حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد ناصر سقای بی ریا با اعلام موجودیت جبهه پایداری انقلاب اسلامی به این جبهه پیوست و در انتخابات مجلس نهم از حوزه انتخابیه تهران کاندیدا شد. آنچه در ادامه می خوانید بخش هایی از گفتگویی تفصیلی خبرنگاران رجانیوز با دکتر سقای بی ریا است که به موضوعاتی مانند سفر طلاب موسسه امام خمینی به غرب برای تحصیل و فعالیت تبلیغی در مراکز اسلامی در امریکا، دلایل حضور در دولت های نهم و دهم و کناره گیری و کاندیداتوری انتخابات مجلس نهم پرداخت. مشروح این گفت وگو نیز در پیوندهای زیر آمده است: “ناگفته ای از دیدار آیت الله مصباح و شاگردانش با امام خمینی/ رهبر انقلاب در دیدار با طلاب اعزامی به امریکا چه فرمودند” “خاطراتی از توصیه های رهبر انقلاب به طلاب قبل از سفر امریکا/ علت ورود انتخاباتی شاگردان آیت الله مصباح” حجت الاسلام و المسلیمن دکتر ناصر سقای بی ریا در ابتدای این گفت وگو درباره سفر گروهی از طلاب به غرب برای تحصیل گفت: سال ۷۰، ۷۱ بود ۱۳ نفری که بنا شد برای اولین بار به کانادا و دانشگاه مک کیل اعزام شویم، برای خداحافظی، ملاقاتی با حضرت آقا داشتیم. بعد از ماه مبارک رمضان بود که خدمت شان رسیدیم. ایشان بعضی از فرازهای دعای ابوحمزه را بیان کردند که “ان لنا فیک املا طویلا” یعنی ما خیلی به این کاری که شما می خواهید بکنید، امید داریم. گفتند شما بروید و تحصیلات تان را انجام دهید و برگردید و حوزه ها را در این بحث ها غنی کنید و سرریزش به دانشگاه ها هم برسد؛ این فرمایشی بود که در ما خیلی تأثیر داشت. یعنی این عنایتی که حضرت آقا نسبت به این گروه داشتند و کاملاً مورد تأیید آقا بود و با علم و اطلاع آقا چنین کاری در حال انجام است. بالاخره ما بورسیه ی جمهوری اسلامی شدیم و شاید اولین گروهی بودیم که از حوزه، بورسیه جمهوری اسلامی بودیم که شخص آیت الله مصباح مسئول ما بودند و ما طی یک نامه کتبی به ایشان -البته قرارداد رسمی محضری نبود- تعهد کردیم که دو برابر مدت تحصیل برگردیم و به وطن مان خدمت کنیم. این را من عرض کردم که روشن شود که جهت گیری ما این نبود که برویم تا دستاوردهای غرب را بیاوریم و از آن الگو بگیریم. بی ریا در مورد حضورش در امریکا نیز گفت: نمایندگی دائمی جمهوری اسلامی در سازمان ملل در نیویورک مستقر بود و آن موقع مسئولیت اش با آقای خرازی بود، ایشان اصرار کردند که سه مرکز اسلامی در امریکا وجود دارد که تحت نظر ماست و نیاز به سرپرستی دارد. سه نفر از کسانی را که زبان شان بهتر است، از نظر علمی هم در ردیف برجسته تری هستند، به این جا اعزام کنید، ما ترتیبی می دهیم که آن ها در این جا دنباله ی درس شان را هم بخوانند، چون ما تازه یک سال و نیم از ورودمان به کانادا گذشته بود. وی افزود: سه مرکز بود. یکی در واشنگتن به نام مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن، یک مرکز جدیدالتأسیس در نیویورک به نام مسجد امام علی علیه السلام که این دو مرکز بیشتر برای کارمندان بود. دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی در واشنگتن است که این مرکز تعلیمات اسلامی در حقیقت پاتوق مذهبی و دینی بچه های دفتر حفاظت منافع بود. یک هیأت اعزامی به سازمان ملل هم داریم که سفرایی داریم و سفیر دائمی ما در آن جا مستقر است و با خانواده های شان در نیویورک هستند. مسجد امام علی علیه السلام در حقیقت برای آن ها تأسیس شده بود، آن ها در آن جا یک مدرسه هم دارند. در هوستن و تگزاس هم یک مرکز تحت عنوان مرکز مطالعات اسلامی داشتیم که از میان این سه مرکز، آن مرکز تعلیمات اسلامی هوستن، بین المللی بود. در آن دو مرکز بیشتر فارسی زبانان رفت و آمد داشتند و به ندرت غیرایرانی ها در آنجا بودند. برنامه های رسمی غیرفارسی در آنجا برگزار نمی شد. البته معمولاً کسی که آنجا بود یک بخشی از خطبه های جمعه را به انگلیسی می گفت. اما بقیه ی برنامه ها بیشتر فارسی بود. آن مرکزی که در هوستن بود برنامه هایش انگلیسی بود چون همه ی ملیت ها بودند و خیلی محیط جالبی بود. یعنی ایرانی ها، پاکستانی ها، هندی ها، تانزانیایی ها، آفریقایی ها بودند. حتی امریکایی های مسلمان هم بودند و بین المللی بود. سقای بی ریا درباره دیگر فعالیت های مرکز اسلامی هوستون افزود: روز قدس آنجا مراسم برگزار می شد. البته اوایل، مراسم روز قدس در امریکا در یک شهر بیشتر برگزار نمی شد و آن هم در واشنگتن بود و از همه ی شهرها و ایالت ها بودند که از هر شهری تعدادی بودند، بیشتر هم دانشجویان ایرانی می رفتند و در واشنگتن تظاهرات برگزار می شد. اما دیگر چندسال که گذشت، کم کم در جاهای دیگر هم تظاهرات شروع شد؛ از جمله در هوستن، مسلمانان مراسم روز قدس را برگزار می کردند و مرکز این قضیه بود. تمام مسلمانان شهر را که تعدادشان هم بسیار زیاد بود و مساجد متعددی داشتند، دعوت می کردیم و رو به روی پارک شهرداری آنجا تجمعی برگزار می شد که با توجه به جمعیت کم و اقلیتی که در آنجا هست، جمعیت خوبی جمع می شد. اما یکی از مهم ترین خاطرات دکتر بی ریا از فعالیت در امریکا به روز قبل از ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ بر می گردد که قرار بود سلمان رشدی در هوستون سخنرانی کند. وی در این زمینه می گوید: در خاطرم هست که روز قبل از ۱۱ سپتامبر که هنوز هم ما عکس هایش را داریم و بر روی عکس ها نوشته شده هشتم سپتامبر، سلمان رشدی را به هوستن دعوت کرده بودند و آمده بود در یکی از سالن های تئاترآنجا سخنرانی کند؛ همه ی مسلمانان نزدیک آن تئاتر اعتراض کرده بودند و یک تظاهراتی هم آنجا برگزار شد و عده ای از جوانان داوطلب و واقعاً جان برکف، حتی به گونه ای هم اسلحه تهیه کرده بودند و بنا داشتند که او را ترور کنند. حتی من می دانم که اسلحه را بردند و داخل آن تئاتر گذاشتند و بعد دیگر آن قضیه به هم خورد و فردای آن روز قضیه برج های دوقلو و ۱۱ سپتامبر پیش آمد؛ خیلی جالب بود که قضیه به هم خورده بود. آن ها شک کرده بودند که کارشان را ادامه دهند یا نه که استخاره کرده بودند و خیلی بد آمده بود که ادامه دهند. وی افزود: بعداً ما فهمیدیم که اگر این کار انجام می شد، این قضایا را به هم مرتبط می کردند، یعنی قضیه ای که برای سلمان رشدی در هوستن اتفاق افتاده بود و قضیه ی برج های دو قلو و… با هم ترکیب می شد و به ایران متصل می کردند، چون بالاخره بچه های ایرانی هم در این قضیه بودند و به گونه ای خداوند متعال این قضیه را درست کرد که این قضیه اتفاق نیافتد؛ ولی اینها به صورت جدی فعال شده بودند که فرمایشات حضرت امام انجام شود، ولو اینکه ما فدا شویم. فعالیت ها، اجتماعی، فکری و فرهنگی بود. با کلیساها جلسات بحثی داشتیم، البته من حدس می زدم در بین برخی از فعالین کلیساها، مأموران امنیتی امریکا هم هستند. می آمدند ببینند که در آنجا چه خبر است و ما چه می گوییم، افکارمان چیست، اهداف مان چیست و چه کارهایی در دست داریم. الحمدلله ما آنجا یک تجربه ای داشتیم و آن این بود که کارمان را خیلی باز انجام می دادیم، در دفتر کار بنده عکس حضرت امام(ره) و حضرت آیت الله خامنه ای بود و مأمورین اینها می آمدند و عکس ها را می دیدند، چون در اساسنامه مرکز ما هم نوشته شده بود که رهبر این مرکز، رهبر مسلمانان و شیعیان دنیاست. عکس امام و آقا هم بود و مخفی نمی کردیم. حجت الاسلام بی ریا درباره روابط شان با دفتر رهبر معظم انقلاب در زمان حضور در امریکا هم گفت: در جلسه ای که در دفتر بین الملل حضرت آقا تشکیل شد و آن موقع که ما به ایران آمده بودیم، به هر حال، نمایندگی امور حسبه را داشتیم، ابراز کردیم که نمی شود از آنجا پول فرستاد، چون ممنوع بود و خلاف قانون به شمار می رفت و به شدت جلوگیری می کردند و به نوعی این قضیه تحریم بود. حضرت آقا در آن جلسه ای که در دفتر ایشان برگزار شد، بنا را بر این گذاشتند که به ما اجازه ی دریافت مصرف تام وجوهات را دهند و این در امریکا بسیار پیچیده بود که فلانی، نماینده ی آیت الله خامنه ای در امور خمس و زکات و این گونه مسائل است. از جاهای مختلف با ما تماس می گرفتند و می پرسیدند که شما در این امور نماینده ی آیت الله خامنه ای هستید؟ ما می گفتیم بله. چون می خواستند وجوهات شان را حساب کنند و خمس شان را دهند و ما نه نمی گفتیم و آن ها قطعاً تلفن های ما را شنود داشتند، ولی چون احساس می کردند که ما مخفی کاری نمی کنیم، کاری نداشتند. از افرادی که به مسجد می آمدند، FBI با آنها مصاحبه می کرد سؤال می کردند که فلانی چه کار می کند و به کجا وصل است، پولش از کجا می آید، این طور سؤالات را می کردند ولی الحمدلله آنجا مردم مخارج آن مرکز را خودشان تأمین می کردند، خودشان از جیب خودشان می دادند و واقعاً به جایی متصل نبودیم. آن خمس را هم مردم خودشان می دادند و از دولت ایران چیزی دریافت نمی کردیم. خب این هم بخشی از کار بود که انجام شد. بنده ۱۰ سال تمام در در همان مرکز بودم. در طی این ۱۰ سال خداوند توفیق داد ما ساخت یک مدرسه تمام وقت را که دو طبقه داشت، شروع کردیم که به تدریج کلاس ها هر سال یکی دو کلاس اضافه می شد و از کودکستان شروع کردیم، بعد اول دبستان، دوم دبستان همین طور هر سال اضافه می کردیم تا اینکه رسید به دوره ی راهنمایی و دوره ی دبیرستان؛ الآن تا پایان دبیرستان کلاس دارد. دکتر سقای بی ریا در مورد نحوه ی پذیرش سمت مشاورت رئیس جمهور در امور روحانیت نیز به نکات قابل توجهی پرداخت و بیان داشت: همان سال اول، تجربه های بعد از برگشت از وطن این بود که در زمینه ی انتخابات فعال شدیم و آن تجربه ی اعزام های به خارج از مناطق کشور و سخنرانی ها و اینها که منجر شد، به روی کار آمدن دولت نهم و آن سمت مشاورت رئیس جمهور که آن هم آن طور شد که مشورتی کرده بودند با حضرت آقا که من چه کسی را به عنوان مشاور رئیس جمهور در امور روحانیت قرار دهم، آقا فرموده بودند با آیت الله مصباح مشورت کنید. حاج آقا هم به ما امر فرمودند. وی افزود: من در طول این زمان یعنی از سال ۵۴ تا ۸۴ که در خدمت شان بودیم، هیچ وقت ندیده بودم که این طور محکم بگویند که وظیفه این است که این کار انجام شود. هیچ وقت امر نمی کنند یعنی در طبع ایشان چنین چیزی نیست. مشورت می دهند و می گویند خود شما فکر کنید و تصمیم بگیرید، ولی اینجا فرمودند که اگر ما این کار را نکنیم چه کسی می کند. شما وظیفه دارید که بروید و ما هم این قضیه را پذیرفتیم. سقای بی ریا درباره فعالیت هایش در دوران تصدی سمت مشاور رئیس جمهور در امور روحانیت نیز گفت: بنده به عنوان مشاور رئیس جمهور در امور روحانیت به خیلی از شهرها و استان ها رفتم. گاهی از طرف هیأت دولت مأموریتی به سفرهای استانی داشتیم. همان جا بنده گفتم شخص آقای احمدی نژاد مطرح نیست، او یک سرباز است. هشت سال ایشان تمام می شود ولی این حرکت، حرکت ادامه داری است. اگرچه شخصیت حقیقی و حقوقی آقای احمدی نژاد را متفاوت می دانیم. شخصیت حقیقی ایشان به عنوان رئیس دولت و رئیس جمهور باید تا آخر محترم بماند ولی انتقادهای ما نسبت به عملکردها، مسائل فرهنگی، جهت گیری ها، بعضی پشتیبانی های مطلق و غیرمشروط سرجای خودش هست و ما به شدت منتقد هستیم. با آن حلقه انحرافی که در حاشیه دولت شکل گرفت، واقعاً با آن مخالف هستیم. وی درباره دستاوردهای دولت های نهم و دهم نیز گفت: دستاوردهایی که دولت نهم و دهم داشتند، منتسب به فرد خاصی نیست، این را نباید اشتباه بگیریم. وقتی گفته می شود حلقه ی انحرافی بعضی فکر می کنند که تمام کارهایی که دولت نهم و دهم کردند، باطل است؛ نه. این طور نیست. خیلی کارهای مثبتی شد. اولاً کار را فقط رئیس جمهور انجام نداده است. من شاهد هستم که خیلی از وزرایی که بعضاً کنار گذاشته شدند، کارهای خیلی بزرگی از خودشان به یادگار گذاشتند. آن کارها و تجربه ها متعلق به انقلاب است. متعلق به شخص نیست، اگرچه ممکن است در اسم منتسب به فردی باشد اما تجربه های انقلاب است و این تجربه ها، تجربه های عزیزی است که باید بماند. وی افزود: قدم هایی همچون سفرهای استانی، ارتباط نزدیک با مردم و در فکر برآوردن نیازهای مردم بودن، در فکر خدمت صادقانه به مردم بودن، اینها چیزهایی است که ما باید مثل جان شیرین از آن مراقبت و محافظت کنیم. هیچ ربطی هم به افراد و اشخاص ندارد و همه سهیم بودند. بدنه دولت، هیأت دولت در بسیاری از این کارها همه سهیم هستند و من خبر دارم خیلی از همین افراد از همان اول با آن حلقه ی انحرافی ارتباط نداشتند و مخالف هم بودند. منتهی بنا بر مصالحی ابراز نمی کردند. این دستاوردها، دستاوردهای انقلاب و در حقیقت دستاوردهای مردم است که در مناسبات آینده و در انتخاب رؤسای جمهور آینده باید حفظ شود. آیا اینکه کسی مردمی باشد، متواضع باشد، بد است؟ نه. اینها خوب است. اینها چیزهایی است که باید مدنظر باشد. در انتخابات آینده هم همان ملاک هایی که آقا فرمودند، سرجای خودش هست. منتهی اگر ضعفی هست، باید بگوییم که آن ضعف را نداشته باشد. مشاور سابق امور روحانیت رئیس جمهور در مورد انحراف های جریان نفوذی در دولت نیز گفت: مسائل دیگری هم بود که بنده و بعضی از اعضای هیئت دولت آن وقتی که راجع به سوابق ایرانیان و مکتب ایرانیان گفت وگو می شد، آنجا صحبت کردیم، اتفاقاً یکی از آقایان که آن وقت وزیر نبود و بعد وزیر شد، نکته ی جالبی مطرح کردند، او می گفت من ایران قبل از اسلام را مطالعه کردم، ما چهره ی شاخصی از ایرانیان که از دانشمندان، بزرگان و ادبا باشند نمی بینیم. تمام چهره هایی که مانند حافظ، سعدی و ابن سینا داریم که به عنوان مفاخر هستند و اسم شان در علوم، فلسفه، ریاضیات و نجوم مطرح است، مربوط به بعد از اسلام است، یعنی اسلام بود که اینها را رشد و پرورش داده و قبل از آن ما چیزی نمی بینیم. اگر هم بودند آن قدر مهم نبوده است که ذکر شود. مقداری در آداب سیستم های نظامی و از این قبیل در تاریخ وجود دارد. بعدها آقا این نکته را در جلسه با هیئت دولت هم تذکر دادند که اگر درباره ایران می خواهید صحبت کنید، به ایران بعد از اسلام بپردازید. یعنی در حقیقت به ایران نپردازید؛ به تأثیر اسلام بر ایران بپردازید. وی افزود: آماری ارائه شد که حضرت امام کلمه ایران را بیش از اسلام بکار برده اند. یکی از وزاری روحانی دولت حرف جالبی زد، حالا نمی دانم در جلسه ی هیأت دولت این حرف زده شد و یا بعد از جلسه بود که گفت اگر امام هزار بار گفته باشند ایران ولی یک بار گفته باشند ایران فدای اسلام؛ این چه معنایی خواهد داشت؟ عدد مهم نیست، کیفیت مهم است. اسلام همیشه در فرمایشات آقا مهم تر بوده است. می گفتند هرچه ما داریم از اسلام داریم. ایران باید فدای اسلام شود و ما همه باید فدای اسلام شویم. امام و حضرت آقا همیشه می گفتند در اسلام بود که هم ایران عزیز شده است و هم شیعه؛ حالا ما بگوییم مکتب ایرانی؟ کدام مسلمان در دنیا می آید پای مکتب ایرانی سینه بزند؟ الآن ما برویم مصر و بگوییم ایها الناس مکتب ایرانی! نمی تواند ارتباط برقرار کند. باید همین هنری که امام فرمودند را به کار ببریم. امام فرمود “اسلام” و عزیز شد و این کلمه در دنیا پراکنده شد. اینها بعضی از شواهدی است که ما احساس می کنیم که آن حلقه انحرافی از جاهایی یک حرف هایی را با اهداف خاص القا می کند. دکتر سقای بی ریا درباره نحوه جداشدن از دولت دهم نیز گفت: این حلقه های فکری ناصواب و رفتارها را در گوشه و کنار می دیدم، در جنبه های مختلف هم کارهایی می شد که با گروه خون انقلاب نمی ساخت؛ نگران بودیم. حتی فکر می کردیم که آیا ماندن ما مصلحت هست یا نیست؟ در این بحبوحه سال گذشته در همین ایام بود که حضرت آیت الله یزدی بنده را به جامعه مدرسین دعوت کردند. دعوت نامه ای دادند و در آن گفته بودند که شما بیایید و دفتر جامعه را اداره کنید، من گفتم مشورت می کنم. من در کارهایم با حضرت آیت الله مصباح مشورت می کنم. ایشان گفتند اشکال ندارد، مشورت کنید. من با حضرت علامه مشورت کردم، اولاً فرمودند جامعه مهم تر است و بعد هم فرمودند ماندن تان هم ممکن است بلااشکال نباشد. بعد نظر خودم را خواستند؛ من هم گفتم به هرگونه که وظیفه ام ایجاب کند، انجام می دهم. درحالی که از مشاورت رئیس جمهور منتقل شدن به رئیس یک دفتر ولو دفتر جامعه مدرسین باشد، ممکن است افت به نظر برسد. وی، نظرش درباره آیت الله یزدی را هم این گونه بیان کرد: من از همان اوایل انقلاب ایشان را می شناختم و خدمت ایشان رسیده بودم. منتهی هیچ وقت همکاری یا فعالیتی در کنار ایشان نداشتم. چون ایشان مدت ها در قوه قضائیه بودند. بنده خیلی به ایشان ارادت داشتم و دارم و ایشان را از استوانه های انقلاب می دانم. الحمدلله ایشان از شخصیت های بی نظیر، محکم و اصولی هستند. دکتر سقای بی ریا در انتهای این گفت وگو درباره دلیل حضور شاگردان آیت الله مصباح یزدی در انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی گفت: آن چیزی که موجب شد حضرت آیت الله مصباح به رغم اینکه هیچ وقت مستقیم از اول نهضت تا پیروزی انقلاب و تا حالا ورود پیدا نکرده بود و شاگردهای ایشان کارها را انجام می دادند -اما اینجا ایشان احساس نیاز کردند- این بود که نیروهایی ساخته و کادرسازی شده مثل تعداد زیادی از فارغ التحصیلان و دانش آموختگان، طرح های مختلف در بدنه کشور را با دانش آموزان و دانشجویان و مرتبطینی که در این سال هایی که کارهای اجتماعی انجام شده است را یک روزی به هم دیگر متصل کنند و یک جبهه واحد را به وجود بیاورند. به رغم اینکه ما در این ۳۳ سال، افت و خیزهایی داشتیم و به قول آقا ریزش ها و رویش هایی داشتیم، اما الآن رویش ها طوری هستند که می توانند طرح جدیدی را رقم بزنند. چه کسی باید این رویش ها و این جوانان را به هم متصل کند و از آنها یک نیروی عظیمی را به وجود بیاورد؟ باید نیروهای فکری و اجرایی به هم متصل شوند. من فکر می کنم یک پیوند مبارکی در اینجا شروع شده است. مسئله جبهه پایداری بسیار عظیم تر از مسئله انتخابات مجلس است، یعنی در حقیقت یک ورود و اتصال جنبه های فکری و اجرایی نظام است. یک ورود جدی تر و جدید “فکر در مرحله اجرا” است.