مجموعه گفتارهایی از آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری در باب زیارت اربعین؛
اجتماع اربعین حضرت سیدالشهدا محور الفت اجتماعی/ اربعین تجلی اقامه حقیقت توحید و ولایت به وسیله زیارت است

0 ۴۰۷

زیارت اربعین، باب زیارت امام حسین(ع) گشوده شدن باب زیارت به روی انسان یعنی اینکه انسان بتواند زائر شود و بعد هم بتواند امام را در مقاماتش زیارت بکند، احتیاج به یک مقدماتی دارد. مثلاً گشوده شدن باب زیارت امام حسین علیه السلام برای این که مردم بتوانند به زیارت برسند با زیارت اربعین اهل بیت است؛ یعنی اگر امام سجاد و این کاروان نروند و بعد در اربعین به زیارت امام حسین نیایند، شاید این باب زیارت برای مردم گشوده نمی شد. ما یک چیزی می گوییم و یک چیزی می شنویم خیلی مسئله از این ها رفیع تر است. در روایتی ابن قولویه در کامل الزیارات نقل کرده است که صفوان جمال که شتربان بود و گاهی شترهایش را به امام صادق(ع) کرایه می داد، نقل می کند که با امام صادق (ع) در حیره بودیم، ایشان فرمودند می آیید به زیارت سیدالشهدا(ع) برویم؟ من تعجب کردم و گفتم آقا مگر امام معصوم هم زیارت می رود؟ (امام معصوم کسی است که روح الهی در او تجلی کرده است. از امام صادق(ع) سؤال کردند: آقا علوم شما از کجاست؟ کتاب یا معلمی دارید که ما خبر نداریم؟ البته در روایات هست که کتابی در اختیارشان هست مثل صحف انبیاء، صحیفه فاطمیه، جعفر و امثال اینها. ولی حضرت فرمودند: «الامر اعظم و اوجب»، مسئله فراتر از اینها است. خداوند می فرماید: «وَ کذلِک أَوْحَینا إِلَیک رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کنْتَ تَدْری مَا الْکتابُ وَ لاَ الْإیمانُ وَ لکنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا» (شوری/۵۲) پیامبر ما، ما کلمه روح را به شما ایحا کردیم یعنی با شما تکلم کردیم و آن کلمه ای که به شما ایحا و القا شد، کلمه روح بود و همه مقامات ایمان و همه کتاب الهی در این کلمه است. امام صادق(ع) در ادامه فرمودند که آن کلمه روح بعد از نبی اکرم(ص) به امام منتقل می شود و همینطور به امامی بعد از امام. بنابراین آن کلمه روح در محضر امام است. لذا ملائکه در شب قدر فرود می آیند: «تنزل الملائکه و الروح فی ها باذن ربهم»، حتی در روایات ملاحظه فرموده اید هیچ ملکی برای هیچ امری هبوط نمی کند الا اینکه اول محضر امام می رود و اجازه می گیرد.) خوب به حضرت عرض کرد مگر شما هم زیارت می روید. حضرت یک تعبیر بسیار بلندی فرمودند که بزرگان باید معنی کنند، حضرت فرمودند خدای متعال در هر شب جمعه هبوط می کند به کربلا. این هبوط، هبوط جسمانی نیست. رحمت الهی در کربلا نازل می شود، کربلا غوغا می شود. لذا فرمود وقتی کربلا مهبط می شود، ملائکه و ۱۲۴ هزار پیامبر و اوصیاشان از سماوات می آیند. می دانید که آنها در سماوات غرق در نعمت هستند، «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُون» (آل عمران/۱۶۹) انبیا و اوصیا و شهدا بدون حجاب، رزق سماواتی دارند. آنوقت چه اتفاقی می افتد که آن سفره را رها می کنند و شب جمعه در کربلا سرازیر می شوند!؟ فرمود هر شب جمعه نبی اکرم(ص) تشریف می آورند ما هم می آییم… یک سوالی صفوان کرده که شاید این طور است چون جور دیگر هم ممکن است خوانده شود که «تزور لقاء ربه؟» پس شما هر شب جمعه در کربلا یک ملاقات با خدایتان دارید و چنین سفره ای برای شما پهن می شود؟ حضرت فرمودند: ولی شما به زیارت سید الشهدا(ع) بروید، چون برای شما همه تجلیات از ورای زیارت سیدالشهدا(ع) است. در روایات هست که وقتی ملائکه از مجلس امام حسین(ع) به عالم خودشان می روند، آن ملائکه بالا می بینند یک حقایقی با اینها هست که برای این عالم نیست؛ می گویند: کجا بودید؛ مکه نجف مدینه؟ می گویند: نه، مجلس روضه امام حسین بودیم؛ یعنی آن ملائکه از عالم بالا می آیند و فیض این مجلس را درک می کنند. در بعضی از نقل ها هم آمده است که وقتی می رسند و مجلس تمام شده، به محل جلوس عزاداران امام حسین(ع) خودشان را متبرک می کنند. جایگاه ویژه زیارت اربعین دو تا از ابوابی که از وادی ولایت امام سجاد گشوده شده است و ادامه عاشورا و آن حرکت اصلاحی سیدالشهدا(ع) است، یکی باب زیارت و یکی باب بکاء است، در باب زیارت شاید (من نسبت نمی دهم) امام سجاد، اهل بیت را بعد از یک اربعین سیر دادن به زیارت بردند. زیارت، اربعینیه می خواهد و حرم امام که حمام نیست آدم سرش را بیندازد زیر و برود تو بلکه یک اربعینی می خواهد. گاهی ما غفلت می کنیم از این نکته که امام سجاد، امام کاروان بود، امام سجاد قلوب را در این مسیر رهبری و سرپرستی می کرد. هنگامی که ایشان اهل بیت را به کربلا برد، باب الزیاره باز شد، شد زیاره الاربعین. چه اتفاقی در این زیارت افتاد و این اهل بیت چه چیزی از امام حسین در این زیارت دریافت کردند؟ تعجب نکنید که مگر برای امام معصوم هم در زیارت کردن نصیبی هست؟ من نمی دانم منظور از لقاء معصوم در روایت صفوان چیست؟ چه لقائی بین اهل بیت و خدای متعال در زیارت اربعین واقع شد، که باب زیارت سیدالشهدا به سوی کائنات گشوده شد. و الا باب الزیاره امام حسین(ع) که به این سادگی گشوده نمی شود. همینطوری که کسی نمی تواند به زیارت امام حسین برود!؟ آن پیش قراولانی که باب زیارت را باز کردند و این درها باز شد و باز ماند، این بزرگواران بودند. به نظر می آید با اذن حضرت در دوره کنونی در امر زیارت، تصرف و انفتاح حقیقی در حال واقع شدن است. هرچند همه زیارت ها فوق العاده هستند اما در بین زیارات، زیارت اربعین از جایگاه ویژه ای برخوردار است و این تعجب آور است که تعداد روایات درباره زیارت اربعین اندک است اما با این حال زیارت اربعین قرن هاست که سیره مستمره بزرگان شیعه بوده است. پس دعوت، حقیقت و توجهی خاص در میان است. برخی می گویند عزاداری امام حسین(ع) از روز عاشورا شروع می شود. ولی دقیقاً عکس این است. یعنی از اول محرم شروع می شود. هیچ کس هم نمی تواند این زمان را تغییر دهد. حتی اگر همگی تصمیم بگیریم که عزاداری محرم را از شب دهم تا نوزدهم برگزار کنیم، باز هم نمی توانیم. چرا که امام رضا(ع) فرمودند: «محرم که وارد می شد کسی بر لب پدر من لبخند نمی دید». آغاز محرم، آغاز مصیبت و عاشورا نقطه اوج مصیبت بود. این حقیقت را نمی توان تغییر داد. چون تحول حال امام زمان(ع) است که ایام را شکل می دهد چرا که فرمود: «الَلَّهمَّ إنَّ شِیعَتنَا مِنّا خُلِقُوا مِن فاضِل طِینتِنا» (۲۲) و در روایتی دیگر آمده است: «یفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» (۲۳). اربعین و محوریت آن و تجلی امام در این سیر که این زیارت به شفاعت حضرت است در اوقات دیگر دیده نمی شود. البته منظور از دیده نشدن این است که مظاهرش دیده نمی شود چرا که ما چشم باطن نداریم. یعنی آن چیزی که باید از ما امتحان گرفته شود این است که ما حول امام(ع) جمع شویم و همه چیز همچون قبیله، عشیره، نزاع های قومی و مانند این موارد کنار گذاشته شود. گاهی بین قبایل عرب نزاع های خیلی سنگینی وجود دارد اما در اربعین فراموش می شود. خیلی عجیب است که در ایام زیارت اربعین، رئیس قبیله خادم می شود. آن هم خادمی با تواضع که در او جز خشوع نمی بینید. این تجلی امام حسین(ع) است. همین آدم پس از ایام اربعین خادم نیست همانگونه که قبل از آن خادم نبوده است. زیارت اربعین حضرت سیدالشهدا محور الفت اجتماعی الفت هایی که بین انسان ها و جوامع برقرار می شود، عوامل مختلفی می تواند داشته باشد. گاهی اوقات ریشه الفت یک نیاز مشترک مادی است؛ کما این که در علوم اجتماعی وقتی شکل گیری جوامع بشری را می خواهند تحلیل بکنند از جوامع ساده و جوامع پیچیده و صنعتی و فرا صنعتی امروز همین طور تحلیل می کنند. می گویند: نیازهای مشترکی انسان ها داشتند و همچنین خطرات و تهدیدات مشترک و میل به بهره برداری بیشتر از طبیعت؛ این عواملی که در درون انسان بوده این ها را دور هم گرد آورده و آرام آرام تجمع ها شکل گرفته و نیازهای غریزی موجب پیدایش خانواده شده است؛ کم کم افراد و فرزندان دور هم جمع شدند؛ قبیله ها و عشایر و زندگی های روستایی شکل گرفته و زندگی های روستایی به زندگی های شهری با روابط پیچیده تر منتهی شدند. پس ریشه اش را نگاه بکنید آن چیزی که مبدأ پیدایش الفت های اجتماعی و ساماندهی ها و قرارها و قانون هاست، عمدتاً نیازهای مادی است؛ ولی آیا واقعاً الفت به همین جا برمی گردد یا می شود یک الفت های پایدار حول یک سلسله معارف دیگری شکل بگیرد!؟ انبیا هم محور الفت بودند ولی الفتی که ایجاد می کردند بر محوری بیش از نیازهای طبیعی انسان ها بوده و به انسان ها یک درکی به اندازه قدر و اندازه خودشان از عوالم غیب و توحید می دادند و کم کم فرهنگ و ملت و دینی می آمده که ارتقاء ظرفیت در انسان ها ایجاد می کرده و مدار الفتشان را رفعت می بخشیده و الفتشان بر محور فقط منافع مادی نبوده که همین منافع مادی منشأ درگیری هم بشود. الفت پایدار جز بر محور اله حقیقی شکل نمی گیرد. همیشه محور الفت ها آلهه هستند، معبودها هستند که ما را دور هم جمع می کنند. هر وقت معبودهایمان با هم فرق کرد با هم سر معبودهایمان درگیر می شویم. فرض کنید اگر معبود ما امکانات مادی شد، سر این معبود با هم دیگر درگیر می شویم. نکته مهم این است که این معبودها هیچ کدام ظرفیت ایجاد الفت را ندارند. نه معبودها نه پرچمداران. برای رسیدن به یک اهدافی معبودهایی را انتخاب می کنند و دور هم جمع می شوند و بعد دولت ها و قدرت هایی شکل می گیرند و انسان هایی محور می شوند. نه آن آلهه و نه این اولیا نمی توانند محور یک وحدت پایدار بشوند، الا این که برگردد به خدای متعال. اله حقیقی می تواند محور وحدت حقیقی شود. کما این که از نظر قرآن وحدت حقیقی عالم و الفتی که در کل کائنات است به وحدت اله برمی گردد «لَوْ کانَ فِیهِمَا آلِهَهٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا» (انبیاء/۲۲)؛ یعنی اگر عالمین دو اله داشت حتماً در عالم فساد می شد و بین عوامل درگیری پیدا می شد. آن چیزی که همه عالم را به یک الفت و هماهنگی رسانده اله واحد است. پس الفت می تواند بر محور عوامل مختلفی شکل بگیرد. آن الفتی که پایدار است و ماندنی است الفت بر محور توحید و بر محور ائمه حق است، الفت بر محور ائمه حق ایجاد می شود که در زیارت جامعه به آن اشاره شده «وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَهُ»؛ یعنی تفرق ها با شما به ائتلاف می رسند. در جای جای قرآن و در خطب نهج البلاغه آمده که خدای متعال بر محور نبی اکرم(ص) یک الفت عظیم ایجاد کرد. می شود الفت بر محور یک پیغمبر واقع شود. سؤال اینجاست که آیا می شود بر محور یک پیغمبر و یک دین یک الفت عظیم شکل بگیرد؟ در علوم اجتماعی گاهی اوقات می گویند وضعیت طبیعی و جغرافیایی محور پیوندهای اجتماعی خاص می شود. من بیش از این عرض می کنم؛ در زیارت اربعین این جمعیتی که زیارت می روند از کشورهای مختلف هستند. در عراق این رحله و این کوچ آیا مبدأ یک الفت اجتماعی می شود یا نه؟ آیا واقعاً یک انس و الفت و محبتی پیدا می شود؟ آن هایی که رفته اند و نرفته اند می دانند این انس و الفت کم کم از این رحله و کوچ تبدیل به یک الفت اجتماعی می شود و حول این الفت، جامعه شکل می گیرد. حالا سؤال می کنم این انس و الفتی که بین زائرین و مجاورین و بین صاحب خانه ها و مسافران در ایام زیارت اربعین در این کوچ و مسافرت اتفاق می افتد این الفت بر محور چیست؟ آیا الفتشان بر محور رنگ است؟ زبان است؟ جغرافیاست؟ نژاد است؟ بر محور یک ولی خداست. بر محور سیدالشهدا(ع) است؛ یعنی محبت سیدالشهدا علیه السلام می تواند محور این الفت شود. یک کم عمیق تر نگاه کنیم و از بالا ببینیم، این تجلی سیدالشهدا(ع) در قلوب است که این ها را حول هم جمع می کند. من به ذهنم می آید اربعین یک تجلی از عصر ظهور و یک تجلی از امام است؛ یعنی نشان می دهد وقتی امام در روابط اجتماعی در عصر ظهور تجلی بکند چه اتفاقی می افتد؟ پس این الفت تجلی امام است. الفت حول الامام است؛ یعنی بر محور محبت امام یا به تعبیر دیگر بر محور ولایت امام است. بر محور شئون امام یک اتفاقی می افتد و این الفت می تواند تبدیل به یک الفت پایدار اجتماعی شود. شما اگر آثارش را پی جویی کرده و پایش علمی بکنید خواهید دید این سفر اربعین چقدر در الفت عمومی جامعه مؤمنین و به خصوص جامعه محبین سیدالشهدا علیه السلام و شیعیان حضرت مؤثر است. چه نوع الفت ماندگار ایجاد می کند. در کربلا در زیارت اربعین انسان احساس می کند که همه همدیگر را دوست دارند و آن تعلقات ریخته است. رئیس یک عشیره که در عشیره نمی توان به او گفت که بالای چشمت ابرو است، پای زائران را می شوید و التماس می کنند که لباس هایتان را به من بدهید که بشویم و خستگی آنها را در می کند. یعنی همه حول الامام هستند. این رابطه محبت آمیز حول امام، باید دائمی بشود و اتفاقاً شده است. درعراق و ایران جامعهأ شیعی حول امام شکل گرفته است. امام باید محور تشکل اجتماعی باشد و همه روابط ما حول امام شکل بگیرد. یکی ازعواملی که حجاب ها را کنار می گذارد و ما می توانیم رابطه حقیقی مان را ببینیم و با هم احساس تباین نکنیم، زیارت الامام است. وقتی روابط ظلمانی کنار می رود آن وقت با زیارت روابط حول امام احیاء می شود. در سراسر این سیر، ظهوری از امام(ع) وجود دارد. مظاهر این ظهور ظاهراً در زیارت های دیگر نیست. نه این شور و هیجان هست، نه این فداکاری و نه این از خودگذشتگی ها و رنگ باختن عواملی مانند ملیت، قومیت، ثروت، مکنت، ریاست و عشیره. خادم بودن و مخدوم بودن همه رها می شود. به همین دلیل است که هرکس در اربعین به کربلا می رود احساس می کند که همه زائرین و خادمین، برادر هستند. دو جامعه که دشمن آن ها را هشت سال با هم درگیر کرده است با هم احساس برادری می کنند. در حالی که اگر یک خون از قبیله ای می ریختند سال ها با هم نزاع می کردند. ولی اینجا هشت سال با هم جنگیده اند و بیش از دویست هزار شهید از ایران و کشته های فراوانی از آن ها برجای مانده است. این دو جامعه با هم دشمن بوده اند. ولی چه چیزی این جراحت ها را به احسان تبدیل کرده است؟ اصلاً نمی توان اربعین و زیارت امام حسین(ع) را درک کرد. زیارت امام حسین(ع) و بعد اربعین به معنی حقیقی کلمه این دشمنی را به الفت تبدیل کرده و مرزهای جغرافیایی به تدریج کمرنگ می شود و تجمع شیعی حول امام(ع) شکل می گیرد. اربعین؛ مشارکت اجتماعی در زیارت مشارکت سطوحی دارد، اولین مرحله مشارکت، مشارکت قلبی است، در امر به معروف می گویند اولین مرحله امر به معروف، امر به معروف قلبی است، یعنی قلبت معروف را دوست بدارد، اولین مرحله نهی از منکر، نهی از منکر قلبی است که قلب از منکر بدش بیاید. ممکن است کسی به همین اندازه در عبادت دیگران شریک باشد. مثلاً دیگران به صحنه جهاد و قتال می روند و من ترس داشتم و نرفتم ولی وقتی از رشادت مؤمنین در مسیر دفاع از سید الشهدا(ع) خبردار می شوم، لذت می برم. همین مقدار و به همین اندازه شراکت رخ می دهد؛ یعنی معروف را بفهمم و آن فعل و فاعل آن را دوست بدارم. یا مثلاً کسی اهل مسجد نیست ولی وقتی مردم از مسجد بیرون می آیند و سجاده هایشان دستشان است لذت می برد. نقل شده است که جابر روز اربعین به زیارت سیدالشهدا رفت. در آنجا به عطیه می گوید که ما در ثواب با شهدای کربلا شریک هستیم. عطیه گفت چه می گویی درحالیکه این ها زن و بچه هایشان بی سرپرست شدند و چنین و چنان شدند! چطور ما شریک هستیم؟ جابر از رسول خدا(ص) نقل می کند که از حبیبم شنیدم کسی که عمل قومی را دوست بدارد با آن ها شریک است. کسانی که با این کاروان زائرین نرفته اند، دلشان با آنها باشد. و وسعت نیت داشته باشند. نیت غیر از هوس است. یعنی نیت داشته باشید که اگر مقدور شد سال آینده در میان زائران اربعین باشید. از الان برنامه ریزی کنید. موانع را رفع کنید، در ضمن حضور امام حسین(ع) دائم است و همه عالم تحت پوشش خلیفهالله است. حضور جوارحی اصل زیارت حضور در محضر امام و تجدید عهد با امام است چه از دور، چه از نزدیک. مفاد زیارتنامه، مفاد عهدنامه است. این عهدنامه که در زیارت اربعین است خیلی لطیف است. مقامات امام، شهود امام و مقامات امام. بعد هم عباراتی است که ما را به رجعت امام می رساند که «امری لامرکم سلم ونصرتی لکم معده» و ما را به نصرت و یاری و انتظار می رساند. یعنی ما شهادت می دهیم که این جریان شما در ظهور ائمه و رجعت ادامه دار می باشد. هدف ما از انتظار، این است که قلب تسلیم باشد و دنبال رأی امام باشد. تمام یاری مان، برای امام آماده باشد. و بعد هم «فمعکم معکم» پس ما باید به دو تا معیت برسیم: معیت در ظاهر و باطن و معیت دوره فعلی و دوره رجعت. معیت در پیروزی و رجعت و ظهور آنها و نیز معیت دوره ای که دوران غربت امام است. در روایت وارد شده بعد از اینکه دو ساعت از روز اربعین بالا آمد یعنی بین صبح و ظهر، امام حسین(ع) را با زیارتی که از امام صادق(ع) نقل شده زیارت کنید. زیارت اربعین، تجلی اقامه توحید و ولایت در واقع چون این واقعه یک تجلی از حقیقت ولایت و امامت ظاهر می شود و همه در این فضا تنفس می کنند که خلق ها و انگیزه ها را عوض می کند. امنیت ایجاد می کند و نگاه ها را عوض می کند. و البته عده ای در همین فضا می مانند و عده ای موقتی هستند. یعنی بعضی ها وقتی فضای اربعین به آن ها می خورد همیشه مشتاق می مانند. به بعضی از زائرین امام حسین (ع) می گویند: که شما تا قیامت تضمین شده اید و به بعضی ها می گویند: تا الان پاک شده اید، ولی خودتان مراقب باشید. گویا از وادی ایمن بیرون آمده اند و باید خودشان حواسشان را جمع کنند. ولی عده ای هم در این خلق می مانند و دائم اهل جود و تواضع هستند. پس اربعین تجلی از اقامه حقیقت توحید و ولایت به وسیله زیارت است. همان طور که در حج داریم که تا وقتی این حج برپاست شما محفوظ هستید. و وقتی حج تعطیل شد، دینتان در معرض خطر قرار می گیرد. حج فقط عمل نیست بلکه اقامه توحید است. در روایت داریم که اگر پول نبود، امام باید پول بدهد تا عده ای به حج بروند تا حج تعطیل نشود. چون اقامه است و فرق این دو مثل نماز خواندن و مسجد ساختن است. مسجد ساختن اقامه نماز است. زیارت اقامه ولایت است. هم درخود انسان هم در محیط اجتماعی و هم در جامعه بشری. زیارت اربعین بستر اقامه حقیقت ولایت در جامعه شیعه و جوامع پیرامون است. حتی درمقیاس جامعه جهانی. و شما این را با کارناوال های جریان باطل مقایسه کنید و فرق اینها را دریابید. اربعین، زیارت مشتاقین برای زیارت اربعین سه ویژگی ذکر کردند و گفتند: زیارت اربعین مصداق زیارت مشتاقین است که فضائل و ثواب های بزرگی در روایات برای آن نقل شده است. ویژگی دوم و سوم این زیارت نیز این است که این زیارت، اقامه فرهنگ اهل بیت و جلوه ای از عصر ظهور است. ایشان در توضیح این دو ویژگی افزودند: بین اقامه، اشاعه و عمل فرق است. چنان که گاهی فرد، خودش نماز می خواند؛ گاهی مسجد می سازد و گاهی، فرهنگ نماز خوانی را ایجاد می کند و دیگران را نماز خوان می کند. زیارت و بخصوص زیارت اربعین، اقامه فرهنگ ولایت اهل بیت علیهم السلام است که در آن، مؤمنین عهدهای ازلی خود را تجدید می کنند. زیارت اربعین، جلوه ای از عصر ظهور است که در آن نمونه هایی از اخلاق و فداکاری های حول معصوم شکل می گیرد. مقام زائرین متفاوت است و هر کدام در یک وادی زیارت می کنند. ولایت یک وادی نامتناهی است و وقتی وارد می شوی، تمامش وادی ایمن و صراط الی الله است و هر درجه ای مقامی دارد. این گویای این است که اگر کسی در شوق امام حسین(ع) زیارت برود، می تواند به این مقام برسد. مشتاقین می توانند این برکات را در زیارت امام حسین(ع) به دست آورند. اما زیارت اربعین یکی از جلوه های زیارت مشتاقین است. یعنی همه کسانی که اربعین به کربلا می روند، قرض، فقر، بیماری و حتی جهنم و بهشت را در نظر ندارند بلکه مقصدشان خود امام حسین(ع) است. کسانی که در اربعین به زیارت کربلا می روند، خواب و غذا برای خودشان در نظر نمی گیرند. آن ها دنبال امام حسین(ع) هستند. در این صحنه ها اشتیاق به امام حسین(ع) می جوشد. هم این زائرین مشتاق هستند و هم کسانی که از این زائرین پذیرایی می کنند. گاهی یکسال زحمت می کشند که بتوانند یک روز از زائرین امام حسین(ع) پذیرایی کنند. در این پذیرایی همه حول محور امام جمع شده اند و همه تعلقات دیگر رنگ می بازد. مثل نژاد و رنگ و عرب و عجم بودن و… و. فرد پذیرایی کننده شأن خودش را فراموش می کند. گاهی او رئیس یک قبیله است ولی شئون خودش را کنار می گذارد و پای زائر را می شوید و خدمات می دهد. پس کسانی هم که پذیرایی می کنند دنبال چیزی نیستند و فقط دنبال شوق به امام حسین(ع) هستند. زائر هم در این مکان ها احساس غربت نمی کند و آنجا را مثل منزل خودش می داند. این اربعین تجلی اربعین اهل بیت است. اهل بیت یک چله از کربلا رفتند و هر لحظه اشتیاق و شوق و معرفتشان به امام حسین (ع) بیشتر شده بود. تمام افراد کاروان که از کربلا می رفتند عارف به مقامات امام حسین(ع) بودند. بلاهای کربلا به شام و کوفه و بازگشت را طی کردند و هر لحظه مشتاق تر شدند. و با اشتیاق به کربلا آمدند. و زیارت مشتاقین حاصل شد. یک تجلی از زیارت مشتاقین در اربعین واقع می شود. هرچه به سمت ظهور نزدیک تر می شویم این تجلی پررنگ تر و فراگیرتر خواهد شد. این تلقی پیش می آید که اربعین نمونه ای از عالم ظهور است. که در عصر ظهور، همه حول امامشان جمع می شوند و مشترک المال هستند و توکل در آنها موج می زند. مالی در مقابل امامشان ندارند. یعنی دست در جیب هم می کنند که شما این را در اربعین می بینید. امنیت و تأمین رزق وجود دارد مثل دوره ظهور که یک نفر تنها از شهری به راه می افتد و احساس ترس نمی کند. لذا ذکر شده است که وقتی حضرت مهدی ظهور می کند ممکن است که بانویی ظرفی از جواهرات، با خودش از این طرف عالم به آن طرف عالم حمل کند و احساس خطر نکند. داریم که وقتی دستور داده شد که مسلمانان از مکه به مدینه بروند، مسلمانان نگران بودند. این آیه نازل شد که «وَ کأَینْ مِنْ دَابَّهٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یرْزُقُها وَ إِیاکم» (عنکبوت/۶۰) چهارپایان و پرندگان غذایشان را با خودشان حمل نمی کنند. خدا روزی آنها را می دهد و تمام آنها سیر برمی گردند. این توکل است. شما در اربعین جلوه ای از توکل را می بینید که فردی به تنهایی راه می افتد و کسی هم گرسنه نمی ماند و همه پذیرایی می شوند. کسی بیش از نیاز برنمی دارد. فداکاری و ایثار می کنند. سلم قلبی، نتیجه زیارت اربعین در باب برخی از فقرات زیارت اربعین می توان گفت: زائر وقتی در این زیارت شهادت می دهد، این شهادت بدین معنا است که در محضر خدای متعال به شهود نسبت به مقامات معصوم رسیده و این امر را با حقیقت وجودش معتقد می شود. نتیجه زیارت اربعین نیز آن چنان که در انتهای این زیارت آمده است تسلیم قلب، تبعیت محض رأی انسان و آماده بودن نصرت زائر برای پیروزی حضرت است. یعنی انسان باید به جایی برسد که هیچ رأیی در برابر امر معصوم نداشته باشد. کسی که در عرض معصوم رأیی دارد؛ در برابر معصوم، برای خود دستگاه و دعوتی نیز می سازد. همه این آمادگی ها بر اساس آخرین عبارات زیارت اربعین انسان را به دو همراهی با معصوم می رساند، همراهی در ظاهر و همراهی در باطن. یعنی انسان هم باید در زمان غیبت امام معصوم، با امام باشد و هم در زمان ظهور ولایت امام، امام را یاری و همراهی کند. گردهمایی اربعین؛ آینده نگری امام معصوم شما نسبت به سیدالشهدا واضح می بینید که آیا سیدالشهدا واقعاً با ابن زیاد می جنگید؟ ابن زیاد چه کسی است که سیدالشهدا به میدان او بیاید؟ آیا با شمر می جنگید؟ یا سیدالشهدا یک جریان عظیم تاریخی به راه انداخته که این جریان منتهی به ظهور می شود. حالا ما الان می بینیم که یک موج آن همین مجالس است؛ یک موجش جریان اربعینی است که شما می بینید؛ این جریان اربعین یک جریان هزار و ۴۰۰ ساله پشت سر دارد. لذا که دشمن نه می تواند جلویش را بگیرد و نه می تواند مثلش را بیافریند. امام هم وقتی می آید در میدان یک کار عظیم می کند. این نیست که امام حسین زمان خودش را می دید و ابن زیاد را؛ بلکه امام حسین همه تاریخ را می بیند و تصرف می کند برای اینکه انسدادی که با جریان سقیفه و بنی امیه در تاریخ بشر پیش آمده این انسداد را بازگو کند؛ زیرا مسیر حرکت حق منسد شده است و حضرت این انسداد تاریخی را باز می کنند. اینگونه نیست که شما خیال کنید امام حسین مثلاً یک جنگی کنار نهر فرات سال ۶۱ انجام داده و تصادفاً در حال حاضر موجش جهان را گرفته است. کار امام کاری بود که همه آنچه که شما می بینید به دنبال عاشورا اتفاق افتاده است امام می دید. وقتی امام سجاد در قتله گاه فرمودند که مگر این بدن ولی خدا نیست که مقابل آفتاب است (زیرا آنها بدن کشته های خودشان را دفن کردند و بدن امام زمین مانده بود) البته امام سجاد می دانست اما زینب کبری تسلیت می دادند و فرمودند: پسر برادرم این گونه نمی ماند اینجا زیارتگاه می شود؛ رفت و آمد می شود؛ یعنی زینب کبری امروز را واقعاً می دیدند. پس این طور نیست که یک امامی که به میدان می آید نمی داند چه اتفاقاتی دارد در عالم می افتد و فعلش یک فعل محدود است. هم امام فعلش نامحدود است و هم نقشه دشمن نقشه های بزرگی است. امام با یک دشمن بزرگ روبرو است که شیطنت می کند و پیچیده عمل می کند. زیارت اربعین، زمینه سازی برای ظهور اربعین ظرفیت تبدیل شدن به یک نقطه کانونی را دارد و تا کنون این ظرفیت را نشان داده است. البته باید توجه داشت که این ظرفیت های تاریخی در مراحل مختلف ظهور پیدا می کنند و باید مرحله تاریخی اش فرابرسد. فرض کنید کعبه پیش از اسلام هم بوده ولی بعد از اسلام موقعیت ویژه ای پیدا می کند. در زمان حضرت ابراهیم(ع) نیز موقعیت داشته که قرآن فرموده: «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکهَ مُبارَکاً وَ هُدی لِلْعالَمینَ» (آل عمران/۹۶) ولی باید در دین نبی اکرم (ص) ضرب شود تا به موقعیت حقیقی خودش برسد. ما وقتی می خواهیم نسبت به این گونه حوادث تصمیم بگیریم باید متناسب با ظرفیت حقیقی آن برنامه ریزی کنیم. در غیر این صورت از آن حقیقت پیش می افتیم و حادثه خراب می شود. یعنی آن دست باطنی که مسئله را پیش می برد در عین اینکه ظرفیت حقیقی در اربعین است اگر متناسب با این مرحله شناسایی نشود، برنامه ریزی ها از آن سبقت می گیرند. سپس به نتیجه معکوس می رسد. البته هدف ما دولت مستعجل هم نیست. حضرت اگر فردا بیایند عالم را با یک تصرف متحول می کنند شاید هم مصلحت ندانند و بعداً بیایند. به هر حال حضرت کار خودشان را می کنند. ما باید به اندازه ای که از آن طرف راه باز می شود برنامه ریزی کنیم. برنامه ریزی ها باید به این نکته معطوف شوند که قلوب متوجه شوند، بصیرت ایجاد شود، حرکت ها ایجاد شود و نسل ها و ادیان و خرده فرهنگ ها باید ساماندهی و سازماندهی شوند. البته متناسب با انفتاحی که از آن طرف ایجاد می شود. چون ما برنامه ریزی نمی کنیم و از آن طرف برنامه ریزی می شود. برای مثال ما در ظهور حضرت چه نقشی داریم!؟ این خود حضرت هستند که ظهور می کنند. ظهور یعنی ظهور حقیقت آن کلمه غیبی. البته ما باید خودمان را آماده کنیم و اقدامات ما باید متناسب با تجلیات آن طرف باشد. اصلاً معنی علائم ظهور همین است. یعنی ما باید بفهمیم که در کدام موقف هستیم تا خود را متناسب با آن موقف و برای حوادث بزرگ مهیا کنیم. چون اصل حوادث بزرگ از آن طرف شکل می گیرد و ما باید متناسب با گشایشی که از آن طرف شکل می گیرد عمل نماییم. به نظر می آید این روزها حضرت علائمی را نشان می دهند و گشایشی در حال اتفاق افتادن است. ما باید از علائمی که حضرت می دهند موقعیت را بفهمیم و عقب نیفتیم. ممکن است الآن ظرفیت شریک کردن ادیان دیگر را در زیارت اربعین نداشته باشیم ولی ظرفیت یکدست کردن جامعه شیعه و ایجاد همدلی و همفکری حول اربعین را داریم. یعنی زیارت اربعین را به سفری تبدیل کنیم که نقطه مقابل گردشگری غربی باشد. گردشگری بستر توسعه است که در دنیا نمونه هایی برای آن معیّن کرده اند که همان شهرهای اصلی دنیای غرب هستند. ما عوض آن زیارت را داریم که بستر تحقق جامعه مهدوی است. باید دید بستر این کار چقدر آماده است تا به همان اندازه زیارت را در مقابل گردشگری سامان داد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.