سیدعلی مهدیون:
چرا مخالفان علامه مصباح(ره) راهی جز مغالطه در برخورد با او ندارند؟
سیدعلی مهدیون، دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی دانشگاه تهران، در یادداشتی پیرامون حملات اخیر برخی از افراد و جریانهای خاص به شخصیت علامه مصباح یزدی(ره) نوشت: مرحوم علامه مصباح(ره) عمر شریف خود را صرف کسب و نشر علم در سطوح مختلف کردند. ایشان در طول حیات علمی خود از محضر بزرگانی چون آیتالله بروجردی(ره)، حضرت امام(ره)، آیتالله اراکی، علامه طباطبایی، آیتالله بهجت و دیگر بزرگان بهره بردند که هر کدام جزو سرآمدانِ حوزه علمیه بودند.
علامه مصباح با جد و جهدی که در کسب علم داشت و با تملذّ در محضر اساتید خود توانست در ۲۷ سالگی به مقام اجتهاد برسد. جدای از فقه و اصول که از دروس سنتی حوزه قلمداد میشد، فلسفه و عرفان هم از مهمترین دغدغههای ایشان بود. علاوهی بر این با توجه به اقتضائات زمان توجه ایشان به علوم انسانی غربی جلب شد و ایشان از اولین افرادی در حوزهی علمیه قم بودند که شاگردان خود را ترغیب به خواندن کتب و مطالبی در این حیطه کردند. نوشتن کتب و مقالات متعدد در حوزههای مختلف من جمله فلسفههای مضاف و ارائهی مباحث خود در این قالب نشانگر توجه ایشان به رویکردها و قالبهای جدید علمی است. با این وجود خیلی عجیب است که برخی مخالفان غیر منصف، علامه مصباح(ره) را به جمود فکری متهم میکنند درحالی که ایشان در طول حیات علمی خود همواره راههای جدیدی را در مقابل اهل علم و فکر گشودهاند.
مرحوم علامه مصباح جزو روحانیونی بودند که چه پیش از انقلاب و چه پس از آن دایرهی عمل خود را محدود به حوزهی علمیه و تدریس دروس سنتی نکردند. یکی از مهمترین دغدغههای ایشان عرصهی عمومی و عرصهی سیاسی و کنشگری در این حوزه بود. همین مطلب موجب حملات فراوانی از سوی گروههای مختلف به ایشان بود. کنشگری متفاوت ایشان در حوزهی عمومی مطلوب بسیاری از افراد نبود؛ از طرفی روحانیون سنتیای که حضور روحانیت در عرصهی سیاست را نادرست میدانستند در مقابل ایشان قرار داشتند و از سوی دیگر گروههایی که نگاه فلسفی علامه مصباح را برنمیتابیدند.
گروه دیگری که خود را در مقابل مرحوم علامه(ره) میدیدند، روشنفکرنماهایی بودند که برای آنها دین محدود به حوزهی خصوصی میشد و نگاه حداقلی آنها در مقابل نگاه همه جانبهی علامه مصباح(ره) قرار میگرفت. سیاستمدارانی که رویکردهای جدید در غرب را پذیرفته بودند هم از دیگر مخالفان ایشان بودند. اشکال و نقد این دسته از افراد در فهم فضای سیاسی و احکام سیاسی بود. قدرت محوریترین مفهوم در اندیشهی این افراد بود و ورود احکام اخلاقی و احکام دینی را به این حوزه روا نمیدانستند.
در مقابل محوریترین مفهوم در این حوزه برای علامه مصباح(ره) نه ارادهی معطوف به قدرت بلکه ارادهی معطوف به حقیقت بود. از طرفی ایشان فضای سیاسیِ تهی از احکام دینی و اخلاقی را نمیپذیرفتند و سیاست را واجدِ این احکام میدانستند. جدای از رویکرد تئوریک، رویکرد عملی ایشان هم در سیاست رویکرد به دور از زد و بندهای سیاسی برای استمساک به قدرت به بود.
مقابلهی غیرعلمی با علامه مصباح(ره) از سر ناتوانی
کسانی که با مرحوم مصباح آشنا هستند، حال چه مخالف ایشان و چه موافق ایشان باشند به توانایی و دقت علمی ایشان گواهی میدهند. عبدالکریم سروش، البته سروشِ متاخر، که خود از منتقدین علامه مصباح است در جایی بعد از بیان نقدهای نابجا، در مورد ایشان گفته بود: «مصباح یک فیلسوف بود، فلسفهخوانده بود و خوب هم فلسفه خوانده بود. بنده در حدی که ایشان را میشناسم میتوانم گواهی بدهم که فلسفهی اسلامی را نیکو میدانست، از مدرسین خوب فلسفه بود».
مخالفین مرحوم مصباح وقتی توانایی ایشان در فضای علمی را میبینند و همچنین عدم توانایی خود در نقد و رد مدعاهای علمی ایشان، لاجرم مجبور میشوند که شخصیت ایشان را مورد حمله قرار دهند. در منطق مغالطهای وجود دارد تحت عنوان مغالطهی حمله شخصی “Ad hominem fallacy”. این مغالطه زمانی رخ میدهد که به جای پرداختن به استدلال یا موضع یک شخص، به طور نامربوط به شخص یا جنبهای از شخص استدلالکننده حمله شود.
عموم حملاتی که در طی این سالها به علامه مصباح(ره) شده است مصداقی از مغالطهی مذکور است. از مزدوران جیره مواجب بگیر چه در داخل و چه در خارج از کشور انتظاری جز این نمیرود اما جای تعجب است افرادی که خود را روشنفکر قلمداد میکنند هم جز راه توهین و تهمت نتوانستهاند راهی برای مقابلهی علمی و عقلی با مرحوم مصباح پیدا کنند.
البته مشکل از این افراد نیست، قوت استدلالهای مرحوم مصباح در حوزههای گوناگون علمی برای مخالفان راهی جز تخریب شخصیت ایشان باقی نگذاشتهاست.