ناصر هادیان استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه تهران روز دوشنبه در نشستی که در اندیشکده شورای آتلانتیک برگزار شد، به تشریح نقاط ضعف برنامه جامع اقدام مشترک پرداخت و گفت اگر او بود، چنین توافقی را امضا نمی کرد. وی که از حامیان دولت به شمار می رود، با بیان اینکه ۴ معیار را برای سنجش توافق در نظر دارد، گفت سند به دست آمده، بر اساس این معیارها سندی متوازن نیست و آنچه که ایران گرفته و آنچه که ستانده، معادل یکدیگر نیست. در ادامه متن کامل این بخش از اظهارات وی آمده است: من برای ارزیابی توافق، ۴ معیار را در نظر می گیرم؛ این چهار معیار عبارتند از زمانبندی، وزن راهبردی آنچه داده شده و آنچه دریافت شده، ترکیب راهبردی آنچه داده و آنچه گرفته شده و چهارم مسئله بازگشت پذیری و غیرقابل بازگشت بودن. در مورد زمانبندی، آنچه مد نظر من است، نقد در برابر نقد و نسیه در برابر نسیه. وقتی صفحات سند را مرور می کنید، می بینید که در زمینه زمانبندی، امتیازاتی که ایران داده است، بسیار بیشتر است. ما باید ۲۰۰۰ سانتریفیوژ از فردو حذف کنیم، ما باید ۱۳۰۰۰-۱۲۰۰۰ سانتریفیوژ از نطنز حذف کنیم، ما باید حدود ۱۱۰۰۰ کیلوگرم از اورانیوم غنی شده خود را رقیق کرده یا آن ها را خارج کنیم، ما باید رآکتور اراک را متحول کنیم، ما باید به سوالات آژانس در مورد ابعاد احتمالی نظامی پاسخ دهیم. ما باید همه این کارها را انجام دهیم و بعدا آژانس باید بگوید که “من راضی شدم.” پس از آن است که تحریم ها می تواند تعلیق شود. رک بگویم، اگر من بودم، این توافق را امضا نمی کردم، من برای توافق دیگری مذاکره می کردم. اگر آژانس اعلام کرد که “من راضی نشدم” چه؟ اگر کنگره به اکثریت دو سومی لازم برای جلوگیری از انجام تعهداتی که رئیس جمهور ملزم شده، دست یافت چطور؟ بنابراین، اگر من بودم اینطور مذاکره می کردم که می گفتم ما این ۲۰۰۰ سانتریفیوژ را از فردو حذف می کنیم و شما هم فلان تحریم ها را بردارید، ما ۵۰۰۰ سانتریفیوژ را برمی داریم و شما هم فلان کار را انجام دهید. خوب من به این دولت خوش بین هستم و به آن اعتماد دارم، اما همان طور که شما هم می گوئید، این (توافق) نباید بر اساس اعتماد باشد، بلکه باید بر اساس روش های مختلف راستی آزمایی و روش های مختلف پیشبرد موضوعات باشد. شماره ۲، وزن راهبردی آنچه داده و آنچه گرفته شد. من جزو آن هایی نیستم که می گویند این باید ۵۰-۵۰ می شد. می دانید، اینکه گفته شود باید ۵۰-۵۰ باشد، برای ایرانی که با ۶ قدرت جهانی مذاکره می کرد، انتظار زیادی است. اما می شود این را از لحاظ کمی مد نظر قرار داد، همان کاری که من در کتاب هایم انجام می دهم. از بعد کمی، از لحاظ آنچه داده ایم و آنچه گرفته ایم، به نظر من این حتی ۷۰-۳۰ هم نیست. البته آنچه برای شخص من از اهمیت بیشتری برخوردار است، وزن راهبردی نیست، بلکه ترکیب راهبردی آن چیزی است که داده و گرفته شده است. من شخصا ترجیح می دادم که ۳ آبشار از سانتریفیوژ نسل دوم داشتیم که در فردو غنی سازی می کرد و دیگر اراک و نطنز را به طور کامل تعطیل می کردیم. اما ما الان ۵۰۰۰، ۵۰۴۹ سانتریفیوژ نسل اول در نطنز داریم که مدل های بسیار بسیار قدیمی هستند. به همین دلیل است که من از ترکیب راهبردی آنچه که داده و آنچه که گرفته شده، انتقاد دارم. اما شما در طرف آمریکایی، چهار مبنا داشتید که مذاکرات را بر اساس آن پیش می بردید. اولا، چهار مسیر برای رسیدن به بمب وجود داشت، که شما آن را بستید. همچنین مسئله شناسایی بود، به همین خاطر هم شما به دنبال ساختار راستی آزمایی بسیار قدرتمندی بودید که فراتر از پروتکل الحاقی است، چراکه چند مسئله فراتر از پروتکل وجود دارد، نه فقط پروتکل الحاقی، بلکه فراتر از آن. شماره سه، مسئله گریز هسته ای و حرکت ناملموس به سمت بمب، بود. اینکه گفتید که “ما می خواهیم اگر دیدیم که شما در حال حقه زدن یا فریبکاری هستید، زمان لازم برای واکنش داشته باشیم.” این زمان بین تصمیم گیری تا رسیدن به مواد هسته ای لازم برای یک بمب است. این زمان الان ۲، ۳ ماه است، و “ما می خواهیم آن را به یک سال برسانیم.” و همین مفهوم مذاکرات شما را هدایت کرد و همین زمان گریز مبنای اصلی تعداد سانتریفیوژها، نوع سانتریفیوژها و روند غنی سازی است. به همین خاطر هم هست که ما باید سطح ذخایر اورانیوم غنی شده خود را به ۳۰۰ کیلوگرم کاهش دهیم. مفهوم شماره ۴ هم، قابلیت بازگشت پذیری و عدم امکان بازگشت است. بسیاری از اقداماتی که ما انجام می دهیم، غیرقابل بازگشت هستند. (اصلاحات) اراک غیرقابل بازگرداندن است. رقیق سازی یا خارج کردن ذخایر اورانیوم غنی شده، غیرقابل بازگشت است. هرچند که شما می گوئید که تحریم ها هم قابل بازگشت نیستند، اما آن ها به لحاظ نظری و قانونی، کاملا قابل بازگشت هستند. بر اساس توافق، معماری تحریم ها به سادگی قابل بازگشت است. بنابراین، بر اساس این چهار معیار، آنچه ما داده ایم و آنچه که گرفته ایم، معادل هم نیستند. اما، من از این توافق حمایت می کنم. شاید بپرسید که چرا از آن حمایت می کنی، به دلیل تبعات راهبردی آن. ۴ پیامد راهبردی ای که برای من بسیار حائز اهمیت هستند: امنیتی زدایی، عادی سازی روابط، مسائل منطقه ای که البته بخشی از توافق نیستند، اما جزو تبعات آن هستند و شماره چهار هم تحریم ها که خوب بخشی از توافق هستند.