سعید توانا راد:
نقدی بر مفهوم پردازی حول عبارت «فرهنگ پادگانی»
سعید توانا راد: شاید بارها شنیده باشید که هرگونه قانونگذاری در حوزه فرهنگ و هنر را با چوب «فرهنگ، پادگان نیست!» میرانند. اما این ادبیات نخنما شده چقدر بر منطق و استدلال استوار است؟ به نظرم این نگاه بیشتر از اصلاح رویکردهای سیاستگذاری فرهنگی، باعث میشود که هیچ چارچوبی در این عرصه محترم شمرده نشود و کارشناس مورد وثوق این دولت در عرصه فرهنگی، جلوی چشم دهها میلیون ایرانی، خشم و عصیان را بر عقل و درایت ترجیح دهد و بیفرهنگی و بیادبی، جلوی چشم میلیونها مخاطب در قالب پرتاب میکروفون خودنمایی کند!
اگر این عزیزان معتقدند فرهنگ قابل قانونگذاری نیست، پس باید گفت قابل عملیات اجرایی در قالب قوه مجریه هم نیست فلذا با این سطح فهم از نسبت بین فرهنگ و قانون، شاید بهتر باشد آقایان این پستها و امکانات را تعطیل کرده و تحویل مردم دهند! خوب نیست برای هر چیزی به قانون و عقل مراجعه میکنیم، برخی بگویند این حوزه پادگان نیست! یعنی در قاموس فکری اینها فقط پادگان قانون دارد و وزارتخانه خودشان هم با آن همه قانون و سلسله مراتب، پادگان است و گوینده هم معاون پادگان؟
برخی حرفها خودمتناقض است و بیش از هر کس، گریبان گوینده را میگیرد. کاش احتیاط شود و در تعریض به نهادهای قانونی کشور، در روزهای ابتدایی دولت خیلی عجله نشود تا شورای عالی انقلاب فرهنگی و کمیسیون فرهنگی مجلس هم بر امور خود متمرکزتر باشد و اولویت بر تعامل در جهت پیشبرد کارهای مهم در حوزه تنظیمگری باقی بماند و لزوم استفاده از ابزارهای قانونی در خصوص کژکارکردیهای وزارت ارشاد کاهش یابد.
به نظر نگارنده، پایههای این ادبیات سازی و تلاش برای اقناع حاکمیت در منجمد نمودن بهره برداری از ظرفیتهای قانونی و حقوق عمومی برای تحقق اهداف فرهنگی، به بیاعتقادی بهکارگیرندگان این ادبیات به امکان اثرگذاری ابزار قانون در حوزه فرهنگ نیست بلکه تلاشی برای ایجاد خطای محاسباتی برای مسئولان امر و متوقف کردن آنها در حوزههای فرهنگی است که با قاعدهگذاری صحیح، میتواند فرهنگ غرب را تضعیف کند و این ریشه اصلی مقایسه قانونگذاری در حوزه فرهنگ با پادگان نظامی است! وگرنه کیست که نداند همین جریان سیاسی در دهه هفتاد، چگونه از ظرفیت قانونی و نهادی کشور، علیه فرهنگ ملی و دینی ایرانیان استفاده نمودند و متأسفانه موفقیتهایی هم در راستای غربیسازی فرهنگ ایرانیان به دست آوردند!
آنچه به خوبی قابل تشخیص است، تمرکز دنبالههای غرب در داخل کشور بر گفتمانسازی از کرسیهای دانشگاه برای استحاله فکری مسئولین کلان نظام است که پس از شکست پروژههای سه دهه اخیر در تغییر رویکردهای کلی نظام، این بار بیشتر متمرکز بر تغییر نرم از مسیر گفتمانسازی و القا ایدههای خود به مسئولین و معتمدان نظام دنبال میشود که لازم است مسئولین محترم و نیروهای انقلابی در دانشگاهها به این راهبرد عنایت کافی را داشته و در جهت عکس آن حرکت نمایند.
مقابله با جریان غرب در این مسیر نیازمند تقویت مبانی دینی و ایجاد «نهضت جهاد تبیین توسط اساتید و دانشجویان انقلابی» برای گفتمانسازی و ادبیاتسازی در راستای سیاستهای کلان نظام در حوزههای مختلف از جمله فرهنگ است که در ادامه لازم است با پوشش هماهنگ و یکدست توسط رسانههای جریان انقلاب، پشتیبانی و تکمیل گردد.