آیت الله مصباح یزدی در جمع طلاب و اساتید مجتمع آموزش عالی فقه:
«شناخت جامع اسلام، بصیرت و خودسازی» سه رکن لازم روحانیت برای ایحاد تحول در حوزه است/ آیا حوزه به وظیفه خود در قبال نعمت عظیم انقلاب اسلامی عمل کرده است؟

0 ۴۵۴

حضرت آیت الله محمدتقی مصباح یزدی در جمع طلاب و اساتید مجتمع آموزش عالی فقه به سخنرانی و گفت و گو پرداختند. رئوس مطالب سخنرانی ایشان که در تاریخ دوازدهم آذرماه ایراد شده است به شرح ذیل است:

انقلاب اسلامی و برقراری نظام اسلامی در یک کشور بزرگ، نعمتی کم نظیر بلکه بی نظیر بود؛ دوست و دشمن، حتی تصور تحقق چنین پدیده ای را نمی کردند؛ این نعمت، از آنچه ما فکر می کنیم، بسیار عظیم تر است و البته وظایف ما هم سنگین تر از آن چیزی است که عمل کردیم.

حال که این نعمت برای ما فراهم شده، باید ببینیم جایگاه روحانیت و حوزه های علمیه نسبت به انقلاب، چه جایگاهی است و آیا حوزه وظایف خود را درست شناخته و عمل کرده یا خیر؟

اگر بخواهیم ببینیم، جایگاه روحانیت در یک نظام چیست، باید ببینیم، جایگاه دین در زندگی انسان چیست.

عده ای اصلا به خدا و دین باور ندارند و تحقق این عالم را نیز اتفاقی می دانند و لذا هدفی وراء اهداف مادی و حیوانی، برای خود قائل نیستند. گروه دیگر، دین را یکی از ارکان زندگی انسان می دانند؛ اما افراد در این که ارکان دین چیست و تا چه حد، در زندگی ما اهمیت دارد، دارای مراتب هستند.

قبل از انقلاب اسلام، صرفا به نماز و روزه و عبادت های فردی منحصر شده بود؛ با انقلاب تحول عظیمی در مردم و جوانان شکل گرفت.

نظام جمهوری اسلامی در دنیا بی نظیر است و رهبر آن هم به اذعان دوست و دشمن، نظیر ندارد؛ اما حوزه، فارغ از این که در گذشته به وظیفه خود در قبال این نعمت عمل کرده یا خیر، باید ببیند الآن چگونه باید از این نظام استفاده کند و وظیفه اش در مقابل نظام چیست؟

بعد از انقلاب به برکت رهنمودهای امام (ره) و رهبری، حوزه علمیه، پیشرفت و جهش چشمگیری داشته است،اما تا رسیدن به نقطه مطلوب، فاصله زیادی دارد. گذشته از وظیفه طلاب برای صدور انقلاب و معارف اسلام به سایر کشورها، آیا وظایف خود را در داخل کشور انجام داده ایم؟

هنوز جوانان ما در بسیاری از مراکز آموزشی کشور، در مورد مسائل اساسی دین، دچار مشکل هستند؛ هر چند فضای مجازی امروز، گسترش یافته و سیل شبهات به سرعت در اذهان جوانان کشور، شکل می گیرد، اما آنها زمینه و فرصت پیدا کردن پاسخ ندارند. آیا جا ندارد بعد از گذشت چهل سال از انقلاب، حداقل مسائل ابتدایی و اساسی دین را در کشور خودمان حل کرده باشیم؟

امروز حتی در امکان شناخت واقعیت، تشکیک ایجاد کرده اند! لذا از این مسائل اولیه گرفته تا مسائل سیاسی اسلام و ولایت فقیه، مورد تهاجم شبهات است؛ ما برای تبیین آن چه کرده ایم؟

برخی از مسئولین بلندپایه نظام جمهوری اسلامی (اسبق)، صراحتا بیان کردند که لیبرالیسم، اوج تفکر بشری است! البته خیلی از مسئولین دیگر هم ته دلشان است، اما جرأت نمی کنند، بگویند.

ته دل برخی مسئولین این است که یک حرکتی در کشور شروع شد و در این حرکت، جوّی پیش آمد که امام (ره) توانست حکومت را به دست بگیرد؛ وگرنه قرار نبود حکومت آخوندی درست شود! کدام دین و آیه و حدیث، چنین حکومتی را تجویز می کند؟! وای به روزی که خدای ناکرده یک استاد درس خارج در حوزه علمیه قم، در درسش هم به این شبهات و سخنان دامن بزند؟!

آیا غیر از این است که باید درمورد برنامه ها و کارهایمان، تجدید نظر کنیم؟ آیا وظیفه ما صرفا تأمین معیشت است و یا وظیفه داریم تا پای جان، برای دین بایستیم؟

از همان روزهای اول انقلاب، امام(ره) به این مطلب توجه داشت که باید در مراکز آموزشی و دانشگاه ها، تحول ایجاد شود؛ چرا که آینده کشور به دست آن هاست؛ برای ایجاد تحول، حوزه باید کار کند؛ اما چه اندازه متخصص امر در حوزه داشته و داریم و تا چه اندازه به وظیفه خود عمل کرده ایم و در صدد جبران ضعف ها برآمدیم؟

ما به عنوان روحانی، سه نوع وظیفه داریم که باید انجام دهیم؛ اول اسلام را در جامعیتش بشناسیم و بشناسانیم و نه فقط در احکام فردی فقهی ؛ دوم داشتن بصیرت است؛ چون اسلام یک سری گزاره های کلی است و برای پیاده کردن آن در جامعه، باید شرایط عینی جامعه را در نظر گرفت و راه اجرای آن را با مقدماتش شناخت؛ در این راه باید هم امکانات و استعدادهای خود را بشناسیم و هم شیطنت های دشمن را تا مبادا فریب بخوریم. لذا به بصیرت سیاسی و اجتماعی نیاز داریم. سوم هم خودسازی است تا بر هوای نفس خود غالب باشیم و منافع خودمان را بر مصالح جامعه و اسلام ترجیح ندهیم.

اگر عالمی خودسازی نداشته باشد، ضررش بیش از نفع وی خواهد بود، چرا که «دزد که با چراغ آید، گزیده تر برد کالا». لذا صرف دانستن و آکاهی کافی نیست، بلکه باید آماده فداکاری و ایثار و شنیدن تهمت ها و تمسخرها در این راه باشیم و تا پای جان در راه اسلام، بایستیم.

امام(ره) نمونه کامل و الگویی برای ماست؛ او که تابع محض الهی بود و در هرکجا حضور داشت، تنها به انجام وظیفه خود در مقابل خداوند فکر می کرد و حتی کشته شدن فرزندش را در این راه، از الطاف خفیه الهی دانست.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.