محمد زعیم زاده*: در یک کشور ۸۰ میلیونی با تنوع فراوان قومیتی و شکاف های متراکم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تکثر امری بدیهی است؛ تکثری که وقتی با فراوانی رسانه های خرد همراه می شود اقتضائاتی جدید برای رسانه رقم می زند و مناسباتی را برای یک رسانه رسمی پدید می آورد که پیچیده است، حال اگر این رسانه رسمی ساخت حکومتی هم داشته باشد و چارچوب های رسمی تر و ویژه ای هم بر آن حاکم باشد مساله سخت تر هم می شود، این وسط شرایط برای رسانه ای مانند صداوسیما پیچیده تر هم خواهد بود. می توان از جهات مختلفی به صداوسیما نقد وارد کرد، می توان مثال های فراوانی از عدم درک اقتضائات رسانه ای مدرن در کارکرد رسانه ملی برشمرد. انفعال در برابر پدیده های اجتماعی و سیاسی، دور بودن از واقعیت های اجتماعی، عدم استخدام زبان روز در برقراری ارتباط با مخاطب، کم عمق بودن تولیدات نمایشی، عدم وجود گارد باز در بخش سیاسی و… برخی از مهم ترین نقد ها به این رسانه است. می توان این دست نقد ها را گسترش داد و بازهم نوشت، می توان از شرایط رسانه ای مدرن سیاهه ای لیست کرد که کمترینش در صداوسیما نمود دارد، اما نکته مهم این است که تبار شناسی منتقدان این فضای رسانه ای هم دارای طیف هایی است؛ غیر از اپوزیسیون خارج نشین که تکلیف شان مشخص است دو جریان انتقادی دیگر وجود دارد، جریان اول منتقدان، دلسوزان انقلابی هستند که بقا و پیشرفت انقلاب را در گرو اصلاح رسانه ملی می دانند و نقد های ناصحانه ای هم دارند، منتقدانی که باید منتظر ماند و دید اگر رسانه ای در دست داشته باشند چقدر مبتنی بر مانیفست خود عمل می کنند اما دسته دوم مدیرانی هستند که بعضا سابقه مدیریت کلان در رسانه ها ازجمله رسانه ملی را داشته اند و این روز ها فریاد نقد سر می دهند، افرادی که به اصطلاح دیکته نانوشته نیستند و عملکردشان پیش چشم مردم است. همین چند روز پیش بود که یکی از مدیران سابق رسانه ملی سخنران همایش «خبر خوب» در رسانه شد، فرد محترمی که در دوره زمامداری یک دهه ای در رسانه ملی خیلی در مهندسی خبر عملکرد موفقی نداشت اما در باب نظر انتقادهایی را از رسانه ها داشت که در نوع خود قابل تامل بود و البته این سوال را برای مخاطب پدید آورد که خب شما اگر این موارد را می دانستید چرا در دوره مدیریت خود طرفی نبستید و آثاری مثبت به جا نگذاشتید. نمونه دیگر مصاحبه جناب محمد هاشمی، رئیس اسبق صداوسیما با یکی از روزنامه هاست، مصاحبه ای که در آن جناب هاشمی ضمن ترسیم موفقیت های خود در رسانه از دو نظرگاه جناحی بودن و تکصدایی بودن صداوسیما را نقد کرده است؛ دو موضعی که اتفاقا برای هر دوی آنها در زمان عملکرد ایشان در صداوسیما مصادیقی جالب وجود دارد. احمد توکلی که در انتخابات سال ۷۲ رقیب مرحوم آیت ا… هاشمی رفسنجانی بوده در باره عملکرد سیاسی برادر رئیس جمهور وقت خاطره جالبی را نقل می کند، توکلی می گوید: «وقتی اولین نطق تبلیغاتی تلویزیونی من پخش شد، انتقادهای من به عملکرد دولت، کارگزاران دولتی را عصبانی کرد. آقای کرباسچی علیه نطق تلویزیونی من بیانیه داد و آقای محمد هاشمی، رئیس وقت صداوسیما این بیانیه را از تلویزیون پخش کرد. ساعت دو بعد از ظهر روزی که قرار بود شبش نطق دوم من از تلویزیون پخش شود، آقای محمد هاشمی فکسی به ستاد من فرستاد که در آن نوشته شده بود نطق انتخاباتی شما خلاف مصالح ملی است! و صداوسیما از پخش این نطق معذور است، لذا باید تغییراتی در این نطق ایجاد شود. من در پاسخ فکسی برای رئیس صداوسیما فرستادم و نوشتم تشخیص محتوای برنامه تبلیغاتی تلویزیونی نامزدها برعهده شما نیست و شما یک عضو از کمیسیون تبلیغات هستید که تنها وظیفه تان تنظیم برنامه و توزیع وقت برابر میان نامزدهاست، نه نظارت بر محتوای نطق انتخاباتی آنها، اما محمد هاشمی زیر بار نرفت و تاکید داشت این نطق را به دلیل غیرقانونی بودن پخش نخواهد کرد.» مرحوم آیت ا… هاشمی رفسنجانی هم در این خصوص در کتاب خاطرات خود می نویسد: «وزیر کشور اطلاع داد که نطق آقای توکلی برای تلویزیون اشکال مقرراتی دارد و کسب تکلیف کرد! گفتم سعی کنند حل شده و پخش شود. در راه خانه از تلویزیون و در ماشین دیدم که وزارت کشور اعلان کرده نطق با قانون منطبق نیست و برای اصلاح پخش نمی شود.» مساله دیگر نوع مواجهه صداوسیمای وقت با سیدمرتضی آوینی به عنوان یکی از منتقدان سیاست های دولت سازندگی بود؛ آوینی که آن روزها هم از طرف ارشاد خاتمی توبیخ می شد و هم از سوی کیهان نصیری نواخته، توسط سیمای هاشمی هم بایکوت می شد. در دوران ریاست محمد هاشمی مستند تولیدی روایت فتح در رابطه با جنگ بوسنی با نام خنجر و شقایق برای پخش از تلویزیون آماده می شود اما گروه تولید به یک باره متوجه می شوند صدای سیدمرتضی از روی این مستند برداشته شده است. موسسه روایت فتح صریحا به این موضوع اعتراض می کند اما جوابیه صداوسیما سبب می شود مرتضی آوینی دست به قلم شود و در مقاله ای با نام «چگونه خنجر در پشت شقایق نشست؟» نسبت به رفتار مجموعه تحت مدیریت محمد هاشمی اعتراض کند. آوینی می نویسد: «آقایان! وقت آن رسیده است که برهان ارائه کنید و اگر نه در پیشگاه امت محاکمه خواهید شد. وقت آن رسیده است که دلایل خود را ارائه کنید که چرا دست به این کار وقیحانه زده اید و اگر نه بسیجیان از شما نخواهند گذشت. آنها که تمام طول هشت سال دفاع مقدس را از عملکرد شما در جنگ خون جگر خورده اند و به آمارهای طویل و عریض شما پوزخند زده اند از شما نخواهند گذشت. کیست که نداند ۶۰ درصد از آمارهایی که شما از خدمات بی شائبه و خداپسندانه ای که به دفاع مقدس کرده اید، ارائه می دهید به دقایقی اختصاص دارد که اسلایدهای جنگ را با موسیقی پخش کرده اید. خدا کند روزی یک گروه تحقیق به این فکر بیفتند که عملکرد شما را در قبال جنگ با عملکرد تلویزیون عراق مقایسه کند، آنگاه همه خواهند فهمید که شما چه کرده اید.» محمد هاشمی حتما در دوره مدیریت خود در رسانه ملی در مساله چندصدایی و تحمل مخالف و عدم سیاسی بازی نمره ای پایین تر از صدا و سیمای فعلی می گیرد و حتما نقدهایی از جنس نقد ایشان کار را برای منتقدان دلسوز سخت خواهد کرد. * دبیر سیاسی اسبق اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل