پاسخ قرآنی حجت الاسلام نبویان به تحریف قرآن توسط رئیس جمهور
دکتر سیدمحمود نبویان در یادداشتی، در پاسخ به به اظهارات دکتر حسن روحانی در دانشگاه تهران نوشت؛ آقای رئیس جمهور “حسن روحانی- در سخنرانی روز شنبه ۱۵/۷/۱۳۹۶ در جمع دانشگاهیان در دانشگاه تهران گفته است اگر آمریکا برجام را هم نقض کند ما به آن پایبند هستیم، کما اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله چندبار عهد بسته اما پیمان او از سوی کفار در چند بار نقض شده است. قرآن می فرماید: ثم ینقضون عهدهم فی کل مرۀ. ایشان گفته است: « جالب اینکه عده ای با و جود این شرایط به ما می گویند که چرا اعتماد و مذاکره کردید، این عده اگر شاید در زمان پیامبر (ص) نیز بودند به پیامبر گرامی اسلام (ص) ایراد می گرفتند چرا که در قرآن مجید خطاب به پیامبر (ص) آمده است «تو معاهدات فراوانی با کفار بستی که هر دفعه هم آن را نقض کردند.» آیا می شود به پیامبر (ص) ایراد گرفت که چرا با وجود نقض عهدهای متعدد باز هم نسبت به آن اقدام می نمودند؟ . کسی که نقض عهد می کند حیثیت و اعتبار خود را زیر سوال می برد و ما راه درست را انتخاب کردیم.» (به نقل از پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری) اما سخن رئیس جمهور بسیار جای تاسف و تعجب دارد، معلوم نیست چرا آقای رئیس جمهور آیات مورد نظر از قرآن کریم را تحریف کرده اند. قرآن کریم به پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: ۱- کسانی که عهد می شکنند، از بدترین جنبدگان روی زمین هستند، ۲- اگر با شما در جنگ هستند، چنان با آنان بجنگ و بر آنها سخت بگیر که گروه های دیگر هوس برخورد به شما پیدا نکنند و متفرق شوند، ۳- اما اگر صرفا احتمال می دهی که آنها عهد خود را نقض کنند، تو هم عهدشان را نقض کن، و معاهده را نزد آنها بیانداز. آیا به نظر شما قرآن می فرماید که اگر آمریکا به عهد خود در برجام عمل نکرده است، ما باید در عین حال پایدار به عهد خود باشیم؟ یا اینکه برجام خسارت آفرین را پاره کنیم و آن را به سوی آمریکا پرتاب کنیم؟ برای روشن شدن مسأله به آیه مورد نظر جناب رئیس جمهور و قبل و بعد از آن در قرآن اشاره می کنیم. قرآن کریم در سوره انفال آیات ۵۵ تا ۵۸ می فرماید: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (۵۵) الَّذینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فی کُلِّ مَرَّهٍ وَ هُمْ لا یَتَّقُونَ (۵۶) فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ (۵۷) وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَهً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنینَ (۵۸) وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لا یُعْجِزُونَ (۵۹) وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ ءٍ فی سَبیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ (۶۰) ترجمه یقیناً بدترین جنبندگان نزد خدا کسانی هستند که کافرند و [به سبب لجبازی و عنادشان ] ایمان نمی آورند. (۵۵)همان کسانی که با برخی از آنان [بارها] پیمان بستی، ولی هر بار پیمانشان را می شکنند و از خدا پروا نمی کنند. (۵۶) پس اگر در میدان جنگ، بر آنان دست یافتی [با وارد کردن مجازات و عقوبت سنگین بر ایشان ] دیگر کسانی را که دنبال آنانند [و قصد جنگ با تو را دارند] تار و مار کن تا متذکّر [قدرت شما] شوند [و از خیال جنگ با تو بازایستند.] (۵۷) و اگر از خیانت و پیمان شکنی گروهی [که با آنان هم پیمانی ] بیم داری، پس به آنان خبر ده که [پیمان ] به صورتی مساوی [و طرفینی ] گسسته است؛ زیرا خدا خائنان را دوست ندارد. (۵۸) و آنها که راه کفر پیش گرفتند تصوّر نکنند [با این اعمال ] پیروز می شوند [و از قلمرو کیفر ما بیرون می روند] آنها هرگز ما را عاجز نخواهند کرد.(۵۹)در برابر آنها [دشمنان ] آنچه توانائی دارید از [نیرو] آماده سازید [و همچنین ] اسبهای ورزیده [برای میدان نبرد] تا بوسیله آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید و [همچنین ] گروه دیگری غیر از اینها را که شما نمی شناسید و خدا می شناسد و هرچه در راه خدا [و تقویت بنیه دفاعی اسلام ] انفاق کنید به شما بازگردانده می شود و به شما ستم نخواهد شد. (۶۰) برای روشن شدن بحث، به بیان تفسیر آیات فوق به صورت مختصر می پردازیم: علامه طباطبائی در المیزان ج۹ از ص۱۴۷ تا ۱۵۰ (ترجمه تفسیر المیزان) آورده است: «این آیات در مورد احکام و دستوراتی است در باره جنگ و صلح و معاهدات جنگی و نقض آن و غیره، و صدر آیه ها قابل انطباق بر طوایف یهودی است که در مدینه و اطراف آن می زیسته اند، چون رسول خدا (ص) بعد از هجرتش به مدینه با این طوایف معاهده بست بر اینکه آنان در مقام اخلال کاری و مکرش برنیامده، و کسی را علیه او کمک نکنند، و در عوض بر دین خود باقی بوده و جانشان از ناحیه آن حضرت در امان باشد. یهودیان این پیمان را شکستند، آنهم نه یک بار و دو بار، تا آنکه خداوند دستور جنگ با آنان را داد، و کارشان به آنجا کشید که همه می دانیم. [بدترین جنبندگان نزد خداوند کسانی هستند که در کفر خود استوار بوده ایمان نمی آورند (یهود)] ” إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ” سیاق این کلام در مقام بیان این است که این گروه (یهودیان) از تمامی موجودات زنده بدترند، و هیچ شک و تردیدی در آن نیست، دلیل اینکه در مقام بیان این معناست این است که مطلب را مقید به قید” عِنْدَ اللَّهِ” کرده و برگشت این تقیید به این است که مطلب مزبور و هر چیزی که خداوند به آن حکم و قضاوت کند خطاء در آن راه ندارد، زیرا خودش می فرماید:” لا یَضِلُّ رَبِّی وَ لا یَنْسی ” و اگر کلام را به این معنا که” یهود بدترین جنبندگانند” افتتاح کرد برای این است که مقصود از این فصل زنهار دادن و بر حذر داشتن مسلمین از شر ایشان و دفع شر ایشان از مسلمین بوده، و ارتکاز طبیعی مردم بر این است که از شری که امید هیچ خیری در آن نیست پرهیز نمایند و به هر وسیله ای که صحیح و ممکن باشد آن را از خود دور کنند. و بنا بر دستوری که بعدامی دهد و می فرماید:” فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ …” مناسب این بود که بیان خود را به این معنا که ایشان بدترین جنبندگانند افتتاح نماید. … ” الَّذِینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّهٍ وَ هُمْ لا یَتَّقُونَ” … منظور از اینکه فرمود:” کُلِّ مَرَّهٍ” آن چند دفعه ای است که رسول خدا (ص) با ایشان معاهده بست، یعنی: یهودیان عهد خود را می شکنند در هر دفعه که تو با ایشان عهد ببندی، و از خدا در شکستن عهد پروا ندارند، و یا از شما پروا نداشته و از شکستن عهد شما نمی ترسند، و این خود دلیل بر این است که شکستن عهد از جانب یهودیان چند دفعه تکرار شده است. ” فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ” در مجمع البیان گفته: کلمه” ثقف” به معنای پیروزی و دست یافتن به سرعت و کلمه” تشرید” متفرق ساختن توأم با اضطراب است … و منظور از اینکه فرمود:” فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ” این است که آن چنان عرصه را بر ایشان تنگ کند که نفرات پشت سر ایشان عبرت گرفته و رعب و وحشت بر دلها چیره گشته و در نتیجه متفرق شوند، و آن اتحادی که در اراده و رسیدن به هدف داشته و آن تصمیمی که بر قتال با مسلمین و ابطال کلمه حق گرفته بودند از بین برود. و بنا بر این، پس منظور از اینکه فرمود:” لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ” امید به این معنا است که نسبت به آثار سوء نقض عهد و فساد انگیزی در زمین و دشمنی با کلمه حق و عاقبت شوم آن تذکر پیدا کنند، و متوجه شوند که خداوند مردم تبهکار را بسوی هدفشان هدایت نمی کند، و او نقشه های خائنان را رهبری نمی نماید. پس آیه شریفه هم به این معنا اشاره دارد که باید با آنان قتال کرد و بعد از غلبه بر ایشان تشدید و سخت گیری کرد و متفرقشان ساخت. و هم به اینکه دنبال سر ایشان کسانی هستند که در نقض عهد و انتظار دچار شدن حق و اهل حق به مصائب حالشان نظیر حال ایشان است. [دستور مقابله به مثل در برابر پیمان شکنان و مقاتله و نبرد با آنان ] ” وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَهً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنِینَ”” خیانت” بطوری که مجمع البیان گفته- به معنای شکستن عهد در چیزیست که آدمی را در آن امین دانسته باشند. و لیکن این معنا تنها معنای خیانت در عهد و پیمان است، و اما خیانت به معنای عام عبارتست از نقض هر حقی که قرارداد شده باشد چه در عهد و چه در امانت. و کلمه” نبذ” به معنای القاء است و در آیه ” فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ” هم به همین معنا است. و کلمه” سواء” به معنای عدالت و برابری است. و ترکیب ” إِمَّا تَخافَنَّ” مانند ترکیب ” فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ” (در آیه قبل) است و معنای” خوف” این است که علامتهایی از اینکه امری خطرناک و لازم الاحتراز در شرف وقوع است ظاهر شود. و اینکه فرمود:” إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنِینَ” تعلیل است برای جمله ” فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ”. و معنای آیه این است که اگر از قومی که میان تو و ایشان عهدی استوار گشته ترسیدی که در عهدت خیانت کرده و آن را بشکنند، و ترست از این جهت بود که دیدی آثار آن در حال ظهور است تو نیز عهد ایشان را نزد ایشان بینداز و آن را لغو کن، و لغویت آن را به ایشان اعلام هم بکن تا شما و ایشان در شکستن عهد برابر هم شوید، و یا تا اینکه تو در عدالت مستوی و استوار شوی، چون این خود از عدالت است که تو با ایشان معامله به مثل کنی. و خلاصه، این دو آیه دو دستور الهی است در قتال با کسانی که عهد ندارند، و عهد را می شکنند، و یا ترس این هست که بشکنند. پس اگر دارندگان عهد از کفار بر عهد خود پایدار نباشند و آن را در هر بار بشکنند بر ولی امر است که با ایشان مقاتله نموده و بر آنان سخت گیری کند، و اگر ترس این باشد که بشکنند و اطمینانی به عهد آنان نداشته باشد باید او نیز لغویت عهد را اعلام نموده و آن گاه به قتال با آنان بپردازد.» در تفسیر نمونه ج۷ ص۲۱۶ تا ۲۱۹ آمده است: شدت عمل در برابر پیمان شکنان در این آیات به گروه دیگری از دشمنان اسلام که در طول تاریخ پر ماجرای پیامبر ص ضربات سختی بر مسلمین وارد کردند و سرانجام نتیجه دردناک آن را چشیدند اشاره می کند. این گروه همان” یهود” مدینه بودند که مکرر با پیامبر ص پیمان بستند و پیمان خویش را ناجوانمردانه شکستند. این آیات روش محکمی را که پیامبر با این گروه پیمان شکن باید در پیش گیرد بیان می کند، روشی که مایه عبرت دیگران و رفع خطر این گروه گردد. نخست آنها را بی ارزش ترین موجودات زنده این جهان معرفی کرده می گوید:” بدترین جنبندگان نزد خدا کسانی هستند که راه کفر پیش گرفتند و هم چنان به آن ادامه می دهند و به هیچ رو ایمان نمی آورند” (إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ ). تعبیر به” الَّذِینَ کَفَرُوا” شاید اشاره به این باشد که بسیاری از یهود مدینه قبل از ظهور پیامبر اسلام طبق آنچه در کتب خود دیده بودند نسبت به وی اظهار علاقه و ایمان می کردند، بلکه مبلغ او بودند و مردم را برای ظهورش آماده می ساختند، ولی پس از ظهورش چون منافع مادی خویش را در خطر دیدند به کفر گرائیدند و آن چنان در این راه سرسختی نشان دادند که هیچ امیدی به ایمان آنها نبود، آن چنان که قرآن می گوید” فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ “. سپس می گوید” اینها همان کسانی بودند که با آنها عهد و پیمان بستی که لا اقل بی طرفی را رعایت کنند و در صدد آزار مسلمانان و کمک به دشمنان اسلام نباشند، ولی آنها هر بار پیمان خود را می شکستند” (الَّذِینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّهٍ) نه از خدا شرم می کردند” و نه از مخالفت فرمان او پرهیز داشتند” و نه از زیر پا گذاردن اصول انسانی پروا می نمودند (وَ هُمْ لا یَتَّقُونَ ). تعبیر به” ینقضون” و” لا یتقون” که فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد دلیل بر این می باشد که آنها کرارا پیمان خود را با پیامبر ص شکستند. در آیه بعد طرز برخورد با این گروه پیمان شکن و بی ایمان و لجوج را چنین بیان می کند که:” اگر آنها را در میدان جنگ بیابی و اسلحه به دست گیرند و در برابر تو بایستند آن چنان آنها را در هم بکوب که جمعیتهایی که در پشت سر آنها قرار دارند عبرت گیرند و پراکنده شوند و عرض اندام نکنند” (فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ ). ” تثقفنهم” از ماده” ثقف” (بر وزن سقف) به معنی درک کردن چیزی از روی دقت و با سرعت است، اشاره به اینکه باید از موضع گیری های آنها به سرعت و با دقت آگاه شوی و پیش از آنکه ترا در یک جنگ غافلگیرانه گرفتار کنند مانند صاعقه بر سر آنها فرود آیی!. و” شرد” از ماده” تشرید” به معنی” پراکنده ساختن توأم با اضطراب” است، یعنی آن چنان به آنها حمله کن که گروه های دیگر از دشمنان و پیمان شکنان متفرق گردند و فکر حمله را از سر بیرون کنند. این دستور به خاطر آن است که دشمنان دیگر و حتی دشمنان آینده عبرت گیرند، و از دست زدن به جنگ خود داری کنند، و همچنین آنها که با مسلمانان پیمانی دارند و یا در آینده پیمانی خواهند بست از نقض پیمان خود داری کنند” و شاید همگی متذکر شوند” (لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ). و اگر آنها در برابر تو در میدان حاضر نشدند ولی قرائن و نشانه هایی از آنها ظاهر شده است که در صدد پیمان شکنی هستند و بیم آن می رود که دست به خیانت بزنند و پیمان خود را بدون اعلام قبلی یک جانبه نقض کنند، تو پیشدستی کن، و به آنها اعلام نما که پیمانشان لغو شده است” (وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَهً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ). مبادا بدون اعلام الغاء پیمانشان به آنها حمله کنی” زیرا خداوند خائنان و کسانی که در پیمان خویش راه خیانت در پیش می گیرند دوست نمی دارد” (إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنِینَ ) گرچه در آیه فوق به پیامبر اجازه داده شده که در زمینه ترس از خیانت و پیمان شکنی دشمن پیمان آنها را لغو کند ولی روشن است که این ترس بدون دلیل نخواهد بود حتما در زمینه ای است که آنها مرتکب اعمالی می شوند که نشان میدهد در فکر پیمان شکنی و زدوبند با دشمن و حمله غافلگیرانه هستند، این مقدار از قرائن و علائم اجازه می دهد که پیامبر ص پیمان آنها را لغو شده اعلام کند. جمله” فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ ” از ماده” انباز” بمعنی افکندن و یا بمعنی اعلام کردن است، یعنی پیمان آنها را بسوی آنها بیفکن و الغا کن و لغو آن را اعلام نما. تعبیر به” عَلی سَواءٍ” یا بمعنی این است که همانگونه که آنها پیمان خویش را عملا لغو کرده اند تو هم از طرف خودت الغا کن، این یک حکم عادلانه و متساوی است، و یا اینکه بمعنی اعلام کردن به یک روش واضح و بی پیرایه و خالی از هر گونه خدعه و نیرنگ است. نتیجه اینکه ۱- کفاری که عهد شکن هستند، از پست ترین جنبده ها می باشند؛ ۲- اینها کسانی هستند که چندبار عهدشکنی کردند؛ ۳- با این دسته از کفاری که عهد شکن هستند باید سختگیری کرد؛ ۴- در جنگ با آنها باید چنان سختگیری کرد که نیروهای دیگر، بترسند و متفرق شوند و جرأت عهد شکنی نیابند؛ ۵- اگر ترس از این دارید که کفار، عهد شکنی کنند، ای پیامبر تو هم عهد آن ها را نقض کن و توافقنامه را به سوی آنها پرتاب کن. دستور قرآن کریم به نقض یک طرفه پیمان با مشرکان قرآن کریم در سوره توبه دستور می دهد که نسبت به مشرکانی که اهل نقض و شکستن پیمان هستند، به صورت یک طرفه، اعلام نقض پیمان کن و صرفا نسبت به مشرکانی که در صدد نقض پیمان نیستند، تا مدت تعهد شده، بر سر پیمانت باش: بَراءَهٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (۱) فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِی الْکافِرِینَ (۲) وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِی ءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ وَ بَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذابٍ أَلِیمٍ (۳) إِلاَّ الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (۴) ترجمه: ۱- این اعلام بیزاری خدا و پیامبر او به کسانی از مشرکان است که با آنها عهد بسته اید، ۲- با این حال چهار ماه (مهلت دارید که) در زمین (آزادانه) سیر کنید (و هر جا می خواهید بروید و بیندیشید) و بدانید شما نمی توانید خدا را ناتوان سازید (و از قدرت او فرار کنید و نیز بدانید) خداوند خوار کننده کافران است. ۳- و این اعلامی است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز حج اکبر (روز عید قربان) که خداوند و پیامبر او از مشرکان بیزارند، با این حال اگر توبه کنید به نفع شما است و اگر سرپیچی نمائید بدانید شما نمی توانید خدا را ناتوان سازید (و از قلمرو قدرتش خارج شوید) و کافران را به مجازات دردناک بشارت ده. ۴- مگر کسانی از مشرکان که با آنها عهد بستید و چیزی از آن فروگذار نکردند و احدی را بر ضد شما تقویت ننمودند، پیمان آنها را تا پایان مدتشان محترم بشمرید، زیرا خداوند پرهیزکاران را دوست دارد. در تفسیر المیزان ج۹ ص۱۹۶-۱۹۷ (ترجمه تفسیر المیزان) آمده است: «” بَراءَهٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ” راغب در مفردات گفته است: اصل واژه” برء” و” براء” و” تبری” به معنای کناره گیری و بیزاری از هر چیزیست که مجاورت با آن مورد کراهت باشد، … خطاب آیه به شهادت جمله” عاهدتم” متوجه به مؤمنین و یا به رسول خدا (ص) و مؤمنین است. و در عنوان، نام خدا برده شده که صاحب خطاب و حکم است و نام رسول هم برده شده که واسطه ابلاغ خطاب است، و نام مشرکین برده شده که مورد حکمند، و پس از آن، حکم طوری الفاء شده که بطور غایبانه ولی در عین حال با صاحب حکم مواجهه کنند به آنان برسد، و این طرز خطاب در احکام و دستوراتی که مقصود رساندنش به همه مردم است خود یک نوع تعظیم است برای صاحب حکم و دستور. و مفاد آیه تنها صرف تشریع نیست، بلکه متضمن انشاء حکم و قضاء بر برائت از مشرکین زمان نزول آیه است، [عهد شکنی مشرکین، مجوز مقابله به مثل به آنان بوده است ] بنابراین، منظور از آیه این است که: خداوند حکم کرده به اینکه از مشرکین که شما با آنان معاهده بسته اید، امان[تعهد] برداشته شود، و این برداشته شدن امان [یعنی نقض تعهد] و عهدشکنی، بدون دلیل نیست، چون خداوند بعد از چند آیه [۸ از سوره توبه] مجوز آن را بیان نموده و می فرماید که: هیچ وثوقی به عهد مشرکین نیست، چون اکثرشان فاسق گشته و مراعات حرمت عهد را نکرده و آن را شکستند، [کَیْفَ وَ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لا یَرْقُبُوا فیکُمْ إِلاًّ وَ لا ذِمَّهً یُرْضُونَکُمْ بِأَفْواهِهِمْ وَ تَأْبی قُلُوبُهُمْ وَ أَکْثَرُهُمْ فاسِقُونَ: چگونه [پیمانشان ارزش دارد] درحالی که اگر بر شما غالب شوند نه ملاحظه خویشاوندی با شما را می کنند و نه پیمان شما را با زبان خود شما را خشنود می کنند ولی دلهای آنها ابا دارد و اکثر آنها نافرمانبردارند.]. به همین جهت خداوند مقابله به مثل یعنی لغو کردن عهد را برای مسلمین نیز تجویز کرده و فرموده: ” وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَهً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنِینَ” و لیکن با اینکه دشمن عهدشکنی کرده خداوند راضی نشد که مسلمانان بدون اعلام لغویت عهد آنان را بشکنند، بلکه دستور داده نقض خود را به ایشان اعلام کنند تا ایشان بخاطر بی اطلاعی از آن بدام نیفتند. آری، خدای تعالی با این دستور خود مسلمانان را حتی از این مقدار خیانت هم منع فرمود. بنابراین، خلاصه مفاد آیه این می شود که: عهد مشرکینی که با مسلمانان عهد بسته و اکثر آنان آن عهد را شکستند و برای ما بقی هم وثوق و اطمینانی باقی نگذاشتند لغو و باطل است چون نسبت به بقیه افراد هم اعتمادی نیست، و مسلمانان از شر و نیرنگهایشان ایمن نیستند.» در تفسیر نمونه، ج۷ ص۲۸۱-۲۸۵ در تفسیر این آیات آورده است: « پیمانهای مشرکان الغاء می شود در محیط دعوت اسلام گروه های مختلفی وجود داشتند، که پیامبر ص با هر یک از آنها طبق موضع گیریهایشان رفتار می کرد: گروهی با پیامبر ص هیچ گونه پیمانی نداشتند، و پیامبر ص در مقابل آنها نیز هیچ گونه تعهدی نداشت. گروه های دیگری در” حدیبیه” و مانند آن پیمان ترک مخاصمه با رسول خدا ص بسته بودند این پیمانها بعضی دارای مدت معین بود، و بعضی مدتی نداشت. در این میان بعضی از طوائفی که با پیامبر ص پیمان بسته بودند، یک جانبه و بدون هیچ مجوزی پیمانشان را به خاطر همکاری آشکار با دشمنان اسلام شکستند، و یا در صدد از میان بردن رسول خدا ص بر آمدند، همانند یهود” بنی نضیر” و” بنی قریظه”، پیامبر ص هم در مقابل آنها شدت عمل به خرج داد، و همه را از مدینه طرد کرد، ولی قسمتی از پیمانها هنوز به قوت خود باقی بود، اعم از پیمانهای مدت دار و بدون مدت. آیه اول مورد بحث به تمام مشرکان (بت پرستان) اعلام می کند که: هر گونه پیمانی با مسلمانان داشته اند، لغو خواهد شد، و می گوید” این اعلام برائت و بیزاری خداوند و پیامبرش از مشرکانی که با آنها عهد بسته اید، میباشد”. (بَراءَهٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ). سپس برای آنها یک مهلت چهارماهه قائل می شود، که در این مدت بیاندیشند، و وضع خود را روشن سازند، و پس از انقضای چهار ماه یا باید دست از آئین بت پرستی بکشند و یا آماده پیکار گردند، و می گوید:” چهار ماه در زمین آزادانه به هر کجا می خواهید بروید” (ولی بعد از چهار ماه وضع دگرگون خواهد شد) (فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ) ” اما بدانید که شما نمی توانید خداوند را ناتوان سازید، و از قلمرو قدرت او بیرون روید” (وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ ). ” و نیز بدانید که خداوند کافران مشرک و بت پرست را سرانجام خوار و رسوا خواهد ساخت”. (وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِی الْکافِرِینَ ) در اینجا به دو نکته باید توجه کرد. ۱- آیا الغای یک جانبه پیمان صحیح است؟ می دانیم در اسلام مخصوصا اهمیت فوق العاده ای به مساله وفای به عهد و پایبند بودن به پیمانها- حتی در برابر کافران و دشمنان- داده شده است، با این حال این سؤال پیش می آید که چگونه قرآن دستور می دهد پیمان مشرکان یک جانبه لغو گردد؟ پاسخ این سؤال با توجه به امور زیر روشن می شود. اولا بطوری که در آیه ۷ و ۸ همین سوره (چند آیه بعد) تصریح شده، این لغو پیمان بدون مقدمه نبوده است، بلکه از آنها قرائن و نشانه هایی بر نقض پیمان آشکار شده بود، و آنها آماده بودند در صورت توانایی بدون کمترین اعتنا به پیمانهایی که با مسلمانها دارند، ضربه کاری را بر آنها وارد سازند. این کاملا منطقی است که اگر انسان ببیند، دشمن خود را آماده برای شکستن پیمان می کند و علائم و قرائن آن در اعمال او به قدر کافی به چشم می خورد، پیش از آنکه غافلگیر شود اعلام لغو پیمان کرده و در برابر او به پا خیزد. …» سوال؟ بعد از روشن شدن دیدگاه قرآن کریم، می توان پرسید چرا رئیس جمهور در سخنرانی خود گفته است که قرآن می گوید ما باید بر عهد خود باقی باشیم، اگرچه آمریکا برجام را نقض کند؟ آیا قرآن چنین سخنی دارد؟ جناب آقای رئیس جمهور، لطفا برای یک بار هم که شده قبل از سخنرانی، آیه مورد نظر را بخوانید و صرفا آنچه که دیگران به شما مشورت می دهند، بیان نکنید. بازی با قرآن کریم برای مقاصد سیاسی جای تاسف دارد. علما باید به وظیفه خود در مورد تحریف آشکار نسبت به قرآن کریم، عمل نمایند.»