چرا رئیس جمهور به جلسات شورا علاقه ندارد؟

0 ۱۶۰

علی خضریان*

شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان عالی ترین نهاد سیاستگذار در زمینه تحقق اهداف انقلاب فرهنگی در نظام جمهوری اسلامی که با هدف تصمیم گیری و سیاستگذاری کلان در زمینه فرهنگ و آموزش با دستور امام خمینی(ره) تشکیل شد و از سوی رهبر معظم انقلاب نیز به عنوان اتاق فرمان فرهنگی کشور نامیده شده، مدتی است خود گرفتار خرده سیاست ها و سلایق شخصی شده و ظاهرا بیش از چهارماه است به دلیل عدم موافقت جناب رئیس جمهور به دلایل متعدد از قبیل عدم تعیین وقت یا مخالفت با دعوت برخی اعضای حقیقی شورا تشکیل جلسه نمی دهد و عملا به تعطیلی کشانده شده است.

برای تحلیل درست و دقیق تر آنچه پیرامون تعطیلی عملی شورای عالی انقلاب فرهنگی به وقوع پیوسته است؛ صرفا نمی توان تصمیمات و اقدامات افراد دخیل در به تعطیلی کشاندن این شورا را در چارچوب یک بنیاد معرفتی که به آن اعتقاد دارند یا مدعی اعتقاد به آن هستند، تجزیه و تحلیل کرد، بلکه باید به وجوه دیگری از قبیل شرایط روان شناختی فرد یا شرایط جامعه شناختی بر تصمیمات توجه کرد تا شناخت دقیقی از ریشه اصلی کنش ها و تصمیمات برایمان روشن شود. به بیان روشن تر، معرفتی که پایه اصلی تصمیمات و رفتارهاست، تنها از منابع معرفتی افراد تامین نمی شود، بلکه برخی مناسبات فردی و اجتماعی نیز در شکل گیری معرفتی افراد و گروه ها دخیل هستند.

فلذا برخی اتفاقات و تصمیمات جناب رئیس جمهور همچون عدم موافقت با تشکیل جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی را نیز نباید صرفا در بازخوانی اتفاقات و جلسات گذشته این شورا و نحوه تعاملات معرفتی میان اعضای آن جست وجو کرد، چراکه جدا از برخی شنیده ها پیرامون بحث و جدل های شکل گرفته و اختلاف نظرهای طبیعی در جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی میان اعضای این شورا با جناب حسن روحانی که به عنوان علت اصلی عدم تشکیل این جلسات از آن یاد شده و گفته می شود جناب رئیس جمهور با ادامه حضور این اشخاص در شورا مخالف هستند و تا زمانی که این اشخاص عضو شورا باشند جلسه ای برگزار نمی شود، باید به بررسی بنیادهای این اقدام که در تعمیق و تشدید اختلافات پدیدآمده موثر است، پرداخت.

واقعیت این است که نحوه تعاملات جناب رئیس جمهور در دیگر مجموعه هایی که تصمیمات به صورت جمعی اتخاذ می شود همچون مجمع تشخیص مصلحت نظام حتی در زمان ریاست مرحوم هاشمی رفسنجانی و دیگر شوراهای عالی و همچنین نوع تعامل ایشان با منتقدان و به کارگیری واژه هایی از قبیل «بی سواد»، «بی شناسنامه»، «عصر حجری»، «تازه به دوران رسیده»، «بزدل»، «بی عقل» و… از مصادیقی است که خیلی صریح و روشن حکایت از این دارد که شعار و عملکرد جناب رئیس جمهور در تضاد با تصمیمات شورایی و تحمل نقد دیگران برای رسیدن به یک خردجمعی که از پیامدهای گفتمان آزادی است، قرار می گیرد. ضمن اینکه در حالی که برخی روسای جمهور سابق از قبیل مرحوم هاشمی رفسنجانی و حتی جناب محمود احمدی نژاد نیز تا حدودی دارای همین شاخصه روان شناختی بودند، به دلیل اینکه جناب حسن روحانی در مقایسه با مسئولان ارشد اجرایی گذشته دارای نوعی عصبانیت خلقی نیز است، این گونه تصمیمات به نوعی شاخصه اقتدارگرایی و مناسبات غیردموکراتیکش را بیش از دیگران عیان کرده که در نوع خود بی نظیر است؛ به طوری که در هیچ یک از ادوار گذشته شورای عالی انقلاب فرهنگی در دولت های پیشین تاکنون این گونه به هیچ گرفته نشده است.

از سوی دیگر و از منظر جامعه شناختی نیز این روزها ضعف پایگاه اجتماعی جناب حسن روحانی و دولت و زمزمه هایی مبنی بر عبور بخشی از جریان های حامی از دولت و رئیس جمهور به دلیل ناتوانی در عمل به وعده های مختلف خصوصا معیشتی و اقتصادی، ایشان را در برابر نقدها و اظهارنظرهای مخالف، ناشکیبا و نابردبارتر کرده است. لذا وجود احساس موقعیت شکننده از لحاظ اجتماعی باعث شده دولت و شخص رئیس جمهور به انتقادها و منتقدان با بالاترین فرکانس واکنش نشان دهند. علاوه بر این، با توجه به برجسته کردن گفتمان آزادی در شعارهای انتخاباتی دولت روحانی نسبت به دولت های هاشمی و احمدی نژاد، انتظارات اجتماعی از شخص رئیس جمهور در تساهل و مدارا با منتقدان و حتی مخالفان و توجه به خردجمعی و اهمیت به جایگاه شورا بیشتر نیز بوده و این خود مزید بر علت شده است.

اما آنچه مایه تعجب و البته تاسف است، عدم واکنش دیگر مدعیان گفتمان آزادی و جریان اصلاح طلبی نسبت به این گونه رفتارهای جناب حسن روحانی است و این در حالی است که این جریان که سرنوشت سیاسی خود را در انتخابات به حسن روحانی گره زده و رسما خود را تضمین روحانی دانسته بود، نه تنها امروز در حوزه اقتصادی کارنامه ای ناموفق را برای جامعه به ارمغان آورده ، بلکه در حوزه سیاست داخلی نیز تماشاگر تضعیف و به حاشیه رانده شدن گفتمان آزادی توسط دولتی است که خود حامی جدی آن بوده است.

خوب است برای جریان اصلاح طلب یادآوری کرد آنجایی که مقابل رفتارهای غیردموکراتیک از سوی چهره های شاخص خود، سیاست سکوت پیشه کرده، دچار آسیب های جدی شده و بعضا سرآغاز شکست های سیاسی را به نظاره نشسته است. به طور نمونه اقدامات غیردموکراتیک رئیس دولت اصلاحات در انحلال شورای شهر اول تهران و همچنین عدم اجازه حضور به جناب محمود احمدی نژاد در کسوت شهردار تهران در جلسات هیات دولت بیش از اینکه منجر به حذف مخالفان شود، زمینه سقوط گفتمان اصلاحات و خروج آنها از مدار اقبال اجتماعی را فراهم آورد و آسیب جریان اصلاح طلبی را تا آن حدی بالا برد که مهم ترین نامزد آنها در انتخابات ۸۴، نفر پنجم شد و بعد از یک دهه شکست در انتخابات های پیاپی، برای رهایی از این وضعیت به روحانی که هیچ گاه نسبتی با شعار آزادی نداشته، پناه بردند و حالا کم کم ناسازگاری با آزادی از دل اقدامات این دولت نیز بیش از گذشته نمایان شده و اصلاح طلبان مجددا سکوت را برگزیده اند تا انتظار اجتماعی برای تحقق دموکراسی، آزادی، تحمل مخالف و… از سوی جریان اصلاح طلب به طور بنیادی منتفی شود و اثبات کند که ادعا بر پایبندی به آزادی و دموکراسی کسانی را که از نظر روان شناختی شخصیتی اقتدارگرا دارند، دموکرات نمی کند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.