در زمانیکه نظام جمهوری اسلامی درزیر بار تحمل فشار های گوناگون آژانس انر ژی اتمی و سازمان های بین المللی تحت سیطره قدر تهای لیبرال و در کنار آن مشاهده ی فزاینده نمودار تحریم ها بر علیه ملت آزاده ایران است. چگونه می شود میهن دوستی و عشق به نظام را در قالبی از تخریب و تخدیش سایر نیروهای انقلابی در یک رقابت خود ساخته ی سیاسی تعریف نمود. وقتی از تمام مسامحه گری های برخی از اصولگرایان عبور کنیم ؛ تازه ، بندی از کژ اندیشی برخی از دوستان و داعیه داران اصولگرایی ، سد راه گذر از گردنه های رعب آور پیش روی نظام خواهد بود. تاکید مکرر روی وضعیت شکلی ترکیب جبهه متحد منجر به این شد تا برخی از اعضای این طیف برای مجاب کردن آیت الله مصباح یزدی، به دیدار ایشان رفتند تا شاید ایشان را متقاعد کنند که جبهه پایداری اصول خود را مبنی بر مرزبندی با فتنه گران ، مردودین و ساکتین را فراموش کند. اما آنچه که قابل تامل است ، پاسخ آیت الله مصباح به این تقاضاست چرا که ایشان تصریح کردند: من ولایتی بر این افراد ندارم، بلکه ما چند نفر هم فکر و در عرض هم، عضو یک جبهه هستیم، بنابراین، بر اینها سلطه ای ندارم که بخواهم امر کنم، خودتان با دوستان تان بنشینید و دوستانه حرف بزنید، خودتان گفتید با برخی از افرادی که در ۷+۸ حضور دارند، موافق نبودید اما توانستید آنها را هماهنگ کنید، حالا چرا نتوانید دوستان خود را متقاعد کنید. همچنین ؛ در دیدار آقای عسگراولادی نیز ، پس از آن که دبیرکل جبهه پیروان روایت خود را از دیدار اعضای جبهه پایداری و کمیته داوری ارائه داد، (که البته جبهه پایداری با صدور اطلاعیه ای این اظهارات را خلاف واقع عنوان کرد)، آیت الله مصباح یزدی ضمن اشاره به تعهد و دلسوزی جبهه پایداری ؛ نقل نکردن برخی از اخبار تنش زا به ایشان نظیر جلسه مورد اشاره آقای عسگر اولادی و اعضای جبهه پایداری را گواه این تعهد و تقید دانستند. آیت الله مصباح درادامه ضمن اشاره به احساس تکلیف خود در قبال جبهه پایداری و اینکه ایشان به جبهه و جبهه نیز به ایشان تعهدی نداده اند، خاطرنشان کردند : ” تا کنون دریافته ام که افراد حاضر در این جبهه نیز به جز دغدغه های انقلاب و اسلام، دغدغه دیگری ندارند و از این جهت، این حمایت همچنان ادامه داشته است. فقط رهبری است که بر همه ولایت دارد و به جز ایشان نمی توان برای شخص دیگری ولایتی اینچنین قائل شد که حرف و حرکت او فصل الخطاب باشد. چرا که تنها سخن رهبری فصل الخطاب است” نظر به مکتوبی که در روز های اخیر از سوی یک پایگاه خبری منتشر شده و اما مورد تایید علامه مصباح قرار نگرفت لازم به ذکر است این نکته که ؛ آیت الله مصباح یزدی در مراسم اعلام موجودیت جبهه پایداری فرموده بودند: ” وجود گروهی درون جامعه اصول گرایان به نام “جبهه پایداری” به معنای انشقاق، انشعاب، تباین، تعارض و تضاد نیست، بلکه مشخص شدن گروهی است که برحسب تشخیصِ آن کسانی که در دایره اصول گرایی مشارکت دارند، تعلقات شان به ارزش های اسلامی، پایبندی شان به احکام اسلامی و فداکاری شان در راه تحقق اهداف اسلامی بیش از دیگران است، و این امر نباید جای هیچ گونه توهم خطا و انحراف باشد. در واقع، این اعلام موجودیت، بیان واقعیتی بوده که عملاً وجود داشته است و فقط در حال حاضر در ذیل یک عنوان قرار گرفته است؛ وگرنه به طور طبیعی حمایت و ارتباط ما نسبت به کسانی بیشتر است که با آن ها اشتراک بیشتری داشته باشیم. حال، وقتی معتقدیم شناخت عده ای از اسلام و پایبندی شان به ارزش های اسلام و انقلاب بیشتر است، علاقه و همکاری ما با آنان نیز بیشتر خواهد شد. این امر، نه به معنای نفی دیگران است و نه به معنای تضاد و تباین با دیگران، و نه به معنای باز کردن یک دکان دیگر! چراکه تجربه سی ساله انقلاب حکایت از این دارد که هر دکانی که باز کردیم، از سوی مردم غیر از فحش، تهمت و افترا چیز دیگری عایدی نداشته است؛ البته بحمدالله از سوی خداوند و اولیای پاکش عواید بسیاری نصیب مان شده است. در این باره نیز ممکن است بگویند: انشقاق و اختلاف کردند، وحدت را به هم زدند و ممکن است هزاران فحش هم نثار ما شود، اما والله علیم بذات الصدور؛ خدا به عمق دل ها و خلوص نیت ها آگاه است. امیدواریم که نیت های ما خالص برای خدا باشد و خدا بر اخلاص ما بیفزاید.” اما ، به هر تقدیر نکته ای که توجه به آن خالی از لطف نیست و به هر حال ؛ می طلبد که برخی از مقاصد سیاسی مورد باز خوانی مجدانه قرار گیرد و برخی از تفکراتی که هم اکنون با گذشت سی سال از انقلاب در پستوی انباری از تکلم و شعارهای رنگ رنگ؛ خاک می خورد ، ذکر این نکته است که آیا وحدتی که مدام از آن دم می زنیم اینکونه محقق می شود ؟ در دوره ای که نظام جمهوری اسلامی با ترمیم زخم های داخلی و خارجی که هر روز بر پیکره ی پاک خود متحمل می شود ، گذر گاههای باور نگردنی و شگفت آور را با مهارت طی نموده و حال نیز هجمه های گونه گون را به انواع راهبرد های تیزبینانه و به انحاء مختلف می گذراند، آیا از نگاه عقلا و صالحان این امر صحیح و ثواب به نظر میرسد که نیروهای داعیه دار انقلاب سایر نیروهای انقلابی و مسبوق به سابقه را به روش های مختلف محکوم بدانیم؟ این در کدام یک از اصول و مولفه های وحدت که در مدرسه امام راحل ، مورد تاکید ایشان قرار گرفته و تحصیل شد؟ آیا حقیقتا این گونه سازش کاری نیز باید به هم گرایی و وحدت افزایی تعبیر گردد ؟ از سویی آنچه شگفتی دوستان و انقلابیون حقیقی را بر می انگیزد این نکته است که ؛ بی تردید ؛ نظر افکندن بر حسن سابقه برخی آقایان حاضر در کانون جبهه متحد ، در ایام انقلاب اسلامی و توجه به کارنامه گذشته ایشان ، اشخاص مزبور را واجد شأنی ساخته که علی الظاهر این مسند اجل از اینگونه جوسازی ها و فرای اختلاف افکنی های روز مره و تخریب های سیاسی می نماید، اما کدام خطای نکرده از گفتمان پایداری سر زده که یا این چالش ها روبرو می شود؛ وا… عالم بکل شیء”. بنابراین ؛ اکنون که قطعه ای از خویشتنداری جبهه پایداری، در پازل اصولگرایی جا گرفته ؛ در نهایت این پازل و شکل بندی خجسته به نزاع سیاسی اشخاص صاحب وجهه با جبهه پایداری تحصیل و تکمیل نمی شود. سید میثم رحمتی