پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دشمنان جمهوری اسلامی با استفاده از حربههای مختلف همواره سعی در ایجاد اخلال در روند رو به رشد این نظام داشتهاند. غرب و اطنابش که در میدان و نبرد تن به تن با جمهوری اسلامی شکست خوردهاند، در طول دو دهه گذشته با یک سناریوی تکراری، سعی بر براندازی نظام اسلامی داشته است. عدم توفیق غرب در براندازی به خصوص بعد از فتنه ۸۸ باعث شد تا آنها انتقام خود را از ملت ایران با تحریمهای ظالمانه بگیرند؛ چراکه همواره در طول این سالها حضور پررنگ مردم در کف میدان باعث دوام جمهوری اسلامی شده بود.
دشمنان طی سالهای اخیر با سواستفاده از مشکلات مردم، به حاشیه راندن مطالبات مسالمتآمیز اقشار مختلف و نهایتا ایجاد اغتشاش، زمینهسازی لازم برای تحریمها و فشارهای بینالمللیِ هرچه بیشتر علیه ملت ایران را فراهم میکردند.
به گزارش رجانیوز؛ در سال ۷۶ با روی کارآمدن سید محمد خاتمی که عصارهی تمام و کمال از اصلاحطلبی و روابط مطلوب با دول غربی بود و چکیدهی همهی این توصیفات را میتوان در نظریهی گفتگوی تمدنهای وی مشاهده کرد، دولت آمریکا و در راس آن بیل کلینتون، ابتدا در پاسخ به رویکارآمدن خاتمی، تحریمها علیه ایران را بهطور نسبی کاهش داد.
این تصمیم اما دوامی نداشته و صرفا با هدف سنجش و ارزیابی طرف ایرانی انجام پذیرفت. چراکه پس از مدتی کوتاه در ۱۸ تیر۱۳۷۸ غائلهی کوی دانشگاه اتفاق افتاد که به گواه گزارشات و اسناد منتشرشده، یک سر هدایت آن به سرویسهای اطلاعاتی اسرائیلی و آمریکایی متصل بوده و توسط آنها راهبری میشده است.
پس از این غائله بود که در سال ۱۳۸۱ ابتدا سازمان IEEE تحریمهای علمی خود را علیه ایران وضع نموده و به نوعی سنگبنای راهکار نخنمای فعلی دشمنان علیه ایران، یعنی یک اغتشاش و چندتحریم، نهاده شد. هرچند که پس از مدت کوتاهی این سیاست تحریمی علیه ایران شکست خورده و رئیس این موسسه علمی آمریکایی برای شرکت در سمپوزیوم بینالمللی مخابرات به ایران آمد، اما خود این اتفاق و تناسب زمانی آن با حوادث ۱۸ تیر ۷۸ موید تاکتیک همیشگی دشمنان علیه ایران است.
همچنین بلافاصله لایحهی تحریمی منقضی شدهی ناظر به ایران در دولت کلینتون، طی بررسی در کنگره، تمدید شده و با منطق اعطای امتیاز مجانی به ایران با توجه به اتفاقاتی که در داخل کشور رخ داده بود، آن را توجیه کردند.
فتنه ای که کشور را در گرداب تحریمها فرو برد
پس از گذشت این اتفاقات اما طرف غربی دسترویدست نگذاشته و با استفاده از تمام حربههایی که در آستین داشت، نهایت تلاش خود را برای ضربه زدن به این نظام مقدس و مردم زیر پرچم آن روا داشت و از هیچ ظلمی علیه آنان مضایقه نکرد.
ماجرا به سال ۸۸ و فتنهی سبز بازمی گردد. مقطعی که برخی از سران و پیران اصلاحات و چپهای دهه شصت تقلب در انتخابات را پیراهن عثمان کرده و با همین داعیهی واهی کشور را به مدت چند ماه به آشوب کشاندند و انواع و اقسام اهانتها و جسارتها و خرابکاریها را در کشور انجام دادند.
آنچه که در این برهه اهمیت داشت فشارهای بینالمللی ناشی از فتنه ۸۸ و جفاهایی است که علیه این مردم روا داشته شد.
در تیرماه سال ۸۹، آمریکا برای اولینبار تحریمهای ثانویه بانکی علیه سیستم مالی ایران را وضع کرده و تمام بانکهای دنیا را ملزم به رعایت آن کرد.
همچنین در مهرماه سال ۸۹ دستور اجرایی ۱۳۵۵۳ را با عنوان نقض حقوق بشر و مشخصاً به علت فتنه سال ۸۸ صادر کرد و تعدادی از ایرانیان را در لیست تحریم گذاشت.
در گامهای بعدی بانک مرکزی ایران و خرید نفت خام از ایران طی «قانون اختیارات دفاع ملی برای سال مالی ۲۰۱۲ (NDAA,۲۰۱۲)» تحریم شد و در «قانون آزادی و مقابله با ایران (IFCA, ۲۰۱۳)» شرایط سختتری بر همکاری با نظام بانکی ایران، افراد و نهادهای تحریم شده ایرانی ایجاد شد.
به دنبال این حوادث بود که قطعنامه ۱۹۲۹ با اجماع جهانی صادر شد و به همه کشورها مشروعیت لازم برای اعمال تحریمهای یک جانبه و چند جانبه علیه جمهوری اسلامی ایران را داد.
در واقع آمریکا که سالها از طرق مختلف هزینه صرف کرده بود تا با فشار آوردن و ایجاد اجماع جهانی علیه ایران، کشور را به زانو درآورده و ملت را تسلیم کند، به برکت فتنه ۸۸ فرصت یافت به اقدامات یک جانبه خود مشروعیت و مقبولیت بخشد و تحریم چند جانبه خود با کشورهای اروپایی و هم پیمانانش را به تحریمهای جهانی تبدیل نماید.
ترور در کف خیابانهای تهران
ماهی گرفتن غربیها از آب گلآلود فتنهی ۸۸ به همینجا ختم نشده و غرب به کمک جریان همسویش در داخل، پا را تاحدی فراتر نهاد و جسارت را در سطحی بالا برد که در بازهی سال ۸۹ تا سال ۹۰ چهار تن از دانشمندان هستهای این مرز و بوم را به شهادت رسانده و با این عمل شنیع اوج ددمنشی و فرصتطلبی خود را به منصه ظهور رساند.
شهیدان مسعود علیمحمدی، مجید شهریاری، مصطفی احمدیروشن و داریوش رضائینژاد از دانشمندانی بودند که به واسطهی زیادهخواهی بعضی خواص در به آشوب کشاندن کشور و پالس مثبت دادن به غرب برای فشار و جسارت هرچه بیشتر علیه کشور، جان خود را فدا کرده و مثل گل پرپر شدند.
البته نهایتا روسیاهی و شکست برای همانهایی ماند که دندان طمع را تیز کرده بودند تا با چنگانداختن به هر روشی به مقصود خود برسند. اما این اتفاق، به سان چالهای کوچک در مسیر الهی این نظام بوده که به مدد امام عصر(عج) کشور از آن نیز عبور کرد و شهدای این طریق خون خود را سرمهی چشمان ملت ایران کرده و برای سربلندی کشور فدا کردند .
از تجمع کوچک مالباختگان تا اغتشاشات گسترده
در سال ۹۶ اما اوضاع کمی متفاوت بود. هفتم دی ماه ۹۶ در مشهد، تعدادی از مالباختگان مؤسسات مالی و اعتباری طی اعتراضی به وضعیت خود، اقدام به برقراری تجمع و اعتراض کردند. پس از این، در شهرهای دیگر هم اعتراضاتی دیده شد و یک تجمع کوچک منجر به اعتراضات پراکنده و در نهایت سوءاستفاده اغتشاشگران از آن وضعیت شد. اعتراضاتی که در ابتدا با درون مایهی مطالبات اقتصادی آغاز شده بود، کم کم از کارویژهی اولیهی خود فاصله گرفت، به حاشیه رفت و چاشنی شعارهای رادیکال و هنجارشکن به خود گرفت.
تطور این اعتراضات خود گویای آن است که عواملی از داخل و خارج با موج سواری و جهتدادن به سیر مطالبات مردمی، اضافهکردن چاشنی رادیکالیسم، علاوه بر اهدافی نظیر ایجاد آشوب و هزینه برای کشور، بیشک اهداف دیگری را نیز دنبال کرده که در نمونههای متاخر آن نیز قابل مشاهده است.
مشخصا سطح اعتراضات و جامعهی آماری معترضین، خود گویای آن بود که عمر این شلوغیها چندان طولانی نبوده و به سرعت پایان خواهد یافت. گرداندگان و بانیان این شلوغیها نه درپی حل مشکل مردم بودند و نه به آن اهمیتی میدادند. چراکه همهی این اتفاقات زمینه ای بود برای اتخاذ تصمیم آمریکا مبنی بر خروج از برجام.
آمریکا در ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ از برجام خارج شده و عملا دولت این کشور اعلام کرد که بالاترین سطح از تحریمهای اقتصادی را علیه ایران درنظر گرفتهاست. طرحی که توسط ترامپ از ابتدای ریاست جمهوریاش وعده داده شده بود و در سال ۹۶ با شروع این اتفاقات در ایران قوت گرفت. پالسی که از داخل به دولتمردان این کشور داده شد تا از فرصت بهوجود آمده نهایت استفاده را برده و با متهم کردن ایران در این قضیه و موارد مشابه، فشارهای بینالمللی موردنظر خود را بر کشور تحمیل کرده و اهداف غایی خود را عملیاتی کند.
آتش بنزین بر پیکرهی کشور؛ حاج قاسم در ۲۵ آبان شهید شد نه ۱۳ دی
این سناریوی تکراری که همچنان توسط کشورهای غربی مورد استفاده قرار میگیرد، به اینجا ختم نشده و در آبان ماه ۹۸ با اعتراضات مردمی به دلیل بیتدبیری دولت دوازدهم در اجرای سیاست افزایش قیمت بنزین و نحوه اطلاعرسانی درباره آن نیز، بهکارگرفته شد.
به فاصله چند ساعت از آغاز اعتراضات آنچه که اتفاق افتاد مردم را با مجموعهای هماهنگ و سازمانیافته از تخریبگریها و آسیب به اموال عمومی در چندین شهر روبهرو کرد که گزارشهایی از آتشزدن بانکها، پمپبنزینها، حمله به مخازن نفت و انبار آذوقههای غذایی در شهرهای مختلف درپی آن گزارش شد.
اتفاقی که خواستهی ابتدایی و بهحق مردم مبنی بر گرانی بنزین و مشکلات اقتصادی موجود را به حاشیه برده و بهسان گذشته با موج سواری روی اعتراضات شرایطی را ایجاد کردند تا کشورهای غربی و دشمنان این آب و خاک، فشارهای موردنظر خود را با پالس داده شده از داخل، بر کشور اعمال کنند.
این بار اما فشارهای موجود در راستای سیاست فشارحداکثری دولت آمریکا بود که از مدتی قبل علنی و توسط سیاستمداران آنها در محافل عمومی مطرح شده بود. کارزاری که تمام تلاشش بر آن بود تا با فشار حداکثری بر ملت ایران، کشور را دچار چالش کرده و در همین امتداد به مثابه نماد زورگویی در جهان، هرآنچه میخواهند را برای کنترل کشور به کارببندند.
این فشار حداکثری که توسط دولت آمریکا با زمینهسازی داخلی به واسطه اتفاقات سال ۹۸ در ایران اعمال شده بود، با اینکه درجهت همان الگوی همیشگی یعنی شورش در داخل و فشار از خارج صورت گرفته بود، اما پس از مدتی به گواه مقامات مستقر در کاخ سفید جز صرف وقت و بیهودگی، عایدی برای آنها در تقابل با ایران نداشته است و عملا به ورطهی شکست و ناکامی رسیده بودند.
خردادماه سال جاری «رابرت مالی» نماینده ویژه آمریکا در امور ایران طی جلسه استماعی که در سنای آمریکا درباره مذاکرات هستهای ایران برگزار شد، اعتراف کرد که: «سیاست فشار حداکثری ترامپ منجر به محدودیتهای طولانی و قوی بر برنامه هستهای ایران نشد».
همچنین پمپئو پس از شکست ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا به ناتوانی کاخ سفید در برابر ایران اذعان کرد و گفت: «در خصوص وادار کردن ایران به کوتاه آمدن و وارد شدن شأن به توافقی که واقعاً مانع از دستیابی به سلاح هستهای شود، تمام آنچه که امیدوار بودیم بهدست میآوریم، حاصل نشد».
اما اعتراضات و آشوبهای آبان ۹۸ زمینهساز یک اتفاق تلخ و فراموش نشدنی برای مردم ایران شد. کمتر از پنجاه روز بعد از آشوبها سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی در حمله بالگردهای آمریکایی به فرودگاه بغداد شهید شد.
تکرار گذشته و آنچه درحال رخ دادن است
اخیرا نیز برخی افراد با مطالبهای مبهم و سطحی با دستاویز قراردادن فوت طبیعی یک انسان سعی دارند به سان گذشته کشور را در گرداب آشوب ببرند. اعتراضاتی ساختگی که حتی عمق پیام و مطالبهی گرداندگان آن نیز نامفهوم بوده و از همان روزهای اول با شعارهای رادیکال و جهتگیری احساسی تجمعکنندگان آن، میتوان به هدف باطنی آن پی برد.
نتیجه اقدامات اغتشاشگران برای غربیها چیزی جز ایجاد فشارهای بینالمللی بوده تا جمهوری اسلامی از مواضع خود کوتاه آمده و غربیها بتوانند از این طریق امتیازاتی بیشتری را در روند مذاکرات اتخاذ کنند.
اخیرا مجله اشپیگل آلمان گزارش داده است که شش کشور عضور اتحادیه اروپا شامل آلمان، فرانسه، دانمارک، اسپانیا، ایتالیا و جمهوری چک پیشنهاد تحریمهای تازهای را علیه جمهوری اسلامی ارائه کردهاند. به گفتهی این مجله پیشنهاد مذکور به علت اعتراضات اخیر در ایران پس از فوت مهسا امینی ارائه شده است. براساس این گزارش تحریمهای پیشنهادی مشمول ۱۶ فرد، سازمان و نهاد در ایران خواهد شد.
به هرحال همانطور که گفته شد این راهبرد به دنبال شکستهای متمادی غرب و همدستانش در جدال رودرور و میدانی با ایران بوده که بالاجبار، بازی ناجوانمردانهیِ آشوب در داخل به منظور تسریع در اعمال فشار بینالمللی را راه انداختهاند.
اما آنچه واضح است این بوده که، همهی اینها با شکست مواجه شده و این حربهها به سنگ خورده است. ملت ایران نیز زیر بیرق این پرچم و با هدایت رهبری معظم انقلاب، پوزهی همهی دشمنان داخلی و خارجی را به خاک مالیده و استوارتر از گذشته به مسیر خود ادامه داده است.