علامه مصباح یزدی در همایش دفتر پژوهش های فرهنگی؛
راهبرد دشمن، سیاه نمایی و مغالطه گری علیه کارآمدی نظامِ اسلامی است/ قوانین به تنهایی، ضامن تحقق عدالت نیست بلکه مجریان سالم لازمه آن است
علامه مصباح یزدی در همایش دفتر پژوهش های فرهنگی طی سخنرانی مهمی به القائات ناامید کننده دشمن علیه کارآمدی های نظام و پیشرفت منهای عدالت اشاره کرده اند و مسئولانِ سالم را لازمه رسیدن به عدالت عنوان نموده اند. متن گزیده سخنرانی ایشان به شرح ذیل است: تأملی بر پیش فرض های «کارآمدی نظام» || تفکیکِ «ایده نظام» از «دیوان سالاری و مجریان آن» برای ورود به مسأله کارآمدی نظام اسلامی باید مراد از نظام و معنای کارآمدی مشخص شود و دانست که معیار سنجش کارآمدی چیست؟ نظام، دارای دو معنای عینی و انتزاعی است، در مفهوم عینی، نظام به معنای نهاد و سازمان است و در مفهوم انتزاعی که امر ذهنی است، روابطی بین پدیده ها در نظر گرفته می شود و واحدی را به صورت یک سیستم تشکیل می دهد. در واقع سازمان (نظام در مفهوم عینی)، همان افرادی هستند که در خارج وجود دارند و بر این مفهوم انتزاعی قابل صدق هستند. لذا وقتی از کارآمدی نظام سئوال می شود، گاه به این معناست که مفهوم انتزاعی نظام و به عبارت بهتر یک ایده نظام با وجود چنین روابطی می تواند کارآمد باشد یا خیر؟ و گاه به این معناست که متصدیان اجرای نظام، درست عمل کرده اند یا خیر؛ بر این اساس کارآمدی نظام، دو معنای متغایر هستند؛ هر چند بی ارتباط به هم نیستند. ما یک نظام اسلامی داریم که در آن، یک سلسله اعتباراتی وجود دارد و روابطی برای آن در نظر گرفته شده و به صورت یک سیستم لحاظ شده است و دارای سطوح مختلفی است؛ لذا وقتی سخن از کارآمدی می شود، گاه مراد ما از کارآمدی نظام اسلامی، کارآمدی چنین سیستمی در صورتی است که به آن عمل شود و گاهی هم مراد این است که آیا متصدیان و مجریان این قانون، کارآمد بوده اند و توانسته اند نظام را به هدف خودش برسانند یا خیر؟ گاهی کارآمدی به این معناست که اسبابی که در نظر گرفته شده تا به هدف مورد نظر برسیم، اسباب مناسبی هستند و واقعا می توانند ما را به آن هدف برسانند و ناکارآمدی یعنی این که اسبابی که قرار بوده ما را به هدف برساند، در این زمینه کارآیی نداشته و نتوانسته است، چنین کند. اگر نظام اسلامی به هدف مورد نظر خود نرسیده است، باید مورد ارزیابی قرار گیرد، باید دید آیا ایده نظام و سیستم ناکارآمد بوده و با عمل بر طبق آن نمی توان به هدف مورد نظر رسید و لذا نیازمند تغییر است و یا اشکال در مجریان این سیستم است. یعنی اگر به هدف نرسیده ایم، از آن جهت است که آن ایده به درستی تحقق پیدا نکرده است. وقتی گفته می شود نظامی کارآمد است که بتواند ما را به هدف برساند، باید قبل از آن هدف مشخص شده باشد،هدف از تحقق یک نظام اجتماعی چه امری می تواند باشد؛ طبیعتا مکاتب و دیدگاه های مختلفی وجود دارد؛ طبق برخی بینش ها، هدف از نظام اجتماعی، تنها ایجاد رفاه و لذت بیشتر است و لذا کارآمدی نظام به معنای رفاه و لذت بیشتر است؛ اما اگر هدف نظام، تأمین سعادت ابدی افراد باشد، با هدف های مادی، تفاوتی به اندازه متناهی و نامتناهی خواهد داشت. لذا طبق این بینش حتی اگر همه رفاهیات و لذائذ در جامعه فراهم باشد، اما نتواند دین و سعادت مردم را تأمین کند، این نظام ناکارآمد خواهد بود. اختلاف اهداف در نظام های اجتماعی به خاطر اختلاف بینش ها در مورد انسان است؛طبق مکاتب مادی، انسان به منزله حیوانات مانند گاو و گوسفند است که البته مقداری پیشرفته تر است و هدف از زندگی انسان هم این است که چند سالی زندگی کند و نیازها و شهوات خود را تأمین کند. زندگی این دنیا، در واقع نه زندگی بلکه مرگ تدریجی است و زندگی واقعی، همانا آخرت است. در واقع این دنیا سفری است که تنها باید به اندازه نیاز در راه، توشه برداشت و نه این که این دنیا را هدف و تمام هم و غم خود را معطوف به این دنیا دانست. سعادت ابدی؛معیارِ کارآمدی نظام||مجریانِ ناکارآمد؛آفتِ انقلاب اند || راهبرد دشمن:سیاه نمایی و مغالطه گری علیه کارآمدی نظامِ اسلامی سئوال: آیا نظام اسلامی ایران در این ۴۰ سال کارآمد بوده است یا خیر؟ جواب: باید ببینیم هدف چه بوده است؛ آنچه در جامعه واقعیت دارد این است که نه این طور است که همه مردم جامعه خواستار لذائذ محض حیوانی دنیا هستند و نه همه خالص ماند انبیاء و اصحاب خاص اهل بیت(ع) هستند؛ بلکه افراد با مراتب مختلفی در این نظام وجود دارد. لذا در جامعه ما که افراد با دیدگاه های مختلف و درجات مختلف در معرفت و ایمان وجود دارند، کارآمدی نظام، به چه معنا خواهد بود؟ اگر کارآمدی را فقط در این بدانیم که اهداف معنوی را تأمین کند، ولو این که لازمه اش این باشد که همگان در راه خدا کشته شوند، واقع بینانه نیست؛ چون کم هستند افرادی که چنین هدفی داشته باشند و حاضر باشند در راه خدا، قطعه قطعه شوند. از طرفی هم اگر کارآمدی نظام را فقط در تأمین مادیات بدانیم، ولو این که مستلزم وجود فسادها و جنایات مختلف باشد نیز واقع بینانه نخواهد بود. اگر بخواهیم برای چنین جامعه ای یک نظام ایده آل واقع بینانه در نظر بگیریم، باید نظامی در نظر بگیریم که در صورت اجرای درست آن، اکثریت مردم، به حد متوسط خواسته هایشان برسند. یعنی نه خواسته های مادی محض و نه معنوی محض، هدف قرار نگیرد. لذا معیار کارآمدی نظام اسلامی این است که حداقل تأثیرش در سعادت ابدی لحاظ بشود و اگر صرفا به خاطر آخرت نیست، حداقل تأثیر نظام برای آخرت مردم، فراموش نشود. لذا نباید به گونه ای رفتار شود که گویا اصلا آخرتی وجود ندارد و نظام هیچ وظیفه ای در قبال دین مردم ندارد و مسئولین نیز وظیفه ای برای بهشت رفتن مردم نداشته باشند. برخی از مسئولین تنها وظیفه خود می دانند که زندگی دنیوی مردم را مدیریت کنند و کسانی که نقشی در جامعه دارند، سیر شوند؛ یعنی کسانی که قرار است نقش اپوزیسیون بازی کنند و اغتشاش ایجاد کنند را سیر کنند تا آرام شوند و ایشان هم بتوانند حکومت داری کنند! لذا برخی مسئولین نه تنها اجرای «احکام اسلام و عدالت» را وظیفه خود نمی دانند، بلکه تأمین حداقل نیازهای مادی مردم را نیز وظیفه خود نمی دانند؛ چون دشوار است! تنها باید کسانی که ممکن است ایجاد اغتشاش کنند را آرام نگه داشت! اما همه مردم از جمله اکثریت کسانی که در بیست و دوم بهمن و نه دی آمدند، این طور فکر نمی کنند؛ بلکه اکثریت قریب به اتفاق آن ها حاضر به تحمل سختی ها هستند، اما با تبعیض و ناعدالتی میانه ای ندارند! معتقدند اگر سختی هست، باید برای همه [مسئولین] هم باشد. اکثریت مردم خواستار این هستند که زندگی متوسط مادی داشته باشند که در عین حال به سعادت آخرتشان نیز بینجامد، البته این توقع زیادی نیست؛ اما به نظر می رسد آنچه سبب شده تا کارآمدی نظام به یک مسأله مورد بحث در مجامع و همایش های مختلف قرار بگیرد این است که کسانی فکر کرده اند که اگر این نظام یعنی نهاد و سیستم قانونمند، دارای قوانین و مقررات مناسبی بود، می بایست همه اهداف آن نیز تاکنون تحقق یافته باشد و حال که تحقق نیافته است، یعنی قوانین ما دچار نقص است. دشمنان نظام اسلامی نیز از این مغالطه استفاده کرده و به جوانان القاء می کنند که این نظامی که سرکار آمده و زحماتی هم برای آن کشیده شده است، نمی تواند شما را به خواسته خودتان برساند؛ لذا هر چه گرفتاری دارید به خاطر این است نظام مشکل دارد و این قوانین نمی تواند سبب رسیدن به هدف مطلوب شود و از آنجا که از اسلام گرفته شده است، معلوم می شود که اسلام در این عصر، نمی تواند کارآمد باشد. گذشته از کسانی که کاملا دین را نفی می کنند، حتی کسانی که نسبتا معتدل هم هستند، می گویند دین مربوط به مسائل فردی است و مسائل اجتماعی را باید با علوم و تجربیات اداره کرد؛ همان کارهایی که درسایر کشورهای پیشرفته جهان انجام شده است، را باید انجام دهیم و دین کاری به این امور ندارد. برخی ازمسئولین در ته دل، آرزو داشتند که ایران نیز مانند یکی از ایالت های آمریکا باشد تا پیشرفته تلقی شود. چرا که با گذشت ۴۰ سال از نظام اسلامی، هنوز نتوانستیم به هدف برسیم، پس نظام، ناکارآمد است و باید کشورهای پیشرفته را الگو قرار دهیم. لذا انچه انقلابی ها و شهدا می خواستند، متفاوت است با آنچه این مسئولان می خواهند. مردم؛ قربانیانِ پیشرفت منهای عدالت اند||قوانین به تنهایی،ضامن تحقق عدالت نیست بلکه مجریان سالم لازمه آن است برخی مسئولین دوست دارند که معاملات به گونه ای رقم بخورد که عده ای هر روز ثروتمندتر شده و عده ای هر روز ضعیف تر شوند. حال اگر ۲۲ میلیون گرسنه هم در آمریکا وجود دارد، لازمه چنین پیشرفت اقتصادی است؛ همان طوری که یک گوسفند قربانی می شود تا شما غذایتان، آماده شود، عده ای از مردم نیز قربانی می شوند تا اقتصاد پیشرفت کند! مهم این است که درآمد ملی، افزایش یابد، ولو این که در جیب چند نفر معدود برود. لذا باید مراقب بود که در این جاده لغزنده از یک جاده به جاده دیگر نرویم؛ برای چه انقلاب کردیم؟ مبادا تغییر جهت دهیم و در جاده ای قرار بگیریم که دشمن ما می خواهد. عده ای می خواهند “ حتی در قالب کار علمی و آکادمیک “ به جوانان و نوجوانان، همان نگاه دورکیمِ جامعه شناس، را القا کنند؛ یعنی این که اگر هزاران سال، مردم گفتند، خدا عالم را خلق کرده است، اشتباه گفته اند؛ باید «جامعه را به جای خدا گذاشت!»؛ جامعه، همان خداست. همین الآن برخی اساتید دانشگاه های ما، همین نظر و نگاه را مبنای کار خویش قرار داده اند و می خواهند فکر دورکیم را در جامعه ترویج کنند؛ آن هم در قالب علم. لذا بسیاری از جوانان و نوجوانان که شخصیتشان در حال شکل گیری است، فکرشان با این مفاهیم ساخته می شود نه با سخنان امام(ره)، شهدا و دفاع مقدس. او فکر، دین و شخصیتش را از معلم و استادش و البته رسانه ها و فیلم ها می گیرد. لذا نباید انتظار داشت جوانی را که برایش هیچ کاری نکرده ایم، حاضر باشد جانش را در راه خدا بدهد. چکاری برای آنها انجام داده ایم که توقع داریم، روحیه دینی داشته باشند؟ لذا باید فکری کرد و عواملی ایجاد کرد که اگر نسل بعد، فداکار تر از نسل فعلی نیست، حداقل مثل آن باشد. متأسفانه ته دل بعضی از مسئولین ما این است که احکام اسلام، مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش است و نمی تواند کارآمدی داشته باشد. لذا دین را قبول دارند و نماز هم می خوانند و دائم از مقام معظم رهبری هم نام می برند، اما معتقدند سیاست، حسابش از دین جداست. دین همان نماز و نافله و روزه و روضه است. سیاست را باید از اساتید این فن آموخت. این همان سکولاریسم است. حتی وقتی به مسئولین اعتراض شود که رفتار شما، مخالف شرع است؛ سود ۲۰ درصد و ۳۰ درصد بانک ها، همان ربایی است که به معنای اعلان جنگ با خداست، در پاسخ می گویند، این سخنان قدیمی است و به درد دنیای امروز نمی خورد؛ کجای دنیا سراغ دارید که بانکداری، بدون بهره باشد؛ نمی توان که دور کشور اسلامی را دیوار کشید؛ مجبوریم با کشورهای دیگر رابطه داشته باشیم و راه دیگری جز بانکداری ربوی نداریم؛ لذا وقتی دولت بخواهد کمکی کند، نهایت کاری که می کند، کمتر ربا می گیرد و نرخ بهره را اندکی پایین می آورد. البته نظر این مسئولین در دیگر زمینه ها هم همین گونه است، اما سیاست اقتضا می کند که قدری دوپهلو سخن گفته و در لفافه سخن خود را بیان کنند. سوال: آیا نظام ما به عنوان قوانین و مقرراتی که از اسلام، گرفته شده است، قابلیت دارد که به اهداف خود برسد و نسلی سالمی را پرورش بدهد و جامعه آینده ما، جامعه ای خداپسند و امام زمان پسند باشد، یا خیر؟ جواب: کامل بودن قوانین به تنهایی، نمی تواند ضامن تحقق اهداف باشد، بلکه مجری قانون هم باید صالح باشد و دقیقا بر طبق این قانون عمل کند؛ بلکه بالاتر از آن فرهنگ حاکم در جامعه نیز باید این قانون را پذیرفته باشد؛ وگرنه هر کسی سعی می کند قانون را دور بزند و از آن به نفع خود استفاده کند. طبیعتا هوای نفس آدمی، به دنبال کسب رفاه و لذت بیشتر است؛ لذا چه بسا افرادی دوست دارند هر عملی که خواستند انجام دهند؛ اتفاقا برخی مسئولین نیز از همین امر با عنوان «آزادی» سوء استفاده می کنند. لذا وقتی یکی از وزرای اسبق مورد سئوال واقع شده بود که چرا رفتارهایتان بر خلاف ارزش هاست، گفته بود بالاترین ارزش ها، آزادی است؛ حتی کشور لبنان را مثال زده بود که هم زن محجبه با پوشیه آزادانه در خیابان حرکت می کند و هم زنانی نیمه عریان؛ لذا ما هم می خواهیم کشوری مانند لبنان داشته باشیم! لذا الزام به حجاب، با آزادی که بالاترین ارزش هاست، تناقض دارد! البته معنای چنین برداشتی از آزادی این است که بالاترین ارزش ها، قانون جنگل است؛ چون حیوانات جنگل نیز آزادانه هر کاری دوست دارند، انجام می دهند! آزادی مفهوم زیبایی است که چند مفهوم متغایر دارد؛ در حالی که آزادی ای ارزش است که بر اساس آن، انسان زیر بار ظلم دیگران نرود و ارزش های خود را حفظ می کند؛ نه این که بی بند و باری پیشه کند و بنده نفس شود و مانند حیوانات رفتار کند.