به صد سال پیش نیست اما چرا وقتی می گویند ۱۱ سپتامبر همه می دانند چه خبر بود. این مناسباتی است که همین الان هم در دنیا حاکم است و اگر کشوری حمله می کند به یمن و ۸ ماه انسان ها کشته می شوند؛ صدایی از کسی در نمی آید یا در جنگ ۵۱ روزه رژیم صهیونیستی در غزه کشتار راه می اندازد و می بینید در دفاع از او تازه سازمان ملل بیانیه هم صادر می کند. در همین سال ۲۰۱۵ شما سند استراتژی امنیت ملی آمریکا به امضای شخص رئیس جمهور آمریکا را می بینید. در همین سال ۲۰۱۵ که شعارهای دموکراسی و حقوق بشرشان گوش فلک را کر کرده می گویند در قرن آتی باید رهبری آمریکا برجهان حفظ شود! چه کسی به شما چنین حقی داده؟ شما به چه حقی این را مطرح می کنی که من رهبر همه هستم ازجمله شما؟! به صراحت بیان می کنند که نه تنها رهبری امریکا باید حفظ شود بلکه اگر جایی به مانع برخورد کردیم از اقدام یک جانبه نظامی ولو هسته ای استفاده می کنیم. این چیزی است که بیان می کنند و رسما هم منتشر کرده اند. ابایی هم ندارند از بیان آن. لذا اینطور نیست که پیشرفت بدون مانع باشد. نظم امروز حاکم برجهان اینطور است و با یک حق وتو می توانند در برابر مظلوم بایستد و از ظالم دفاع کند. “استکبرو فی الارض به غیر حق و قالوا من اشد منا قوه” چرا؟ بر اساس یک منطق قدیمی که می گوید:”نحن اکثر اموالا و اولادا ” ما اموال و نیروهایمان بیشتر است. اگر ما صحبت از پیشرفت علمی اقتصادی می کنیم این صحبت ها در یک محیط خیالی و انتزاعی نیست. کسانی هستند در مقام ممانعت، بر اساس آن منافع خودشان، بر اساس نگاه های خودشان که مثلاً برای خودشان تعریف کرده اند من باید یک قرن دیگر رهبر بمانم. چه چیزی این را مانع می شود؟ روحیه انقلابی. اصل کار نظام استکبار ایجاد تردید است/ تنها راه مقابله با این مناسبات مبارزه و انقلابی بودن است در مقابله با این استبداد تنها راه انقلابی بودن است، باید مانع را برداشت و آن ها هم در مواجهه با کسانی که با آن ها به مقابله می پردازند اولین گزینه شان همواره گزینه نظامی است. همان طور که در قبال جمهوری اسلامی ایران جنگ تحمیلی را راه انداختند و همه می دانستند که صدام در این جریان بازیچه ای بیش نیست. گزینه بعدی آن ها در مقابله با این فکر انقلابی، ایجاد تردید در باورهای طرف مقابل است. تردید چیست؟ در این روش آن ها سعی می کنند که هزینه هایی که برای موفقیت کرده ایم را زیاد جلوه دهند و حتی اصل هزینه دادن را زیر سؤال ببرند. بدون اینکه بدانیم در هیچ جا موفقیت بدون هزینه وجود ندارد. القایی که او دارد می کند یا عوام فریبی است یا متوجه بحث نیست. در هر منطق هزینه و فایده است. توازن هزینه و فایده باید بحث شود. در این مناسبات استبدادی که می گوید من باید حاکم باشم، من حق وتو داشته باشم و … دیگر حقی وجود ندارد. شما اگر خوب باشید سهمتان را به شما می دهیم! یک رویکرد این است که عده ای قبول دارند که این مناسبات حاکم بر دنیا غلط است و نظام مستکبری هست ولی کاری نمی توان کرد و باید مدارا کرد. می گویند قبول داریم این مناسبات غلط است و مقابله هم کرده ایم اما شکست خورده ایم و موفق نشده ایم. جالب اینکه همانها که شعار دموکراسی می دهند در منطقه ما قوی ترین روابط با مستبد ترین کشورها را دارند اما اینجا پاسخ این سؤال که چرا ایران اینقدر برای آنها مهم و ویژه است معلوم می شود! زیرا اندیشه ای پیداشده با اسم اسلام ناب که این نظم را برنمی تابد و می ایستد و موفق می شود. همه آن ها یک اراده ای می کند و او یک اراده دیگر می کند و اراده او محقق می شود. همه آن ها میگویند شاه باید بماند و او می گوید شاه باید برود و شاه می رود. همه آن ها می گویند صدام پیروز است و او ۸ سال می ایستد و او موفق می شود. میگویند تو نباید هسته ای شوی و او هسته ای می شود. این همان روحیه انقلابی است که به پیشرفت علمی، اقتصادی و … جهت می دهد و موانع را برمی دارد. نظام سلطه می بیند این اندیشه مؤلفه هایی را وارد مناسبات هزینه و فایده می کند که او در مناسبات خود نگنجانده است. نظام سلطه می بیند که که ایران می آید و می گوید پادشاه لخت است! و بعد از مدتی این الگو برای جهان تکثیر می شود و همه می فهمند و دیگر فقط خرمشهر آزاد نمی شود، چند سال بعد جنوب لبنان هم آزاد می شود. تمام افسانه های شکست ناپذیری رزیم صهیونیستی را به باد می دهد. لذا آنها می آیند و هزینه ها را زیاد نشان می دهند. فهمی هویدی اندیشند مصری در زمان سقوط مبارک مقاله ای می نویسد و می گوید: ما چند ماه قبل از انقلاب ایران با امضای کمپ دیوید متحد راهبردی آمریکا شدیم و ایران نه تنها اتحاد راهبردی با امریکا را کنار گذاشت بلکه مقابل آمریکا شد. حال بعد از سی سال (سال ۸۸) ۲ میلیون نفر از مردم قاهره در قبرستان ها می خوابند و ایران ماهواره به فضا می فرستد! این بحثی است که اگر شما می گویید مرگ بر امریکا، این شعار مرگ بر امریکا یک واژه و جمله و شعار نیست. این یک مفهوم است به این معنی که من برای پیشرفت علمی خودم، پیشرفت اقتصادی خودم، پیشرفت معنوی خودم و تعالی خودم اجازه نمی دهم کسی مانع من شود. مهم ترین خدمت متقابل دانشگاه و نظام / ترس استکبار از نسل علمی غنی سازی شده است نه سانتریفیوژها یکی از مهم ترین روابط متقابل دانشگاه و نظام همین پیشرفت علمی است. او بیشتر از غنی سازی اورانیوم از غنی سازی نسلی می ترسد که می شوند شهید شهریاری، شهید احمدی روشن، شهید رضایی نژاد و شهید علی محمدی؛ که نماز شب می خوانند و کار علمی انجام می دهند. نسلی که می داند در تهدید است و کار می کند؛ «الا تخافوا و لا تحزنوا». نسلی که می گوید جان خود را می دهم ولی نمی گذارم مانعی بر سر پیشرفت کشورم باشد. حربه دشمن چیست؟ تمام حربه ابلیس ترساندن است. «ذالکم الشیطان یخوف اولیاءه» و پادزهر آن چیست؟ «الا تخافوا و تخافون ان کنتم مؤمنین». او می داند که اصل مبارزه هرکجا شکل بگیرد اوست که شکست می خورد فلذا می خواهد شما را از اصل مبارزه منصرف کند. در مسئله جنگ نرم و نفوذ این موضوعیت پیدا می کند که شما را در مورد اصل مبارزه و دفاع از آزادی از استقلال و منافع خودت مردد کند و تردید بیفکند زیرا می داند که این ها همه از ثمرات ایمان و یقین است. برجام نباید به اهرم فشار دشمن علیه ایران تبدیل شود جلیلی در ادامه در پاسخ به سؤالاتی در مورد برجام و وضعیت صنعت هسته ای کشور گفت: در مورد بحث برجام آن چیزی که دشمن خیلی از آن می ترسد و عامل موفقیت ما بوده است، آن وحدت و انسجام ملی ما در این سال ها بوده است. یکی از مهم ترین عواملی که او را شکست داده است انسجامی است که در مسائل اصلی است؛ باوجود تکثر افکاری که وجود دارد که نعمت بسیار بزرگی است. در این راستا نامه رهبری خطاب به رییس جمهور ضامن وحدت، امنیت و عزت کشور است. در مورد بحث همدلی دولت و ملت هم توجه داشته باشیم که همه با یکدیگر در رفع نقایص هم بکوشند. بحث مانند مسئله دفاع مقدس است که همه با یکدیگر و کمک یکدیگر بودند که با رفع نقصان ها و همدلی به پیروزی می رسند. برای طرف مقابل ما دچار ترید شدن ما و ترسیدن ما مهم است. برای مثال اگر او هرروز یک قدرت خود را به رخ بکشد و شما کوتاه بیایید او اهرم فشار بر ما را پیدا می کند. مثلا در برجام آمده که چنان چه یکی از آن طرفین اعتقاد پیدا بکند ایران وظیفه اش را انجام نداده، صرف این اعتقاد باعث می شود تمام این تحریم ها دوباره علیه ما برگردد! می گوید باید حداکثر ظرف سی روز شورای امنیت مجدداً یک قطعنامه صادر بکند که آیا لغو تحریم ها ادامه داشته باشد یا نداشته باشد؟ آن موقع اگر فقط همان کشور مخصوصاً از آن پنج تایی که حق وتو دارند باشد، اگر رأی ندهد این وتو شده و تمام شده و دوباره همه تحریم ها برمی گردد. اگر او یک اهرمی پیدا کرد با هر موضوعی می تواند یک همچین ادعایی بکند و جامعه شما را سی روز ملتهب بکند. یکی بگوید می دانید باز دوباره می خواهد تحریم ها برگردد؟ آن یکی می گوید بله. انگلیس گفته فلان اقدام ایران، فلان موضع ایران، فلان سخنرانی ایران خوب نبوده. مثلاً فلان موضع رئیس جمهور در سازمان ملل خوب نبوده، پس می خواهند تحریم ها را دوباره بر گردانند! ببینید چقدر راحت از این به بعد با همین ابزار می توانند بسیاری از اتفاقات داخلی کشور ما را کنترل کنند و افکار عمومی را ملتهب کنند؟ راه مقابله با این موضوع چیست؟ نترسیدن و ایستادن. چرا دیگر کسی بعد از دفاع مقدس کسی جرات نمی کند به ایران نزدیک شود؟ زیرا دیده است که ایران بر سر حق حاکمیت خود مستحکم است. در تمام سایر حقوق هم همین است و در مورد هسته ای هم همین است. دشمن باید بفهمد با هر فشار نظیر تحریم و قطع نامه نمی تواند حقی از ما را به عقب برگرداند. آیا پیشرفت ژاپن ربطی به رابطه با آمریکا دارد؟/ خاطره جالب از دیدار با نخست وزیر ژاپن جلیلی در ادامه در پاسخ به سوال یکی دیگر از دانشجویان درباره موفقیت ژاپن و ارتباط آن با تعاملش با آمریکا گفت: اولین سؤالی که هست این است که موفقیت ژاپن به خاطر رابطه او با آمریکا است یا به خاطر نظم و وجدان کاری آن ها؟ بسیاری کشورها هستند که روابط قوی تری با آمریکا دارند اما وضع آن ها این طور نیست! پس چرا آنها مثل ژاپن پیشرفت نکردند؟ سال ۸۸ سفری به ژاپن داشتم و با نخست وزیر ژاپن و وزیر امور خارجه ژاپن دیدار داشتیم و در آنجا هم به هیروشیما رفتیم و هم چند کارخانه هسته ای دیدیم. نخست وزیر و وزیر و یکی از بازماندگان از حمله اتمی در کمال تعجب بر این باور بودند که آن حمله آمریکا علیه ژاپن حق ما بوده است! نخست وزیر ژاپن بعد به من می گفت بعد از ۶۰ سال حزب ما حاکم شد از ۱۹۴۵ که بمباران هسته ای شدیم تا الان داریم اعتماد سازی می کنیم تا آمریکایی ها از این جزایری که در آن حضور دارند، بیرون بروند. شعار انتخاباتی حزب ما هم این بود، ولی الان که می بینم موفق نمی شوم، می خواهم استعفا دهم. خود او مثال می زد که آمریکایی ها هر جا رفتند دیگر آنجا مانده اند. روند مذاکرات هسته ای در دولت های نهم و دهم چگونه بود؟ جلیلی در ادامه در پاسخ به سوال یکی دیگر از دانشجویان درباره برجام نیز گفت: در اصل ۱۷۶ قانون اساسی که در مورد شورای عالی امنیت ملی است مصوبات شورا زمانی لازم اجراست که رهبری آن را تأیید کنند و مقام معظم رهبری هم در ذیل مصوبه شورای عالی امنیت ملی از منتقدینی که جزییات را تیزبینانه دیدند و مشکلات را تذکر دادند تشکر کردند. این نگاه کشور را جلو خواهد برد. سال ۸۴ که دولت نهم روی کار آمد مسئولیت مذاکرات با آقای لاریجانی بود و جناب آقای متکی هم وزیر امور خارجه و بنده به عنوان معاون اروپا و امریکای وزارت امور خارجه به آمریکا رفتیم. جناب آقای ظریف هم نماینده ایران در سازمان ملل بودند. درحالی که ما دو سال بود که داوطلبانه تعلیق کرده بودیم و بنا به حرف مقام معظم رهبری تعلیق در دولتی برداشته شد که تعلیق کرده بود، در مذاکرات نیویورک آقای فیشر، وزیر خارجه آلمان، گفت که چرا این کار را کردید؟ (درحالی که نطنز هنوز تعلیق بود) و این تعلیق باید تعطیل و سپس به تخریب تبدیل شود در عین حال در همان دو سال تعلیق فعالیت های مان چند قطعنامه هم شورای حکام آژانس علیه ما صادر کرد! سال ۸۴ می گفتند باید تخریب کنید، سال ۹۲ به توقف ۲۰% راضی شدند بعدازاین زمان در زمان بنده یک روند فنی طی شد که در آلماتی ۲، همانهایی که حرفشان تعطیلی و تخریب تاسیسات هسته ای کشورمان بود حاضر به مذاکره بر سر غنی سازی ۲۰ ª شدند. روندی که در گفتگوهای ۱+۵ دنبال کردیم، این گونه بود. در مناسباتی که بین ایران و آژانس بود، آنها بارها بیان می کردند ایران مشکلات جدی دارد. آخرین توافقی که در دوره جناب آقای لاریجانی با آژانس صورت گرفت این بود که قدرت ها ادعا می کردند بین ایران و آژانس ابهامات، اشکالات و مشکلات زیادی وجود دارد و به ایران بی اعتماد هستیم و در سال ۸۲ بر اساس این تحلیل ها این ادعا را بر کشور تحمیل کردند و موجب شد حدود دو سال و نیم فعالیت هایمان را به حالت تعلیق دربیاوریم. توافق مهم ایران و آژانس در سال ۸۶ در تابستان ۸۶ گفتیم شما می گویید مشکلات و سئوالات زیادی وجود دارند. ما همه اینها را حل می کنیم، ولی حق ندارید بر این مبنا حق ما را تضعیف یا تکالیف بیشتری را بر ما تحمیل کنید. می گفتند شما این کار را نمی کنید، می گفتیم شما چه کار دارید؟ مرجع این کار آژانس است و ما با آژانس می نشینیم و هر چه مشکل هست حل می کنیم، البته اگر سئوالات شما در چهارچوب قوانین آژانس بودند و فراتر از آن نبودند. این صحبت ها منجر به توافقی شد که در سال ۸۶ امضا شد و ما به آژانس گفتیم هر مسئله ای را که می گویید باقی مانده است بگویید تا حل کنیم. قدرت ها می گفتند هزاران سئوال مطرح هستند و آژانس کلاً به شش مسئله و سئوال رسید و گفت ما به عنوان آژانس بین المللی انرژی هسته ای با ایران شش مسئله بیشتر نداریم. به قول خودشان Outstanding issues گفتند از نظر ما آنچه که مسئله باقی مانده شش مورد است. گفتیم همه شش تا را برای شما حل می کنیم. این توافق نامه امضا و پس از امضای آن مسئولیت آقای لاریجانی عوض شود. قرار شد آن شش مسئله را طی هجده ماه حل کنیم و جمهوری اسلامی ایران توانست با ادله فنی و بحث های بسیار دقیق حقوقی در ظرف شش ماه هر شش مسئله را حل کند و آژانس برای هر شش مسئله به ما نامه داد که این مسائل از نظر ما حل شده اند و در اسفند سال ۸۶ آقای البرادعی، مدیرکل آژانس در گزارشی نوشت که شش مسئله حل شده اند. صدور قطعنامه ۴ روز پس از گزارش مثبت آژانس درباره ایران می خواهم مناسباتی را که بر جهان حاکم هست در اینجا تبیین کنم. اینها ادعا کرده بودند هزاران مسئله وجود دارد و آژانس به این نتیجه رسید که شش مسئله بیشتر نیست و بعد هم تأکید کرد هر شش مسئله حل شده است، در حالی که آژانس دوستان ما که نبودند و به اصطلاح خودشان بیشتر هم با آنها بودند، اما در ده اسفند ۸۶ رسماً نامه داد که این مشکلات حل شده اند. در گزارش مدیرکل هم در اینترنت و هم در سایت آژانس بین المللی انرژی می توانید ملاحظه کنید. به نظر شما واکنش طبیعی به این گزارش چه باید باشد؟ حداقل آن شش کشور که قدرت های مطرح هستند باید بگویند این شش تا که حل شد، برویم بهانه جدیدی را پیدا کنیم. آقای البرادعی در ابتدای اسفند این گزارش را داد و چند روز بعد قطعنامه علیه ما صادر شد که چرا حل کردید؟ بحثم این است که کسی را که خواب است می شود بیدار کرد، اما کسی را که خودش را به خواب می زند نمی شود بیدار کرد. درست چهار روز پس از آن که آژانس وابسته به سازمان ملل می گوید مسائل حل شدند، سازمان ملل علیه ایران قطعنامه صادر می کند. بعد گفتند باید مذاکرات صورت بگیرد و آقای سولانا به ایران آمد. ما پرسیدیم گفتگو برای چه چیزی باید صورت بگیرد؟ شما گفتید نگران هستید و آژانس بین المللی انرژی اتمی هم که گفته است جای نگرانی نیست و مسائل حل شده اند. شما شش قدرت هستید و جمهوری اسلامی هم یک قدرت است و می توانیم بنشینیم در باره نقاط مشترک برای همکاری گفتگو کنیم. ما یک بسته پیشنهادی را ارائه کردیم و گفتیم در باره این موضوعات می توانیم صحبت کنیم، اما بخش انرژی هسته ای که حل شده است. در مورد خلع سلاح، عدم اشاعه، استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای که دیگر صحبتی نمانده است و طبق گزارش مدیرکل آژانس این موضوعات حل شده اند. آنها متقابلاً یک بسته دادند. گفتیم ما یک بسته ارائه داده ایم و شما هم یک بسته ارائه داده اید. فرهنگ گفتگو و مذاکره اقتضا می کند بر اساس مشترکات گفتگو کنیم. بعد از این که این موضوع شکل گرفت، اینها در سال ۸۸ منتظر نتیجه انتخابات ماندند. در تیرماه ۸۷ بسته پیشنهادی مان را دادیم و اینها گفتند حالا باید بررسی کنیم و روند کار متوقف شد. منتظر بودند ببینند انتخابات در امریکا و ایران چه می شود. انتخابات در ایران برای ما ظرفیت بزرگی را ایجاد می کرد و جمهوریت نظام را به رخ می کشید. بعد از انتخابات می توانستیم وارد عرصه دفاع از منافع ملی شویم. شرایط فتنه که پیش آمد، اینها دو باره به طمع افتادند و فکر کردند به بهانه فتنه می توانند فشارهایی را بر ما تحمیل کنند. یک مدت که از فتنه گذشت و دیدند خبری نیست، گفتگوهای دور بعد در مهر ۸۸ شروع شد. در آنجا مسئله اورانیوم غنی شده ۲۰ درصد مطرح شد. ما گفتیم امروز اورانیوم ۵/۳ درصد را تولید می کنیم و به اورانیوم ۲۰ درصد هم نیاز داریم. اگر به ما می فروشید که هیچ، وگرنه تولید می کنیم. استانبول ۱ آغاز تغییر نگاه غرب به ایران در مذاکرات در دور سوم به این نتیجه رسیدند که روی نقاط مشترک، و نه برای تحمیل نظر یک طرف به طرف دیگر گفتگو صورت بگیرد که شد استانبول ۱. در استانبول ۱ یکی از بحث های ما این بود که چرا گفتگوها همیشه باید در اروپا باشد و چرا همیشه جا را شما تعیین می کنید؟ آنها وقتی دیدند مذاکرات به نفعشان نیست، قبل از استانبول ۱ مطرح کردند ایران تحت فشار پای گفتگو آمده است. ما گفتیم اگر این مذاکرات برای همکاری مشترک است، پس چرا دارید علیه کشور ما اقدامات خصمانه، تحریم ها و قطعنامه ها را انجام می دهید و اول باید تکلیف اینها روشن شود. در محیط خصمانه که نمی شود همکاری را دنبال کرد و ادله آوردیم. در هر دور گفتگوهای ما پنج شش ساعت طول می کشید. تمام ادله حقوقی را آوردیم که چرا می گوییم قطعنامه ها غیرقانونی هستند. این بر اساس حقوق بین الملل خود آنها ادله حقوقی دارد که تحریم ها به لحاظ ماهیت و روندی که طی شده است غیرقانونی هستند و مفصلاً این موضوع را توضیح دادیم و ثابت کردیم در قطعنامه صادرشده هیچ یک از ادله حقوق بین الملل رعایت نشده اند.آنها در این باره پاسخی نداشتند. مغلطه اشتون چگونه دست ۵+۱ را رو کرد گاهی جلسات تا نیمه شب طول می کشید و فردای آن یکمرتبه گفتگوها را قطع می کردند و خانم اشتون گفت اگر این مسیر را ادامه بدهید به نتیجه نمی رسیم. ما گفتیم کجای این بحث غلط است؟ ما ۲۰ ساعت است داریم برای شما ادله می آوریم و نمی پذیرید. ایشان گفت گوشی تلفن های ما باز است، هر وقت نظرتان عوض شد به ما اطلاع بدهید و بعد هم گفتگوها را قطع کردند. سپس در مصاحبه مطبوعاتی گفت ایران برای گفتگوها پیش شرط می گذارد. من گفتم شما که گفتید ایران تحت فشار تحریم ها پای گفتگو آمده است. چطور کسی که تحت فشار پای میز مذاکره آمده است، حالا پیش شرط می گذارد؟ ایشان گفتگوها را قطع کرد. همان هایی که به ما گفتند تلفن های ما باز هستند و هر وقت نظرتان عوض شد با ما تماس بگیرید، کمتر از یک ماه بعد خود خانم اشتون نامه نوشت و گفت بیایید گفتگوها را ادامه بدهیم و بعد هم دو نامه دیگر که همه آنها موجودند. این روند طی و منجر به گفتگوهای استانبول ۲ شد. در آنجا این بحث را مطرح کردیم که اگر می خواهید مسیر گفتگوها ادامه یابد، باید گام ها برای همکاری متوازن و متقابل باشند. اینها گفتند می رویم و بررسی می کنیم و گفتگوهای بعدی در بغداد بود. ما گفتیم به خصوص فاز دوم و سوم برخلاف مبانی ای است که بحث می کنیم. بحثی که حقوق کشور ما را نادیده بگیرد و یا تکالیف اضافی ای را برای ما تحمیل کند از نظر ما پذیرفته شده نیست. جمهوری اسلامی ایران هم مثل هر کشور دیگری عضو NPT و دارای حقوق و تکالیفی است. نه حق کمتری را می پذیرد و نه تکلیف بیشتری را. اگر حق بیشتری می خواستیم شما بگویید و اگر تکلیفمان را کمتر انجام دادیم همین طور، ولی اگر تکلیف بیشتر یا حقوق کمتری را خواستید بر ما تحمیل کنید، بر اساس چه منطقی باید بپذیریم؟ گفتند می رویم و بررسی می کنیم. خلع سلاح ۱+۵ در مسکو بعد گفتند شما پیشنهادتان را بیاورید و باید قضیه را جامع حل کنیم. در مسکو یک طرح جامع را بردیم و گفتیم حاضریم در باره این طرح در پنج محور مفصل بحث کنیم و آن پنج محور را مطرح کردیم. یکی از طرف های مذاکره بعداً به ما گفت شما با این کارتان تقریباً جمع ما را خلع سلاح کردید. بحث ها را خیلی دقیق و جامع ارائه دادید و روی پاورپوینت گذاشتید و در پنج محور تمام بحث را ارائه کردید. همان زمان این طرح را روی اینترنت هم گذاشتیم. دوستانی می گویند می رفتیم سخنرانی می کردیم و بیانیه می دادیم. خوب است مراجعه کنند و ببینند. ما می گفتیم به این حرف ها کاملاً اعتقاد داریم و این طرح را قابل دفاع می دانیم و همه جامعه جهانی هم می توانند مراجعه کنند و ببینند لذا طرح را روی اینترنت گذاشتیم و منتشر کردیم. تعدیل مواضع غربی ها در آلماتی ۱ و ۲ باز اینها گفتند می رویم و بررسی می کنیم. بررسی شان هشت ماه طول کشید و منجر شد به آلماتی ۱. در آلماتی ۱ طرح ما در مسکو موجب شد از سه فازی که در بغداد مطرح کرده بودند، دو فاز را کم کنند و فقط فاز ۱ را آوردند که مربوط به بحث فردو بود و مباحثی در آنجا مطرح می شد. در آنجا پرسیدیم شما این بحث را در چه چهارچوبی قرار می دهید؟ در آنجا دوستان ما شبانه روز کار و این سئوال را مطرح کردند که پیشنهادی که شما می گویید در طرح جامعی که در مسکو دادیم، در یک بخش از این پازل قرار می گیرد، تکلیف بقیه آن چه می شود؟ قرار شد در آلماتی ۲ روی این موضوع بحث کنیم. در آلماتی ۲ این بحث انجام شد. ما مطرح کردیم اگر می گویید همکاری و گام های متقابل و متوازن، تمام بحث ما بر سر همین توازن است. اگر قرار شود گام ما را شما تعریف کنید و گام خودتان را هم خودتان تعریف کنید و بعد بگویید اگر پذیرفته شد، مذاکرات خوب است و اگر پذیرفته نشد، بد است، این که دیگر اسمش مذاکره نیست، این می شود دیکته. در مذاکره طرفین در چهارچوبی که حقوقشان رعایت شود و حقوق کسی مورد تعرض قرار نگیرد، با هم گفتگو می کنند و برای اعتمادسازی مثلاً می شود این کارها را کرد. روز اول گفتگوها چندین ساعت طول کشیدند و آنها هیچ پاسخ منطقی ای نداشتند به ما بدهند. فردا آمدند و گفتند ما دچار سوءتفاهم شده ایم که باید ۱۰۰ متر جلو بیاییم و شما فقط پنج متر جلو می آیید. این که منطقی نیست. گفتیم این طور نیست. اگر قرار است گام ها متوازن باشند، ما پنج متر جلو می آییم، شما هم پنج متر جلو بیایید و حقوق ما باید به رسمیت شناخته شود. من گفتم اختیارات کاملی دارم و می توانیم یک هفته هم شده است بنشینیم و روی جزئیات هم بحث کنیم. سخنرانی نمی کردیم و Lecture نمی دادیم. نماینده یکی از کشورها به نماینده ای که داشت با ما بحث می کرد یادداشت داد که بحث را ادامه نده. گفتم ادامه بدهید. خودشان خندیدند. گفتم پس چرا ادامه نمی دهید؟ خانم اشتون گفت پس اجازه بدهید مشورت کنیم. گفتیم مشورت کنید. رفت و برگشت و گفت باید برای مشورت به پایتخت هایمان برویم. در مصاحبه مطبوعاتی هم گفت قرار شد مشورت کنیم و من ظرف چند روز اطلاع می دهم که این چند روز شد ۴۰ روز و بعد هم منتظر انتخابات ۹۲ شدند و بعد از انتخابات مسیری را که می دانید دنبال شد. عرضم این است که آنچه که در آنجا مطرح شد این بود که اگر می خواهیم گامی را برداریم باید متوازن، متقابل و در چهارچوب حقوق قانونی ما باشد و هیچ حقی از کشور و ملت ما ضایع نشود. آمریکا تا همین امروز خلاف برجام برخی تعهداتش را عمل نکرده است جلیلی همچنین در پاسخ به سوال دانشجوی دیگری نیز گفت: نامه رهبر انقلاب به رییس جمهور یک فصل الخطاب برای شروع است، برای شروع در هم افزایی نیروهای انقلاب برای دفاع از حقوق، منافع و آرمان های کشور. طبق برجام باید امریکا اعلام کند که این کارها را انجام می دهد. جان کری وقتی بیانیه رسمی را می خواند ۴ عدد از تعهدات امریکا به ایران را از قلم می اندازد؛ یعنی در برجامی که خود او متعهد شده ۴ عمل را انجام نمی دهد. این هوشمندی ملت و دولت را می خواهد که مطالبه حقوق شان را داشته باشد از اقداماتی که خود امریکا قبول کرده است. اصل مطالبه ما از دشمن است و نه از خودی. وظیفه ما مطالبه ملی از طرف مقابل است. حصر سران فتنه مربوط به اتفاقات سال ۸۹ بود نه ۸۸ نماینده مقام معظم رهبری در پایان در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان درباره وضعیت حصر سران فتنه نیز اعلام کرد: چیزی که ملتی را موفق می کند شور و نشاط و مزیت های در سالیان اخیر است. خصوصا در مردم سالاری دینی که این گروه های قدرت و ثروت نیستند که انتخاب می کنند بلکه مردم هستند که بدون اینکه کسی بتواند رأی آن ها را وتو کند انتخاب می کنند. در سال ۸۸ طبق آنچه گفته شد ما در مباحث فنی حقوقی و حتی منطقه ای دست برتر را داشتیم. زمانی بود که آن ها شکست های پی درپی خوردند. در سال ۸۸ کسانی از داخل می خواستند این قدرت را تضعیف کنند و واقعا ۸ ماه ظلم بزرگی به ایران کردند. تا ۹اینکه دی و ۲۲ بهمن ۸۸ پیش آمد. جالب اینکه تا بهمن سال ۸۹ یعنی یک سال بعد از سال ۸۸ نیز باز سران فتنه آزاد بودند و کسی به آنها کاری نداشت و یک سال بعد دوباره فرصتی به نام بیداری اسلامی شکل گرفت و برخی متحدان امریکا سرنگون شدند و ۲۰ ماه بعد از انتخابات این افراد که در آن ۸ ماه کاری نتوانسته بودند بکنند خواستند این فرصت را تبدیل به تهدید بکنند و نظام ایران را که مردم سالاری آن به الگوی کشورهای جهان تبدیل می شود در ردیف حکومت های دیکتاتور قرار دهند! لذا بعد از این ماجرا بود که در بهمن ۸۹ شورای عالی امنیت ملی تصمیم به حصر سران فتنه گرفت زیرا باز هم می خواستند فرصت های نظام را به تهدید تبدیل کنند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.