آغاز دولت بی پروژه
محمد زعیم زاده: خروجی جلسات پرتعداد ترامپ با سران اروپایی احتمال مواجهه متفاوت اروپا و آمریکا را با برجام افزایش داده است. به نظر می رسد طرح چهارستونه مکرون، رئیس جمهوری فرانسه مبنی بر بازنگری در توافق هسته ای به انضمام گفت وگو در سه مساله مورد بحث اروپا، کف کنش طرف غربی در مواجهه با برجام باشد. ۲۲ اردیبهشت ماه چه دونالد ترامپ از برجام خارج شود و چه نشود، برجام دیگر برجام قبلی نیست. صورت مساله برجام با ساده سازی دولت روحانی تاکنون در افکارعمومی این طور نقش بسته بود؛ با مذاکراتی که صورت گرفته و امتیازاتی که احیانا داده شده، قرار بوده بالاخره تحریم ها لغو شود، اما واقعیت ملموس تا این لحظه این است که این اتفاق نیفتاده است. حال اگر ترامپ از برجام خارج شود یا نشود و توپ را به زمین اروپا بیندازد یا حتی اگر دولت از برجام خارج شود، در هر حال تغییر مثبتی به نفع کارایی برجام در افکارعمومی به وجود نمی آید. اینکه واکنش دولت حسن روحانی در برابر این شرایط جدید چه می تواند باشد در جای خود محل بحث است؛ اما آنچه از سخنان حسن روحانی در تبریز درخصوص برجام و همچنین گزاره های سه گانه مطرح شده توسط جواد ظریف برمی آید این است که دولت حداقل در مواضع اعلامی آماده تغییر شرایط شده و به این جمع بندی رسیده است که علاوه بر لابی های احتمالی پشت صحنه، باید تغییر در فضا سازی رسانه ای برجام و ادبیات حول وحوش آن را هم بپذیرد. اینکه با تغییرات جدید در صحنه بین المللی درمورد توافق هسته ای چه اتفاقی می افتد تا حدودی قابل پیش بینی است، اما یک نکته که در این میان نباید مغفول بماند این است که تغییرات جدید چه تاثیری بر دولت روحانی در داخل می گذارد. برجام از آن جهت حائز اهمیت است که پروژه مادر و یکتای دولت روحانی در داخل بوده؛ ساده سازی مسائل و رسیدن به ایده حل مشکلات و مسائل داخلی از گذر دیپلماسی، ایده اصلی حسن روحانی در انتخابات ۹۲ بود که با شکل گیری دولت اول او به طور ویژه ای پیگیری و دامنه اثر آن تا حل مشکل آب خوردن هم تبلیغ شد، اما حالا به وضوح در نقطه ای مهم قرار دارد، نقطه ای مهم از آن جهت که این بار نه منتقدان بلکه مسئولان اصلی پروژه یعنی حسن روحانی و جواد ظریف به شکل اجماعی معتقدند شرایطش مثل قبل نیست. اینکه خروج از ان پی تی یا ادامه غنی سازی هسته ای تا درصد های بالا جزء گزینه های روی میز دولت حسن روحانی است فارغ از اینکه چقدر واقعی باشد، یک پیام ویژه دارد؛ برجام دیگر به روز اولش برنمی گردد چون قبل از تنش های اخیر هیچ کس در دولت سراغ این ادبیات نیامده بود. از سوی دیگر تحرکات آشکار و پنهان دولت روحانی نشان می دهد شرایط بین المللی به شکلی رقم خورده است که خوش بین ترین افراد به برجام هم دیگر آن نگاه آتوپیستی و سانتیمانتالیستی را کنار گذاشته و تلاش می کنند مقداری رئال تر به ماجرا نگاه کنند. تزریق این نگاه به داخل هم جز این معنا نخواهد بود که کار پروژه برجام حداقل به آن معنا که قبلا تصویر شده بود و مثلا با رویای دلار هزارتومانی جماعتی را به خیابان ها کشانده بود، تمام است و برجام اگر هم باشد معنای دیگری دارد و البته ترجمه سیاسی این حرف یک چیز بیشتر نیست؛ پایان پروژه سیاسی دولت و به یک معنا آغاز یک دولت بی پروژه. دولت روحانی امروز به شکل رسمی و در دی ماه ۹۶ به طور غیررسمی به پایان پروژه خود رسیده است، تجربه شکست پروژه سیاسی دولت ها البته منحصر به دولت حسن روحانی نیست، دولت سازندگی مرحوم هاشمی رفسنجانی به عنوان دولت پایه دولت فعلی هم چنین تجربه ای دارد، سیاست های تعدیل اقتصادی به عنوان ابرپروژه دولت سازندگی که در بسته همراه با انسداد سیاسی و انقیاد فرهنگی دنبال می شد، در نیمه دوم دولت دوم آورده ای جز شورش های اجتماعی حاصل از تورم ۵۰ درصدی در پی نداشت و دولت در میانه راه مجبور شد به عقب برگردد و در سیاست های تعدیل، تغییر ایجاد کند اما انسداد سیاسی و فرهنگی همچنان امتداد یافت تا در دل دولت سازندگی دال مخالف گفتمان دولت بازتولید و زمینه برای پدید آمدن رخدادی چون دوم خرداد فراهم شود. در این میان البته از شعبده سیاسی بخشی از دولت و کارگزاران سازندگی در تثبیت ناطق نوری به عنوان نماد تام و تمام وضع سیاسی- اقتصادی وقت هم نباید گذشت که در چنان بستری عملا کار را تمام کرد. کلان گفتمان دولت دوم خرداد با دال مرکزی آزادی و متمرکز بر پروژه ای که حسین بشیریه نام آن را دموکراتیزاسیون نهاده بود هم درنهایت ثمری جز انتخاب احمدی نژاد توسط مردم نداشت، گزینه ای که حداقل در سال ۸۴ به عنوان نماد تام تقابل با ادبیات دموکراتیزاسیون تحلیل می شد. اینکه چگونه در بستر ادبیات توسعه سیاسی با پیش بردن پروژه های رادیکالی چون کوی دانشگاه ۷۸، تحصن نمایندگان مجلس، لوایح دوقلو و… هم قطار آزادی خواهی از ریل خارج و هم گفتمان عدالت مهجور شد و به حاشیه رفت، خود مجال دیگری می طلبد اما خروجی این پروژه های سیاسی دو نتیجه داشت؛ اول: شکست استراتژی تبلیغاتی تهدید به خروج از حاکمیت در عین چسبندگی به قدرت جریان رادیکال اصلاح طلب در کوتاه مدت و تمسک به گزینه های جریان راست سنتی مانند روحانی و لاریجانی برای بازگشت به قدرت در بلندمدت و دوم: بازتولید گفتمان عدالت به عنوان گفتمان طردشده و به صحنه آمدن فردی که توانست به شکل مطلوب تری ادبیات و ملزومات گفتمان عدالت را تبلیغ کند. روی کار آمدن دولت حسن روحانی در پایان هشت سال دولت داری محمود احمدی نژاد هم خود نتیجه شکست پروژه سیاسی محمود احمدی نژاد است؛ رئیس دولت های نهم و دهم در حالی در دو انتخابات با شعار عدالت پیروز انتخابات شد که در پایان دولتش معاون اول او و رئیس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی راهی زندان شد، پرسر و صدا ترین اختلاس در دولتش رخ داد و افرادی چون سعید مرتضوی به حلقه اول تصمیم سازی دولت راه یافته بودند. همه اینها در شرایطی بود که احمدی نژاد در دور دوم زمامداری اش از پروژه دومی رونمایی و سعی کرد با ادبیاتی شبه روشنفکری به جذب پایگاه اجتماعی سنتی اصلاح طلبان مشغول شود، پروژه ای مبتدیانه که از ابتدا و از پیش شکست خورده بود، پروژه ای که روی تحلیل مردم خیلی حساب نکرده و گویا به این نکته خیلی توجه نکرده بود که مردم در بازاری که نسخه اورجینال و فیک همزمان وجود دارند، سراغ نسخه فیک نمی آیند. به نظر می رسد حسن روحانی در سال آغازین دولت دومش به سرنوشت دولت های قبل دچار شده، هم گفتمان دولت دچار استهلاک شده است، هم پروژه اصلی دولت پایان یافته و هم اینکه امکان تولید ادبیات و گفتمان جدید فعلا منتفی است. نشانه ورود به چنین وضعیتی را می توان در سخنان اخیر روحانی هم جست وجو کرد؛ صحبت های هفته گذشته حسن روحانی مملو از گزاره هایی بود که برای مهندسی رسانه ها در سخنرانی رئیس جمهوری تعبیه شده بود، گزینه های تکراری اما بعضا چالشی، هرچند اهداف طراحان سخنرانی با اتفاقاتی چون اشتباه آماری حسن روحانی و حرکت قابل تامل وزیر ارتباطات محقق نشد و آثار سیاسی آن همچون بومرنگ به سمت خود دولت بازگشت، اما از اهمیت طراحی آن سخنرانی ها کم نکرد، طراحانی که در این پنج سال هم سعی کرده اند هرگاه دولت از منظر کارایی در افکارعمومی به نقطه چالشی رسیده، تولید ادبیات حاشیه ای داشته باشند و مسائل اصلی را از کانون توجهات دور کنند، اما به نظر می رسد این بار مساله فرق دارد، این دفعه باید فکری به حال دولت بی پروژه کنند؛ دولتی که ممکن است دیگر رفتار منتقدان و موافقانش با آن مثل قبل نباشد، هم پروژه های عبور و مرور رونق گیرد و ترافیک را سنگین کند و هم رفتار دولت را برای منتقدان قابل پیش بینی کند و هم مدیریت واکنش ها را ساده تر.