آیت الله مصباح یزدی در دیدار با جمعی از فعالان فضای مجازی:
حاضریم برای انقلاب اسلامی جان بدهیم اما هنوز نقش و کارکرد دین را در جامعه نشناخته ایم
چندی پیش آیت الله محمدتقی مصباح یزدی دیداری صمیمی با جمعی از فعالان عرصه رسانه و فضای مجازی داشتند که متن زیر گزیده ای از بیانات مهم ایشان می باشد: یکی از هزاران برکتی که انقلاب نصیب جامعه ما کرده است، خودباوری جوان هاست؛ این که شما جوانان، خود را باور دارید و به خود اجازه اظهار نظر، نقد و حتی پیشنهاد و ارائه راهکار بدهید، بسیار مطلوب است؛ هر چند ممکن است در ابتدای راه خامی هایی وجود داشته باشد؛ اما هر پخته ای یک روز خام بوده است. این آغاز راهی است که برکات زیادی به دنبال خواهد داشت. شما که همت کرده اید تا کار نویی را در جامعه شروع کنید و خود را برای نقد شدن و پرداخت هزینه ها هم آماده کرده اید، خوب است پیشنهاد بنده را هم بشنوید. به نظر من برای یافتن پاسخ سؤالاتی که مطرح شد، ابتدا باید ببینیم هدف از آفرینش و زندگی انسان بر روی زمین چیست؛ آن هم زندگی در کنار موجودی به نام ابلیس که قبل از انسان وجود داشته و دائماً در پی فریب دادن انسان بوده است. هدف اصلی از خلقت ما چیست؟ مسئولیت و وظیفه ما در جهت رسیدن به این هدف چیست؟ آیا مسئولیت ما فردی است، یا اجتماعی است؟ اگر ما این مسایل را نفهمیم، با ابهام هایی روبرو می شویم که جواب روشنی برای آنها نخواهیم یافت. به عنوان نمونه همگان اصلاح امور جامعه را کاری خوب و پسندیده می دانند، و تصور می کنند که اگر دولت کارش را خوب انجام دهد، یا روحانیت وظیفه اش را به درستی انجام دهد، همه مشکلات حل می شود؛ اما باید توجه داشت گاهی عده ای با علم به بطلان و انحراف خود، نمی خواهند به مسیر اصلاح بازگردند و برای توجیه رفتار خود همیشه به دیگران دروغ می گویند؛ این مسأله همواره بوده، و در آینده هم خواهد بود. مثلاً فرعون می دانست که خدا نیست، اما می گفت: «انا ربکم الأعلی». در طول تاریخ، همیشه چنین کسانی بوده اند؛ زمانی فرعون و نمرود، روزی هم هم یزید، امروز هم، چنین افرادی هستند، که از بزرگ ترین شخصیت های سیاسی جهان به شمار می روند، اما در پی فریب دادن دیگران هستند. می شود حدس زد در آینده هم، فرعون صفتانی با اسم های مختلف پیدا شوند، و موسی هایی در مقابلشان بایستند، و این جریان تقابل حق و باطل همیشه برقرار خواهد بود. خلأ مباحث بنیادین در حوزه و دانشگاه، نظام و جامعه را آسیب پذیر کرده است در تمام دنیا، مسلمانان در اقلیت قرار دارند، و در میان مسلمانان هم شیعیان در اقلیت هستند؛ اما همین تعداد کم در عقایدشان با هم اختلافاتی دارند. در مراتب پایین تر، اغلب مردم کشور ما، اصول مسلم انقلاب را پذیرفته اند؛ اما گاهی مشاهده می شود که در تعیین مصادیق با هم اختلافاتی دارند. مردم سالاری دینی، استقلال، آزادی و نظایر آن از جمله مفاهیم کلی مورد قبول اکثریت جامعه است، اما اگر سؤال شود آزادی یعنی چه، آیا آزادی نسبی است یا مطلق، مرز آزادی کجاست، چه کسی باید مرز آن را مشخص کند، و آیا خود ما حق داریم برای آزادیمان مرزی تعیین کنیم، پاسخ روشنی نخواهیم شنید؛ با وجود این که آزادی یکی از اصلی ترین شعارهایی است که از ابتدای انقلاب بر آن تأکید شده است. مثال بالاتر برای ابهام در مسایل بنیادین در باره دین است؛ اصلاً دین یعنی چه؟ کارکرد دین در جامعه چیست؟ اگر دین در جامعه نباشد، چه اتفاقی می افتد؟ اگر مردم بدون دین باشند، اما حریم و حقوق یک دیگر را رعایت کنند، و با هم زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند، مشکلی پیش خواهد آمد؟ گمان نکنید که این مسأله برای کسی مطرح نیست؛ در عمق دل اکثر سیاست مداران عالم همین تصور وجود دارد؛ هر چند آن را به زبان نیاورند. خود ما که حاضریم برای انقلاب اسلامی جان بدهیم، هنوز نقش و کارکرد دین را در جامعه نشناخته ایم، از اینجا می توان دریافت که بزرگ ترین ضعف جامعه ما فقر علمی و فرهنگی است. این در حالی است که انسانیت انسان به فرهنگ و شناخت اوست، و از همین رو برخی جامعه شناسان انسان را «حیوان فرهنگی» معرفی می کنند.نه فقط دانشگاه ها، بلکه حوزه ها نیز کمتر به این مباحث بنیادین می پردازند، تا این مسایل زیربنایی حل نشود نمی توان مشکلات فکری فرعی تر را حل کرد و هرگونه بحث و تحقیقی در باره آنها در نهایت به بن بست می رسد. به واسطه حل نشدن مسائل کلی و بنیادین است که با وجود آن که ولایت فقیه را قبول داریم، اما چون فهممان از این موضوع دقیق و کامل نیست، انتقاداتی را در باره برخی امور [نظری در باب موضوع ولایت فقیه]مطرح می کنیم. زندگی بشر در ابتدا بسیار ساده بود؛ در حدی که مسأله ای به عنوان پوشش برایش مطرح نبود و بر اساس آیات قرآن، حتی لباسی هم به تن نداشت. بعد از خوردن میوه ممنوعه آدم و حوا متوجه برهنگی بدن خود و زشتی آن شدند، و با برگ درختان، خود را پوشانیدند. اما امروز زندگی بشر، بسیار پیچیده شده و روز به روز بر این پیچیدگی افزوده می شود. به عنوان مثال، آیا ما سی سال پیش تصوری از وضعیت زندگی امروز خود داشتیم؟ آیا باورمان می شد که با وسیله ای به اندازه کف دست، بتوان از آن سوی دنیا با خبر شد؟ ما در هر وضعیت و شرائطی که هستیم، باید وظیفه خود را بشناسیم، و به آن عمل کنیم؛ البته هرگز تکلیف شاقی از ما خواسته نشده است؛ چون خداوند در آیات متعددی از قرآن فرموده که تکلیف هر کس در حد وسع و توان اوست، و بیش از آن بر عهده اش نیست. تکنولوژی و وسائل ارتباطی امروز از نعمت های خداوند است و امکان انتقال اطلاعات از یک گوشه دنیا به گوشه ای دیگر در کمترین زمان نعمت بزرگی است و ما باید از این نعمت به درستی استفاده کنیم. بخواهیم یا نخواهیم، این ابزار وجود دارد؛ این ما هستیم که باید وظیفه خود را در برابر این امکان و نحوه استفاده از آن بشناسیم. البته وظیفه افراد مختلف مثل هم نیست و به سختی می توان دو نفر را یافت که وظیفه یکسانی داشته باشند؛ قدرت بدنی، علم و شناخت، قدرت تشخیص، سلیقه ها و عوامل دیگری که در تعیین وظیفه مؤثر هستند، در افراد، متفاوت است. گاهی وظیفه، فردی است و فقط به خود شخص ارتباط دارد،اما برخی وظیفه ها بعد وسیع تری دارد و شامل خانواده، منطقه، شهر و حتی تمام دنیا می شود. امروز ما حتی نسبت به انسان های دیگری که در فلان گوشه دنیا حضور دارند، وظیفه داریم؛ البته وظیفه هر کسی متوقف بر قدرت، و در حد توان اوست، و طبیعتاً نخبگان باید راه های کم هزینه تر و سودمندتری را برای انجام وظیفه بیابند. در هر دوره ای تحولاتی پیدا می شود که موجب تفاوت آن با دوران های دیگر می شود. ما باید از تحولات و پیدایش امکانات جدید استفاده کنیم؛ اما نباید از این نکته غافل شویم که این ابزارها شمشیر دو لبه است که هم می توان از آنها استفاده مطلوب کرد، و هم می توان آنها را در جهت نامطلوب به کار گرفت؛ این ما هستیم که باید از این ابزار به درستی و در جهت صحیح استفاده کنیم. همه نعمت ها قالبی دارند که چگونگی بهره برداری از آنها بستگی به روح تنیده شده در آن دارد؛ روح یک نعمت، انگیزه، نیت و جهت گیری موجود هنگام استفاده از آن است. فضای مجازی یکی از این نعمت ها است که باید در جهت نشر محتوای فرهنگی صحیح به کار گرفته شود. اگر وقت ما صرف استفاده از فضای مجازی شود، بدون آن که محتوای صحیحی از آن حاصل شود، مانند بدن فردی قوی هیکل است که از عقل بی بهره است. ابزار و محتوا باید هر یک، دیگری را تقویت کند، و جدا کردن آنها از یک دیگر موجب لطمه دیدن نتیجه کار می شود.