علامه مصباح یزدی در جمع فرماندهان مراکز بصیرت افزایی:
اسلامی بودن، به پسوند و اسم نیست؛ وگرنه موریتانی هم جمهوری اسلامی است/ خدا نکند روزی بیاید که دستاوردهای انقلاب، بر بادبرود و ما در خواب باشیم!
علامه مصباح یزدی در جمع فرماندهان مراکز بصیرت افزایی حوزه نمایندگی ولی فقیه گفت: سپاه، نهاد مقدسی است که از بطن انقلاب روئیده و امام(ره) نیز، اهتمام فراوانی به این نهاد داشتند؛ سپاه، ابعاد مختلفی دارد که بعد نظامی، تنها یک بعد آن است و البته بیشتر به همین بعد، شناخته می شود؛ اما پاسداری از انقلاب، تنها به کار نظامی نیست؛ هر کجا یک خلأ در انقلاب احساس شود، سپاهیان اولین کسانی هستند که برای پاسداری از انقلاب، اقدام می کنند؛ نمونه آن زلزله کرمانشاه است که فرمانده سپاه با این همه مسئولیت ها، خودش به مناطق زلزله زده رفته و سرکشی می کند. لذا موقعیت سپاه، با سایر نهادها بسیار متفاوت است. باید توجه داشت آنچه مهم ترین خدمات در نظام اسلامی است، همان است که با جوهره انقلاب، ارتباط دارد و آن اسلام است؛ چرا که ویژگی انقلاب ما در بین همه انقلاب ها، اسلامی بودن آن است. البته اسلام تنها یک عنوان و اسم نیست، بلکه نشانگر ماهیت انقلاب است؛ ماهیت اسلامی نیز قابل تزریق نیست؛ بلکه باید اسلام را شناخت و باور کرد و به دستوراتش عمل کرد. وگرنه پاکستان و موریتانی هم خود را جمهوری اسلامی می دانند! اگر صرف یک پسوند گذاشتن، کشوری را اسلامی می کند که دیگر نیازی به این همه فداکاری نبود!؛ لذا زمانی کشوری اسلامی است، که روح اسلام در دل ها وجود داشته باشد. قدم اول، شناخت اسلام است؛ چون اگر اسلام شناخته نشود، بقیه فعالیت ها، بر اساس همین شناخت باطل پیش می رود. اسلامی بودن یعنی این که مردم، اسلام را شناخته و باور کنند و به وعده های آن باور داشته باشند و بدانند که «لینصرن الله من ینصره». همچنین هر کس به این نظام، علاقه بیشتری داشته باشد، باید بیشتر به دنبال اجرای احکام اسلام باشد. هیچ چیز جای آموزش صحیح اسلامی را نمی گیرد؛ خوارجی که با حضرت امیر(ع) جنگیدند، از این جهت بود که می گفتند چرا حکمیت را پذیرفته ای؟! این خلاف اسلام است و حکم مخصوص خداست؛ بالاخره یکی از آن ها یعنی ابن ملجم، حضرت را به شهادت رساند. آن ها مخالف خدا و قرآن نبودند، اما چون فهم صحیح از اسلام نداشتند، چنین کردند. آمار، دادن خیلی دشوار نیست، اما آنچه واقعیت است باید دیده شود. باید نقص ها را رفع کنیم و نقاط قوت را بشناسیم و بر آن تأکید کنیم. افراد جوان پرانرژی و صلاحیت دار، باید اقدام به مرور این فعالیت ها در سالهای گذشته و شناخت نقاط ضعف و قوت آن کنند؛ باید تحقیقات میدانی، این کار انجام شود و نقص ها “ ولو محتمل “ شناسایی و برای اصلاح آن، تدبیری اندیشیده شود. در مرحله بعد نیز باید با پیشنهادهای جدید، راه برای تأثیرگذاری بهتر و بیشتر انجام شود. خوشبختانه امروز بعد از ۴۰ سال، آمادگی بیشتری پیدا شده تا کسانی بخواهند در این زمینه، به مدد سپاه بیایند؛ تحولاتی که در حوزه علمیه در طول این ۴۰ سال صورت گرفته است، حوزه را کاملا متفاوت از حوزه علمیه قبل از انقلاب کرده است؛ اجمالا این که حوزه امروز، قابل مقایسه با حوزه قبل از انقلاب نیست و حوزه های امروز ما می تواند با دانشگاه های مهم دنیا، رقابت کند. به هر حال باید ارتباطاتی وجود داشته باشد تا بتوان از نیروهای مناسب حوزه، در این مسیر استفاده کرد. منطق و متد کار فرهنگی با کار نظامی، متفاوت است؛ برخی گمان می کنند که می توان با دستور و فرمان، کار فرهنگی کرد، در حالی که چنین نیست؛ چون هر کاری باید به روش خودش انجام شود. لذا اگر خواستیم کار فرهنگی کنیم، باید لوازمش را نیز بپذیریم. از تغییرات لازم در کتاب ها گرفته تا شیوه تدریس و تبیین مطالب. سالهای اخیر با گسترش فضای مجازی، زمینه ورود شبهات به ذهن بچه ها و جوانان و مردم به شدت فراهم شده است ؛ ابتدای خلقت حضرت آدم تا کنون، چنین فساد فکری وجود نداشته است؛ حتی بچه های کوچک در معرض این شبهات قرار گرفته اند. از سوی دیگر، سخنان برخی مسئولین نیز این معنا را می رساند که آن ها نیز به مبانی این انقلاب، باور ندارند. یکی ازمسئولین سطوح عالی نظام، دموکراسی را اوج تفکر بشری می دانست؛ بدین معنا که هر نظریه سیاسی غیر از آن، کمتر و کهنه تر از این نظریه پیشرفته است! این شخص در جلسه ای در همین مؤسسه اظهار داشت که ولایت فقیه، از آن جهت که در قانون آمده، مورد قبول است! این یعنی چه؟ وقتی در قانون است، می توان با یک رفراندوم، قانون را عوض کرد. برخی ولایت فقیه را دیکتاتوری می دانند، حتی برخی مسئولین در داخل هم هرچند صریحا نمی گویند، اما ته دلشان همین است و با کنایه منظورشان را می رسانند؛ طبیعتا این افراد باور ندارند که امر ولی فقیه، لازم الاجراست. آن ها خود را فهیم تر و باسوادتر از رهبری می دانند؛ چرا که دانشگاه رفته و مثلا دکترا دارند؛ اما رهبری که این مدرک را ندارد! طبیعتا نوجوان های ما نیز که دائما شبیه این افکار، به مغزشان سرازیر است، تحت تأثیر قرار می گیرند. با این وضع اگر کاری نکنیم، نباید انتظار داشته باشیم، افرادی مثل شهید حسین فهمیده و شهید حججی در نسل بعد، تربیت شوند. طبیعتا با این شک و شبهه ها، این امر شدنی نیست. خدا نکند روزی بیاید که ببینیم دستاوردهای انقلاب، بر باد رفته است و ما در خواب بوده ایم! آری، آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند؛ اگر غلطی بخواهد بکند، به دست همین خودی ها انجام می دهد؛ این که دلمان خوش باشد که اداره عقیدتی سیاسی داریم، نمی تواند جوابگوی مشکلات فکری امروز باشد. پس باید یک بازنگری در فعالیت های انجام شده در طول این چهل سال شده و برای آینده برنامه ریزی شود.