رژه قدرت اجتماعی انقلاب

0 ۱۳۹

علی خضریان*: با گذشت نزدیک به چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر نسل جوان و دانشجوی کشور آنچه باید نسبت به تشریح آن بیش از گذشته کوشید، تبیین شرایط اجتماعی ایران و تلاش در جهت پاسخ به این است که چگونه یک رژیم قدرتمندی که مورد حمایت قدرتهای بزرگ جهانی بود در مقابل مردمی با دستان خالی به زانو درمی آید و آنچنان مستاصل می شود که راهی جز تسلیم در مقابل اراده انقلابیون نداشته و شاه بدون ایستادگی و امکان اعمال همه توان خود صحنه را ترک کرده و پا به فرار می گذارد؟ آنچه در تبیین شرایط پیروزی انقلاب اسلامی مورد اجماع همه تاریخ نگاران و تحلیلگران داخلی و خارجی است این است که این انقلاب با اتحاد و انسجام همه اقشار مردم به پیروزی رسیده است و یک جمع بندی ملی در پایان دادن به بن بستی که کشور در آن گرفتار آمده بود، حاصل شد. این مساله نشان می دهد وضعیت کشور در عصر پهلوی به شرایطی رسیده بود که مردم جدا از اینکه بخواهیم براساس نظریات جامعه شناسی مرسوم به بررسی شکاف ها و گسل های اجتماعی مرکز- پیرامون، مذهبی-غیرمذهبی، زبانی- قومیتی، نسلی، ایدئولوژیک و حتی جنسیتی بپردازیم، می توانیم بگوییم فقیر و غنی، مذهبی و غیرمذهبی در مبارزه علیه شاه هم نظر شده بودند و این مهم ترین دلیل پیروزی انقلاب اسلامی بوده است. مساله مهم تر در این ماجرا پاسخ به این است که در زمان افول و سپس سقوط رژیم پهلوی مردم ایران چه شرایطی داشتند که دست به انقلاب زدند؟ چراکه امروز بعضا برخی جریان هایی که منافع شان در تضاد با منافع ملت ایران تعریف شده است با تلاش در جهت ایجاد شبهه در افکارعمومی خصوصا قشر جوان و دانشجو به دنبال تحریف تاریخ انقلاب اسلامی هستند و این گونه القا می کنند که کشور در دوران پهلوی سرمست از پیشرفت، رفاه، عدالت اجتماعی و آزادی بوده و انقلاب اسلامی صرفا با شعارهای دینی توانسته به پیروزی برسد. هرچند نگارنده معتقد است اقبال به یک حکومت دینی در کشور در جریان انقلاب اسلامی بروز و ظهور عینی داشته و در دو شعار اصلی انقلاب یعنی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» که نشان دهنده دلایل اعتراضات مردم نسبت به رژیم حاکم، اعتقادات و کمال مطلوب های آنها در پی ریزی نظام جدید نیز قابل مشاهده است؛ اما این به معنای وجود رفاه و پیشرفت در کشور در دوران پهلوی نیست و نشان می دهد مردم آنچنان در دستگاه پهلوی تحقیر شده بودند که این مطالبات برایشان بیش از دیگر مسائل دارای اهمیت است و همان گونه که برخی محققان اشاره کرده اند، مشکل اصلی جامعه ایران و بالطبع اقتصاد را استبداد تشکیل می داد، به طوری که شاه به هر کسی می خواست می بخشید و از هر کسی می خواست سلب مالکیت می کرد و فقدان امنیت جانی و مالی و عدم تضمین کافی حقوق مالکیت مانع رونق اقتصادی، ابداع و نوآوری و در نتیجه مانع پیشرفت و رفاه شده بود. درخصوص وضعیت اسفبار کشور از منظر استقلال سیاسی و نقش و کرامت مردم در حکومت این آش آنقدر شور بود که شخص محمدرضا پهلوی در کتاب «پاسخ به تاریخ» درمورد مجلس چهاردهم شورای ملی نقل می کند کاردار سفارت انگلیس یک لیست ۸۰ نفره را ارائه کرد که وارد مجلس شوند و سفیر روس نیز روزی دیگر یک لیست ۱۲ نفره ارائه کرد و خواستار ورود وابستگانش به مجلس شد. این وضعیت در حالی از سوی شاه نقل می شود که در مجلس چهاردهم کل نمایندگان مجلس شورای ملی ۱۳۶ نفر بودند و فقط دو کشور انگلیس و روسیه ۹۲ نفر آن را قبل از انتخابات تعیین کرده بودند! در ماجرای کاپیتولاسیون تحقیر ملت ایران آنقدر شفاف بود که حتی اسدالله علم با وجود همه وابستگی ها این قرارداد را مسکوت می گذارد و می گوید ملت ایران این قرارداد را تحمل نخواهد کرد؛ اما به دلیل عدم استقلال حکومت این تحقیر بعدا روا داشته می شود به ملت ایران و رژیم پهلوی به آمریکایی ها برای حضور در ایران حق توحش می دهد و می پذیرد که ملت ایران وحشی هستند. با بررسی دقیق تاریخ می توان به خوبی مشاهده کرد که محمدرضا پهلوی در سال های پایانی حکومتش حتی در خارج از مرزها نیز فاقد وجاهت و مشروعیت جهت حکومت بوده است و این مساله در فضای جهانی نیز دارای یک اجماع از منظر اجتماعی بود، به طوری که حدود ۱۰ سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، زمانی که شاه به آلمان سفر می کند تعداد زیادی از دانشجویان آلمانی در اعتراض به سفر شاه به این کشور دست به تظاهرات گسترده می زنند و نسبت به حضور او در کشورشان معترض می شوند که منجر به کشته شدن یک دانشجوی آلمانی می شود. هرچند واقعه ای است که مردم و دانشجویان کشورمان اطلاع چندانی از آن ندارند و صحبتی درخصوص آن نمی کنند اما یکی از وقایع مهم تاریخی در آلمان است که اتفاقات بعد از خود را نیز تحت تاثیر قرار داده و در آلمان تحت عنوان جنبش دوم ژوئن یاد می شود که همچنان در جامعه آلمان همچون ۱۶ آذرماه که در کشورمان یاد دانشجویانی که در اعتراض به سفر نیکسون، معاون اول وقت رئیس جمهور آمریکا به ایران به شهادت رسیدند، گرامی داشته می شود. دوم ژوئن ۱۹۶۷ نیز به دلیل کشته شدن «بنو اونه زورگ» دانشجوی آلمانی که در اعتراض به سفر شاه ایران به برلین کشته شد، مورد توجه قرار گرفته است. این شرایط در پایان دوران حکومت پهلوی بیشتر از گذشته خودنمایی کرده به طوری که در کتاب «آخرین سفر شاه» نوشته ویلیام شوکراس نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی در حالی که نویسنده با کلمات توهین آمیز نسبت به رهبر این انقلاب که به چندین دهه سلطه بی منازع دول انگلیس و آمریکا در ایران پایان داد، نتوانسته است پایبندی خود را به سیاست خارجی کشور متبوعش پنهان دارد و از حامیان انقلاب اسلامی نیست؛ اما با این وجود به نظر می رسد این کتاب توانسته باشد در حد انتظار از یک ناظر غربی، مسائلی را درمورد رژیم پهلوی و تباهی ناشی از حاکمیت این رژیم که بر مردم و کشور ایران رفته است، انعکاس دهد و به شرح آوارگی شاه پس از فرار از ایران بپردازد که چطور محمدرضا پهلوی در هر کشوری که قدم می گذارد یا حتی خبری مبنی بر اینکه قرار است وی به آن کشور سفر کند، منتشر می شود با تظاهرات و مخالفت های گسترده مردمی مواجه می شود و در حالی که قرار بوده وی مدتی در خارج از ایران بماند تا آمریکایی ها همچون ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ با کودتای نظامی وی را به کشور بازگردانند، حضور وی خود منجر به اغتشاش و ایجاد ظرفیت منفی برای دیگر دولت های غربی شده است. این در حالی است که محمدرضا پهلوی در زمان قدرت و پس از گران شدن نفت بارها به کشورهای غربی و حتی انگلیس به صورت علنی وام های بلاعوض می داد و انتظار می رفت جوامع غربی در تقدیر از چنین کمک هایی از وی حمایت کنند؛ چراکه این اقدامات تماما به صورت پنهانی نبود و از آن تحت عنوان بزرگی شاه ایران در رسانه ها یاد می شد تا جایی که در سال ۱۳۵۳ و همزمان با نشست دانشجویان ایرانی در انگلیس که با حضور نماینده وزارت علوم برگزار شده بود، خبر یکی از کمک های هنگفت شاه ایران برای بازسازی فاضلاب لندن منتشر شده که منجر به اعتراضات شدید دانشجویی و برهم خوردن این نشست شد که تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی دیگر دانشجویان ایرانی با نماینده ای از حکومت پهلوی در انگلیس مراسمی را برگزار نکردند. باید دید چه تصویری از شاه و ظلم او در کشور در فضای جهانی با توجه به محدودیت های رسانه ای دهه ۷۰ میلادی منتشر شده است که مردم در دیگر کشورها نیز نمی توانند حضور او را تحمل کنند و در ابراز همدردی با ملت ایران علیه او به تظاهرات می پردازند. اعتقاد و اعتماد به مردم از سوی نظام و رهبری دقیقا همان چیزی است که باعث شده ملت ایران با تمام کمی و کاستی ها در طول قریب به ۴۰ سال همچنان پای کار دفاع از انقلاب اسلامی و شعارهای اساسی آن که استقلال و آزادی است، باشند و در اقدامی بی سابقه همچنان شاهدیم که مردم روز پیروزی انقلاب اسلامی را در یک رفراندوم حضوری و عمومی بی نظیر در سطح خیابان ها به یک رژه قدرت اجتماعی برای کشور بدل می کنند. * عضو شورای مرکزی جبهه پایداری

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.