آیت الله علم الهدی: ساکتین فتنه معاویه در زمان امیرالمومنین، امام حسین را به مقتل بردند/ کانون های ثروت، کاندیداها را پیش خرید می کنند

0 ۱۲۲

دو ماه و نیم بیشتر تا زمان انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی نمانده است اما علی رغم بحث های زیادی که در مورد آمدن و نیامدن گروه ها و لیست های انتخاباتی مطرح است، کمتر به ویژگی های یک مجلس آرمانگرا و نماینده ی در تراز این مجلس پرداخته می شود. این در حالی است که در صورت شکل گیری یک مجلس کارآمد با نگاه های اصولی و تخصصی، ماجراهایی مانند وقف دانشگاه آزاد یا تصویب حقوق مادام العمر که آبروی نظام را در معرض آسیب قرار می دهد، تکرار نخواهد شد. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جبهه پایداری انقلاب اسلامی ؛ مصاحبه رجانیوز با آیت الله علم الهدی نماینده مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه مشهد مقدس منتشر شده که ذیلا باستحضار می رسد: نقش نماینده مجلس آرمان گرایی است چرا که مردم حاضر به تنازل نیستند آرمان گرایی به چه اندازه باید به عنوان شاخص انتخاب نمایندگان مجلس مورد توجه قرار گیرد؟ آرمان گرا عنوانی در مقابل مصلحت گرا است. افرادی که در عرصه مدیریت هستند، طبیعتا باید برنامه ها را طوری اجرا کنند که مصلحت کشور و نظام حفظ شود. اما کسانی که نماینده مردم هستند، باید نقش مردم را ایفا کنند و نقش مردم مصلحت گرایی نیست. نقش مردم آرمان گرایی است که آن نقطه بالای ایده های انقلاب را مردم در نظر دارند. مطالبات مردم، همان نقطه های بالای ایده های انقلاب و نظام است. مردم از مسئولین، مدیران، دولت و قوه قضائیه می خواهند آن نقطه اوج ایده و آرمان انقلاب محقق شود. مردم حاضر به تنازل نیستند. نماینده هم نماینده این مردم است. لذا نماینده ها نباید مصلحت گرا باشند نماینده ها باید آرمان گرا باشند. منتهی گاهی اوقات مصالح کشور اقتضا می کند در یک موردی یک تصمیمی بگیرند که آنجا با توجه به نظارت شورای نگهبان خوب است اما در اصل دورنمای آنها در اجرای نمایندگی شان باید منطبق با مطالبه موکلان خودشان باشد که همان مسئله آرمان گرایی است. نماینده آرمان گرا نمی تواند در محدوه حزبی و جریانی قرار گیرد نماینده آرمان گرا چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟ یک نماینده آرمان گرا در درجه اول نباید در یک محدوده خاص حزبی و جریانی و منفعت طلبی برای گروه خاصی قرار گیرد. چون اگر بخواهد در یک محدوده حزبی و جریانی قرار گیرد، نمی تواند آرمان گرا باشد. یعنی اهداف او منحصر به منافع و مطالبات آن جریان و حزب و مطامع سیاسی آن اشخاص خواهد شد. این دقیقاً باید حالت آزادی مطلق با نسبت وابستگی جریانی و تشکیلاتی داشته باشند تا بتواند آرمان گرا باشد. امروزه مشکل بزرگی که مخصوصاً در انتخابات مجلس نهم داریم این است که متأسفانه آدم ها دارند در محدوده جریان ها قرار می گیرند. جریان های سیاسی زیاد هستند اما روشن است که ما به غیر اصولگراها که فعلاً محل بحث ما نیستند، کاری نداریم، چرا که آنها برای خود یک سری منافع و مطامعی دارند و میزان اعتقاد غیراصولگراها به اساس نظام و رهبری آن معلوم نیست بعضی ها معتقد هستند و بعضی نیستند و بعضی هم اعتقادات شان در یک محدوه ای خاص است. ما از قبل تشکیلات اصولگرایی داشتیم که الآن هم هستند. اما شاهدیم اخیرا غیر از جریان های گذشته، تمام مسائل اصولگرایی دارد جریانی می شود. یعنی حتی آدم ها هم به جریان مبدل می شوند. آدم ها در کناره قدرت مسئولیت خودشان جریان سازی می کنند. آدم هایی که نخبه سیاسی هستند و مورد توجه مردم هستند و اصولگرا هم هستند، به جای اینکه خودشان بیایند در میدان کاندیداتوری و حضور در مجلس، آنها از آن قدرت شان که در مسئولیت دارند، استفاده می کنند و در حال جریان سازی هستند و آدم ها را داخل جریان می آورند آن هم جریانی که به شخص منتسب است و طبیعی است آدمی که در جریان وارد می شود به هیچ وجه نمی تواند آرمان گرا باشد. مشکل ما مسئولینی هستند که در کناره قدرت خود جریان سازی می کنند مصداق هایی مطرح می کنید؟ شاید مناسب نباشد مثال بزنم. چون بعضی از عزیزان ما متدین هستند و آدم های خوبی هستند. نمی خواهیم طوری باشد که اینها در جامعه منکوب شوند. اما این مشکلی است که وجود دارد. آقایی که در رأس یک مسئولیت است و خواه یا ناخواه قدرتی هم در این مسئولیت دارد بعد در کناره قدرت خود جریان سازی کند و بعد کاندیداها را در قالب جریان خودش بیاورد و وقتی این طور شد، طبیعتا این کاندیداها مطامع جریانی را در نظر می گیرند و نمی توانند آرمان گرا باشد. کانون های ثروت، کاندیداها را “پیش خرید” می کنند آیا این مطالبی که مطرح می کنید با فرمایشی که اخیرا “آقا” ایراد کردند مبنی بر اینکه نمایندگان به کانون های قدرت و ثروت نزدیک نشوند، قابل ارزیابی است؟ دقیقاً همین است. عرض بنده تحلیل همین فرمایش آقاست. به خاطر اینکه منابع ثروت که معلوم است، چیست. این سرمایه داران و ثروتمندانی که می آیند و به قولی کاندیدا را “پیش خر” می کنند، یعنی او را می خرند و فردا این فرد باید در مجلس طبق منافع او عمل کند. این کار منابع ثروت است. مقصود آقا، کانون های قدرت داخلی است و قدرت هم در دست مسئولان است! اما منظور از کانون های قدرتی که مقام معظم رهبری فرمودند که به آن نزدیک نشوند، قدرت های خارجی نبوده است، چون نفوذ ندارند که بیایند کاندیدا بتراشند و یا کاندیداها به آنها نزدیک شوند. منظور از منابع قدرت، منابع قدرت داخلی کشور است. قدرت داخل کشور هم مربوط به کسانی است که در داخل کشور حائز مسئولیت هستند. اینها قدرت دارند در عرصه سیاست غیر از آنانی که در راس مسئولیت قرار دارند، چه کسی قدرت دارد؟ حالا هرکدام از این آقایان مسئول بیایند برای خودشان یک جریان درست کنند و آدم ها را دور خودشان به اسم آن جریان جمع کنند و حتی در کنار جریان های رسمی اصولگرایی که از قدیم بودند مثل موتلفه و ایثارگران و امثال آن برای خودشان سهم قائل شوند آن هم برای فردی که آمده در قدرت جریان سازی کرده است، این همان منابع قدرتی است که مقام معظم رهبری فرمودند. منابع قدرت که مصداق دیگری ندارد. الان شاهدیم که برخی به عنوان یک فرد در جبهه متحد اصولگرایان نماینده و سهمیه دارند آیا این موضوع با فرمایشات رهبر انقلاب تناقض ندارد؟ من همه مسئولین را می گویم. فرقی نمی کند تنها این دو نفر نیستند. برخی مسئولین کشور آمده اند در کنار قدرت خودشان جریان سازی می کنند و این درست نیست. افراد وقتی آمدند در قالب جریان قرار گرفتند و آنجا سکوی پرتاب شان برای ورود به مجلس شد، وقتی به مجلس بیایند نمی توانند آرمان گرا باشند. آنها در محدوده مطامع سیاسی جریانی که خاستگاه آنها بوده است، خلاصه می شوند. از سوی مردم هیچ نگرانی نیست، مشکل آقایانی هستند که می خواهند وارد این عرصه شوند مردم ما چگونه باید کاندیداهای آرمان گرا را بشناسند و به او رأی دهند؟ مردم ما بحمدالله مردم رشد یافته، عاقل و بیدار هستند. ۳۳ سال از انقلاب می گذرد و این همه انتخابات برگزار شده است، حداقل ۸۰ درصد کاندیداهایی که در عرصه حاضر می شوند، برای مردم شناخته شده هستند. مردم این قدر بصیرت شان بالاست که می توانند تشخیص دهند. مثل اول انقلاب نیست که نفهمند چه کسی وارد عرصه شده است. کاندیداهای گمنام که برای مردم ناشناخته باشند، ۲۰درصد هستند. غالبا همه اینها رأی نمی آورند. ۸۰درصد دیگر برای مردم شناخته شده هستند. مردم خوب اینها را می شناسند لذا ما از سوی مردم هیچ نگرانی نداریم. مشکل ما با خود این آقایانی است که می خواهند در این عرصه وارد شوند و در مورد بیداری و هوشیاری مردم وحشت و اضطرابی نداریم. زمانی این لیست ها حجت بود که مردم قدرت شناخت نداشتند آیا لیست هایی که از طرف گروه های مختلف صادر می شود، می تواند برای مردم حجت آور باشد؟ برای مردم بصیرت و بینش خودشان حجت است. زمانی این لیست ها برای مردم حجت بود که مردم قدرت شناخت نداشتند. مردم الحمدلله قدرت شناخت دارند. الان اگر کسی بخواهد به لیست اکتفا کند و کناری بایستد و بدون تحقیق و شناسایی به کسی رأی بدهد، حجتی در درگاه خدا ندارد، چرا که الان امکان شناسایی برای همه فراهم است. تنها فایده لیست ها، انسجام نیروها است به نظر شما، ارائه لیست فایده ای برای تشخیص مردم ندارد؟ فایده لیست ها این است که نیروها منسجم شوند و ما مخالف ارائه لیست نیستیم. اساس تحزب و تشکیلات در جامعه دینی ما براساس انسجام نیرو است، نه براساس پلورالیسم اجتماعی. ما پلورالیسم اجتماعی را در اسلام قبول نداریم. تحزب برای انسجام نیرو و وحدت در اسلام مطرح است، بنابراین، احزاب برای ما به عنوان جریان های منسجم کننده نیرو و نخبگان ارزش دارند، نه به عنوان پلورالیسم اجتماعی. ساکتین فتنه معاویه در زمان امیر المومنین، امام حسین را به مقتل بردند آیا عملکرد افراد در فتنه اخیر می تواند معیار و محکی مناسبی برای انتخاب مردم باشد؟ برای پاسخ به این سؤال باید به تاریخ مراجعه کنیم. ما از جریان عاشورا یک عبرتی داریم و آن این است که تمامی سربازان لشکر ۱۲۰ هزار نفری که در مقابل امام حسین علیه السلام ایستادند، همه اهل کوفه هستند. برخی مقاتل نوشتند یک شامی در بین آنها بوده است و بقیه را رد کردند و حتی یک شامی در بین آنها نبوده است. از زمان شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام تا زمان شهادت سیدالشهدا علیه السلام ۲۰ سال بیشتر طول نکشید. این ۲۰ سال تبدل نسل در کوفه نبوده است. همان مردمان زمان امیرالمؤمنین علیه السلام بودند. فوقش ۲۰ ساله ۴۰ ساله شدند و ۴۰ ساله ها ۶۰ ساله. وقتی حساب می کنیم ۱۲۰ هزار کوفی مقابل امام حسین صف آرایی می کند، در حالی که در سال های آخر شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام شاهد بی وفایی کوفیان و سکوت آنها در مقابل فتنه معاویه هستیم که حضرت هرچه خطبه می خوانند، گوش نمی دهند و آخر سر ناراحت می شوند و خطبه ای می خوانند که در آن آمده “أَیَّتُهَا النُّفُوسُ الْمُخْتَلِفَهُ، والْقُلُوبُ الْمُتَشَتِّتَهُ، الشَّاهِدَهُ أَبْدَانُهُمْ، والْغَائِبَهُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ، أَظْأَرُکُمْ عَلَی الْحَقِّ وَأَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ الْمِعْزَی مِنْ وَعْوَعَهِ الاَْسَدِ! (شما را به حق دعوت می کنم و شما نسبت به آن نفرت دارید و از حق فرار می کنید مثل فرار بزغاله از غرش شیر.) (نهج البلاغه خطبه ۱۳۱) ساکتین فتنه بالاخره مقابل رهبری می ایستند این تعبیری است که حضرت علی علیه السلام برای مردم کوفه دارند. اگر دقیقا حساب کنیم ۱۲۰ هزار نفری که می آیند در مقابل امام حسین علیه السلام صف آرایی می کنند، همان مردمی هستند که در مقابل فتنه معاویه بر خلاف دعوت امیرالمؤمنین علیه السلام سکوت کردند. پس باید این را بدانیم آنهایی که در فتنه سکوت کردند آن هم زمانی که مقام معظم رهبری آن قدر دعوت به مقابله با فتنه می کردند یک روزی همان سکوت کنندگان در مقابل رهبری خواهند ایستاد. تنها مسئله فتنه گران و مجریان فتنه نیست حتی آنهایی هم که در مقابل فتنه سکوت کردند مسئول هستند. چرا که ۱۲۰ هزارنفری که مقابل امام حسین علیه السلام ایستادند، همان هایی بودند که در برابر فتنه معاویه سکوت کردند؛ در برابر فتنه ۸۸ غیر از فتنه گران و عوامل اجرایی، آن دسته از نخبگان سیاسی جامعه که ساکت بودند و ژست آکادمیک و دموکراتیک گرفتند و کنار ایستادند و به خیال خودشان آمدند تا عقبه فتنه را برای خود جمع کنند و حالت هایی گرفتند تا نشان دهند که خیلی در جریان مقابله با فتنه نیستند، بلکه آمدند بادی به غبغ انداختند و به قصه کهریزک اعتراض کردند و به قضیه کوی دانشگاه پرداختند؛ درحالی که مقام معظم رهبری فرمودند کوی دانشگاه و کهریزک ظلم بوده و باید ظالم تعقیب شود، اما ظلم بدتر از این را کسانی مرتکب شدند که به نظام ظلم کردند شما بروید در مقابل آنها بایستید. علی رغم این فرمایش صریح، برخی موضع دیگری گرفتند تا به خیال خود از عقبه آن فتنه استفاده کنند. این ها دقیقاً مثل همان مردمانی هستند که در کوفه در مقابل دعوت امیرالمؤمنین که به جنگ معاویه دعوت می کردند، در مقابل فتنه معاویه سکوت کردند، خب نتیجه سکوت در برابر فتنه معاویه این شد که یک روزی در مقابل امام حسین علیه السلام صف آرایی کردند. این ها هم که در مقابل فتنه سکوت کردند، بعضی ها آمدند، بعضی هم نیامدند و بعضی هم بعد از این خواهند آمد و یک روزی به جریان رویارویی وقیحی در مقابل رهبری قرار خواهند گرفت و مردم باید بیدار باشند و توجه داشته باشند اگر اینها را در عرصه قدرت نظام بیاورند این خطرها وجود دارد. توبه در عرصه های اجتماعی و سیاسی معنا ندارد بسیاری از ساکتین فتنه نقاب اصولگرایی به چهره داشتند که بسیار هم روشن است، وقتی نسبت به حضور آنها در عرصه تصمیم گیری برای انتخابات اعتراض می شود، می گویند که شاید اینها توبه کرده اند و باید توبه شان را پذیرفت. اصولا توبه بین بنده و خداست. توبه در عرصه های اجتماعی- سیاسی معنا و مفهوم ندارد. بله حجت خدا که ولی امر است، اگر مصلحت دید آدم تائبی را بیاورد، خودش می داند و مسئول خودش است. اما توبه در ارتباط بین مردم و مردم در حوزه اجتماعی- سیاسی معنا ندارد. توبه بین عبد و خداست. خداست که “عالم السر و الخفیات” است، خداست که از دل ها خبر دارد. ما بنده ها که از دل همدیگر باخبر نیستیم. ما بنده ها ظاهر طرف را می بینیم و محکوم به ظاهر هستیم. خدا که هر توبه ای را قبول نمی کند و علت اینکه خداوند توبه را قبول می کند، چون از دل توبه کننده خبر دارد. لذا در عرصه های اجتماعی و سیاسی توبه جایگاه ندارد. از بار تکلیف دفاع از رهبری شانه خالی کرده حالا می گوید توبه کرده ام! یعنی باید در مسائل اجتماعی به ظاهر حکم کرد؟ بله، آدمی آمده در یک موقعیت تکلیفی، از زیر بار تکلیف شانه خالی کرده است. آن هم تکلیفی که دفاع از رهبری و پشت سر رهبری ایستادن بوده است که نیامده بایستد و با رهبری زاویه پیدا کرده است، حالا می گوید بنده توبه کردم و می خواهم دوباره پشت سر رهبری باشم. خب اگر توبه کرده است، خدایش می داند و او. یا خداوند از باطن صاف قلبش خبر دارد و توبه او را قبول می کند یا نه اما توبه در ارتباطات اجتماعی و سیاسی جایگاه ندارد. بعضی خواص باعث دلواپسی شدند آیا حضو ساکتین فتنه در جبهه متحد اصولگرایان آن هم در عرصه تصمیم گیری و معرفی نماینده برای مردم ایجاد تشکیک نمی کند؟ به هر حال، مردم ما متوجه هستند. ما از مردم وحشت نداریم. امروز روز جهل مردم نیست، بلکه روز رشد مردم است. خوشبختانه دلواپسی ها و دغدغه های ما بر مبنای فرمایشات رهبری بیشتر مربوط به خواص است. بعضی خواص ما باعث دلواپسی شدند. مردم این طور نیستند چون هم هوشیارند و هم بیدار و هم رشد سیاسی دارند. شاخصه هم دارند که مقام معظم رهبری و ولایت است. با این شاخصه مردم هیچ وقت گمراه نمی شوند. لذا در این تحولاتی که از نظر سیاسی در کشور صورت می گیرد بعضی جلو می آیند و بعضی عقب. اینها خیلی برای ما اسباب اضطراب نیست. نمایندگان اگر با مردم هماهنگ نباشند منزوی و بایکوت می شوند سوال بعدی ناظر به ساختار فعلی مجلس است، چرا چهره های دانشگاهی و حوزوی وقتی به مجلس می روند، منزوی می شوند. آیا به خاطر فضای سیاست زده مجلس است یا غلبه نگاه های بخشی و منطقه ای؟ بنده اصل این موضوع را قبول ندارم. باید افراد بپذیرند، اکثریت جامعه ما متدین هستند، افراد باید قبول کنند محور اجتماعی در امت اسلام با دین و دینداران هستند. دینداران هم همه وابسته به ولایت و مقام رهبری هستند. افرادی که در مجلس یا دولت یا هر عرصه سیاسی دیگر می روند اگر با مردم هماهنگ باشند به هیچ وجه بایکوت و منزوی نمی شوند. اگر با مردم ناهماهنگ باشند منزوی و بایکوت می شوند. این کاری با دانشگاهی و با سواد و غیره ندارد. بر خلاف اندیشه لیبرال دموکراسی، مشارکت سیاسی در اسلام حق نیست بلکه تکلیف است آیا ساختار فعلی و نحوه انتخاب نمایندگان می تواند مطالبات توده های مردم را که به آن اشاره کردید، برآورده کرده و به تعبیری بلندگویی برای انعکاس صداهای آنها باشند؟ به عنوان نمونه شاهد بودیم که مثلاً نماینده ای که با ۲۰ هزار رأی به مجلس آمده، برای منافع شخصی خودش، وقت مجلس و دولت را می گیرد، وزیری را به مجلس کشانده و از فعالیت باز می دارد و امثال این مشکلات. ببینید؛ اول ما باید توجیه شرعی و دینی نمایندگی مجلس را بدانیم. مسئله نمایندگی مجلس دقیقاً از یک مکانیزم شرعی و دینی برخوردار است. در اندیشه سیاسی اسلام، مشارکت سیاسی تکلیف برای مردم است نه حق آنها. اما در اندیشه لیبرال دموکراسی، مشارکت سیاسی حق است. هر کس خواست از حقش استفاده می کند و هرکس خواست نه. اما در اسلام مشارکت سیاسی حق نیست، تکلیف است. همه باید مشارکت سیاسی داشته باشند. این روایت مشهور از پیغمبر که زیاد شنیده شده است که روایت متواتری بین سنی و شیعه است “من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم” مقصود از این روایت تقریبا وجوب مشارکت سیاسی است، باید در این روایت به نکاتی توجه داشت اول اینکه کلمه امر به امور جمع بسته شده است و امور هم به جمع اضافه شده است بامور مسلم نمی فرمایند بلکه بامور المسلمین فرمودند. هر وقت ما کلمه امر را به جمع آوردیم و به مسلمین اضافه شد، به امور اجتماعی مسلمین دلالت می کند. برخی وقتی می خواهند به یتیمی کمک کنند، این روایت را به کار می برند، در حالی که این، مصداقش نیست، چون اگر بود، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمودند”بامر مسلم”. مقصود از امور مسلمین یعنی امور جمعی مسلمین که همان امور سیاسی مسلمین باشد. پس این روایت، دلالت دارد به اینکه اهتمام به امور مسلمین که مشارکت سیاسی است، واجب شرعی و تکلیف است. اگر مشارکت سیاسی تکلیف است، همه مسلمانان به این تکلیف مکلف هستند. در مجلس، نماینده ۱۰ هزار نفر با نماینده یک میلیون نفر هیچ تفاوتی ندارد معنای انتخابات مجلس این است که یک آقایی می آید و می گوید ۱۰۰ هزار نفر یا یک میلیون نفر بیایند به من وکالت دهند که من از طرف آنها تکلیف شرعی شان را انجام دهم. این اصل نمایندگی مجلس است. یک آقایی که نماینده شده، درواقع آمده که واجب شرعی عده ای از مردم را به گردن بگیرد که به او رأی داده اند. وقتی بنا شد که این فرد به عنوان واجب شرعی موکلش می خواهد مشارکت سیاسی داشته باشد، دیگر در مشارکت سیاسی حد تعیین نکردند که این مشارکت سیاسی باید ده نفره باشد یا صد هزار نفره یا بیشتر. همه انسان ها در همه شئون سیاسی باید مشارکت کنند. پس چه امری که مربوط به مشارکت است برای یک نفر باشد که خودشان هستند و چه مربوط به سرنوشت کل کشور باشد. این آقا هم نماینده ۱۰ هزار نفر است که تکلیف شرعی آن افراد را در مشارکت سیاسی انجام دهد. پس آن آقا هم به اندازه نماینده ۱۰هزار نفر نباید دخالت کند، او باید در همه شئون سیاسی دخالت کند. چون از طرف موکلینش می خواهد مشارکت سیاسی داشته باشد. در انجام تکلیف مشارکت سیاسی هم در همه مسائل سیاسی کشور باید مشارکت کند و نسبت به همه موارد حرف بزند، نمی تواند بگوید من یک نفر هستم، پس نسبت به آنچه که مربوط به خودم هست حرف بزنم، بلکه باید در همه مسائل حرف بزنم، لذا آنکه نماینده ۱۰ هزار نفر است با آنکه نماینده یک میلیون نفر است هیچ فرقی ندارد. نماینده ای که تنها دغدغه اش آسفالت شهر و پل شهرش باشد، نماینده نیست اما امروز نگاه های منطقه ای و بخشی در مجلس غلبه دارد. اصل مجلس آن است که گفتم، اما حالا اگر نماینده بیاید در مجلس و تمام تلاش خود را درباره آسفالت خیابان شهرشان و پل روستای شان و امثال آن بگذارد، درست نیست، این کارها فرعی و غیرقابل توجه است و کارهایی نیست که اصل وظیفه نمایندگی مجلس باشد. این کارهای حاشیه ای نمایندگی است. حالا ما کاری نداریم که در فرهنگ اجتماعی ما، این کارها، کارهای اصلی نمایندگان شده است و اگر نماینده ای در دهاتش پل ساخت، به او رأی می دهند اما اگر یک نماینده در مجلس در یک مسئله بغرنج در عرصه سیاسی خارجی دخالت کند و مشکل کلانی را حل کند به او رأی نمی دهند. این به نوعی انحراف در فرهنگ مردم است. نماینده مجلس کارش اینها نیست. کار اصلی او مشارکت سیاسی در کشور به نمایندگی از طرف تمام موکلین است. مردم اگر به نمایندگانی رای دهند که تنها نگاه بخشی دارند، به تکلیف خود عمل نکرده اند پس صرفا نگاه بخشی و منطقه ای داشتن از سوی کاندیداهای مجلس نمی تواند معیار مناسبی برای در انتخاب مردم باشد؟ اینگونه انتخاب کردن اصلاً درست نیست. مردم اگر بخواهند این طور اننخاب کنند تکلیف خود را در این انتخابات به درستی انجام نداده اند. در این انتخابات، مردم مکلف به مشارکت سیاسی هستند. خودشان که نمی توانند مشارکت سیاسی کنند، چون ۷۰ میلیون نفر که نمی توانند در سیاست دخالت کنند. باید نماینده را برای انجام واجب شرعی خود انتخاب کنند. این نماینده را که انتخاب می کنند، باید مسائل کلان و سرنوشت ساز سیاست را دنبال کند نه آسفالت خیابان و پل روستا که اینها حاشیه ای است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.