بازخوانی بیانیه کارشناسان مناطق نفت خیز جنوب درباره پرونده کرسنت

0 ۱۵۲

هفته گذشته خبری با «عنوان دیوان عالی کشور حکم متهمان پرونده کرسنت را تأیید کرد» در خبرگزاری فارس منتشر شد و شعبه ۸۰ دادگاه کیفری استان تهران مستقر در مجتمع ویژه مبارزه با مفاسد اقتصادی با توجه به گزارش های مستقل ۳ نهاد اصل نظارتی کشور وابسته به قوای ۳ گانه و بازداشت و بازجویی از اعضای وقت هیأت مدیره شرکت ملی نفت درباره قرار داد کرسنت، متهمان این پرونده از جمله ۶ عضو هیأت مدیره وقت شرکت ملی نفت را به اتهام تبانی محکوم اعلام کرد. بر اساس حکمی که برای متهمین این پرونده در ابتدای سال ۹۱ صادر شد هر یک از اعضای هیأت مدیره وقت شرکت ملی نفت به پرداخت ۵۰۰ میلیون تومان جریمه نقدی بدل از حبس تعزیری و دو تن از آنها نیز به یک سال انفصال از خدمات دولتی محکوم شدند. بازخوانی بیانیه کارشناسان مناطق نفت خیز جنوب در خصوص قرارداد کرسنت در سال ۸۶ متعاقب عقد قرارداد صادرات گاز ایران به امارات، بیانیه ای از سوی برخی از کارشناسان مناطق نفتخیز جنوب تدوین و در سایت های مختلفی خبری از جمله سایت نفت نیوز منتشر شد که متن این بیانیه مجددا مورد بازخوانی قرار می گیرد. در این بیانیه آمده است: متأسفانه قراردادهای بخش بالادستی نفت موسوم به بیع متقابل طی ۱۰ سال (از زمان عقد قرارداد سیری A و E در سال ۱۳۷۴) و علی الخصوص در ۸ سال دوره وزارت وزیر اسبق بر نفت به بهانه واهی عدم آگاهی شرکتهای رقیب، محرمانه تلقی شده و این رویه نادرست پنهان کاری موجب شده است نظام تصمیم گیری و اجرایی قراردادهای نفتی کشور که مدیریت اصلی عظیم ترین ثروت استراتژیک کشور را بر عهده داشته و بعضاً به مدتهای طولانی ۳۰-۲۰ ساله به ارزش صدها میلیارد دلار سرنوشت چندین نسل کشور را رقم می زنند از نظارت سازمانهای رسمی کشور و مردم کاملاً دور بمانند. علاوه بر قرارداد نکبت بار کرسنت، قراردادهای بیع متقابل برای توسعه میادین نفتی درود با شرکت توتال، سروش و نوروز با شرکت شل و تراژدی بیع متقابل میدان دارخوین با شرکت انی و ….. از جمله این موارد هستند. اگر سازمانهای نظارت کننده کشور همانند سازمان بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات و … قصد بررسی این قراردادها را داشته باشند، اولاً صرفاً به موارد مالی و حقوقی آن قراردادها و مواردی از این قبیل می پردازند که برای همین موارد هم بعضاً تحت فشار قرار می گیرند. ثانیاً به موارد فنی این قراردادها کمتر توجه می شود. *مثالی از ناکارآمدی دیروز و توهم کارآمدی امروز – هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران در سال ۱۳۸۱ قرارداد فروش گاز از میدان سلمان در خلیج فارس را با شرکت کرسنت (Crescent ) با حجم قراردادی روزانه ۳۳۰ میلیون فوت مکعب در روز و قابل افزایش تا ۶۰۰ میلیون فوت مکعب در روز امضاء می کند. – شرکت کرسنت بصورت واسطه بین ایران و دولت امارات (امیرنشین شارجه) عمل کرده و دوره قرارداد ۲۵ ساله بوده است. – بهای گاز بر پایه ۱۰۰۰ مترمکعب، معادل یک بشکه نفت در نظر گرفته می شود. در این قرارداد، برای ۷ سال اول فروش گاز ایران (از زمان تحویل به مدت ۷ سال) قیمت نفت بصورت ثابت و به میزان ۱۸ دلار برای هر بشکه نفت تعیین شده و بهای فروش هر ۱۰۰۰ مترمکعب گاز ۱۷.۵ دلار بصورت ثابت برای ۷ سال تعیین می شود!! همچنین بهای گاز ایران برای ۱۸ سال بعدی (تا پایان دوره ۲۵ ساله قرارداد) بر پایه نفت خام دبی بصورت ثابت برای هر بشکه نفت ۴۰ دلار تعیین و بهای فروش هر ۱۰۰۰ مترمکعب گاز ایران برای تمامی ۱۸ سال بعدی بصورت ثابت ۳۸.۸۵ دلار!! محاسبه می شود. *اشکالات وارده: ۱- انتخاب شرکت کرسنت بعنوان خریدار گاز در یک فضای غیر رقابتی و فقط از طریق مذاکره مستقیم صورت گرفته و برای فروش گاز به امارات متحده عربی با دولت امارات یا هیچ طرف دیگری مذاکره بعمل نیامده بود. ۲- علیرغم مدت طولانی قرارداد و ارزش اقتصادی آن، این قرارداد فاقد مصوبه شورای اقتصاد کشور بوده و کلیه تصمیمات مربوط به جزئیات و شرایط این قرارداد توسط مسئولان وقت شرکت ملی نفت ایران و مدیر وقت بازاریابی و فروش گاز اتخاذ شده بود. ۳- شرکت کرسنت در این قرارداد صرفاً نقش یک دلال را دارد در حالیکه قراردادهای فروش گاز معمولاً بین دولتهاست. به عنوان مثال قراردادهای فروش گاز بین ایران- ترکیه، روسیه- اکراین، قطر- ابوظبی، انگلستان ،نروژ، ترکمنستان ،ایران و …. همگی قراردادهای دولت با دولت هستند زیرا قراردادهای فروش و انتقال گاز به دلیل طولانی مدت بودن، گرانی قیمت، عبور خطوط لوله از مناطق خشکی و دریایی سرزمینی و بسیاری از عوامل دیگر دارای کیفیتی است که معمولاً عقد آنها یا در جریان مذاکرات بین دولتها و توافقات عمومی آنها اتفاق می افتد یا بین شرکتها و سازمانهای دولتی با نظارت و تضمین و حمایتهای دولتی و امروزه این قاعده را میتوان از تمامی این قراردادها استنتاج کرد. ۴-بهای گاز تحویلی برای ۷ سال اول دوره قرارداد بصورت ثابت برپایه هر بشکه نفت خام ۱۸ دلار، برای هر ۱۰۰۰ مترمکعب گاز ۱۷.۵ دلار تعیین شده است و براساس مفاد قرارداد چنانچه اجرای قرارداد از سال ۲۰۰۶ آغار شود ایران متعهد است تا سال ۲۰۱۲ (پایان ۷ سال اول) گاز تحویلی را براساس قیمت هر بشکه نفت خام ۱۸ دلا محاسبه نماید، حال آنکه بهای نفت اکنون بیش از ۵ برابر قیمت تعیین شده است. – بهای فروش گاز ایران از سال هشتم تا پایان دوره ۲۵ ساله قرارداد بر مبنای فرض میانگین ۴۰ دلار، قیمت هر بشکه نفت برای فروش هر ۱۰۰۰ مترمکعب گاز ۳۸.۸۵ دلار به صورت ثابت برای تمامی ۱۸ سال دوره دوم تعیین شده است. – برآورد وزارت نفت این بوده است که درآمد حاصل از قرارداد در طول ۲۵ سال حدود ۳۳۰۰ میلیون دلار (۳/۳ میلیارد دلار) برای ایران است. و در نامه رسمی وزیر وقت نفت به رئیس جمهور وقت این موضوع به صراحت قید شده بود. – با برآورد وزیر وقت نفت اگر قیمت امروز نفت تا ۲۵ سال دیگر هم ثابت می بود در صورت عملی شدن این قرارداد بیش از ۱۰ میلیارد دلار از ثروت کشور در نتیجه این قرارداد به یک شرکت دلال واگذار می شد. – در دوره ۷ ساله اول قرارداد با بهای تعیین شده فروش گاز و مقادیر گاز تضمین شده به کرسنت، حداکثر درآمد ایران از ۴۵۰ میلیون دلار تجاوز نمی کرد حال آنکه میزان سرمایه گذاری اولیه ایران بدون هزینه های بالاسری برای این پروژه ۶۲۰ میلیون دلار بوده است. یعنی حتی در دوره ۷ ساله هم سرمایه گذاری ایران برای این قرارداد مستهلک نمی شد و از سال هشتم به بعد که قیمت گاز تحویلی براساس بهای ۴۰ دلار قیمت هر بشکه نفت خام افزایش می یافت، برای تمامی ۱۸ سال باقیمانده بین ۱.۶ تا حدود ۴ میلیارد دلار برآورد می شد. بنابراین کل درآمد ایران در طول دوره ۲۵ ساله قرارداد براساس جمعاً ۱۱۶ میلیارد مترمکعب (سقف حجم گاز قابل تحویل) حداکثر بین ۲ تا ۴.۵ میلیارد دلار بیشتر نمی شد که نامه وزیر وقت نفت به آقای خاتمی رئیس جمهور وقت برآورد ۳.۳ میلیارد دلار برای کل دوره ۲۵ ساله را اعلام کرده است. در خصوص این قرارداد دو محور اصلی و بسیار تکان دهنده می بایست مورد توجه قرار گیرد که عبارتند از: الف: ثبات قیمت برای دوران ۲۵ ساله قرارداد (بدون توجه به افزایش جهانی قیمت نفت و گاز، طبق مفاد قرارداد برای یک دوره ۷ ساله و یک دوره ۱۸ ساله، قیمت بصورت ثابت تعیین شده است.) ب: بهای بسیار نازل فروش گاز. اصولاً در قراردادهای فروش گاز هیچگاه مرسوم نیست که قیمت برای یک دوره قابل توجه (۷ سال) و بدتر از آن ۱۸ سال ثابت فرض شود. در قراردادهای فروش گاز مشاهد میشود که این قراردادها همگی دولت با دولت بوده و از همان سال اول تابع نرخهای جهانی و تابع قیمت نفت و بصورت متغیر می باشند. با این حال برخلاف عرف رایج بین المللی بازار گاز، در قرارداد کرسنت، بصورت کاملاً استثنایی قیمت گاز تحویلی برای دو دوره ۷ و ۱۸ ساله ثابت محسوب شده و این امتیاز استثنائی بزرگی برای کرسنت محسوب می شد. پس از مدت کوتاهی از امضای قرارداد روند افزایش قیمت نفت در جهان آغاز شد و ادامه این روند نیز قابل پیش بینی بود. بنابراین لازم بود هیئت مدیره وقت شرکت ملی نفت ایران از همان هنگام برای اصلاح و افزایش قیمت اقدامات خود را در برابر شرکت کرسنت شروع می کرد. با این حال و علیرغم اینکه کرسنت از همه امکانات خود در طول این مدت برای گرفتن امتیازات جدیدتر از ایران تلاش می کرده و موفق نیز می شد اما از سوی مسئولین وقت شرکت ملی نفت ایران هیچ اقدامی برای اصلاح قیمت بعمل نیامد. نتیجه اینکه اگر هر زمان (به فرض سال ۲۰۰۶) تحویل گاز آغاز شود، ایران مجبور بوده است در شرایطی که قیمت جهانی نفت بیش از چند برابر افزایش یافته است، گاز را که یک ثروت ملی است برای مدت ۷ سال یعنی تا پایان ۲۰۱۲ بر پایه قیمت هر بشکه نفت خام ۱۸ دلار و از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۳۰ میلادی هم بر پایه هر بشکه نفت خام ۴۰ دلار بفروشد!! لازم به توضیح است کشور امارات همزمان با این قرارداد از کشور عربی و همسایه خود قطر، گاز را با قیمت ۶۵ دلار خریداری می کرد و قیمت گاز در قرارداد روسیه به اروپا ۲۳۰ دلار یعنی حدود ۱۴ برابر بهای فروش گاز ایران به شرکت کرسنت بوده است و روسیه نیز بهای گاز خود را به اکراین از ۸۰ دلار به ۱۵۰ دلار در هر ۱۰۰۰ مترمکعب افزایش داده بود. همچنین قیمت پایه گاز ترش برای مصرف صنایع پتروشیمی داخل کشور در آن زمان ۲۱ دلار و برای دیگر مصارف صنایع داخلی ۲۵ دلار بوده است. قرارداد کرسنت فقط در مقایسه با قرارداد ایران با ترکیه در صورت اجرا موجب می شد ایران از درآمدی نزدیک به ۲۰ میلیارد دلار محروم شود و این ارزان بودن کاملاً بی سابقه و حیرت آور قیمت گاز موجب منافع ناروای شرکت کرسنت و مولود مشکوک آن شرکت داناگاز و دستیابی آنان به ثروت چشمگیری از ملت مظلوم ایران می گردید و بدون شک در صورت عملی شدن این قرارداد آن را باید ارزان ترین قرارداد بین المللی خرید و فروش گاز در جهان دانست. این مبلغ به اندازه ای ناچیز است که آقای وزیری هامانه وزیر سابق نفت در نامه شماره ۱۰۹-۱۴۰-۲ رگ مورخ ۲۱/۶/۸۴ صریحاً در مورد آن اعلام می کند «بازگشت به شرایط و قیمت های توافق شده قبلی با شرکت کرسنت نمی تواند در حال حاضر منافع کشور را به دنبال داشته باشد» بندهای ۶/۱۰ و ۷/۱۰ قرارداد اولیه فیمابین، برای طرفین قرارداد این امکان را فراهم آورده بود که در صورت تغییر قیمت نفت، برای تغییر قیمت گاز موضوع قرارداد اقدام کنند. با توجه به تغییرات گسترده بهای نفت پس از امضای قرارداد، هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران، نه تنها می توانست بلکه بنابه منافع ملی کشور ملزم بود با استفاده از این بند برای افزایش قیمت گاز اقدام کنند. مدیران مسئول و اعضای هیئت مدیره سهل انگار در آن زمان چه کسانی هستند؟ آیا این افراد هنوز صلاحیت نشستن بر کرسی های تصمیم گیری و تصمیم سازی حیاتی ترین و اصلی ترین ثروت خدادادی این ملت مظلوم را دارند؟ آیا مسئولانی که با اعتماد بی حد و حصر به این افراد، شرایط دوام و بقاء آنها را همچنان فراهم می کنند می توانند از چنگال عدالت الهی فرار کنند؟ آیا جای این افراد هنوز هم در هیئت مدیره فعلی شرکت ملی نفت است؟! مذاکرات کرسنت، حدود سه سال پیش از قرارداد (در سالهای ۷۷ و ۷۸) آغاز شده بود و در سالهای دوره مذاکره، قیمت جهانی نفت حدود ۱۲ تا ۱۴ دلار برای هر بشکه در نوسان بود و به همین دلیل قیمت مورد مذاکره بر پایه هر بشکه نفت خام ۱۸ دلار تعیین گردید. قیمت نفت در سال ۲۰۰۱ میلادی (۱۳۸۰) به حدود ۲۴-۲۳ دلار افزایش یافت و قرارداد کرسنت در همین سال امضاء شد. بنابراین آشکار است که وقتی قیمت نفت در زمان عقد قرارداد حدود ۲۳ تا ۲۴ دلار در هر بشکه است امضاء قرارداد براساس قیمت نفت ۱۸ دلار برای هر بشکه از هر جهت نادرست و غیرقابل توجیه است. مضافاً اینکه این قیمت برای ۷ سال ثابت در نظر گرفته شود. قیمت نفت از اواسط سال ۲۰۰۲ با شیب نسبتاً تند رو به افزایش نهاد و این سیر صعودی همچنان ادامه یافت و در سال ۲۰۰۳ به حدود هر بشکه ۳۵ دلار رسید که این رقم حدود دو برابر قیمت مورد نظر قرارداد کرسنت بود و قیمت نفت در سال ۲۰۰۴ به ۴۰ دلار و در ادامه به بیش از ۵۰ دلار و اکنون به ۱۰۰ دلار رسید. در آن زمان قرارداد دلفین (بین قطر و ابوظبی) نیز به امضاء رسیده بود که طی آن بهای هر ۱۰۰۰مترمکعب گاز بر پایه ۶۵ دلار به تصویب رسید و این قرارداد بعنوان یک معیار حداقل برای بهای گاز منطقه قابل توجه بود. ششمین الحاقیه قرارداد در جولای سال ۲۰۰۴ به امضای طرفین رسید. الحاقیه ششم فرصت مناسبی بود که براساس افزایش بهای نفت، شرکت ملی نفت ایران برای افزایش قیمت گاز موضوع قرارداد طی الحاقیه عمل کند. اما باز هم مسئولین وقت وزارت نفت از این موضوع مهم کاملاً غفلت کردند و پس از گذشت مدت طولانی یعنی از اواسط ۲۰۰۵ مکاتباتی ساده با کرسنت در این زمینه آغاز گردید. در واقع مسئولین ذیربط شرکت ملی نفت ایران فرصت های کلیدی و اصلی اعمال حقوق حقه و قانونی کشور را برای تعیین قیمت گاز در زمان عقد قرارداد و پس از آن را دست دادند و پس از غفلتی طولانی صرفاً به مکاتبات ساده اکتفا کردند. شایان توجه است که وزیر نفت در دولت نهم طی نامه شماره ۱۰۹-۱۴۰-۲ ر گ مورخ ۲۱/۶/۸۴ بر این نکته تصریح کرده است: «ادامه قرارداد با قیمت شرایط فعلی به صلاح کشور نیست.» این دیدگاه درستی است که باید به آن افزود از سالهای ۲۰۰۱ به بعد نیز همچنان این شرایط وجود داشت و از همان هنگام، عقد و ادامه قرارداد با شرکت کرسنت با شرایط مندرج در قرارداد و اصلاحیه ها و الحاقیه ها بعدی به صلاح کشور نبوده است. ۵. موضوع قرارداد کرسنت فروش گاز ترش به این شرکت است، حال آنکه شرکت ملی نفت ایران میتوانست به سهولت به جای گاز ترش، گاز شیرین یا فرآوری شده به کرسنت بفروشد و منافع مستقیم و غیرمستقیم حاصل از تبدیل گاز ترش به شیرین را به جای اینکه به کرسنت واگذار کند برای کشور ایران حفظ نماید. بطوریکه درآمد مستقیم حاصل از فروش گاز شیرین به نسبت درآمد حاصل از فروش گاز ترش حداقل بین ۱۰ تا ۱۵ درصد افزایش داشته که با توجه به حجم سرمایه گذاری کاملاً از نظر اقتصادی توجیه پذیر بوده است. همچنین احداث تأسیسات فرآوری و سرمایه گذاری برای احداث این تأسیسات در چارچوب سیاستهای کلان کشور از قبیل گردش سرمایه و ایجاد اشتغال واجد آثار مثبت بوده است. در واقع اگر قرارداد فروش گاز به کرسنت عملی میشد همه این منافع یکجا به شرکت کرسنت واگذار و بعبارت دیگر بخشیده می شد. گاز تحویلی ایران در سکوی “مبارک” در خلیج فارس به خریدار (شرکت کرسنت) تحویل می گردید. هزینه شرکت ملی نفت ایران برای اجرای تعهدات مربوط به این قسمت و انجام اموری از قبیل عملیات حفاری، احداث سکوهای مورد نیاز، احداث خط لوله انتقال گاز تا سکوی مبارک و … حدود ۶۲۰ میلیون دلار برآور شده است. شرکت کرسنت بعنوان خریدار، پس از دریافت گاز ترش در سکوی مبارک، آن را به امارات منتقل و فرآوری گاز را به شرکت تازه تأسیس به نام “دانا گاز” واگذار کرده بود که خود کرسنت عملاً سهامدار عمده این شرکت نیز بوده است. در مجموع، فرآیند کلی قرارداد کرسنت چهار ذینفع اصلی داشته که عبارتند از: شرکت ملی نفت ایران (بعنوان فروشنده) شرکت کرسنت (بعنوان خریدار) شرکت دانا گاز (بعنوان مجری فرآوری و انتقال) و دولت امارات شارجه (بعنوان مصرف کننده نهایی) با توجه به واقعیات موجود در این فرآیند، نقش شرکت کرسنت صرفاً در حد دلالی بوده است. بطور خلاصه حضور واسطه گرانه شرکت کرسنت در قرارداد با ایران موجب شده بود که سهم ایران بعنوان دارنده گاز، از کل درآمدها، کمتر از همه عوامل ذینفع در قرارداد باشد. که این عوامل عبارتند از: خریدار یا به عبارت واقعی واسطه، مصرف کننده نهایی (دولت شارجه) و حتی شرکت دانا گاز که نقش فرآوری و توزیع گاز را بعهده دارد. ۶. در قرارداد کرسنت ریسک مخزن متوجه شرکت ملی نفت ایران است. به این معنا که هرگاه امکان برداشت از مخزن سلمان به هر علتی از بین برود، مسئولیت آن بر عهده شرکت ملی نفت ایران بوده و این شرکت ملزم شد گاز موضوع قرارداد را از هر مخزن دیگری برای خریدار تأمین کند. این بند از قرارداد قبل از آنکه ایراد حقوقی و مالی داشته باشد، ایراد فنی دارد زیرا گاز یا نفت قابل استحصال از هر مخزن هیدروکربوری کمیتی دینامیکی بوده که در طول عمر مخزن با مطالعه و رفتار و پارامترهای مخزنی و اساساً با شناخت تدریجی از مخزن میزان آن مشخص می گردد، پر واضح است که در صورت عدم پتانسیل تولیدی مخزن برای تأمین گاز ۲۵ ساله شرکت کرسنت، تمامی این ریسک متوجه شرکت ملی نفت ایران بوده و این شرکت ملزم بوده که از مخازن دیگر و با هزینه های مضاعف دیگر گاز خود را به ثمن بخس در اختیار این شرکت دلال و واسطه قرار دهد و متأسفانه در قرارداد کرسنت این ریسک نامعقول نیز به شرکت ملی نفت ایران تحمیل شده بود. ۷. قرارداد اصلی، در مورد امکان یا عدم امکان صدور گاز ایران به امارات متحده عربی یا امارات شارجه پس از عقد قرارداد کرسنت ساکت است و این قرارداد محدودیتی در این زمینه برای شرکت ملی نفت ایران ایجاد نمی کرد. اما در الحاقیه سوم برای کرسنت حق تقدم واردات گاز ایران به امارات متحده عربی مورد قبول شرکت ملی نفت ایران قرار گرفت و به این ترتیب امتیاز جدیدی برای کرسنت ایجاد شد. چندی بعد با امضای الحاقیه ششم که ناسخ الحاقیه سوم است، شرکت ملی نفت ایران متعهد شد که در مدت قرارداد کرسنت (برای ۲۵ سال) گاز طبیعی به امارات شارجه صادر نکند. یعنی عملاً کرسنت در مورد خرید گاز ایران در حوزه امارات شارجه به یک وضعیت یا حق انحصاری دست یافت که امتیاز بزرگی محسوب میشود و این امتیاز برای کرسنت در مصوبه شماره ۲۳۹۸۵-۲۴۲-۱۴۲۲ مورخ ۳۰/۲/۸۳ هیئت مدیره وقت شرکت ملی نفت ایران مورد تصویب قرار گرفت. آنچه در این بخش حائز اهمیت و محل ایراد است این است که شرکت ملی نفت ایران طی الحاقیه شماره ششم متعهد شده است در طول مدت قرارداد، جز از طریق همین قرارداد به امارات شارجه گاز صادر نکند و در واقع به موجب این الحاقیه، ایران برای شرکت کرسنت یک وضعیت انحصاری ایجاد کرد که به مدت ۲۵ سال ادامه داشته و امتیاز بسیار بزرگی به نفع کرسنت محسوب میشود. الحاقیه سوم حق تقدم واردات گاز ایران به امارات را برای کرسنت قائل شده بود، بدین معنی که در قراردادهای فروش گاز ایران به محدوده سرزمینی امارات در شرایط مشابه، شرکت کرسنت به خریداران حق تقدم خواهد داشت که این امتیاز در قرارداد اصلی مطلقاً وجود نداشت و در الحاقیه ششم اگرچه این حق کرسنت لغو شد ولی حق بزرگتر و مؤثرتری به کرسنت بخشیده شد که همانا ممنوعیت شرکت ملی نفت ایران از فروش گاز به شارجه در طول مدت ۲۵ سال است. و عملاً حق تقدم جای خود را به حق انحصار داده است. این بخش یکی از موارد متعددی است که نشان میدهد شرایط قرارداد پس از امضای قرارداد اصلی به تدریج به نفع کرسنت تغییر کرده است. ۸. شرکت کرسنت پس از دریافت گاز ایران در سکوی مبارک، در مرز آبی ایران و امارات عملیات فرآوری گاز را به شرکت دانا گاز واگذار کرده بود. دانا گاز شرکتی است که در سپتامبر ۲۰۰۵ میلادی به موجب قوانین امارات متحده عربی تشکیل شده و مرکز آن در شارجه است و عملیات مختلف در حوزه صنعت و تجارت گاز اهم موضوع فعالیت آن را تشکیل میداد. سرمایه شرکت در آن زمان بالغ بر شش میلیارد درهم اماراتی بود و سهامداران اصلی این شرکت عبارتند از: شرکت ساجع گاز، شرکت متحد انتقال گاز و شرکت گاز کرسنت (که در زبان عربی، شرکت گاز الهلال نامیده میشود.) مبلغ ۱۲۴ر۵۲۱ر۲۵۱ر۱ درهم از سرمایه شش میلیارد درهم متعلق به شرکت گاز کرسنت است و اساسنامه شرکت دانا گاز به امضاء مؤسسین، از جمله آقای حمید جعفر رسیده است. حمید جعفر ، مالک شرکت نفتی کرسنت هم هست. شرکت کرسنت در ۲۷ آوریل سال ۲۰۰۳ طی نامه ای درخواست کرد قرارداد خرید و فروش گاز مورخ ۲۵ آوریل ۲۰۰۱، عیناً به شرکت جدیدی به نام شرکت کرسنت که صددرصد سهام آن متعلق به کرسنت است و در پنجم ماه می سال ۲۰۰۳ تشکیل شده است منتقل شود. شرکت ملی نفت ایران در آن زمان با این تقاضا موافقت کرد. شرکت کرسنت با تمهیداتی خرید گاز از ایران را بعنوان آورده خود در این شرکت معرفی کرده است. (نامه شماره م ش ص گ/۱۴۲۰ مورخ ۱۶/۷/۸۴ با امضای آقای رکن الدین جوادی مدیر وقت بازاریابی و صادرات گاز) و همین را دوره پذیره نویسی سهام دانا گاز تبلیغ کرده است. در حالی که شرکت “دانا گاز” فاقد فعالیت و دارایی قابل ملاحظه بوده با تبلیغ روی قرارداد کرسنت با ایران (بعنوان یکی از کارهای شرکت دانا گاز) باعث شد که در دوره پذیره نویسی سهام که در مهر ماه سال ۸۴ صورت گرفت، میران تقاضا برای خرید سهام دانا گاز ۲۲۲ برابر تعداد سهامی باشد که برای فروش عرضه شده بود. این حجم تقاضا باعث شد مبلغی معادل ۲۲۸ میلیارد درهم (معادل ۷۸ میلیارد دلار) برای مدت ۲۰ روز در حساب دانا گاز انباشته و قیمت سهام آن در بدو تشکیل چندین برابر افزایش یابد. این واقعه برای شرکت تازه تأسیس “دانا گاز” در جایی مانند امارات متحده عربی که دارای اقتصادی پر رونق و بازار گسترده و متنوع است. فوق العاده قابل توجه بوده و کارشناسان آن را ناشی از حضور شرکت کرسنت در دانا گاز و آورده آن یعنی قرارداد با ایران ارزیابی می کنند. به عبارت دیگر از نظر کارشناسی، سود کرسنت از قرارداد با ایران به قدری زیاد و هنگفت برآورد می شود که توانسته چنین تأثیر عظیمی در وضعیت شرکت “دانا گاز” ایجاد کند. یعنی آنچه اتفاق افتاد این بود که مصوبه هیئت مدیره وقت شرکت ملی نفت ایران مبنی بر تأسیس شرکت مشترک بین شرکت ملی گاز ایران ۳۰درصد و شرکت کرسنت ۷۰درصد که قرار بود تا ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ صورت پذیرد و قرارداد فروش گاز ایران به این شرکت منتقل شود، هیچگاه به اجرا در نیامد و شرکت کرسنت کار فرآوری و انتقال گاز به امارات را به شرکت “دانا گاز” واگذار کرده بود. ۹. پروژه توسعه میدان گازی سلمان از جمله پروژه هائی بوده است که با هدف تأمین بخشی از نیاز گاز داخل کشور طراحی و اجرا شد. به موجب این طرح گاز میدان سلمان می بایست از طریق خط لوله به منطقه عسلویه منتقل شده و پس از فرآوری در عسلویه برای مصارف داخلی و جایگزینی سوخت اختصاص یابد. به موجب این طرح، با مصرف داخلی گاز سلمان، سالیانه بیش از ۸۰۰ میلیون دلار از محل جایگزینی سوخت در هزینه های ارزی صرفه جویی میشد و بر مبنای همین توجیه اقتصادی و برای مصرف داخلی، پروژه سلمان به تصویب شورای اقتصاد رسید و موافقت نامه فیمابین سازمان مدیریت و برنامه ریزی و شرکت ملی نفت ایران نیز بر همین اساس به امضاء رسید. با این وجود مسئولین و اعضای هیئت مدیره وقت شرکت ملی نفت ایران برخلاف مصوبات قبلی و بصورت مغایر با اهداف و برنامه ها و توجیه اقتصادی میدان سلمان، به جای آنکه با احداث خط لوله سلمان- عسلویه، گاز میدان سلمان را برای مصرف داخلی اختصاص دهد، قراردادی با شرکت کرسنت منعقد کرده بود که به موجب آن خط لوله به سمت میدان “مبارک” و برای صدور به خارج از ایران تغییر مسیر می داد!! به عبارت دیگر هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران با انعقاد قرارداد کرسنت، رأساً تصمیم گرفت گازی را که برای مصرف داخلی در نظر گرفته شده بود، صادر کند. به این ترتیب، برخلاف برنامه های مصوب، گاز میدان سلمان به جای انتقال به عسلویه، برای فروش به شرکت کرسنت اختصاص یافت و به ازای تحصیل حداکثر حدود ۴ میلیارد دلار درآمد ارزی برای دوره ۲۵ ساله (یا به قول وزیر اسبق نفت ۳/۳ میلیارد دلار) از محل صرفه جویی ارزی به میزان سالی ۸۶۰ میلیون دلار و ۲۰ میلیارد دلار در ۲۵ سال، چشم پوشی شد. توجیه اقتصادی پروژه توسعه میدان سلمان برمبنای سالانه ۸۶۰ میلیون دلار صرفه جویی ارزی تنظیم و تصویب شده بود و صدور گاز با قرارداد کرسنت به جای تحصیل مبلغ صرفه جویی ذکر شده، صرفاً حدود ۱۶۰ میلیون دلار درآمد سالانه برای ایران ایجاد کرد و میتوان نتیجه گرفت با قرارداد کرسنت، مبلغ سالانه ۷۰۰ میلیون دلار از توجیه اقتصادی پروژه میدان سلمان کاسته می شد. فروش گاز میدان سلمان به کرسنت برای صدور از ایران، اصولاً توجیه اقتصادی میدان سلمان را نیز باطل کرده است. به عبارت دیگر اگر از ابتدا قرار بود طرح توسعه میدان سلمان برای اجرای قرارداد کرسنت اجرا شود، مسلماً فاقد توجیه اقتصادی بوده است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.