علی مصباح یزدی:
یکی از ویژگی های بسیار برجسته در رفتار آیت الله مصباح نظم ایشان بود/ با وجود اشتغالات علمی و مدیریتی ایشان توجه خاصی به ارحام داشتند
تشنگی شنیدن ویژگی های اخلاقی علامه مصباح در محیط خانه و در برخورد با اعضای خانواده برای دوستداران ایشان و جامعه اسلامی و انقلابی، ما را بر آن داشت تا به سراغ حجت الاسلام والمسلمین دکتر علی مصباح برویم و جلوه هایی از مهربانی های این عالم انقلابی در زندگی شخصی و خانوادگی اش را تقدیم خوانندگان عزیز نشریه کنیم. آن چه پیش روست جلوه هایی از ویژگی های علامه از زبان فرزند ارشد ایشان است که رهبری معظم انقلاب از او و برادرش حجت الاسلام و المسلمین دکتر مجتبی مصباح به عنوان فرزندان عالم و صالح یاد کردند .
ویژگی هایی که برای حضرت علامه وجود داشت و شما مقهور آن ویژگی ها می شدید چه بود؟
دکترعلی مصباح: یکی از ویژگی های بسیار برجسته در رفتار حضرت آیت الله مصباح رضوان الله تعالی علیه نظم ایشان بود و اگر با کسی وعده ای یا کلاس و یا برنامه ای داشتند و می بایست سر ساعت حاضر می شدند، گاهی نیم ساعت جلوتر آماده می شدند، تا قبل از وقت سر جلسه حاضر باشند. اگر قرار بود با هم جایی برویم مثلا مهمانی، مسافرتی و… از مدت ها قبل ایشان لباس خود را می پوشیدند و می نشستند تا دیگران آماده شوند و سر موقع حرکت کنند. حضرت علامه زیاد از نظم مرحوم شهیدبهشتی تعریف می کردند. آیت الله مصباح می فرمودند که ایشان به اندازه ای منظم بود که ما ساعت خود را از روی رفت و آمد ایشان تنظیم می کردیم. بعد از رحلت آیت الله مصباح رضوان الله تعالی علیه، آیت الله رمضانی فرمودند که ما یک موقعی نزد آقای بهشتی، مقداری از نظم ایشان صحبت کردیم که شما بیش از حد منظم هستید و در این جهت به خودتان سخت می گیرید! ایشان فرمودند اگر آدم منظم می خواهید بروید قم آقای مصباح را ببینید! این سخن برای ما نیز تازگی داشت که شهید بهشتی آیت الله مصباح را به عنوان الگوی نظم معرفی کرده بودند.
یکی دیگر از ویژگی های برجسته ایشان تکلیف مداری بود. به گونه ای که تا این اواخر هم که در بستر بودند و به زحمت صحبت می کردند روی این مسئله خیلی تاکید می کردند و تاکید داشتند که ببینید وظیفه چیست. به هنگام دعا کردن برای ما می گفتند خدا إن شاءالله شما را به انجام وظایفتان موفق بدارد. این دیگر ملکه ایشان شده بود که باید دید وظیفه چیست و آن را انجام داد و اگر چیزی را تکلیف خود تشخیص می دادند، برای ایشان دیگر مهم نبود بقیه چه می گویند، خوششان می آید، یا بدشان می آید.
یکی دیگر از خصوصیات ایشان ساده زیستی بود؛ از وقتی که من یادم می آید ایشان هیچ گاه اتاق مطالعه جدا و یک تشکیلات جدا نداشتند، محل مطالعه ایشان، همان اتاق نشیمنی بود که همه می نشستیم و رفت و آمد داشتیم. تا همین اواخر میزی که روی آن مطالعه می کردند همان میزی بود که روی آن ناهار هم می خوردند، همان میزی بود که وقتی ما خدمت ایشان می رسیدیم دور آن میز می نشستیم و با ایشان صحبت می کردیم. این از بی تعلقی ایشان نسبت به دنیا بود. همه این ها به نوع نگاه ایشان، به زندگی بر می گشت.
با سر و صداها چگونه برخورد می کردند؟
دکترعلی مصباح: بیشتر ساعت هایی که کسی نبود مطالعه می کردند، و حتی وقتی کسی هم بود تمرکزشان به هم نمی خورد. حتی زمانی که کتاب سنگین و تخصصی «تعلیقه بر نهایه» را می نوشتند با این که به فکر زیاد و مراجعه به منابع متعددی نیاز داشت، در همان اتاق نشیمن مطالعه می کردند و می نوشتند. تا قبل از انقلاب غالبا همه مراجعات ایشان در خانه و در اتاق کوچک سه در چهار مهمانی در ورودی منزل بود. جلسه با بزرگانی مانند شهید بهشتی و شهید قدوسی، جلسات شورای مدرسه حقانی، جلسات مباحثات با حضرات آیات محمدی گیلانی، محمدیزدی، مظاهری و موسوی یزدی، جلسات خصوصی مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله علیه، و نیز جلسات درس برای شاگردانی که ایشان برای آن ها تدریس خصوصی داشتند مانند الهیات شفاء یا معارف و… همه در همان اتاق انجام می شد. البته بعد از انقلاب که برای ایشان و بزرگان محافظ گذاشتند، آن اتاق به اتاق محافظ های ایشان تبدیل شد و بیشتر برنامه های ایشان در مؤسسه برگزار می شد.
از بزرگان بسیاری شنیدم که حضرت علامه هیچ چیز برای خود نمی خواستند. ممکن است نمونه هایی از آن را برای مخاطبان نشریه بفرمایید؟
دکترعلی مصباح: طبیعی است یک عالم، یک پژوهش گر، یک محقق و یک صاحب نظر هنگامی که نکته ی بدیعی به ذهنش رسیده، یا به نظریه جدیدی دست یافته، مطلبی که هیچ کس تاکنون نگفته و خدا به او عنایت کرده، به اسم خود منتشر کند. غالبا این چنین است که اگر افراد متوجه شوند کسی مطالب او را به اسم خود چاپ کرده، ناراحت می شوند. در عرف دانشمندان خیلی طبیعی است که حتی از آن فرد شکایت می کنند، ولی برای آیت الله مصباح این گونه مسائل اصلا مهم نبود. گاهی می فرمودند هدف این است که حقایق روشن شود، حرف حقی اگر هست گفته شود و دیگران هدایت شوند، حالا این حرف را من بگویم یا کس دیگر بگوید چه فرقی می کند؟!
به عنوان نمونه، مجموعه ای از سخنرانی های ایشان را به یک نفر دادیم تا پیاده و تنظیم کند. وی به این بهانه که من روی این مجموعه تحقیق کرده ام و مستندات آن را ذکر کرده ام، بنابراین باید به نام من منتشر شود، ولی در آن می نویسم مطالب این کتاب برگرفته از سخنرانی علامه مصباح است. ایشان فرمودند: حق الزحمه او را بدهید و اسم او را هم روی آن کتاب بنویسید. این برای ما خیلی جالب بود.
لطفا از سلوک معنوی استاد نیز اگر خاطراتی دارید بفرمایید.
این از آن سوالات سختی است که من بلد نیستم جواب بدهم؛ اولا این گونه مسائل را باید خود فرد بگوید و اظهار کند تا دیگران بفهمند. آیت الله مصباح، کتوم بودن را از استاد خود آیت الله بهجت یاد گرفته بودند و شاید بیش از آیت الله بهجت هم به آن پایبند بودند.
ثانیا فردی که می خواهد این ها را بفهمد باید اهل این امور باشد تا بتواند این ویژگی ها را تشخیص دهد و فهم آن را داشته باشد. بنده اهلش نبودم و درک من به این چیزها نمی رسد.
ایشان بیشتر اهل تفکر بودند یا اهل ذکر؟ چگونه بین این دو جمع می کردند؟
دکترعلی مصباح: شاید بشود گفت بینابین بودند؛ برای بعضی از مناسبت ها و ایامی که ذکر خاصی در آن وارد شده، و دعای خاصی دارد به آن اذکار مقید بودند، ولی دأب ایشان نبود که همیشه در جلسات و هنگام راه رفتن و… به ذکر زبانی مشغول باشند. اما ذکر قلبی را که ما نمی فهمیم،ولی از کارها و از وجنات ایشان معلوم می شد که در هر مسئله ای که پیش می آمد و در هر صحبتی یا سوالی که مطرح می شد توجه ایشان به این بود که آیا این برای خدا هست یا نیست. اگر توجه کرده بودید، وقتی کسی سوالی از ایشان می پرسید چند لحظه مکث می کردند، هیچ وقت سوال را فوری جواب نمی دادند. تصور ما این بود که ایشان در حال فکر کردن هستند که چه جواب بدهند و یا جواب آن یادشان بیاید. ولی مکث برای این بود که ببینند بیان پاسخ این سؤال آیا برای خدا هست یا نه. این را از آنجا فهمیدیم که ایشان در جلسه ای به مناسبتی، فرمودند که وقتی کسی از علامه طباطبایی رضوان الله علیه سوالی می کرد، اول می فرمودند: نمی دانم؛ بعد جواب می دادند و می گفتند ببینید این گونه می شود جواب داد؟! آیت الله مصباح در آن جلسه این نکته را فرمودند که بعضی ها هستند که وقتی از آن ها سوال می کنید زود جواب نمی دهند، بلکه اول فکر می کنند که جوابی که می خواهند بدهند، آیا به خاطر خدا هست یا نیست. اگر به خاطر خداست، جواب می دهند و اگر دیدند که انگیزه دیگری همراه آن هست، ممکن است جواب ندهند. از آنجا فهمیدیم که این عادتی که آیت الله مصباح دارند که سوالی را فوری جواب نمی دهند و یک مقدار مکث می کنند، علتش همین است که این را بسنجند که آیا به خاطر خدا هست یا نیست. این ها نکات ظریفی است که خود ما اگر صد سال دیگر هم می گذشت نمی فهمیدیم که شاید چنین احتمالی را هم بشود داد. این نشانه آن ذکر دائمی است؛ ذکر لسانی نیست ولی آن توجه دائمی بود که ایشان داشتند.
در این مورد که فرمودید ما هم یک خاطره تعریف کنیم: یکی از بزرگان که از شاگردان مرحوم علامه بود، ما خدمت ایشان می رسیدیم و ایشان به ما ذکر زیادی می دادند. یک روز من از حضرت علامه مصباح سوال کردم که این ذکرهای زیاد، به کارهای دیگر ما ضربه می زند، چه کار کنیم؟ ایشان فرمودند که یک زمانی قبل از انقلاب بود و حکومت در دست ما نبود، ما هم بی کار بودیم و ذکر می گفتیم، چیز خوبی هم بود. ولی امروز آن قدر شبهات زیاد شده است که شما نسبت به توانایی هایی که دارید، باید آن را در این مسیر به کار بگیرید. لذا همین کاری که مشغول هستید، خود آن، به شرط اخلاص در آن، ذکر شما است.
فرمودید ساده زیستی نیز یکی از ویژگی های حضرت علامه بود. آیا ایشان توانسته است این ویژگی را به فرزندان خود نیز منتقل کنند، به گونه ای که حضرت آقا در پیام تسلیت خود درباره آن، عبارت فرزندان صالح را به کار می برند؛ فکر می کنید چگونه ایشان این روحیه را به فرزندان خود انتقال داده اند؟ آیا این ویژگی را با توصیه زبانی و یا از طریق رفتار عملی منتقل می کردند؟
دکترعلی مصباح: از بزرگواری و حسن ظن مقام معظم رهبری ادام الله ظله العالی، و حسن ظنی که شما نسبت به بنده دارید تشکر می کنم. ولی دأب آیت الله مصباح این نبود که مستقیما چیزی را امر و نهی کنند، غالبا به طور غیرمستقیم و با روش ها و ظرافت های خاصی آن را منتقل می کردند و تأثیر آن هم قاعدتا بیشتر بود. درباره این نکته یاد خاطره ای افتادم؛ بنده در دوران ابتدایی که بودم، میان بچه ها رسم بود که کلکسیون تمبر و چیزهای مختلف جمع می کردند. من هم هوس کردم یک کلکسیون تمبر تهیه کنم. برای این کار از ایشان تقاضای پول کردم و ایشان آن پول را به من دادند، سپس فرمودند کسانی هستند که به این پول نیاز دارند، شما می توانی این پول را صدقه بدهی که خدا راضی باشد و می توانی در جایی خرج کنی که ممکن است خدا راضی نباشد؛ به هرحال انتخاب با خود شما است، هرکدام را خواستی انجام بده. این نوع برخورد با این که بچه بودم خیلی بر روحیه من اثر گذاشت و من آن کار را ترک کردم.
ایشان واقعا در تربیت خیلی نکات ظریفی را رعایت می کردند، حالا ما قابلیت آن را نداشتیم و نتوانستیم درست تربیت شویم دیگر ضعف و مشکل از قابلیت قابل بوده است.
آیا ممکن بود که شما چیزی را بخواهید و ایشان مخالفت بکنند؟ چگونه برخورد می کردند؟
دکترعلی مصباح: روش عمومی ایشان همین بود که طرف را با یک برخورد عاطفی یا عقلانی به این نتیجه برسانند که چه کاری درست و چه کاری غلط است. ولی اگر به جایی می رسید که پای مسئله خیلی مهمی در میان بود و مثلا خطری برای اعتقادات طرف داشت، یا خطری اجتماعی داشت، در آن جا قاطع بودند. البته آن جا نیز نظر خود را با دلیل و استدلال بیان می کردند و روشن می کردند کار درست چیست. بعضی موارد نیز اصلا اظهار نظر نمی کردند و می فرمودند خود شما باید بدانید و تشخیص بدهید. علی الخصوص در این اواخر که مقداری سن ما بالا رفته بود، انتظار داشتند که عقل ما هم بالاتر رفته باشد، لذا می گفتند هرچه خود شما تشخیص دادید عمل کنید و تصمیم را کلا به عهده خود ما می گذاشتند، تا مسئولیت آن هم به عهده خود ما باشد. شاید بتوان گفت یکی از نکات تربیتی ایشان، این بود که سعی می کردند طرف را مستقل بار بیاورند و وابسته به تشخیص و نظر ایشان نباشد. این هم در منزل و هم در بیرون منزل، برای دوستان و شاگردانی که نظری می خواستند، جاری بود. من کمتر یادم می آید که کسی در مسئله ای مشورت کند و ایشان امر و نهی مستقیم کرده باشند.
به عنوان مثال، در سایت ایشان امکانی فراهم شده بود که هرکسی از هر کجای دنیا می توانست سوالات خود را بپرسد، و ایشان به صورت هفتگی زمان خاصی را قرار داده بودند که به این سوالات پاسخ دهند، و ما برای افراد می فرستادیم. چیزی بالای یازده هزار سوال از این طریق برای ایشان آمده بود که جواب دادند. برخی از این سؤالات درخواست مشورت در امور تحصیلی، خانوادگی، اخلاقی، و … بود. در پاسخ به این سوالات غالبا دأب ایشان چنین بود که جواب صریح نمی دادند، بلکه نکاتی را تذکر می دادند که فرد با توجه به این نکات بتواند خود به تصمیم برسد.
حضرت علامه دارای وقار خاصی بودند که افراد غالبا مقهور عظمت شخصیتی ایشان می شدند، از سوی دیگر نسبت به همه، محبتی خاص داشتند. علاوه بر این ابهت پدر بودن ایشان در خانواده است؛ بفرمایید شما به عنوان فرزند با چنین شخصیت با وقار و دارای ابهت پدری چگونه روابط عاطفی برقرار می کردید؟حضرت علامه در روابط با شما چگونه این دو را با هم جمع می کردند. بارها دیده ایم وقتی شما و یا اخوی محترم تان وقتی با علامه مواجه می شدید برخورد شما به گونه ای محترمانه و مودبانه بود که گویا تنها ما نیستیم که مقهور این بزرگی شده ایم بلکه شما هم مقهور این بزرگی بودید. لطف کنید مقداری در این باره، به ویژه با اعضای خانواده توضیح دهید؟
دکترعلی مصباح: رفتار ایشان با افراد خیلی عادی بود، حتی گاهی با بچه های کوچک بازی می کردند و با زبان و سلایق بچگانه خود آن ها برخورد می کردند و خود را در آن حد پایین می آوردند. با بقیه افراد نیز به تناسب حالات و ظرفیت و انتظاراتشان، همان گونه برخورد می کردند و نمی گذاشتند که به قول شما ابهت ایشان بر روی او تأثیر منفی بگذارد. ایشان در روابط خود با دیگران؛ دوستان، محافظ ها و راننده ی خود، دوستانی که با ایشان همسفر می شدند، و یا در جلسات دوستانه و محیط خانه، غالبا سعی می کردند آن جو محبت و صمیمیت حفظ شود. منتهی علی رغم این که در جمع های صمیمی خانوادگی یا دوستانه می نشستند و شوخی های جوان ها را تحمل می کردند، ولی برخورد ایشان خنثی نبود، بلکه با شوخی فضا را صمیمی می کردند، اما وقتی که می خواستند وارد بحث شوند، نکاتی را می گفتند که بحث به سمتی برود که یک نکته اخلاقی از آن بیرون بیاید. یا اگر بحث سیاسی در جمع مطرح می شد و احیانا احساس می شد غیبت کسی می شود یا حرف هایی زده می شد که پایه و اساسی نداشت، بحث را به نحوی جلو می بردند که ما متوجه شویم که داریم وقت خود را تلف می کنیم. ایشان سعی می کردند در همان فضا که بحث جاری بود، یک نکته ای را به ما یاد بدهند. البته خیلی سعی می کردند که در این ضمن به کسی توهین نشود. لذا هیچ گاه مستقیما نمی گفتند که تو فلان جور گفتی و جواب آن، این است. ایشان سعی می کردند آن حرف درست را با بیان منطقی بدون این که به کسی بربخورد، یاد بدهند. آن تذکری بود برای ما که باید به هنگام صحبت کردن و فکر کردن این گونه باشیم.
ارتباط حاج آقا در بیرون از خانه، در حد فامیل چگونه بود؟ رفت و آمد ایشان چقدر و در چه سطحی بود، همچنین با همسایه ها چگونه بودند؟
دکترعلی مصباح: ایشان توجه خاصی به ارحام داشتند؛ با وجود اشتغالات علمی و مدیریتی، که خیلی کم اجازه می داد رفت و آمدهای خانوادگی زیادی داشته باشند، ولی همواره حواس ایشان به اقوام و ارحام، حتی در شهرهای دیگر، بود و از احوال آن ها پرس و جو می کردند و اگر کسی نیازی داشت، سفارش و رسیدگی می کردند و نسبت به صله ارحام خیلی جدی بودند. نسبت به ارحامی که از دنیا رفته بودند و مشکلات بازماندگانشان حساس بودند. حتی ارحامی با چند واسطه در شهرستان، که هر چند سال یکبار هم نمی توانستند همدیگر را ببینند، ولی مرتب جستجو و پرس و جو می کردند که نیاز و یا مشکلاتی نداشته باشند و در حد مقدور به آن ها رسیدگی می کردند.
نسبت به همسایه ها نیز عنایت خاصی داشتند. گاهی ما اصلا متوجه نمی شدیم و در جریان قرار نمی گرفتیم و بعدها با چند واسطه می فهمیدیم که کمک مستمری به بعضی از همسایگان داشته اند. همسایگان برای ایشان آن قدر اهمیت داشتند که در وصیت نامه هم ایشان صرف بخشی از ثلث مال خود را برای همسایگان نیازمند توصیه کرده اند.
رابطه حاج آقا با والده شما چگونه بود؟ آن قوامیتی که مرد در خانواده دارد را با آن رابطه عاطفی چگونه جمع می کردند؟ به عنوان یک الگوی رفتاری چگونه رابطه فرزندان را با مادر مدیریت می کردند؟
دکترعلی مصباح: در طول این شصت سالی که ما در خدمت این دو بزرگوار بودیم من یادم نمی آید که هیچ وقت ابوی ما خطاب به مادر ما «تو» گفته باشند، همیشه خطاب ایشان «شما» و با احترام بود. ما هیچ گاه دعوای این دو را در طول این مدت ندیدیم. همواره به ما سفارش می کردند که مواظب مادر خود باشید، دست مادر خود را ببوسید. و در وصیت نامه هم مواظبت از مادر را خیلی سفارش کردند و بر احسان و برّ به ایشان تأکید دارند.
با توجه به مشغله ها و یا مبارزاتی که حاج آقا داشتند و یا مسافرت هایی که پیش می آمد و می رفتند، یا قبل از انقلاب بحث مخفی شدن از دست ساواک، نمی توانستند منزل بروند، این ها را حاج آقا چگونه مدیریت می کردند؟
دکترعلی مصباح: این مسئله دوطرف دارد یک طرف آن مرحوم ابوی رضوان الله علیه بودند و طرف دیگر آن والده بودند. حقیقتا در اینجا والده مکرمه ما نقش پررنگ و بی مثالی را ایفا می کردند. ایشان بسیار صبور و عاقلانه این سختی ها و مشکلات را تحمل می کردند و خم به ابرو نمی آوردند. البته آن زمان ها که ما خیلی کوچک بودیم چیزی یادمان نیست، ولی از وقتی که حواسمان جمع شد، آیت الله مصباح رضوان الله علیه در هیچ برهه ای از زندگی خود یک زندگی آرام و یکنواخت نداشتند؛ قبل از انقلاب بحث مبارزات بود و بعد از انقلاب هم جریان های مختلف فکری، مبارزات فکری، بحث های مدیریتی و مسافرت های مکرر بود. گاهی وقت ها مثلا یک ماه اصلا ایشان منزل نبودند و در تمام این فراز و نشیب ها والده معظمه ما حقیقتا یک یار، همراه و مکمل برای حاج آقا بودند. اگر ایشان نمی توانست تحمل کنند و یا بی صبری نشان می دادند، یا همکاری نمی کردند، قطعا کار آیت الله مصباح رضوان الله علیه و زندگی خانوادگی ما به مشکل برمی خورد و به این موفقیت ها ضربه می خورد. این یکی از نعمت های بزرگ الهی بر ما بوده که بحمدالله هم پدر بافضیلت و هم والده مکرمه ای عنایت کرد و نعمت را برما تمام کرده است. حالا ما اگر لیاقت نداشتیم و درست استفاده نکردیم آن دیگر به مشکل ما برمی گردد.
به نظر شما صبر و تحمل والده مکرمه به این دلیل نبوده که می دانستند هرکاری که حضرت علامه انجام می دهد به خاطر خداست و ایشان برای شریک شدن در ثواب این امور این همراهی را داشته اند؟
دکترعلی مصباح: قطعا بخش مهمی از کار همین بود که به این باور رسیده بودند که این سختی ها به خاطر خداست و علاوه بر این که هدف حقیقی اسلام را پیش می برد، اجر معنوی و اخروی دارد و ارزش تحمل کردن آن ها را دارد.
برخی افرادی را می شناسم که توهم حرکت در مسیر الهی دارند، ولی در مسیر الهی نیستند. آن ها با این توهم بر خانواده های خود فشار می آورند و در نتیجه آن خانواده ها از هم می پاشد و دچار مشکلاتی می شوند. علامه مصباح چگونه حرکت خود را در مسیر الهی و سیر و سلوک با زندگی عادی خانوادگی جمع می کردند که حقوق خانواده نیز رعایت شود و کمترین آسیبی به روابط خانوادگی وارد نشود؟
دکترعلی مصباح: یکی از ویژگی های دیگر آیت الله مصباح رضوان الله علیه این بود که یک حالت اعتدالی را در زندگی خود رعایت می کردند؛ در عین حال که به تکالیف خود عمل می کردند، به این نکته هم توجه داشتند که خانواده و بچه ها نیز حقوقی دارند که باید رعایت کرد. در همه مراحل زندگی سعی می کردند که آن روال عادی زندگی در خانواده به هم نخورد و تا حد ممکن آن مسائل عاطفی که نیازهای خانواده و بچه ها بود، به حدی که ممکن بود حفظ شود. گاهی این را هم اشاره می کردند که بعضی از علماء و بزرگان، که حقیقتا هم افراد مهذّب و متدینی بوده اند، به دلیل این که این جنبه را رعایت نمی کردند، فرزندان آن ها ضربه خوردند. ایشان یکی از عوامل انحراف در فرزندان و خانواده های بعضی از بزرگان را عدم رعایت حقوق خانوادگی آن ها می دانستند و معتقد بودند عدم توجه به آن می تواند باعث لطمات بزرگی شود. ایشان معتقد بودند که تاحد ممکن، نیازهای خانواده ها در حد یک زندگی معمولی باید تأمین شود، همانطور که نیازهای عاطفی آن ها نیز باید تامین شود. همچنین باید با آن ها بنشینند، بگویند و بخندند. برای تربیت فرزندان، صمیمیت و انس نیاز است. و گرنه ممکن است به دلیل احساس کمبود عاطفی، جذب افرادی بشوند که نیازهای آن ها را همراه با یکسری انحرافات تأمین کنند. یکی از ویژگی های ایشان این بود که این جنبه را رعایت می کردند و در ضمن تکلیف مداری، مواظب بودند این امر موجب نشود کسی به انحراف بیفتد و یا از نیازهایی که دارد محروم شود و این مقدمه ای برای انحرافات بعدی او بشود.
آیا ایشان در زندگی کمک کار خانواده بودند؟
دکترعلی مصباح: بله در حدی که می توانستند کمک می کردند. تا قبل از این که مریضی ایشان شدید شود و بستری شوند، حتی گاهی پیراهن خود را خودشان اتو می کردند مگر این که ما بچه ها می آمدیم و از دست ایشان می گرفتیم. اغلب به گونه ای بود که به کسی نمی گفتند این را برای من بیاورید و یا این کار را برای من بکنید. حتی تا این اواخر هم ، اگر ما و یا والده مانع نمی شدیم، کارهای خود را در منزل انجام می دادند. اگر آب می خواستند بلند می شدند می رفتند در آشپزخانه آب برمی داشتند. گاهی که ما منزل ایشان می رفتیم، ایشان بلند می شدند و می رفتند در آشپزخانه و میوه می آوردند و از ما پذیرایی می کردند، مگر این که ما مانع می شدیم و می گفتیم که ما خودمان جای آن را بلد هستیم و می رویم برمی داریم و می آییم. تا مطمئن نمی شدند که ما رفتیم و میوه را آوردیم نمی نشستند.
یکی از موضوعاتی که حضرت علامه به آن تأکید داشتند توسل بود و این توسل بدون محبت امکان پذیر نیست. حضرت علامه محبت را به دو بخش اکتسابی و غیراکتسابی تقسیم می کنند. اکتسابی مثل حب ذات و غیراکتسابی مثل محبت و علاقه به مطالعه، علاقه به حقیقت جویی و علاقه و محبت به ائمه اطهار را ایشان اکتسابی می دانستند و می فرمودند در ابتدا سخت است. بعد به مرور زمان بر اثر تمرین، بر اثر آمادگی های روحی که پیدا می شود این محبت ایجاد می شود. سوال من این است که این محبت به حضرت حق باری تعالی و همچنین ائمه معصومین را چگونه علامه به شما انتقال می دادند؟
دکترعلی مصباح: محبت های اکتسابی فرع معرفت است یعنی اگر آدم یک چیزی را بشناسد و فایده و مفید بودن آن را برای خود و یا زیبایی آن را درک کند آن وقت به آن شیء یا آن فرد علاقه پیدا می کند.
در این مورد هم همین گونه است قاعدتا اگر آدم کمالات ائمه و ارتباطی که ائمه با انسان ها و مخلوقات به عنوان واسطه فیض دارند را بفهمد و بداند که هرچه به او می رسد که از طریق ائمه علیهم السلام است، و مقام آن بزرگواران نزد خدای متعال را بداند، قطعا در هر درجه ای که آدم با آن ها آشنا شود یک درجه ای از علقه و ارتباط قلبی و محبت برای او پیدا می شود.
حضرت علامه چگونه این محبت و ارتباط را انتقال می داد. من یک مثال می زنم: یکی از بزرگان به شاگردان خود توصیه می کرد هنگامی که نماز شب می خواهید بخوانید، اشکال ندارد که بلند بلند گریه کنید! بگذارید اهل خانواده بدانند که شما از خوف خدا این گونه می شوید. به هر حال این که آدم ببیند یک بزرگی در مقابل حضرت حق این گونه راز و نیاز می کند، از این طریق آن فرد عظمت الهی را درک می کند و همچنین اعتماد و توکل، این گونه برای او ادارک می شود. می خواهم ببینم شما با این صحنه های از حضرت علامه روبرو می شدید، چگونه فضایی برای شما ایجاد می شد؟
دکترعلی مصباح: علی رغم این که آیت الله مصباح رضوان الله علیه خیلی کتمان می کردند و حالات خود را بروز نمی دادند، ولی گاهی شرایطی پیش می آمد که دیگر مکتوم کردن آن امکان نداشت. مثلا وقتی که به زیارت حضرت امام رضا(ع) می رفتیم و بچه بودیم. هروقت همراه ایشان حرم مشرف می شدیم و زیارت خواندن و نحوه ارتباط ایشان را می دیدیم، در حد بچگی خود می فهمیدیم. وقتی می دیدیم که ایشان از اول زیارت تا آخر زیارت اشک می ریخت، می فهمیدیم یک خبری هست و ما در این حد نمی فهمیم. توسلات و نوع صحبتی که ایشان راجع به حضرات معصومین علیهم السلام می کردند، حالا چه در درس های اخلاق، در صحبت های عمومی یا در بحث های خصوصی که با افراد و یا خود ما می کردند، گاهی در بین این صحبت ها نسبت به حضرات معصومین علیهم السلام و حتی راجع به حضرت معصومه سلام الله علیها، سفارشاتی می کردند و از آن ها به شکل عاشقانه ای صحبت می کردند.
ما علاقمندی داماد و عروس ها را هم نسبت به حاج آقا زیاد دیدیم، رابطه ی ایشان با آن ها چگونه بود که باعث می شد که این ها تا این اندازه به ایشان علاقه پیدا کنند؟
دکترعلی مصباح: تقریبا رفتار ایشان با داماد و عروس ها با رفتارشان با پسر و دختر خودشان هیچ فرقی نمی کرد. به همان اندازه محبت و صمیمیت داشتند که آن ها هم خود را عضو واقعی این خانواده احساس می کردند.
آیا اهل خرید هدیه برای بچه ها و عروس ها و داماد بودند ؟
دکترعلی مصباح: بله زمانی که از مسافرت بر می گشتند حتما هدیه می آوردند. در یک برهه ای بعد از پیروزی انقلاب ایشان برای سرکشی به کشورهای مختلف، و تبیین گفتمان انقلاب اسلامی و پاسخ به شبهاتی که در این زمینه وجود داشت، مسافرت های زیادی به کشورهای مختلف داشتند. یک بار ایشان فرمودند به ۳۶ کشور جهان، از چین و ژاپن در شرق تا آرژانتین در غرب و از روسیه تا آفریقای جنوبی سفر کرده اند. در بازگشت از این سفرها، برای افراد خانواده یک هدیه ای هر چند کوچک تهیه می کردند و دست خالی نمی آمدند. معمولا برای بعضی از مناسبت های مذهبی مثل عید غدیر نیز هدیه ای می دادند.
آیا در جشن تولد نوه ها شرکت می کردند؟
دکترعلی مصباح: اگر دیگران برای نوه ها به تناسب انتظاراتی که بچه ها داشتند جشن تولدی می گرفتند و به گونه ای بود که ایشان هم می توانستند شرکت کنند، ابایی نداشتند. و برای این که بچه ها خوشحال شوند هدیه هم می دادند.
در مباحث علمی و سیاسی تا چه اندازه آزاداندیش بودند و اجازه طرح نظرات مخالف را می دادند؟
دکترعلی مصباح: از خصوصیات بارز ایشان، چه در خانواده و چه نسبت به شاگردان و دوستان این بود که ایشان سعی می کردند که افراد در فکر کردن و تصمیم گیری ها مستقل بار بیایند و در مسائل علمی و تصمیم گیری های عملی سیاسی مقلد و وابسته به این و آن نباشند. لذا نه تنها اجازه می دادند که با ایشان مخالفت بشود، بلکه تشویق هم می کردند و گاهی وقت ها بچه ها با ایشان بحث های جدی علمی می کردند و حتی گاهی این بحث ها، طولانی و داغ می شد. ولی ایشان هیچ ابایی نداشتند و تشویق هم می کردند. در پایان هم خیلی تمجید می کردند و مثلا می فرمودند که شما خوب استدلال و فکر می کنید.
یک خاطره ای درباره انتقاد یکی از دوستان در موسسه دارم که برای خود من خیلی جالب بود. یکی از دانش پژوهان موسسه نامه ای خدمت ایشان نوشته بود و از برنامه ها و برخی مسوولان موسسه انتقاد کرده بود. نامه تندی هم بود و انتقادات زیادی کرده بود. آیت الله مصباح فرمودند که به معاونت پژوهش موسسه بگویید با بودجه موسسه قراردادی با ایشان تنظیم کنند و از ایشان بخواهند که نقدهای بیشتر، دقیق تر و مفصل تری داشته باشد و مشخص کند که چه عیب هایی در موسسه وجود دارد. شاید اگر ما بودیم مثلا یک کاری می کردیم که آن شخص از موسسه بیرون برود و مزاحم ما نشود و بقیه را هم بدبین نکند! در جنبه های دیگر هم مخصوصا در مسائل علمی، کاملا باز برخورد می کردند.
بعضی از درس های ایشان را دوستان پیاده می کردند بعد تدوین و منظم می شد و احیانا نکاتی را باید اضافه می کردند. گاهی چند جلسه با حاج آقا راجع به آن سوالاتی که فکر می کردند لازم است اضافه شود بحث می کردند و آن مباحث را به مطالبی که در کلاس ها آمده بود اضافه می کردند. یک بار یکی از دوستانی که عهده دار تدوین کتابی شده بود در ضمن نوشته های خود یک سری حاشیه و نقد هم به فرمایشات آیت الله مصباح زده و در پاورقی با امضای خود آورده بود. نظر او این بود که این پاورقی هایی که در رد فرمایشات علامه بود در کتابی که به نام علامه بود چاپ شود! دوستان دیگر مخالف چاپ آن مطالب در کتاب حضرت استاد بودند و معتقد بودند ایشان باید نقدهای خود را جداگانه و در مقاله ای به نام خود چاپ کند. ولی آیت الله مصباح رضوان الله علیه فرمودند ایشان برای این نکاتی که یادداشت کرده زحمت کشیده و هیچ اشکالی ندارد در همان پاورقی به اسم خود ایشان چاپ شود. من ندیدم ایشان در مسائل علمی، روی نظر خود تعصب داشته باشد و نظر مخالف را برنتابد، یا از اینکه کسی نظر مخالفی دارد ناراحت شود.
آیا رأی ایشان با این نوع انتقادات تغییر می کرد؟
دکترعلی مصباح: روحیه ایشان این بود که اگر نکاتی مطرح می شد که به آن قبلا توجه نداشتند یا استدلالی بود که واقعا جای اشکالی در آن نبود می پذیرفتند. دأب ایشان این بود که تابع استدلال و تابع حق باشند.
آیا اهل مشورت بودند؟
دکترعلی مصباح: بله در مسائل مربوط به خانواده که زیاد اتفاق می افتاد، حتی گاهی راجع به بعضی از مسائل علمی هم برای این که ما را تربیت بکنند و ما را داخل آدم حساب کنند گاهی وقت ها یک مسئله علمی را هم مطرح می کردند که نظر شما چیست. رویه ایشان این گونه بود که تشکر هم می کردند. البته تا حدی که ما مغرور نشویم!
از وقتی که در اختیار ما گذاشتید سپاسگزاریم.