آیا دعوت دولت به وحدت ملی صادقانه است؟
محمد زعیم زاده: وضعیت اجتماعی دولت حسن روحانی به نقطه قابل تاملی رسیده است؛ خروج رسمی دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا از برجام حکم مهر «باطل شد» روی پروژه مادر و اصلی دولت روحانی است، پروژه ای که به شکل ترکیبی سعی می کرد ملغمه ای از سیاست خارجه، اقتصاد و حتی مولفه های امنیتی خاص دولت را با هم پیش ببرد، اما واقعیت این است که امروز دیگر برجام به پایان رسیده و اصطلاحا به لحاظ سیاسی برای دولت کاری نمی کند. مثل امروز دولت و برجام یا به شکل کلان تر دولت و غرب یا حتی دولت و آنچه انتظار داشت تمام مشکلاتش را با آن حل کند، مثل فردی است که به مغازه پرنده فروشی رفت تا طوطی بخرد، اما به او جغد فروختند. پس از مدتی فروشنده که می دانسته با طالب طوطی چه کرده از او پرسید که از طوطی چه خبر؟ گفت الحمدلله خیلی خوب به حرف ها دقت می کند. حالا درمورد برجام، روحانی و دولتش هم می دانند که طوطی ای در کار نیست اما تحت هر شرایطی حتی اگر طرف معامله هم مدام به شکل های مختلف این مطلب را بگوید، باید جغد موجود را تحویل گرفت و به رنگ طوطی درآورد، اما چه می شود کرد که جغد نهایتا کار طوطی را انجام نمی دهد. همان طور که قبلا هم گفته شد دولت روحانی از فردای خروج ترامپ از برجام رسما دولت بدون پروژه است هرچند شاید سعی کند ظاهر را به شکل دیگری نشان دهد، اما دولت از این به بعد دو مساله اصلی دارد. مساله اول بحران پایگاه اجتماعی و بدنه جان فدا و مساله دوم تعریف پروژه ای برای سر و شکل دادن به دولت در ادامه مسیر. درباره مساله اول اظهارات روز گذشته سعید حجاریان درخصوص بدنه اجتماعی دولت قابل تامل است؛ سخنانی که هم عبور مردم از روحانی را پیش بینی کرده و هم عبور احزاب و گروه های اصلاح طلب و غیراصلاح طلب را از دولت و البته معلوم نیست این تنها یک پیش بینی است یا یک دستورالعمل؟ حجاریان می گوید: «شاید مردم به نبود روحانی رضایت دهند چراکه جایگاه رئیس جمهور نزد حامیان خود به دلیل تحقق نیافتن وعده های اقتصادی و همچنین عدم توانایی در رفع حصر و برخی دیگر از مسائل افول کرده است، از این گذشته روحانی در مقابل مسائل جاری چون فیلترینگ تلگرام و افزایش نرخ دلار نیز واکنش مناسبی نداشته است. در میان احزاب و چهره ها نیز عبور از روحانی محتمل است؛ چراکه هریک از متحدان امروزین وی تئوری بقای خاص خود را دارند و ممکن است در یک نقطه عطف به موضع عدم دفاع برسند.» درمورد پروژه دولت بعید است دولت حسن روحانی ایده جدیدی برای تولید ادبیات سیاسی داشته باشد، ولی آن طور که از شواهد و قرائن برمی آید دو پروژه تکراری در دستورکار قرار گرفته است؛ دو پروژه ای که ذاتا با هم تناقض دارند و صحت هرکدام دیگری را نقض می کند. پروژه اول، پروژه رقیب هراسی است، پروژه ای که بارها در زمان انتخابات های اخیر هم دنبال شده است، پروژه ای که در آن گفته می شود ماندن روحانی و برجام به همین شکل فعلی هرچقدر هم بد باشد، بسیار بهتر از شرایطی است که جریان رقیب مطلوب می داند، برای تصویر آن شرایط موهوم هم معمولا به سبک ژول ورن تخیل به کار می آید و تصویری ترسناک ساخته می شود که کم از آثار ویلیام فریدکین و گریگور وربینسکی ندارد. اما پروژه دوم که ظاهر فریبنده تری هم دارد طرح مساله وحدت و همگرایی ملی و در پیش گرفتن راهبرد «شتر دیدی ندیدی» درمورد برجام و چند سال گذشته با عنایت به وضعیت حساس کنونی است! بدیهی است کسی مخالف همگرایی در مسائل ملی و میهنی بین گروه های سیاسی و افراد و احزاب و شخصیت ها و مردم نیست، که اساس و بنیان سیاست ورزی در کشورهای توسعه یافته و پیشرفته هم همین است که همه گروه ها با پذیرش اختلاف ها بر سر مسائل بنیادی وحدت داشته باشند، اما این وحدت دو پیش فرض دارد؛ اول اینکه آیا گروه ها و جریان های حامی وحدت همگی تعاریف مشترکی از اصول دارند و به آن پایبندند؟ و دوم اینکه آیا صادقانه این مساله را مطرح می کنند یا نه؟ هم شواهد و قرائن و هم سابقه تاریخی نشان می دهد طرح مساله وحدت ملی در شرایط فعلی پیشنهادی جدی و صادقانه نیست. عجالتا اینکه دولت و حامیان آن همزمان هم حرف از وحدت ملی بزنند و هم به مظاهر وحدت ملی حمله کنند، نشان می دهد وحدت بیشتر از آنکه یک روند واقعی باشد یک پروژه سیاسی غیرصادقانه است. نمی شود هم از وحدت ملی گفت و هم تلاش کرد در تریبون های رسمی بین ارتش و سپاه اختلاف افکنی کرد، نمی شود هم از وحدت ملی گفت و هم مسئولیت اقدامی مانند رفع انحصار از تلگرام را برعهده نگرفت و آن را به کلیت نظام تعمیم داد و نمی شود هم سخن از حق نقد گفت و هم به منتقدان فحاشی کرد. تجربه تاریخی هم حداقل در سه فراز ناصادقانه بودن یک جریان خاص در پیش بردن ادبیات وحدت ملی را ثابت می کند، جریانی که هرگاه در موضع قوت قرار می گیرد، اتمسفر فضای سیاسی را تند می کند و حرف از عبور و مرور و لزوم تعیین تکلیف می زند و هرگاه در موضع ضعف قرار می گیرد، ندای وحدت سر می دهد. تجربه اول به دولت اول اصلاحات برمی گردد که این جریان بلافاصله پس از پیروزی در دوم خرداد ۷۶، اسب رادیکالیسم را زین کرد، عبدا… نوری، وزیر کشور وقت صریحا از شفاف شدن مواضع گفت و رقابت دو جناح را به مثابه رقابت استقلال و پرسپولیس حداکثری و با پیشینه تنش خواست، مسیری که به طرح شعار خروج از حاکمیت، لوایح دوقلو و… انجامید. تصمیمات و اقداماتی که هیچ نسبتی با وحدت ملی نداشت و بیشتر به همان رقابت پرتنش دربی شبیه بود، هرچند طرح دعوای استقلال و پرسپولیس در همان ابتدا با موضع گیری شفاف حاکمیت مواجه شد «که رقابت استقلال و پرسپولیس سر جای خودش، ولی حواس تان به تیم ملی هم باشد»؛ اما مسیر جریان دوم خرداد همان مسیر رادیکالیسم بود، مسیری که هم به منافع ملی ضربه زد و هم به اصلاحات، رادیکالیسمی که تا آنجا برای این جریان عقبگرد داشت که به نقطه استمداد از علی لاریجانی و حسن روحانی عقب رفت. تجربه دوم به انتخابات ۸۸ و عدم پذیرش نتیجه انتخابات برمی گردد؛ جریان اصلاحات در فتنه ۸۸ تا قبل از ۹ دی مسیر متفاوتی را می رفت، برگزاری تجمع ۲۵ خرداد، بیانیه مجمع روحانیون مبارز در ۳۰ خرداد، تحریف شعارها در راهپیمایی روز قدس، وقایع ۱۳ آبان، بیانیه یک تا ۱۶ موسوی و… همه حکایت از نوعی رادیکالیسم و خط و نشان کشیدن برای حاکمیت داشت، اما چرخش مواضع این جریان از ۹ دی ۸۸ به بعد نوعی ارتجاع سیاسی- اجتماعی برای در حاکمیت ماندن همراه داشت، عقبگردی که با ادبیاتی تحت عنوان «وحدت ملی» ظهور و بروز یافت و رسانه ای شد، ادبیاتی که دامنه استفاده از آن تا بخش هایی از بدنه جریان راست هم رسوخ کرد. تجربه سوم اما مربوط به انتخابات سال ۹۶ و وقایع پس از آن است، جایی که حسن روحانی از جایگاه رئیس جمهور مستقر و با سابقه ۳۰ سال عضویت در شورای عالی امنیت ملی، نظام جمهوری اسلامی را متهم به قتل و جنایت کرد، از دیوارکشی رقبا در خیابان ها گفت، آوردن برجام را کار خدا دانست و منتقدان آن را بی سواد خواند. حال یک سال پس از این مواضع حسن روحانی و دولتش پس از خروج رسمی ترامپ از برجام و به فنا رفتن مهم ترین پروژه سیاسی دولت، دوباره به نقطه طلب وحدت ملی رسیده اند. حامیان دولت حاضر به پاسخ به این سوال هم نیستند که این وحدت قرار است با چه کسانی اتفاق بیفتد؟ با همان کسانی که در تریبون های آنها بی سواد و بزدل، بی قانون، حسود و… لقب گرفته اند؟ آیا چنین دعوت به وحدتی صادقانه است؟