انتخابات ۱۲ اسفند چگونه بر مذاکرات ایران و ۱+۵ تاثیر خواهد گذاشت؟
خبرنامه دانشجویان ایران – مهدی محمدی: در حالی که گمان بر این است که زمان زیادی تا آغاز دور جدید مذاکرات ایران و ۱+۵ باقی نمانده، حضور بی سابقه مردم در انتخابات مجلس نهم این پرسش را بوجود آورده است که نتیجه این انتخابات چه تاثیری بر مذاکرات آینده خواهد گذاشت. بهترین روش برای یافتن پاسخ این سوال آن است که نتیجه انتخابات را از منظر محاسبات راهبری غرب درباره ایران مطالعه کنیم. به عبارت دیگر، تخمین نوع و میزان تاثیر این انتخابات بر سیاست غرب درباره ایران وابسته به این است که بتوان دیدی روشن از این موضوع به دست آورد که هدف گذاری های غرب علیه ایران در ماه های گذشته چه بوده و اکنون چه بر سر آن هدف گذاری ها آمده است. ۱- مهم ترین هدف اعلام شده و راهبردی غرب علیه ایران در سال های اخیر که در حدود ۴ ماه گذشته هم به صراحت اعلام و هم به شدت تعقیب شد این بوده است که: اول- مشکلات اقتصادی تبدیل به مشکلات درجه اول جامعه ایرانی شود. دوم- مردم به این باور برسند که منشا مشکلات اقتصادی آنها فشارهای خارجی است. سوم- همچنین مردم این باور را پیدا کنند که منشا فشارهای خارجی سیاست نظام در حوزه مسئله هسته ای و منطقه ای است. چهارم- و در نهایت، مطالبه تغییر سیاست خارجی در ایران، تبدیل به یک مطالبه اجتماعی شود. انتخابات ۱۲ اسفند روزی بود که کل این پروژه به آزمون گذاشه شد. طرف غربی تلاش کرد با تشدید بی سابقه فشار اقتصادی بر ایران و هدف گرفتن مستقیم زندگی و معیشت مردم کار را به جایی برساند که ایران حس کند تعقیب سیاست های فعلی درباره موضعاتی مانند پرونده هسته ای ممکن است به ایجاد ناآرامی های داخلی در ایران منجر شود و در نتیجه اساس و موجودیت نظام را به مخاطره بیندازد. ۱۲ اسفند نشان داد که این راهبرد از اساس بی ربط بوده است. درست است که مردم ایران همچنان مهم ترین مشکل خود را مسائل معیشتی و اقتصادی می دانند اما این مشکل سیاسی نشده یعنی مردم همچنان امیدوارند و این امید بسیار جدی است که مسائل اقتصادی آنها در چارچوب سیستم فعلی به طور کامل حل و فصل شود. مهم تر از این، فشار خارجی و در تنگنا قرار گرفتن معیشت مردم در ایران به هیچ رو موجب آن نشده است که مردم ایران خواستار تعدیل سیاست های نظام در عرضه بین المللی بشوند؛ برعکس، حضور حدود ۷۰ درصدی مردم در این انتخابات نشان دهنده آن است که انگیزه مردم برای پاسخ دهی به تهدیدهای غرب و مقابله با آن گاه حتی از انگیزه های بخش هایی از دولت هم بیشتر است. ۲- دومین محاسبه راهبردی غرب ظرف ماه های اخیر این بوده است که تشدید فشار بر ایران، باعث تعمیق دو شکاف در ایران می شود: اول- شکاف بین مردم و حاکمیت (امریکایی ها تصور می کردند که مردم خواهان کوتاه آمدن و نظام خواهان مقاومت خواهد بود.) دوم- شکاف بین مردم (تصور غربی ها این بود که فرصتی خواهند داشت تا همانند سال ۸۸ شکاف های سیاسی را به بدنه اجتماعی منتقل کرده و مردم را در مقابل یکدیگر قرار بدهند.) انتخابات ۱۲ اسفند نشان داد که هیچ کدام از این دو شکاف آنگونه که غربی ها می خواستند ایجاد نشده است. مشارکت بیش از ۵۲ درصد مردم تهران در انتخابات نشان داد که حتی شکاف میان طبقه متوسط شهری در تهران و حاکمیت، که در مقطعی درسال ۸۸ عمق یافت هم، اکنون به طور کامل “یا تقریبا کامل- پر شده و طبقه متوسط غربگرایان ایرانی را به طور کامل کنار گذاتشه است. در گام بعد، پروژه منتقل کردن شکاف به درون جامعه و مقابل ایستادن خرده فرهنگ های مختلف اجتماعی در مقابل هم نیز به طور کامل ناکام مانده است. انتخابات ۱۲ اسفند حاوی این پیام بسیار مهم و راهبردی بوده است که هر چقدر فشار خارجی بر کشور افزایش پیدا کند، اولا مردم، مقصر این فشارها را غرب و سیاست های ظالمانه آن خواهند دانست و نه سیاست های نظام و ثانیا، تشدید فشار خارجی منجر به تشدید وحدت داخلی می شود به گونه ای که حتی از جایی به بعد این احتمال وجود دارد که تشدید فشار خارجی همه شکاف های داخلی را در ایران پر کرده و حتی گروه های غرب گرا را نیز با سیاست های راهبردی نظام همگرا نماید. ۳- سومین مسئله این است که بدون شک طرف خارجی احتمال به سادگی قادر به فهم این نکته خواهد بود که این میزان از مشارکت سیاسی مستقیما محصول دو عامل بوده است: اول- تشدید فشارهای غرب و اراده مردم ایران برای پاسخ به این فشارها دوم- فراخوان و تبیین رهبر معظم انقلاب اسلامی و تبعیت مردم از آن. درباره عامل اول پیش تر سخن گفتیم. امال عامل دوم اهمیتی بنیادین دارد. یکی از مهم ترین پروژه های امریکا در ماه های گذشته در ایران این بوده است که رهبری را منشا مشکلات در ایران و جلوه داده و از بلوک های دیگری مانند دولت یا اصلاح طلبان به عنوان آلترناتیو ایشان یاد کند که خواهان تعدیل تنش ها با غرب و کم شدن مشکلات هستند. اگر فرض کنیم ۱۲ اسفند روزی بود که بنا بود مردم درباره این صحنه قضاوت کنند، روشن است که قضاوت یکپارچه همه طبقات مردم ایران این بوده است که رهبری در ایران نه منشا بحران بلکه تنها مدیر موفق بحران با حداقل هزینه بوده است و تنها کسی است که برای مهندسی آینده سیاسی کشور می توان به طور کامل به او اعتماد کرد. ۴- چهارمین مسئله چیزی است که می توان آن را «نهایی شدن بحران گزینه های غرب» نامید. در ماه های اخیر طرف غربی گزینه های متعددی را علیه ایران با شدت هر چه تمام تر مصرف کرده و منتظر مشاهده تاثیر آن در فضای داخلی ایران بوده است. نخستین گزینه، تحریم خرید نفت و معامله با بانک مرکزی ایران به این امید بوده است که ایران در حالی که هزینه هایش رشد می کند با کاهش شدید درآمد مواجه شود و در نتیجه مردم هم نسبت به آینده نظام ناامید شوند و هم شروع به انجام رفتارهای هیجانی در عرصه اقتصادی مانند بیرون کشیدن پول خود از بانک ها یا هجوم به فروشگاه ها کرده و به این ترتیب، در داخل ایران فضا را امنیتی کنند. این چیزی است که دیوید پترائوس ریییس سیا نیز در نشست روز ۱۲ بهمن کمیته اطلاعاتی سنا به آن اشاره کرده بود. به عبارت دیگر امریکایی در پی آن بودند که انتخابات مجلس نهم را به رفراندومی دباره وضعیت اقتصادی کشور تبدیل کنند. دومین گزینه تشدید لفاظی ها درباره احتمال حمله نظامی به ایران از جانب رژیم صهیونیستی بوده است. هدف از مصرف بی رویه این گزینه آن بود که مردم ایران حس کنند در معرض جنگی دیگر قرار دارند و نظام را برای کوتاه آمدن و امتیاز دهی به غرب تحت فشار قرار بدهند. انتخابات ۱۲ اسفند نشان داد این دو گزینه معکوس عمل کرده است. درباره فشار اقتصادی بالاتر توضیح دادیم. در باره جنگ اما مسئله مهم این است که تهدید مردم ایران به درگیری نظامی و انتظار اینکه مردم در اثر این تهدید دست از مطالبه حقوق اولیه خود بکشند، قبل از هر چیز نشان دهنده آن است که طرف غربی درکی بسیار احمقانه و ساده لوحانه از روحیه ایرانی دارد. یکی از مهم ترین پیام های انتخابات ۸۸ این بوده است که مردم ایران توان و انگیزه خود را برای پرداخت هزینه های بیشتر از جمله در رویارویی با هرگونه درگیری نظامی نشان دادند و این کاملا بر خلاف برآوردها و محاسبات غرب بوده است. بدترین روش برای اینکه از مردم ایران خواسته شود از چیزی صرف نظر کنند، آن است که تهدید شوند اگر این کار را نکنند چنین و چنان خواهد شد. نتیجه این است که شکست مذاکرات آینده برای غرب بسیار دشوار و پر هزینه خواهد بود چرا که غربی ها پس از شکست مذاکرات باید سراغ فعال کردن گزینه های جدید علیه ایران بودند تا راهبرد دو سویه فشار- مذاکره همچنان معنا داشته باشد، در صورتی که دیگر گزینه ای برای فعال شدن وجود ندارد. ۵- بر مبنای آنچه گفته شد، احتمال وقوع رویدادهای زیر در هرگوه مذاکره آتی میان ایران و ۱+۵ وجود دارد: اول- توان غرب برای تهدید ایران به مجازات کاهش چشمگیری پیدا می کند. دوم- ایران قادر خواهد بود مقاومت سرسختانه تر و موثرتری در مقابل فشارهای غربی ها از خود نشان بدهد سوم- ایران احتمالا قادر خواهد بود پیشنهادها و ایده هایی با ریسک بالاتر مطرح کند. چهارم- هراس طرف غربی از شکست مذاکرات بیش از ایران خواهد بود.