آقای هاشمی به این زودی خاطره سال گذشته تان را فراموش کردید؟!

0 ۱۸۷

هجمه به آیت الله مصباح یزدی یکی از محورهای ثابت سخنان هاشمی است که هرچندوقت یکبار می کوشد با ذکر ناقص خاطره ای با دستاویز قراردادن صحبتی از ایشان، تنور تخریب را گرم نگه دارد. اما این بار کهولت هاشمی و حافظه غیر دقیق او کار دستش داد و خاطره ای را تعریف کرد که دقیقا یک سال پیش آن را با مشخصات دیگری نقل کرده بود. به گزارش رجانیوز مخالفت آیت الله مصباح یزدی با هاشمی برای کمک به مجاهدین خلق یکی از خاطراتی است که هاشمی بارها کوشیده با استناد به آن، آیت الله مصباح را رویگردان از مبارزه معرفی کرده و با دستاویز قراردادن آن از ایشان انتقامجویی کند. هاشمی در آخرین دیدار خود با اعضای حزب ندای ایرانیان مجددا این مساله را مطرح کرده و با اشاره به سخنان آیت الله مصباح یزدی در رد خاطرات هاشمی درباره مخالفت ایشان با مبارزه که پیش از این مطرح شده بود گفت: «کسانی که بویی از انقلاب نبرده بودند و مبارزه را به دلیل سختی های آن حرام می دانستند، امروز مدعی اند و وقتی از آنان می پرسند که چرا از مبارزه بریدید و آن را حرام می دانستید، و یا چرا به دعوت بازگشت به مبارزه پاسخ منفی دادید، به دروغ توجیه می کنند برای همکاری با منافقین دعوت شده بودیم؛ در حالی که در آن سال ها، سازمان منافقین اصلاً شکل نگرفته بود و آنها فقط درصدد توجیه عافیت طلبی خود هستند، غافل از این که مردم، هوشیارتر از تصورات آنها هستند.» این سخنان هاشمی در حالی است که او دقیقا یک سال پیش خاطره ای را در همین باره نقل کرده بود که خلاف سخنان امروزش درباره این خاطره و ناقض آن است. شهریورماه سال ۱۳۹۳ هاشمی رفسنجانی با حضور در منزل شهید قدوسی به همان جلسه سه نفره اشاره کرده بود. صحبتهای او آن روزها با آب و تاب توسط رسانه های همسو با او با تیتر «برخی ها با تقلب انقلابی شده اند» منتشر شد. صحبتهای هاشمی به روایت سایتش اینگونه بود: «خاطره تلخش اما از روحانیت کم فروش است. نام شخصیتی را هم می برد در مصداقش -که البته من نمی نویسم!- شخصیتی که این روزها خیلی از اسلام و انقلاب می گوید. از امام می گوید. ولی در سال ۴۸ در اوج غربت امام گفت: من دیگر مبارزه نمی کنم. مبارزه حرام است! می خواهم کار علمی و فرهنگی کنم. هاشمی می گوید از کم فروشی این آقا کار بجایی رسید که رهبری ۱۰ سال -تا ابتدای انقلاب- با او قهر بودند. هاشمی می گوید اینها خون به دل امام کردند… آقای هاشمی خاطره ای هم در همین ارتباط تعریف می کند. خاطره ای از همراهی با آقای خامنه ای برای مجاب کردن همین آقا برای ادامه مبارزه. موضوع خاطره هم مربوط به سال ۴۸ است. هاشمی می گوید دونفری -به اتفاق آقای خامنه ای- صبحانه رفتیم منزل آقای قدوسی. این آقا هم آنجا بود. نشستیم تا ظهر با او بحث کردیم تا قانعش کنیم. برای ادامه مبارزه. آخرش هم گفت من این مبارزه را حرام می دانم، به جامعه مدرسین هم گفته ام مبارزه با شاه حرام است! آقای خامنه ای از او پرسیدند: دلیلت چیه؟ آن آقا در جواب گفته بود: مبارزه ای که مجاهدین و چپی ها در آن باشند، حرام است! آقای خامنه ای هم به تلخی به او گفته بود: اگر اهل مبارزه نیستی خب مبارزه نکن ولی لااقل مبارزه را با این حرف ها خراب نکن! آقای هاشمی در ادامه می گوید رهبری از سال ۴۸ تا سال ۵۷ با آن آقا یک کلمه هم حرف نزد.» نکته قابل توجه آن است که هاشمی در این خاطره به صراحت اعلام می کند که زمان تشکیل این جلسه سال ۱۳۴۸ است. آشنایان به تاریخ معاصر ایران همگی می دانند که بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۴۴، این تشکیلات را تأسیس کردند و به کارهای مطالعاتی روی آوردند. سازمان مجاهدین خلق تا پیش از سال ۱۳۴۸ عضوگیری وسیعی نیز کرده بود و به جمع بندی مبارزه مسلحانه نیز رسیده بود، کما این که مقدمات سفر برخی اعضا به فلسطین و آموزش دیدن در اردوگاه الفتح نیز در همین ایام رقم خورد و نهایتا شهریور سال ۵۰ تعدادی از اعضای مجاهدین خلق توسط رژیم شاه دستگیر می شوند. هاشمی همچنین ابه نقل از آیت الله مصباح می گوید مبارزه ای که «مجاهدین» و چپی ها در آن باشند حرام است. اقدام قابل تامل سایت هاشمی در حذف این مطلب از خروجی پایگاه اطلاع رسانی هاشمی نیز گویای این است که گویا مسئولین این سایت می خواستند با حذف خبر جنجال آفرین سال قبل، آن را به فراموشی بسپرند و اظهارات پیشین آقای هاشمی را لاک بگیرند. این به اصطلاح خاطره البته همان زمان پاسخ های مستدل و مستند بسیاری را در پی داشت؛ از جمله اسناد تاریخی مبارزاتی آیت الله مصباح در همان برهه که هاشمی مدعی است او از مبارزه رویگردان شده بود، دروغ بودن قهر آیت الله خامنه ای و آیت الله مصباح و مصاحبه های شخصیت های مختلف که این ادعاها را انکار کرده بودند. به طور مثال سیدحمید روحانی با اشاره به این که این جلسه در سال ۱۳۴۸ برگزار شده بود، اظهارات آقای هاشمی را رد کرد و گفت: «ایشان [آیت الله مصباح] در سال ۱۳۴۹ [یک سال پس از جلسه سه نفره] پس از رحلت آیت الله حکیم اعلی الله مقامه در تلگرامی که نسخه ای از آن را اکنون می بینید، مرجعیت امام را تأیید می کنند. آیا ایشان مبارزه با شاه را حرام می دانستند و مرجعی را که طلایه دار مبارزه با شاه است تأیید کردند؟! آیا ایشان در سال ۴۸ مبارزه را حرام می دانستند و در سال ۴۹ در استواری مرجعیت امام می کوشند؟ آقای هاشمی در این نسبتی که به آقای مصباح می دهد که مبارزه با شاه را حرام می دانست صددرصد نادرست می گوید. البته موضعی که آقای مصباح گرفته اند درباره اصل خاطره نیست ایشان درباره جایگاه مجاهدین در آن زمان اظهار نظر کرده اند.» لذا در زمان تشکیل جلسه سه نفره، سازمان مجاهدین خلق نه تنها تشکیل شده بود، بلکه التقاط خود را نیز بروز داده بود. بهتر است هاشمیکمی تاریخ تحولات سازمان مجاهدین خلق را مطالعه کند تا دچار چنین تناقض های فاحشی نشود؛ سازمانی که هاشمی برخلاف نظر امام که هرگز مجاهدین خلق را تایید نکرد؛ بیشترین کمک مالی را از وجوهات شرعی مردم به آن می پرداخت و به اذعان مجاهدین خلق «هاشمی رابط سازمان مجاهدین خلق با روحانیت بود.» در هر صورت تا اینجای امر متوجه می شویم ادعای هاشمی درباره تاریخ جلسه سه نفره و تأسیس سازمان مجاهدین خلق صحیح نیست، که اگر نخواهیم بگوییم او دروغ گفته است -چراکه تاریخ دقیق را در سخنان سال قبل بیان کرده بود- خوشبینانه ترین حالت آن است که کهولت سن و فشارهای روحی؛ عامل صدور سخنان و خاطره های متناقض و خلاف واقع او است. حجت الاسلام والمسلمین هاشمی در سخنان اخیر خود در جمع اعضای حزب ندای ایرانیان، به گونه ای سخن رانده که گویی در سال های پیش از انقلاب، هیچ گونه رابطه ای با منافقین نداشته و آیت الله مصباح با نهضت مبارزه اصیل روحانیت با رژیم شاه مخالف بوده است. این در حالی است که اکثر قریب به اتفاق مبارزین پیش از انقلاب، اعم از مسلمان و مارکسیست اظهار می دارند هاشمی رفسنجانی یکی از بزرگ ترین و معروف ترین حامیان مجاهدین خلق در میان روحانیون بود. این مسأله حتی در نوشته های خود هاشمی رفسنجانی نیز منعکس شده است. در کتاب «انقلاب یا بعثت جدید» به قلم اکبر هاشمی رفسنجانی “ که شاید به خاطر تشریح حمایتهای او از منافقین پیش از انقلاب ترجیح داده می شود دیده نشود- در خصوص حمایت های گسترده اش از مجاهدین می گوید: «بعضی از دوستان من مطرح کردند که باید از این گروه حمایت کرد و چیزهایی از آنها گفتند که من نمی دانستم. ما تصمیم گرفتیم که فعلاً از آنها حمایت کنیم که در زندان، رژیم نتواند آنها را نابود کند و تبلیغات وسیعی که شروع شده بود را خنثی کنیم. قرار شد که جبهه پشتیبانی از آنها تشکیل شود. ما تا آن تاریخ چیزی را غیر از آن جمعی از جوانان مسلمان با صفات و خصوصیاتی که برادران می گفتند که گروه وسیعی داشته اند و دستگیر شده اند چیزی نمی دانستیم. البته مقر کارهای سیاسی فکری ما در مدرسه رفاه بود و در مدرسه رفاه خانم هایی کار می کردند که معلوم شد با آن گروه منتسب بودند و یکی شان همسر یکی از رهبران گروه بود، همسر محمد حنیف نژاد. این خودش باعث شد ما بیشتر در جریان کار آنها قرار بگیریم. یکی از کارهای ما این بود که نامه ای به خارج بنویسیم و از گروه های خارج استمداد کنیم به کمک اینها بشتابند…[ساواک] من را آوردند قزل قلعه. در آنجا جمع زیادی از مجاهدین خلق و فداییان خلق و ستاره صبح و چه و چه، ۱۶ گروهی که اکثرشان می خواستند مسلح کار بکنند بودند و برای ما محیط جالبی بود برای آشنا شدن با افکار نو. من چندمین بار زندانم بود… این بار زندان برای ما جلوه دیگری داشت. اکثرا جوان نیرومند و پرخروش، پرجوش و شلوغ و برای اولین بار زندان ها مملو از نشاط و شور و زندان در وضع دیگری و ما هم در شرایط جدید با این آقایان آشنا شدیم.» هاشمی در ادامه خاطرات خود به اختلافات فکری با مجاهدین اشاره می کند، ولی از این اختلافات صرف نظر کرده و به همکاری با آنها مشغول می شود. شاید بتوان این اقدام را اولین اختلاف عملی هاشمی با امام خمینی و آیت الله مصباح دانست. هاشمی درباره ماجراهای پس از کشته شدن احمد رضایی در سال ۱۳۵۰ می نویسد: «از همان روزهای اول معلوم شد که بین ما و آنها اختلافات فکری وجود دارد. مثلا اولین جلسه موقعی بود که مرحوم احمد رضایی را شهید کردند. در قزل قلعه برای آنها فاتحه گرفتند و من در زندان برای آنها سخنرانی کردم که همان سخنرانی باعث شد که من را از قزل قلعه منتقل کردند به عشرت آباد. در آن سخنرانی از مقام شهید که صحبت می کردم روایتی نقل کردم که شهید وقتی که به زمین می افتد ملائکه به دستور خدا به استقبالش می آیند و با چه تشریفاتی او را می برند و در بهشت جوار خدا با چه نعمت هایی، با حورالعین و ملائکه مقرب و انواع نعم منعم است. روایت را به تفصیل خواندم. بعد از سخنرانی ام از طرف مجاهدین مورد اعتراض واقع شدم که این حرف هایی که از آخرت و بهشت و ثواب و جزا این طور چیزها می گویی، اینها بد است و ما جلوی چپی ها شرمنده می شویم و اینها قابل توجیه نیست…مسئله دومی که همان جا برای ما مطرح شد این بود که ما در زندان های گذشته در قصر و قزل قلعه، جمعمان را از کمونیست ها که آن موقع اکثرا حزب توده بودند، جدا بود و ما آنها را به عنوان کافر می شناختیم چون منکر خدا بودند و حاضر نبودیم با آنها در سر یک سفره و در یک ظرف غذا بخوریم. آنها [مجاهدین] گفتند نه ما در هدف مشترکیم و تحلیل هایی شد و با ادله ای گفتند نه ما باید درآمدمان یکی، خرجمان یکی و سفره مان یکی [باشد] و بد است ما این جور باشیم… این هم مورد اختلاف بود، اما حاد نبود!» با وجود این اختلافات کار به جایی رسید که هاشمی رفسنجانی برخی فعالیت های مستقل نهضت اسلامی امام خمینی را به حالت نیمه تعطیل و تعطیل درآورد و با برطرف کردن تمامی موانع از سر راه سازمان مجاهدین خلق، بستر همواری برای رشد و اعتبار گرفتن مجاهدین در میان طیف مبارزین فراهم کرد. اصرار هاشمی رفسنجانی بر جلب حمایت شخصیت ها برای سازمان مجاهدین خلق پیش از انقلاب اسلامی، موضوعی بود که به صورت یکی از مشهورات دوران مبارزه در میان فعالان نهضت درآمده بود، چنان که در جلد ضمیمه خاطرات پیش از انقلاب او که به پرونده ساواکش اختصاص دارد، در یک سند ساواک متن کامل نامه اش به امام برای جلب حمایت ایشان از سازمان مجاهدین خلق درج شده است. در بخشی از آن نامه آمده بود: «بدون کوچک ترین تردید بپذیرید که نهضت مقاومت مسلحانه و اقدامات پارتیزانی ایران کاملا حقیقی، ریشه دار، اصیل و متکی به جوانان فداکار و پاک و بی آلایش است و دامنه آن به قدری وسیع و همه جانبه است که به موجب اطلاعات موثق تاکنون حدود ۷۰۰ نفر از پارتیزان ها و گروه های وابسته به آنان دستگیر شده اند و نهضت با این همه زندانی و تلفات به صورت روزافزون در توسعه است و هر روز در تهران و شهرستان ها حوادث مهمی رخ می دهد. مهم این که اکثریت نزدیک به تمام این گروه، تحصیل کرده و شاغل هستند. ضمنا برخلاف ادعای دستگاه تاکنون سند محکمی به دست نیامده که این نهضت ریشه مارکسیستی و کمونیستی داشته باشد. از جوانان مسلمان و متدین هم خیلی سراغ داریم که به این جرم دستگیر شده اند و جمعی از آنها که اعدام شده اند در ساعات پیش از اجرای حکم اعدام جلسه دعا و قرآن و توجه به خدا داشته اند.» همچنین عناصر شاخص مجاهدین خلق نیز صراحتاً همکاری های هاشمی رفسنجانی با سازمان مجاهدین خلق قبل از پیروزی انقلاب اسلامی را تایید کرده اند. تراب حق شناس که پیش از انقلاب برای گرفتن تاییدیه مجاهدین خلق از امام به نجف رفته می گوید: «نامه ای مفصل از هاشمی رفسنجانی بود که نسخه ای از آن را خودم به نجف بردم. در این نامه نویسنده نه تنها از مجاهدین خلق بلکه از فدائیان خلق (به خصوص رفیق شهید مسعود احمدزاده) به خوبی یاد کرده و حمایت آیت الله را از مبارزین خواستار شده بود. در اینجا باز هم به تغییر موضع رفسنجانی و امثال او باید اشاره کنم که دقیقا به دلیل آن که امروز قدرت را به دست گرفته و به صف بورژوازی و ضدانقلاب پیوسته اند، مواضع گذشته خود را از یاد برده و در سخنرانی های خود به کمونیست ها و مجاهدین لجن پراکنی می کنند.» حسین احمدی روحانی، دیگر رابط سازمان مجاهدین خلق با امام خمینی نیز درباره نظرات آقای هاشمی نسبت به سازمان و امام و شکل صحیح مبارزه می گوید: «در سال ۱۳۵۴ همین آقای هاشمی رفسنجانی به رفیق تراب [حق شناس] در دمشق گفته بود، وضع در داخل کشور طوری است که حتی اگر آقای خمینی هم حرفی بزند، تا مجاهدین آن را تایید نکنند [فرمان امام] اجراشدنی نیست!» وحید افراخته دیگر عضو شاخص مجاهدین درباره هاشمی رفسنجانی با سازمان مجاهدین خلق اعترافات بسیار جالبی دارد. او مدعی می شود رفسنجانی بارها و بارها به سازمان کمک مالی کرده و افراد زیادی را جهت جذب شدن به سازمان معرفی کرده است. به گفته افراخته، هاشمی جزو سمپات ها و حامیان اصلی سازمان و عامل نفوذی سازمان در جریان روحانیت است. وحید افراخته در اعترافات خود می نویسد:«این فرد [هاشمی رفسنجانی] از سمپات های مهم گروه در میان آخوندها می باشد و حداقل یک بار، صدهزار تومان به گروه کمک مالی کرده است. در عین حال از نظر تبلیغ برای مجاهدین در میان مذهبی ها و روحانیت یا جمع آوری اخبار و اطلاعات کمک های دیگر نیز برای گروه مهم بوده و از او به عنوان حلقه رابط مجاهدین با مذهبی ها، آخوندها و بازاری ها استفاده کرده اند. نظر گروه نسبت به او مثبت بود و در زندان مقاومت زیاد کرده، بسیار فعال است. کسی نیست که دست از مبارزه بکشد، از نظر فکری خوب است و نزدیکی زیاد به افکار مجاهدین و مارکسیست ها دارد. محافظه کار نیست و می توان گفت از چپ ترین آخوندهاست و به مبارزه مسلحانه کاملاً اعتقاد دارد.» با بررسی و تدقیق جریان روحانیت در سالهای ۴۰ و ۵۰ مشاهده می شود که آیت الله مصباح از معدود روحانیونی بوده که همچون امام خمینی، حاضر به تأیید مجاهدین خلق و همکاری با آنها نشده است. اقدامی که نه تنها نشانه ضعف و رویگردانی از مبارزه علیه پهلوی، بلکه بیانگر سطح تحلیل بالا و ایدئولوژی صحیح اسلامی در عدم همکاری با گروه های التقاطی است. جالب آنکه هاشمی نیز در نوشته های خود بیان می کند که پس از مارکسیست شدن رسمی مجاهدین خلق نزد امام رفته و از حمایتهای خود اعلام پشیمانی کرده است. او در صفحه ۲۴۸ کتاب «دوران مبارزه» درباره این رویکرد نسبت به مجاهدین خلق می گوید: «من خودم وقتی سال های اول اینها [مجاهدین] ضربه خوردند، در نامه ای از امام خواسته بودم که تأییدشان کنند و تأکید داشتم که اینها بچه های خوبی هستند. اما امام تأییدی نفرمودند. دیگران هم چنین اقداماتی کرده بودند که شاید در نجاتشان از اعدام موثر باشد. ولی سال ۵۴ که رفتم نجف خدمت ایشان، گفتم: «تا به حال ما اصرار داشتیم شما به شکلی اینها را تأیید کنید ولی شما موافقت نفرمودید و تصورمان این بود که اگر خدمت شما بیاییم، در مورد جلب موافقت شما و گرفتن تأیید تلاش می کنیم. بعد از انحراف و ارتداد جمعی از آنها حالا می فهمیم با آن که شما از اینها دور بودید و ما در کشور بودیم، حرکت شما صحیح بوده است. ما سه چهار سالی به اینها کمک کردیم، حالا می بینیم سر از کفر درمی آورند. این روزها ممکن است تلاش های جدیدی برای تأیید گرفتن از شما بشود. تقاضای ما این است که شما همان راه خودتان را ادامه بدهید…» خاطرات چالش برانگیز وشاذ هاشمی طی دوسال اخیر، همواره محل مناقشه قرار گرفته است. برخی آن را عامدانه و هدفمند و برخی آن را ناشی از کهولت سنی هاشمی می دانند. اگر این سخنان هاشمی و خصوصا ذکر خاطره ای که سخنان سال گذشته اش را نقض می کند عامدانه و مغرضانه ندانیم، نشان دهنده درست بودن اقدام شورای نگهبان در رد صلاحیت هاشمی به خاطر «کهولت سن» بوده است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.