خطای نخست جایی روی داد که در اتحاد اصولگرایان و حزب اللهی ها، نخاله های منافق که کسبی جز ریاکاری نداشتند راه یافتند ؛ شاید بهترین و تنها تشکلی که مفاهیم اصولگرایی در آن عینیت یافته بود حزب جمهوری اسلامی بود که با حضور برخی روحانیون برتر و معتمد در آن دوران تشکیل شد ، حزبی که اعضای آن تابع ولایت بودند و جانانه برای اعتلای این کشور تلاش می کردند . به هر تقدیر ، دشمنان با شناختی که از حزب کسب کردند ؛ با طرح برنامه ای رذیلانه و نفوذ دادن عناصر منافق در جمع اعضای حزب، شامل ” کلاهی ” که فاجعه هفت تیر را رقم زد و دیگری ” کشمیری ” که به واسطه افرادی همچون ” نبوی و سازگارا ” در جلسات حزب ورود پیدا کرد؛ توانستند بخشی از نقشه های شوم و شیطانی خود را عملی ساخته و ضریات مهلکی بر پیکره انقلاب نوپای اسلامی وارد آورند . حال عقبه آنها نیز در سالهای اخیر و اواخر دهه ۸۰ فعال شده و فعالیتی بدتر از بمب گزاری و کشتن ۷۲ تن حزب جمهوری را برنامه ریزی کرده و مردم تطمیع شده را در سال ۸۸ به خیابان ها کشاندند و توسط اوباش خیابانی آنها را مدیریت کردند تا شاید بتوانند باصطلاح از طریق مبارزه بی خشونت انقلاب را که حاصل خون هزاران شهید بوده به قهقهرا کشانده تا شاید این درخت تناور را که از خون این شهدای عزیز آبیاری شده از ریشه برکنند. اما به هر حال خواست قادر متعال چیزی غیر از این بود و دشمنان ایران اسلامی اوج خباثت و وحشی گری خود را در این ایام به نمایش گذاشتند و به وضوح با اعمال خود ابراز داشتند که تئوری پردازان نظریه مبارزه بی خشونت همان مزدوران و قصابان بالفطره انسان اند که با زر و زور، مزدوران خود را به کف خیابان فرستادند تا مردم بی گناه و مرعوب را مورد صدمه و لطمه جانی قرار داده و حتی اگر بتوانند آنها را با چاقو و تبر قطعه قطعه کنند. این نقش غیر قابل انکار سران فتنه در ایام فتنه اخیر است که هیچ کس دلیلی بر صحت عمل آنها نتوانسته که ارائه کند و بی تردید این رفتار آنها از حیطه یک عمل سیاسی معطوف به اخلاق خارج است. با این وصف ؛ اکنون که سخن از وحدت حداکثری است ، همانطور که بارها نیز اشاره شده ، این وحدت حداکثری ، باید وحدتی باشد که بی تردید با رعایت موازین اصولگرایی صورت پذیرد و البته موازین اصولگرایی ، همان مراتبی است که مقام معظم رهبری در تبیین اصول و تعیین خط مشی کلی نظام و دیگر جلسات در قالب جملات قصار و نکات اساسی بر اصولگرایان حقیقی مبین می سازند. لذا راهبرد اصولی جبهه پایداری انقلاب اسلامی، سیره ای روشن به نظر میرسد، که انشاء الله موجب آن را فراهم سازد تا قدمی در راه توسعه روزافزون سیاسی با تاکید بر معنویات و توجه به محور اخلاق سیاسی برداشته شود و زمینه ای در حد بضاعت این قشر (هرچند که بضاعت باید به حدی باشد که همگی برای شهادت و ایثار جان خویش نیز از هم پیشی گیرند) در راه تداوم آرمان انقلاب برداشته و بار مسئولیت فرزندان انقلاب به سلامت و بدون کم ترین لطمه و انحراف به مقصد نهایی نزدیک گردد. و در نهایت یکی از اهم موضوعات مورد اعتنای رهبری فرزانه امام خامنه ای که به نظر ایشان تداوم بخش راه انقلاب است، اشتراک میان سیاست و دیانت است ، دیانتی که با روحانیت همراه باشد و البته روحانیت بیدار و نطاق، و نه روحانیت سازش کار، چراکه روحانیت سازش کار سیاستی را به صحنه عمل می آورد که سرچشمه اش خود سیاست و لباس اش از جنس دین باشد. چنانکه معظم له؛ در دیدار روحانیون در تاریخ ۱۷/۰۸/۱۳۸۵ افاضه فرمودند : ((یکی از چیزهایی که برای ما خیلی مهم است، مسئله ی «ارتباط با سیاست» است. اولا سالهای متمادی سعی کردند که مقوله ی دین را از مقوله ی سیاست جدا کنند. با اینکه انقلاب اسلامی پیروز شده و سیاست دینی در کشور، محور همه ی فعالیتهاست و مسئله الهام گیری و سرچشمه پیدا کردن سیاست از دین – نه دین از سیاست، بلکه سیاست از دین – جزو عرفهای رایج ملتهای مسلمان شده، هنوز دارند تلاش می کنند، بلکه بتوانند این عرف را بشکنند. اگر با لایه های عمیق تر تبلیغات سیاسی جهانی – غیر از این لفاظیهای سیاسی که رادیوهای بیگانه می کنند – آشنا باشید، می بینید همین حالا دارند تلاش می کنند که دین را از سیاست جدا کنند. آنها دنبال این هستند که سیاستمدارها بدون ارتباط با دین و بدون اعتنای به دین، کار خودشان را بکنند . به هر تقدیر ، امید است این تدبیر مسیری را بگشاید تا دیانت و اخلاق که به فرموده و امر رهبری عزیز می بایست سرچشمه سیاست ورزی باشد، در کنار رعایت موازین اصلی و اولی اصولگرایی و تخلیص فضای انقلاب از نخاله های سیاسی و تشنه گان قدرت محض ، مسیر انقلاب را از انحرافات فراوان که این روزها در الوان مختلف رخ می نماید ، حفظ نماید. میر مهدی سید رضایی