مهدی جمشیدی:
کارآمدسازی یا خالصسازی؟!
مهدی جمشیدی: ۱. در بند دهمِ «سیاستهای کلی انتخابات»، رهبری تأکید دارد که شاخصهای حکمرانی را در مقام «تشخیص و احراز صلاحیت»، تعیین و تدقیق کنید تا داوطلبان در «تراز انقلاب» انتخاب شوند. رهبری برای «بعد از انتخاب مردم» شاخص تعیین نکردهاند. همچنین ایشان برای مردم، «سیاستهای کلی انتخابات» را ننوشتهاند، بلکه خطاب به نهادها نوشتهاند. پس این پالایش، «قبل از انتخاب مردم» باید صورت بگیرد. مجلس باید در راستای سیاستها، «تقنین» میکرد و آنگاه شورای نگهبان «اجرا» میکرد. پنج سال گذشته و مطالبه رهبری، تحقق نیافته است. حال آیا معنی عمل به «سیاستهای کلی نظام» که رهبری ابلاغ کرده، دخالتدادن «سلیقه» یا «تشخیص شخصی» هست؟!! مگر رهبری ننوشتهاند «شاخصسازی» کنید؟ شناسایی «داوطلب تراز شایسته نظام» که رهبری آن را از نهادها مطالبه کردهاند، ممکن نیست؟! شخصی است؟! مخالف مشارکت حداکثری است؟ مخالف رشد مردم است؟ اینکه رهبری از نهادها، توقع «شاخصگذاری» داشته، نشانگر بیاعتمادی ایشان به «فهم مردم» است؟! علامه مصباح در بسیاری از گفتارهای خویش، هنگامیکه به عملکرد ناصواب برخی مسئولان اشاره میکرد، میگفت «باور» ندارند. حتی ایشان تصریح میکرد که برخی نیروهای سیاسی در درون قدرت، به ولایت فقیه نیز «باور» ندارند. این «ناباوران» – به تعبیر رهبر انقلاب – همان «جریان غیرانقلابیِ درون نظام» هستند.
۲. مسأله، حضور ناکارآمدهاست که مردم را دلسرد از تحوّل کردهاند. نظام، هیزم «متوسطان ناکارآمد» شده است. مشکلات، حلشدنی هستند ولی نه توسط متوسطان. نظام، «مرد میدان» میخواهد نه «کوتاهقامتانِ محافظهکار». در فلسفۀ تاریخ میگویند نظریۀ مردان بزرگ. به مردم میگوییم نتیجۀ «رأی خودتان» است، میگویند ما شناخت نداریم اما «شورای نگهبان»، تأیید کرده است. در ذهن مردم، معنی تأیید شورای نگهبان، این است. این امر به خصوص از آن جهت اهمیت دارد که: «مسئلۀ احیای اعتماد مردم و امید مردم بسیار مهم است؛ … البتّه این متأسّفانه مقداری آسیب دیده و بایستی ترمیم کنید این را و راهکارش هم این است که حرف و عمل مسئولین یکی باشد.»(در دیدار هیئت دولت سیزدهم، ۱۴۰۰/۶/۶).
۳. «گام دوّم» و «تحوّل»، کارگزاران قوی و کارآمد و متعهد میطلبد: «این مشکلات را با یک حرکت عادّی نمیشود برطرف کرد، با این حرکت معمولیِ عادّی که در کار ادارۀ حکمرانی کشور هست نمیشود، یک حرکت فوقالعاده لازم است، یک حرکت جهشی لازم است، یک حرکت ابتکاری لازم است. باید نوآوری وجود داشته باشد و این کار باید انجام بگیرد. این جزو مسلّماتِ این دورۀ از انقلاب است برای گام دوّم.»(در دیدار تشکلهای دانشجویی، ۱۴۰۰/۲/۲۱). متوسطان، اهل تحوّل نیستند. مدعای من «کارآمدسازی» است نه «خالصسازی». نگاه حداقلی یعنی ناکارآمدی و ناکارآمدی یعنی دلسردی سیاسی مردم از نظام. رهبری با صراحت، هم بر اصلح تأکید داشتهاند و هم بر تحوّل: «راه ایجاد تحوّل عبارت است از تشکیل یک دولت معتقد به تحوّل و معتقد به عنصر تحوّلآفرین، یعنی عنصر جوان نخبۀ مؤمن انقلابی.»(بیانات در دیدار تشکلهای دانشجویی، ۱۴۰۰/۲/۲۱). مشکل، وحدت «تاکتیکی» و «عملگرایانه» و «پدرسالارانه» و «ناگفتمانی» است. نظریۀ «مردمسالاری دینی»، اینچنین اقتضایی ندارد. به دلیل حضور متوسطان در حاکمیّت، زبان ما در «جهاد تبیین»، کُند شده است. نمیتوانیم بگوییم خودِ مردم رأی دادند؛ چون «عملکردهای ضعیف یا متوسط»، به پای «نظام» نوشته میشود. رهبری، «تحوّل» و «جهش» و «کار جهادی» میخواهد و اینها از متوسطان برنمیآید. مسألۀ کنونی انقلاب، «کارآمدسازی» است نه «خالصسازی». اما کسانیکه کارنامهشان ناکارآمد است، صورت مسأله را تغییر میدهند تا بیعرضهگی خویش را بپوشانند و به درون قدرت راه یابند. من در مقام «اثبات ضرورت کارآمدی» هستم نه «نفی مشارکت حداکثری». مشارکت حداکثری، «یک اصل» است اما فقط «یک راه» ندارد. و تازه تأثیرِ تکثّر نامزدها در مشارکت حداکثری، «اندک» است.
۴. بنابراین، ضعف مشارکت مردم، مهم است و اصل مشارکت حداکثری، قابلانکار نیست؛ و این امر به دلیل نارضایتی مردم و وضع مَرَضی است؛ و نارضایتی هم به دلیل ضعف در کارآمدی است که خودش حاصل غلبۀ متوسطان است؛ و این، موجب افول اعتماد سیاسی شده است؛ و باید علّت مشکلات را آشکار ساخت که ضعف عاملان است نه فساد ساختار. «نوشتن» و «مطالبۀ» ما، خودش بخشی از «زمینهسازی» است؛ چون «گفتمان» ایجاد میکند برای استقرار نیروهای کارآمد در حاکمیّت. زمینهسازی یعنی تفهیم کنید که نظام باید از لحاظ «کارآمدی مدیران»، روند تکاملی داشته باشد تا نارضایتی مردمی کاهش یابد. رهبری میگوید «بگویید» تا «تحقّق» بیابد.