ضرورت حفظ هوشیاری در برخورد با جریان انحرافی
فصل انتخابات فصل مرزبندیها و شفاف شدن موضع است از این روجریانهای سیاسی با تعریف پایگاه های اجتماعی خود و مشخص کردن وجوه مشترک خود با دیگران و متمایز نمودن وجوه افتراق خود با رقبا به شکل گیری آرایش سیاسی کمک می کند. یکی از پررنگ ترین مرزبندی های دهه های اخیر درانتخابات پیش رو در حال شکل گیری است و آن هم مرزبندی باخط قرمز جریان فتنه و انحراف است. به شکلی که برخی از افراد اصلاحات هم سعی دارند با علایم مشخص خود را از جریان فتنه جدا سازند و بر علیه آن موضع بگیرند و به شایستگی این امر مطلوب با غلظت بیشتری در جریان اصولگرا شکل گرفته است و حتی ساکتین ایام ابتدای فتنه به جمع محکوم کنندگان پیوسته اند و به صورت صریح دراین باره موضع می گیرند.و این مسئله یکی از نقاط قوت جبهه پایداری است که به قدری با صلابت ومبانی قوی این مسئله را عنوان نمود که اقایان مجبور شدند در مقابل ان سر تعظیم فرود اورند وسعی کنند برای حفظ ابرو و نگه داشتن جایگاه خود در مجلس و…خود را از جریان فتنه جدا نمایند. وهمین بس که انکار این حقیقت به پنهان ماندن و ادامه حیات آن کمک خواهد نمود و محدود نمودن این جریان به چند نفر موجب تطهیر رفتارهای مجرمانه دیگران خواهد شد و کمک به جریان انحرافی برای تطبیق دادن با کل دولت هم ظلم بزرگی به تمام عزیزانی است که خادمانه و در راستای تبعیت از نظام اسلامی عاشقانه به مردم و محرومین در سال های اخیر خدمت کرده اند و جریانی بد نام قصد مصادره تمام زحمات آنها را دارد. به همین علت نیاز است که متخصصی بزرگوار و منصف مانند حضرت آیت الله مصباح موشکافانه و به مانند یک جراحی دقیق این جریان را شناسایی و معرفی نمایند تا در نهایت انصاف از جریانی که به فتنه گره خورده و به مدد استتار در لباس خودی مصون مانده فرصت ایجاد فتنه های آینده را ندهد. یکی از تلاشهای جریان انحرافی تطبیق خود بر تمام قوه مجریه است بدین معنی که اعتقاد به وجود جریان انحرافی اعتقاد به انحراف یک قوه از نظام اسلامی است. این تأویل نادرست به صورت آشکار در خدمت تعمیق فاصله بین قوای نظام و در راستایی اهداف نظام سلطه است که به گوشه ای از آن اشاره می نمایم. انقلاب اسلامی در سه دهه گذشته با فتنه های پیچیده ای مواجه بوده و دشمنان ملت ایران هر بار در لفافه جدیدی و با اخذ شیوه نوین سعی کردند پیکره این نظام ضربه نهایی را وارد کنند که با عنایت اللهی و هدایت ولایی حضرت امام و مقام معظم رهبری و بصیرت مردم ناکام مانده است ولیکن منافع نظام سلطه ایجاب میکند که همچنان در این کوره بدمد و سعی نماید با شیوه دگری دشمنی خود را به رخ بکشد. اگر قدری در تاریخ ۳۰ ساله شکل گیری نظام جمهوری اسلامی غور کنیم در می یابیم که انحراف از ابتدای تشکیل نهضت اسلامی توسط امام از طرف بعضی که خود را منتسب به جریانهای مختلف انقلابی می نمودند وجود داشته و از ابتدای انقلاب اشخاص بسیاری که بعضا پستهای کلیدی نیز در نظام داشته اند در دوره ای سعی در منحرف نمودن انقلاب و نظام داشته اند که نمونه های بسیاری را می توان نام برد از جمله انها نهضت آزادی و جبهه ملی در دولت موقت و شخص بنی صدر بعد از ان و مجاهدین خلق و مجاهدین انقلاب و کارگزاران و مشارکت و… تا کنون که برای اگاهی بیشتر شما را ارجاع می دهم به مطالعه تاریخ معاصر و کنکاش در ان و چهره هایی که مانند زالو خود را به بدنه نظام چسبانده و ارتزاق می نمودند و سعی در انحراف از ارمانها را داشتند. از ابتدای انقلاب یکی از شیوه های مکرر دشمن در مقابل نظام اسلامی ترسیم اختلافات میان مسئولین و بزرگنمایی آن در حد یک بحران و ایجاد صف کشی در جامعه براساس این دیوارکشیهای مجازی بوده است و متأسفانه برخی بدون توجه به این شیوه دشمنی همراهی با این هدف داشته و دارند. اما دیگر هدف جریان انحرافی برای تطبیق کامل خود با دولت مصادره خدمات انجام گرفته در چند سال اخیر است بدون شک و براساس نظر هر منصفی از هر جریان و گروهی دولتهای نهم و دهم جزء خدوم ترین دولت های انقلاب بوده و هستند ساده زیستی عموم مدیران آن، سفرهای استانی، زحمت و تلاش شبانه روزی، نوآوری در خدمات، جرأت و جسارت در تصمیمها، جوانگرایی در انتصابات، شکستن دایره محدود مدیران سنتی، پرهیز از اشرافی گری و تبارسالاری و مواضع محکم در سیاست خارجی و در راستای حفظ عزت نظام اسلامی … تنها گوشه ای از افتخارات این دولت است که در صورت مقابله دورنی دولت با جریان انحرافی و حذف آن از عرصه دولت به صورت ریشه ای می توانست به توفیقات بیشتری هم نائل شود ولیکن به دلیل خوی قدرت طلبانه جریان انحرافی و رشد سرطانی جریان انحرافی در فساد اقتصادی باعث کندی سرعت دولت در خدمات رسانی و تبدیل شدن فرصت های دولت به تهدید شده است. این جریان با عوض کردن جای موضوعات فرعی با موضوعات اصلی سعی دارد توان دولت را فرسایش داده و با مساوی کردن ماهیت خود با کل بدنه دولت موجب فاصله گرفتن مردم از دولت و از بین بردن سرمایه اجتماعی به دست آمده می شود. بدنه خدوم دولت متشکل از وزیران، مدیران، کارمندان و طرفداران رویکردهای عدالت خواهانه و ولایت مدارانه دولت است که با تمام وجود سعی نمودند با صیانت از سرمایه های نظام و اندوخته های سه دهه گذشته بیافزاید و دل در گرو خدمت به محرومین و آبادانی ایران اسلامی داشته باشد. جریان انحرافی دل مشغولی های خود را سعی دارد موضوع اصلی کشور نماید گاهی با چاپ یک ویژه نامه و گاهی با چند ملاقات و مذاکره و چراغ سبز به ایادی نظام سلطه و گاهی هم در قالب افشاگری سعی می کنند خبر اول رسانه ها باشند تا به قول خودشان قواعد و زمین بازی را آنها تعریف کرده باشند. این هوشیاری مردم بصیر ایران اسلامی است که باقدردانی از زحمات دولت و نکوهش جریان انحرافی قدرت تمایز تفکیک خود را به رخ فتنه گران و منحرفین خواهند بکشند. آرایش در انتخابات آینده در حال شکارگیری است و دو قطبی حقیقی اصولگرایان و جریان فتنه و انحراف دو قطبی مسلمی است که به صورت واقعی شکل گرفته است دو قطبی که به شدت به ضرر باندهای قدرت و ثروت و فساد و انحراف است به همین علت دو جریان فتنه و انحراف در یک همپوشانی نچندان پنهان در حال طراحی د و قطبی سنتی هاشمی و احمدی نژاد هستند . جریان فتنه با این دو قطبی سعی دارد هاشمی را که متحمل هزینه های فراوانی برای فتنه شده و معروف به اخذ مواضع دو پهلو با گرایش جذب آراء فتنه است را وادار سازد مانند گذشته بر اتهامات حمایتی خود از فتنه بیفزاید و شخصاً مسئولیت ورود به انتخابات را برعهده گیرد آنچه از سایت هاشمی و حامیان او و اظهار نظر طیف کارگزاران بر میآید طراحی یک بازی جدید برای ایشان است البته کورسوی امیدی در نیروهای دلسوز انقلاب وجود دارد که جناب آقای هاشمی به صراحت به دفاع از انقلاب بپردازد و با نامید کردن ضد انقلاب خود را به صف مدافعین نظام برساند هر چند که پذیرش او برای دلسوزان نظام بسیار بسیار سخت و گران است؛وبا موضعگیری های او و اطرافیان و سایتش این مسئله بعید به نظر می رسد؛ طرح دو قطبی هاشمی و احمدی نژاد در ظاهر به نفع آقای هاشمی است و او می تواند با بکارگیری توان اجتماعی اصلاحات که کاملاً از هم پاشیده با کنار زدن خاتمی تنها رقیب سنتی خود در جریان اصلاحات رهبری بقایای این جریان را برعهده گیرد و از حاشیه نشینی و شرکت در ختمهای زنجیره ای و جلسات محفلی و ناامید کننده نجات پیدا کنند ولی در باطن ورود او به این صحنه امید اصلی جریان انحرافی است . فضای اجتماعی حاکم بر جامعه همچنان طرفدار عدالت خواهی و اصوگرایی است و این فضا به شدت ضد اشرافیگری، تبارسالاری، و محافل قدرت و ثروت است و با توجه به توان پوپولیستی جریان انحرافی و امکانات مالی و رسانه ای، این جریان (که خود جزء اتهامات اصلی آن است) می تواند باعث تقویت این دو قطبی فریبنده باشد دو قطبی غیر واقعی که زمانی به درستی شکل گرفت و ماحصل آن پیروزی اصولگرایان شد ولی امروز این دو قطبی دیگر واقعی نیست دیگر از جریان آقای هاشمی به صورت واقعی نمی توان به عنوان قطب یاد کرد و احیایی دوباره آن فریب افکار عمومی است . وضعیت نا به سامان جریان انحرافی در سطح کشور و افزایش فشار افکار عمومی باعث از هم گسیختگی فکری شدید طراحان آن شده و با از دست دادن نیرو به صورت روزانه و محدود شدن دایره نیروهای فکری آن در چند نفر که معمولاً دچار خودشیفتگی می باشنداشتباهات آن راروز افزون نموده خارج شدن دلسوزان و متفکران سه تیر و خارج نمودن جوانان ارزشی و ولایی و دوستدار احمدی نژاد و کسانی که دل در گرو آرمانهای امام وشهدا داشتند به بهانه های واهی از حامیان دولت خطر ریزش سنگین آراء و افت نامطلوب محبوبیت دولت را به خوبی نشان می دهد و جریان انحرافی توان نگهداشت پیوندهای اجتماعی دولت را بدون حفظ گفتمان و اصالت های آن نخواهد داشت لذا این طرح فریب نیز از ابتدا محکوم به شکست است. مسلم این است که دو قطبی جعلی ذکر شده در راستای منافع جریان فتنه وانحراف است نه مردم ونظام اسلامی وبا کنکاشی اندک می توان فهمید که نظام سلطه با تمام رسانه های خود از این رقابت غیر واقعی حمایت می کند وافشاگری های دو طرف بر علیه هم را را بعنوان مصادیق ادعاهای خود استفاده می نماید وتمام نقد های انجام شده را در راستای سیاه نمای بر علیه نظام بکار می گیرد. دو قطبی جریان اصولگرا و عدالتخواه با جریان فتنه، انحراف و فساد شکل گرفته و بخوبی میتوان آن را متوجه شد و این اصل اثبات شده جمهوری اسلامی است که مردم با کسی عقد اخوت نبسته اند و همچنان پیگیری شعارهاو آرمانهای انقلاب هستند نه افراد و گروه های مختلف والعاقبه للمتقین محمود حشمی پور