گفتمان و مکتب جدیدی که دانشجویان ، دانشمندان مسلمان و عالمان دینی در دانشگاههای دنیا ایجاد کردند و بعد از پیروزی انقلاب در دانشگاههای ایران هم ظهور پیدا کرد و همواره در این سالیان مورد تاخت و تاز روشنفکران غربی و شرقی قرار گرفته، گفتمان علم دینی و تربیت دانشجو و استاد دین مدار و آن هم دینی که تبلور آموزه های آن در عاشورا است می باشد. تفاوت است بین علم ظاهر بین و ظاهر پرست و آموزنده آن که بدنبال خلاصه کردن آفرینش در همین دنیاست با علم و آموزنده علم دین مدار هر چند فضای غالب و حاکم بر دانشگاههای دنیا ناشی از علم ظاهربین می باشد. دانشگاه های ما بعد از انقلاب هر دو تمدن را به خود دیده است و سروری هر کدام را تجربه کرده است. در دهه ۶۰ و و دوران دفاع مقدس دانشگاه دوشادوش آحاد جامعه با تقدیم صدها دانشجوی شهید در دفاع از میهن اسلامی به ساحت امام و انقلاب به خود می بالید. در اواخر دهه ۷۰ شاهد حضور گروهها و تشکل های سیاسی شد با سلایق مختلف سیاسی که برخی از آنها رکوع و سجودشان رو به قبله غرب بود و طوطی وار بینش، منش و آمال و آرزوهای فرهنگ غرب را که محمد رضا پهلوی مفلوک در دهه پنجاه سر می داد را تکرار می کردند؛ گمان می بردند که هوادار و هواخواه آزادی و دموکراسی اند اما بویی از آزادگی نبرده بودند و تاب و تحمل هیچ مخالفتی را هم نداشتند و ناخواسته بر مدار توهمی می گشتند که آزادی؛ ملک مطلق آنان است و بر اساس همین وهم، مخالفت با آرا و اهوا خود را به حساب مخالفت با آزادی می گذاشتند و در نهایت هم سردمداران این تشکل ها به کعبه آمال و اهواءشان (کاخ سفید) گریختند و همچنان که در رسانه ها مشاهده شد در بوسیدن و فشردن دست رئیس جمهور وقت آمریکا “ جرج بوش- چنان اشتیاق نشان می دادند که گویی در طی سالیان حضورشان در ایران و فعالیت در تشکل هاشان همواره این حسرت را بر دل داشته اند. امروز هم دانشجویان و جوانان دانشگاهی ما مختارند که کدام را برگزینند. هم می توان اقتدا کرد به منش و روش علمی دانشمندان شهیدی همچون شهید تهرانی مقدم، دکتر شهریاری و استاد عزیز و گرانقدرم دکتر علی محمدی که سلطنت بر دوجهان را به تار مویی از غلامی ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) نمی فروخت تا چه رسد به …. و در این مدتی که از شهادتش می گذرد؛ هماره حسرت خاطرات خوش شاگردی کلاسش را با خود داریم و شهید عزیز نسل سوم انقلاب شهید مصطفی احمدی روشن که مایه سرور و عزت و افتخار میهن شد و هم می توان به بیراهه ای که غرب رهنمون آن است رفت، وجوه تمایز هر دو راه روشن و مبرهن است وبیان آن توضیح واضحات اما نکته ای که شاید کمتر مورد توجه و اهمیت قرار گرفته است و یکی از اصلی ترین شاخص های تمایز ۲ راه است. احساس هویت ایرانی و اسلامی و افتخار به این هویت است که جامعه علمی کشور امروز بیش از هر زمان دیگر باید بر این هویت خود ببالد و آن را بیش از هر زمان دیگر با صدای رسا و بلند فریاد کند. آنچه مهم است نهادینه شدن و تبلور این هویت ایرانی اسلامی در قلب و ذهن دانشجویان عزیز و اساتید گرانقدر دانشگاههای ماست که از آن منظر به جهان هستی بنگرند؛ چه آنکه این موضوع با دشواریهای طاقت فرسا، خصوصاً از جانب حلقه به اصطلاح روشنفکران دانشگاهی مواجه خواهد شد، موضوع و مشکلی که طی سالیان متمادی دانشجویی و انجام مباحثات فراوان با این گروه در دانشگاه با آن مواجه بوده ایم و سرآغاز اختلاف دیدگاهها از لجاجت این گروه و به رسمیت نشناختن هر تفکری که از دریچه چشم آنان به عالم و آدم نمی نگرد شروع می شود و مصیبت اینجاست که چشم این اندیشمندان چون گوش و زبانشان عاریتی است و از مکاتب سکولار غرب به عاریت گرفته شده است. هر چند ممکن است برخی اهل فن خرده بگیرند که عاریتی بودن فکر و اندیشه مضموم نیست؛ شاید، اینطور باشد ولی آنچه مشخص است این است که طی مسیر علمی کشوری که وارد دهه چهارم انقلاب خود شده است و قرار است این دهه دهه پیشرفت و عدالت باشد باید مولفه هایی را در نظر بگیرد چنانکه به فرموده رهبر حکیم انقلاب اسلامی؛ جامعه علمی کشور باید به سمت قله های علم و دانش برود و باید مرزهای دانش را درنوردد. طی این مسیر با وجود خساست علمی غرب نه تنها خالی از مشکل نیست که به پای برهنه رفتن بر سنگلاخ می ماند و این با فکر عاریتی همخوانی ندارد بلکه جهاد علمی، نیاز دارد و اندیشمندان جهادگری از جنس شهید مصطفی احمدی روشن و دانشمند شهید تهرانی مقدم را نیازمند است. لذا این جهاد نیز جهاد مقدس است و طی این مسیر نیازمند قدردانی فراوان. علی خطیبی