مهدی جمشیدی:
آیتالله خامنهای و آیندۀ ایران
مهدی جمشیدی:
۱. آیتالله خامنهای در بندهای پایانی از دومین پیام تلویزیونیاش تصریح کرد: «خدای متعال، ملّت ایران را بهطور قطع و یقین، پیروز خواهد کرد.» در این عبارت، کلمات «قطع» و «یقین» آمده است که حاکی از «حتمیّتِ تاریخی» است؛ چنانکه ایشان از آینده، خبر میدهد، نه اینکه تحلیل کند و حدس بزند. ادبیاتِ گمانهای و تخمینی، اینچنین نیست و در آن، اما و اگرهای فراوان به چشم میخورد و همهچیز، مشروط و وابسته است. ادبیات ایشان، اینگونه نیست، بلکه بهصورتی جدّی و محسوس، آمیختۀ با «قطعیّتِ تاریخی» است. نهفقط امروز که ایران، درگیر جنگ شده و شاهد رویدادهایی هستیم که چهبسا پیشبینی نمیشدند، بلکه ایشان همواره چنین نظر و موضعی نسبت به انقلاب داشته است. این در حالی است که بسیاری از تحلیلگران و اهل فهم و موشکافی، ادبیاتی محتاطانه بهکار میگیرند و شرایط را آنچنان پیچیده میشمارند که به خود، جرأت پیشبینیهای محتوم و عام را نمیدهند. واقعیّت نیز این است که عالَم علوم انسانی – البته در انگارۀ رایجش و نه در افق قدسیِ علوم انسانیِ اسلامی که از شهود، بهره میگیرد – با قطعیّتهای آیندهنگرانه، بیگانه است و از آنها پرهیز میکند تا اعتبار خود را گرفتار قمارهای معرفتی نکند و واقعیّتهایی که از راه میرسند، پایههای آن را مخدوش نسازند. برایناساس، باید پرسید آیتالله خامنهای از کدام چشمانداز و در چهارچوب کدام نظریه و نگاه، به مسألۀ ایران و جنگ آن مینگرد که اینگونه به قطعیّتِ تاریخی، وفادار است؟! اگر پای علوم انسانی در میان نیست، پس چه نوع معرفتی در کار است که ایشان همواره با تکیه بر آن، اینچنین بیپروا و محتوم، سخن میگوید؟!
۲. در ماههای پایانیِ رو به پیروزی انقلاب اسلامی، علامه مطهری به نوفللوشاتو رفت تا با امام خمینی دیدار کند. وی پس از بازگشت، در جمع خصوصِی نیروهای انقلابی تصریح کرد که امام خمینی، یکپارچه ایمان و حتمیّت و قطعیّت شده است و هیچگونه تردید و تزلزلی در ایشان راه ندارد. علامه مطهری میگوید با امام خمینی، دربارۀ احتمالات منفی و مُهلکی که ممکن است در برابر انقلاب قرار داشته باشند سخن گفتم. امام خمینی پاسخ داد: «آقای مطهری! انقلاب، محقّقاً پیروز است!» من احساس کردم که باید دوباره تأکید کنم. ازاینرو، باز بر روی برآوردها و تخمینهای سیاسی و امنیتی اصرار ورزیدم، اما امام خمینی در مقابل، دوباره همان جمله را تکرار کرد. من که متحیّر شده بودم، فقط یک گزینه به ذهم خطور کرد و آن، این بود که ایشان از ناحیۀ امام غایب – علیهالسلام – تأییدی در اختیار دارد که اینچنین قطعی سخن میگوید. ازاینجهت، از ایشان پرسیدم: آیا حضرت ولیعصر به شما چنین فرمایشی داشتهاند؟! امام خمینی در مقابل این پرسش، سکوت کرد. این روایت، از جانب کسی است که بهدرستی، عقلِ انقلاب نام گرفته و افزونبراین، دل و جانش، آمیختۀ با معنا و معنویّت و ملکوت بوده و فهم اشراقی و عرفانی داشته است؛ مطهری، حتّی تحیّرش هم ارزش وصفناپذیر دارد و محل تأمّل و تدقیق است.
۳. اگر منطقِ وجودیِ انقلاب در مقام حدوث، اینچنین قدسی و ملکوتی بوده، در مقام بقا و دوام نیز از همین منطق، متابعت خواهد کرد. ازاینرو، آیتالله خامنهای چندین بار نقل کرده که از امام خمینی شنیده است که به ایشان گفته: «آقای خامنهای! من دست غیب و هدایت الهی را در پشتصحنۀ حوادث این انقلاب میبینم؛ چنانکه این ما نیستیم که عنان انقلاب را در دست داریم!» پس در اینجا نیز پای ملکوت و معنا در میان است و این تاریخِ قدسی، با نیرویی نهان و معماگونه در حرکت است. تاریخ انقلابِ اسلامی، تاریخ تجلّیِ حداکثریِ غیب و ملکوت است و در این تاریخ، دستِ خدا، عیانتر و محسوستر از همهجا است. این تاریخ، نیروهای ظاهری و مادّی و تدابیر اینجهانی و تجهیزات تکنیکی دارد، اما حقیقت این است که این عناصر، پوستۀ این انقلاب را ساختهاند و در باطن، خبرهای دیگری در میان است. این تاریخ، معرکۀ غوغای مدخلیّتِ ارادۀ الهی در تدبیر است، بلکه باید گفت این تاریخ، تقدیری است و نه تدبیری. مشیّت الهی به این تعلّق گرفته که تاریخ انقلاب اسلامی، منزلت مقدّمهای و تمهیدی نسبت به عهد نهاییِ تاریخ داشته باشد و بستر و زمینۀ آن طلوعِ مطلق را فراهم نماید. این تاریخ، تاریخ تقدیری است؛ تاریخِ قدسی است؛ تاریخِ تمهیدی است؛ تاریخِ معطوف به عهد آخرالزمان است. نهفقط اشاراتِ شهودی بر این امر دلالت دارند، بلکه تجزیهوتحلیل عینی نیز با این نظر، بیگانه و ناسازگار نیست. آیتالله خامنهای، در این عالَم معرفتی بهسرمیبرد که در این شرایط دشوار، از تصریح به قطعیّت تاریخی، پرهیز نمیکند.