آیت الله محمدتقی مصباح یزدی در تاریخ ۱۳دی ۱۳۹۹دار فانی را وداع گفتند. حضرت آیت الله خامنه ای در پیام تسلیت در پی درگذشت ایشان ضمن بیان سوگواری خود برای درگذشت این برادر قدیمی و عزیز فرمودند: «ایشان متفکری برجسته، مدیری شایسته، دارای زبان گویائی در اظهار حق و پای با استقامتی در صراط مستقیم بودند. خدمات ایشان در تولید اندیشه ی دینی و نگارش کتب راه گشا، و در تربیت شاگردان ممتاز و اثرگذار، و در حضور انقلابی در همه ی میدانهائی که احساس نیاز به حضور ایشان میشد، حقاً و انصافاً کم نظیر است. پارسائی و پرهیزگاری خصلت همیشگی ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بود و توفیق سلوک در طریق معرفت توحیدی، پاداش بزرگ الهی به این مجاهدت بلند مدت است.»
پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR برای آشنایی بیشتر با ابعاد شخصیتی آیت الله مصباح یزدی، گفت وگویی با حجت الاسلام والمسلمین محمود رجبی، قائم مقام موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی رحمه الله علیه و از شاگردان ایشان انجام داده است.
* همان طور که مستحضرید ، در پیام تسلیت رهبر انقلاب چند ویژگی راجع به مرحوم آیت الله مصباح آمده است. ابتدا کمی راجع به ویژگی «عالم ربانی» توضیحاتی بفرمایید.
* همان طور که اشاره کردید، رهبر انقلاب در پیام تسلیت شان، علامه مصباح را در واژگانی توصیف کردند. البته ایشان سال ها در مقام توصیف این عالم بزرگوار بیاناتی داشتند و طبق بررسی اجمالی، شاید بیش از پنجاه صفت و ویژگی برای این عالم بزرگ بیان کرده اند؛ امّا در این پیام ایشان به ویژگی «عالم ربانی» اشاره کردند. عالم به معنای دانشمندی است که در علوم دستی دارد و صاحب نظر است. آقای مصباح در علوم مختلف از جمله در کلام، تفسیر، فلسفه، منطق و تاریخ اسلام، آگاه و بصیر و صاحب نظر و نظریه پرداز بودند. کمااینکه در علوم جدید انسانی و فلسفه های این علوم نظریات ارزشمند و اثرگذاری را ارائه کردند. در آثار ایشان نه تنها نظریات اثرگذار، بلکه بدیع و بی سابقه و نوآورانه بسیار یافت می شود. در این علوم که ما این ها را علوم اکتسابی می دانیم، انصافاً ایشان بسیار برجسته بود.
در روایات آمده است: «الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاء» علم حقیقی آن نوری است که خدا در قلب هر که بخواهد؛ یعنی بندگان صالحش می افکند. آیت الله مصباح از آن نوع علوم هم بهره برده بود و در حشرونشر با این عالم بزرگ به خوبی مشهود بود که ایشان به تعبیر روایات «الْمُوْمِنَ یَنْظُرُ بِنُورِ الله»، با نور الهی نگاه می کرد. حقایقی که در سایه ی تعلیم و تعلّم به دست نمی آید و اسرار و رموزی که با درس خواندن و تحصیل کردن و تعلیم و تعلّم دست یافتنی نیست را این عالم بزرگوار داشت. وقتی نظرات ایشان را می شنیدیم، تعجب می کردیم که اطلاعات یا آگاهی ایشان از کجا است.
آیت الله مصباح در بُعد علمی شان هم عنایات و الهامات الهی را داشتند. در عین حال ربانی هم بودند؛ یعنی تمام هم وغمش خداوند متعال و اطاعت از دستورات خدا بود. موارد فراوانی با علامه مصباح مطرح می شد و وقتی ایشان احساس می کرد بنای بر مطرح شدن خودشان است، سررشته ی بحث را به سوی دیگری می برد. به عنوان مثال کسی متولی نشر برخی از آثار ایشان نبود و کسانی برخی از آثار ایشان را به نام خودشان چاپ کرده بودند. برای راضی کردنشان برای چاپ آثار به خدمتشان رفتم و گفتم برخی از آثار شما را به نام خودشان چاپ می کنند و اجازه بدهید که ما آثار را زودتر چاپ کنیم. علامه فرمود هدف ما این است که اگر این آثار مطلب حقی دارد، به دست مخاطبان خودش برسد و کسی که این مطالب را به نام خودش چاپ کرده، درواقع کمکی به ما در نشر این آثار کرده است. ذره ای نگران نبودند که ممکن است دیگران آثار ایشان را به نام خودشان چاپ کنند.
جمعی از تهران برای مصاحبه و گردآوری نوآوری های فلسفی ایشان به قم آمده بودند. وقتی جلسه شروع شد، اوّلین سؤالی که مطرح کردند، آیت الله مصباح تا احساس کرد که قرار است ویژگی ها و اندیشه اش مطرح بشود، شروع به تجلیل از یکی از بزرگان حوزه ی فلسفه کرد. تقریباً تا پایان جلسه در تجلیل از شخصیت آن بزرگوار صحبت کرد. اصلاً دعوت به خود در تمام شئون زندگی شان نبود. درواقع علامه مصداق «العالم من یُذکِّرکمُ الله رؤیَتُه» بود؛ یعنی عالم آن است که دیدنش انسان را به یاد خدا بیندازد. سرّش هم این بود که باورشان آمده بود؛ چون خدا همه کاره ی عالم و شایسته ی توجه و عنایت است. خدا کسی است که باید انسان به سوی او دعوت بکند.
* در مورد ویژگی «فقیه مجاهد» هم بفرمایید.
* بُعد فقهی آقای مصباح کمتر در جامعه ی ما مطرح شده است. ایشان از شخصیت هایی بود که در دوران تحصیلش با هوش سرشار، اساتید برجسته و تلاش پیگیر و نظمی که داشت، در سن ۲۵ سالگی به اجتهاد رسید و دیگر تقلید برای ایشان جایز نبود؛ ولی در طول دوران عمرشان هشت سال در درس فقه خارج آیت الله بروجردی و هشت سال در درس فقه حضرت امام شرکت کرد. ایشان بیش از پانزده سال هم در درس فقه آیت الله بهجت شرکت کرد. از علامه سؤال شد که شما درس آیت الله بهجت را به خاطر مسائل عرفانی و معنوی اش می رفتید یا به خاطر فقهی اش؟ ایشان فرمود به خاطر مسائل فقهی هم می رفتم و یک بار فرمود آیت الله بهجت در معاملات اعلم است.
یکی از ویژگی های آقای مصباح این بود که هیچگاه در فکر دست وپاکردن فضل و کمالات برای خودش نبود و همواره نسبت به کمالاتشان رازدار بود؛ لذا هیچگاه در فکر این نبود که مرجعی اجازه ی اجتهاد به ایشان بدهد؛ امّا امام به اجتهاد ایشان معترف بود. کتاب «البیع»، مفصل ترین کتاب حضرت امام در فقه است که به دست خودشان نوشته شده است. امام این کتاب را قبل از چاپ به آیت الله مصباح می دهند و می فرمایند مطالعه کنید و نظراتتان را بگویید. آیت الله مصباح می گفت من نوشته ها را مطالعه می کردم و به تهران می رفتم و محضر امام نظراتم را می گفتم.
این نشان می دهد که امام ایشان را در حد مجتهدی که بتواند نظرات نهایی بر کتابشان بدهد قبول داشتند و چه اجازه ی اجتهادی بالاتر از اینکه امام با آن دقت و با آن مقام علمی شان این گونه به ایشان اعتنا می کردند.
امّا ویژگیِ «فقیه مجاهد» دو معنا می تواند داشته باشد. یکی اینکه فقه ایشان در خدمت جهاد ایشان بود؛ یعنی جهادی که آقای مصباح در طول عمرشان داشت، از فقه برای مجاهدتشان کمک می گرفتند و آن مجاهدت مبتنی بر این فقه بود. یکی دیگر از ویژگی های علامه مصباح این بود که در هر کاری و فکری و هر موضع گیری که می خواستند اقدام کنند، اوّل توجه شان به این بود که طبق موازین دینی چگونه عمل کنند که خدا بپسندد و درست باشد؛ یعنی دقیقاً بر اساس همان موازین فقهی، اوّل به مشروع بودن یا واجب و حرام بودن آن موضع گیری و اقدام می رسیدند، بعد عمل می کردند. گاهی یک مسئله ای مطرح می شد و ایشان می فرمودند اوّل ببینید که از نظر شرعی چگونه است.
دقیقاً حرکتشان بر اساس مبنای فقهی بود. از طرف دیگر بسیار دقت می کردند که مصداق را خوب بشناسند. بصیرتی که رهبر انقلاب راجع به ایشان فرمود همین است که در جاهای مشتبه و فتنه ها به خوبی تشخیص می دادند که حق و جریان حق کدام اند. علامه در هر موردی کارشناسی لازم و بررسی های دقیق را انجام می دادند و در برابر تمام ناملایمات و سختی ها مقاوم ایستاده بودند؛ چون یقین داشتند که خدا می خواهد. شبیه همان حرفی که ایشان از امام نقل می کردند. امام در جریان نهضت می فرمود «مبارزه صددرصد لازم است، حالا شیوه اش جای بحث دارد.» آقای مصباح هم بررسی می کردند و مبنای فقهی شان، حرکت و اجتهاد امام بود.
* «پای با استقامتی در صراط مستقیم» که رهبر انقلاب در پیامشان برای ایشان فرمودند را منتسب به همان مبنای فقهی ایشان می دانید؟
* بله؛ چون آیت الله مصباح ولایت الله را باورشان آمده بود. ما در منطق دین و قرآن دو نوع ولایت؛ یعنی ولایت الله و ولایت طاغوت بیشتر نداریم. اگر کسی ولایت الله را انتخاب کرد، آن وقت دغدغه اش این می شود که طبق موازین و روش درست فقهی محکم برای وظیفه اش می ایستاد؛ چون می داند صراط مستقیم، ولایت الله است و هرگونه انحراف، ولایت طاغوت است. طبعاً ایشان در طول عمرشان «پای با استقامتی در صراط مستقیم» داشت. بر صراط مستقیم ولایت الله مستحکم ایستاده بود و ذره ای تخطّی، حاشیه و زاویه رفتن در طول عمرشان نداشت. بنابراین بر مبنای فقه حرکت می کرد و از آن طرف به فقه برای عرصه ی جهادشان اهتمام داشت.
* رهبر انقلاب در پیامشان آیت الله مصباح را «مدیری شایسته» خطاب کردند. در این باره هم مقداری بفرمایید.
* انصافاً آقای مصباح مدیر بود و با شخصیت هایی مثل شهید بهشتی که الگوی مدیریت بودند، سال ها مأنوس بود. آیت الله مصباح هم در مدرسه ی حقانی و هم تا زمان شهادت شهید بهشتی با ایشان ارتباط داشتند. معروف است که شهید بهشتی درباره ی ایشان فرمودند: «مصباح دوستان». علامه خاطره ای از ایشان برای ما نقل می کرد که شهید بهشتی بعد از انقلاب به منزل من آمد و گفت آقای مصباح دلم می خواست کارهایی بر من واجب نبود و در سیر و سلوک و ارتقاء معنوی می رفتم. حیف که امام اموری را بر من واجب کرده است، وگرنه به دنبال همان سیر و سلوک و معرفت توحیدی می رفتم. آقای مصباح از مدیریت شهید بهشتی خاطرات زیادی نقل می کرد که چقدر در امور مدیریتی خوب عمل می کرد.
خود ایشان هم می فرمود از اقتضائات یک مدیریت قوی، داشتن اهداف درازمدت، آینده نگر و جامع نگر است و در این زمینه هم بسیار برجسته بودند و توصیه می کردند که ما باید سه مرحله برنامه داشته باشیم و فقط برنامه ی کوتاه مدت کافی نیست و ما باید برنامه ی درازمدت هم داشته باشیم. گاهی می فرمود ما باید جهانی فکر کنیم، باید آینده ای را ببینیم که نظام ما و فرهنگ غنی اسلام گسترش پیدا کرده و از کل بشریت تقاضاهایی می آید و ما باید پاسخگوی آن باشیم. در این جنبه ها بسیار آینده نگری و جهانی نگری داشتند و در اینکه در تصمیم گیری ها باید یک کار کارشناسی انجام بگیرد خیلی تأکید داشتند. ایشان می فرمود باید به فرصت ها و تهدیدها توجه شود و نقاط قوت و ضعف دیده شود. توصیه های مختلفی می کردند و خودشان هم در عمل این چنین بودند؛ یعنی با عمل به شاگردانشان نشان می دادند که اداره ی نهاد یا سازمان این گونه است.
وقتی با امام آشنا شدند و امام، رهبری نهضت را به دست گرفتند، به معنای واقعی کلمه مطیع امام بودند. بعد از امام هم به رهبر انقلاب معتقد بودند و به محض اینکه می شنیدند نظر حضرت امام یا رهبری چیز دیگری است، اگر برنامه ای را شروع کرده بودند، قطع می کردند.
* بعضی ها نسبت به فعالیت های انقلابی ایشان پیش از پیروزی انقلاب شبهه می کنند. شما در مورد مبارزات ایشان اطلاعی دارید؟
* ایشان انقلابی بود و خیلی هم سابقه دارند. قبل از انقلاب نشریه ی انتقام را منتشر می کرد و اگر یکی از مقالات نشریه دست کسی بود، گرفتار رژیم و اعدام می شد. یکی از سیاسیون قبل از انقلاب گفته بود من یکی از مقالات این نشریه را به یکی از خویشانمان دادم که این فرد خودش با دستگاه های دولتی ارتباطات داشت. این فرد آن مقاله را ریزریز کرده بود و در پاکت ریخته بود و به خدمتکارش گفته بود این را ببر و در جوی آبی بینداز که برود. از ترس اینکه در خانه اش یک وقت چیزی پیدا نشود؛ ولی ایشان تمام امور نشریه را خودشان انجام می دادند؛ یعنی مقالاتش را می نوشتند و شبانه چاپ و توزیع می کردند. ایشان می فرمود گاهی شبانه بخشی از نشریه را به هیئت های مؤتلفه می دادم و آن ها پخش می کردند.
حتی ایشان اساسنامه و اطلاعیه های جامعه ی مدرسین را نوشتند و خطشان هنوز موجود است. اعلامیه هایی که جامعه ی مدرسین در دفاع از امام می داد، امضای ایشان پایین قریب به اتفاق آن اعلامیه ها هست. وقتی پانزدهم خرداد ۴۲ امام را گرفتند و زندانی کردند، آقای مصباح نامه ای به امام نوشت و از طریقی به ایشان رساند. در این نامه نوشته بود الحمدلله طرفداری و حضور مردم به گونه ای است که من اطمینان دارم شما آزاد خواهید شد. وقتی امام آزاد شد و به قم برگشت، ایشان مسئول ستاد استقبال از امام بود و امام به ایشان فرموده بود که حدس شما درست بود. آقای مصباح عشق و ارادت ویژه ای به امام داشتند. در خیلی از موارد اعزام ایشان از طریق امام بود یا ایشان خدمت امام می آمد که برای تبلیغ فلان جا اجازه بگیرد.
علامه بعد از انقلاب هم همین طور بودند. چهلم امام به دیدن ایشان رفتیم که تسلیت بگوییم. نام امام را که بردیم، ایشان بلندبلند گریه کردند. واقعاً عشق عجیبی به امام و آرمان هایش داشتند.
* قبل از انقلاب یک جلسه ی یازده نفره ای بود که دبیری اش با شهید بهشتی بوده است. وقتی ایشان به هامبورگ می روند، آیا دبیری جلسه روی دوش آقای مصباح می افتد؟
* دو مسئله است؛ اوّلاً آن هیئت یازده نفره که رهبر انقلاب هم بودند، اساسنامه اش را آقای مصباح نوشته بود و صورت جلسات را هم ایشان می نوشت؛ حتی خودشان یک خطّی ابداع کرده بودند که اگر صورت جلسات به دست ساواک افتاد نتوانند تشخیص بدهند. کار آن هیئت هم پیگیری نهضت امام، دفاع از امام و ترویج اندیشه ی امام بود. ثانیاً وقتی شهید بهشتی به آلمان رفت، گفت من دو نفر را معرفی می کنم و شهید باهنر و آیت الله مصباح را معرفی کرد. از آن موقع هیئت های مؤتلفه با آیت الله مصباح مرتبط بودند؛ حتی بعد از انقلاب هم با آن سابقه ای که قبلاً داشتند، مکرر خدمتشان می آمدند.
* یکی دیگر از نکاتی که رهبر انقلاب در پیامشان اشاره کردند: «تولید اندیشه ی دینی و نگارش کتب راه گشا» بود. این کتب بیشتر در چه حوزه های معرفتی بود؟
* فرض کنید یک رهبر برای رسیدن به تمدن اسلامی تأمین شد، ولی ما دو مؤلفه ی دیگر هم نیاز داریم. یک مؤلفه فرهنگ دینی است. هر تمدنی باید یک پشتوانه ی فرهنگی و فکری داشته باشد. آیت الله مصباح یک سرمایه گذاری ویژه و عظیمی کردند روی استخراج فرهنگ دینی، نظام مندکردن و عرضه کردن آن در عرصه های مختلف. ایشان یک نظام عقلانی، فلسفی و اسلامی را تدوین کردند و کتاب آموزش فلسفه را گردآوری کردند. نظام تفکر قرآنی را تدوین کردند که شامل مجموعه های معارف قرآن و تفسیر موضوعی ایشان است. در حدیث هم نظام تحلیل ویژه و نوین روایات، ادعیه ، مناجات و احادیث را تدوین کردند.
در کلام، نظام تفکر کلامی شیعه را تدوین کردند و برای عرفان ناب اسلامی هم کتابی نوشتند با عنوان «در جست وجوی عرفان» که جلوی گرایشات انحرافی تفریطی و افراطی را بگیرد و اسلام معتدل انسانی- اسلامی را که هم با تفکر عقلانی، هم با تفکر وحیانی سازگار و هم با تفکر سیر و سلوکی و شکوهی سازگار است را تبیین کند و مرزهایش را مشخص کند.
مؤلفه ی سوم، نیروهای جان باخته ای است که از این فرهنگ و انقلاب دفاع کنند تا به تمدن اسلامی برسیم. انصافاً ایشان در این زمینه هم تلاش گسترده و حساب شده ای انجام دادند. به همین دلیل هم رهبر انقلاب فرمودند شاگردان ممتاز و اثرگذار تربیت کردند.
* در حوزه ی عرفان هم یک فراز از پیام به «توفیق سلوک در طریق معرفت توحیدی» آیت الله مصباح مورد اشاره ی رهبر انقلاب قرار گرفته بود.
* ایشان در این عرصه هم از عرفای بزرگی از جمله آیت الله بهجت، مرحوم انصاری همدانی، آیت الله بهاءالدینی، مرحوم حاج آقا حسین قمی و دیگران بهره زیادی بردند. علامه گاهی در بین صحبتشان مثلاً از مرحوم انصاری همدانی نقل می کردند و ما می فهمیدیم که آقای مصباح با ایشان ارتباط داشته است. معلوم بود که ایشان مداوم با بزرگان اُنس داشت. کسانی که با ایشان در دوران جوانی مأنوس بودند، نقل می کردند که ایشان چندین ساعت در شب تهجد داشتند و دعاها و مناجات های خمسه عشر، شعبانیه و قرآن زیاد می خواندند و از بس گریه می کردند در روز تا مدتی چشمشان قرمز بود. بنده خودم شاهد بودم که ایشان در نمازهای واجبشان اشک می ریختند، ولی سعی شان بر این بود که کسی نفهمد.
* رهبر انقلاب در سخنرانی تلویزیونی در سالروز قیام ۱۹ دی فرمودند میراث ارزشمند جناب آقای آیت الله مصباح باید تداوم پیدا بکند. چه اقداماتی در این باره در حال انجام است؟
* الآن یکی از برنامه های حاشیه ای مؤسسه ی ایشان طرح ولایت است. نزدیک به شصت هزار نفر تا حالا از طلبه های حوزه، از دبیران، از دانشجویان، از نخبگان کشوری و از مسئولین نظام این دوره ها را گذرانده اند و همه معترف اند که تمام دوره هایی که تا به حال دیدند، هیچ کدام به غنای این دوره نیست؛ حتی بعضی هایشان می گفتند طرح ولایت نگویید، بلکه طرح ولادت بگویید و ما دوباره متولد شدیم. یکی از نخبگان کشور در آخر یکی از دوره ها دل نوشته ای خواند که یکی از جملاتش این بود که من بار دیگر به این مکتب و به نظام خودم افتخار می کنم که چنین فکر غنی و منسجمی دارد. این تراوش اندیشه ی آقای مصباح است. در یک بررسی که در مورد فتنه کرده بودند، گفتند تمام کسانی که در این طرح آمدند مقابل فتنه ایستادند.
* برخی رسانه های ضدانقلاب هم به این موضوع اذعان داشتند که ایشان چهل سال برای انقلاب کادرسازی کردند.
* بله، ایشان برای گام دوم انقلاب واقعاً نیروهای فراوانی تربیت کرد. آقای محمدیان، مسئول نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ها به جامعه ی مدرسین آمده بود و می گفت خدا پدر آیت الله مصباح را رحمت کند اگر ایشان نبود، دستمان برای نیروهایی که می خواهیم در نهاد بگذاریم خالی بود. هر جا که یک نیروی عالم، انقلابی و مهذب لازم داشتیم، به مؤسسه می آمدیم.
* در پایان اگر خاطره ای در مورد آیت الله مصباح در ذهن دارید و مناسب می دانید، بفرمایید.
* یک خاطره ای که از علامه ی مصباح دارم مربوط به همین اواخر است. در آخرین دیدار ایشان مریض بودند و مداوم هم نمی توانستند صحبت کنند. یک مقدار که صحبت می کردند، خسته می شدند. در آن دیدار به ما فرمودند که اخلاص مهم است و کارهایتان را فقط برای خدا انجام بدهید. در آن حالت بیماری هم ایشان به فکر کار مخلصانه بود و توصیه ی به کار مخلصانه داشت. بعد پزشکان آمدند و به اتفاق نظر گفتند این غذا و دارو را باید بخورید. ایشان یک مرتبه گفت خدا را شکر یک نعمتی امروز نصیب ما شد که ما یک حجت شرعی پیدا کردیم که مداوایمان را چه جور عمل کنیم؛ یعنی فکر این بود که مداوای خودش هم جوری باشد که خدا بپسندد. فرمودند قبلاً یک پزشک، چیز دیگری می گفت؛ امّا الآن حجت بر من تمام شد و هرچه بگویید من عمل می کنم.
وقتی رهبر انقلاب می فرمایند ایشان عالم ربانی بودند و در طول عمرشان پارسایی و پرهیزگاری داشتند و در صراط مستقیم بودند، حاکی از این است که ایشان فقط خدا برایش مطرح بوده است. ما سرمان درد می گیرد همه چیز یادمان می رود، ولی ایشان برای داروخوردن می گوید هرچه خدا می پسندد. خیلی عجیب است.
یک خاطره هم راجع به توسل ایشان بگویم. عصری بود و شبش، شب قدر بود. همان طور که در کنار ایشان قدم می زدم، عرض کردم آقا یک توصیه ای بفرمایید که ما امشب چه کار کنیم خداوند یک لطف و عنایتی بکند. فرمودند به حضرت صدیقه ی کبری (سلام الله علیها) توسل کنید. در روایات ما هم هست که شب قدر، حضرت زهرا سلام الله علیها است. تقریباً در همه ی جلسات عمومی و خصوصی که جمعی خدمت ایشان می آمدند، علامه می فرمود توسل به اهل بیت فراموشتان نشود و من راهی آسان تر، مطمئن تر و نتیجه بخش تر از توسل به اهل بیت (علیهم السلام) سراغ ندارم.