در نفی و اثبات «آتش به اختیار»
*دکتر پرویز امینی// در معرفی انسان، برخی آن را حیوان ناطق، برخی آن را موجود ابزارساز، برخی دیگر موجود جامعه ساز و نهادساز و برخی دیگر انسان را حیوان سیاسی خوانده اند. اما برخی متأخرین، انسان را تفسیرگر بودن و به زبان فنی تر، هرمنوت بودن معرفی می کنند. درواقع انسان بر خلاف دیگر موجودات، دارای جهان فکری و فرهنگی و اجتماعی بخصوصی است. این جهان، برآمده از جغرافیا، فرهنگ، زبان، قومیت، تجربه زیسته فردی و اجتماعی، دوره تاریخی بخصوصی که در آن زیسته است و… و مسائلی از این دست است که انسان ها به جای دسترسی مستقیم به مسائل، از درون این جهان به پدیده ها و مسائل پیرامون خود نگاه می کنند و دارای قضاوت می شوند و بنابراین انسان موجودی بی پیش فرض و خنثی نیست. چه این مسئله را بپذیریم و چه نپذیریم، واقعیت های پرتعداد جامعه ما در یک دهه اخیر نشان می دهد، دامنه تفسیر و فهم از واقعیت های واحد مثل زلزله ها و حوادثی مثل پلاسکو و مسائل سیاسی ای مثل انتخابات و… چقدر متکثر و دارای طیف وسیعی است. در این باره پیش ترها به تفصیل بیشتری سخن گفته ام، اما در یک جمله کوتاه می توان گفت که جامعه ایرانی در حال تجربه یک شرایط متکثر اجتماعی است که دامنه اشتراک ها را محدودتر و گستره تفاوت ها را وسیع تر کرده است و امکان تفاهم پذیری را حتی در حلقه افراد نزدیک به هم، دشوارتر از گذشته کرده است. احتمالا این تجربه ای است که روزانه خصوصا کسانی که در فضای مجازی از توئیتر تا اینستاگرام تا فیسبوک تا تلگرام و… زیست می کنند، با آن مواجه اند. دیدار امسال رهبر انقلاب با دانشجویان، در فضای مجازی صحنه ای از تفاسیر گوناگون درباره چند کلیدواژه از جمله واژه «آتش به اختیار» شد که درباره آن تفاسیر گوناگونی تاکنون شده است. در شکل گیری این تفاسیر گوناگون، علاوه بر تکثر اجتماعی کنونی و تعلقات ایدئولوژیک و سیاسی متصلب افراد مختلف، اطلاع رسانی نامناسب و غیراستاندارد نیز نقش داشت. جدا کردن یک گزاره از کلیت بافت متن کلامی و غیرکلامی یک دیدار طولانی سه ساعته، فضای تکثر تفسیرها را تشدید کرد. برخی از این تفاسیر را می توان در چند محور جمع بندی کرد: ۱ – دعوت دانشجویان به هرج ومرج طلبی و نفی هرگونه هنجارمندی قانونی و عرفی ۲ – بی اعتبار شمردن ضوابط و عرف ها و نهادهای قانونی ۳ – نفی چشم انتظاری از نهادهای حاضر در جمهوری اسلامی (وجه سلبی) و تکیه به ظرفیت های خودجوش فردی و جمعی مردمی انقلاب (وجه ایجابی) برای پیش بردن گفتمان انقلاب اسلامی. از یک طرف رویه و نظرگاه رهبری در یک دوره طولانی از اول انقلاب تا کنون به وضوح نشان می دهد که دو تفسیر اول، مردود است. مثلا محکومیت حمله دانشجویان به سفارت انگلیس و عربستان علی رغم اینکه بخشی از نیروهای مذهبی آن را انجام داده بودند یا محکومیت حرکت اعتراضی به سید حسن خمینی در ۱۴ خرداد ۸۹ و نیز حرکت تندی که نسبت به لاریجانی در ۲۲ بهمن یکی از سال ها در قم انجام شد و از اینها بالاتر، محکومیت حرکت احمدی نژاد در مجلس (نشان دادن ویدئویی از فاضل لاریجانی و مرتضوی) با عنوان خلاف شرع، خلاف قانون و خلاف اخلاق، در حالیکه احمدی نژاد همچنان رئیس جمهور بود، از آن جمله اند. همچنین از طرف دیگر، برای کسانی که مثل اینجانب در این جلسه دانشجویی حاضر بودند و در فضای مستقیم کل مباحث چه از طرف دانشجویان و چه در از طرف رهبری قرار داشتند، به هیچ وجه دو تفسیر نخست متبادر نشد. دانشجویان به نمایندگی از تشکل های مختلف، از مجموعه نهادهای کشور خصوصا فرهنگی، انتقاداتی داشتند که دامنه وسیعی از سازمان تبلیغات و حوزه هنری تا صداوسیما از این طیف و نیز وزارت ارشاد و علوم و بهداشت و دانشگاه آزاد از آن طیف را دربرمی گرفت. حتی تعریض هایی نسبت به سپاه و شورای نگهبان و دستگاه قضایی و نیز برخی منصوبین رهبری نیز در کلام دانشجویان وجود داشت. رهبری در بستر چنین بحث هایی، بحث خود را مطرح کردند که برای پیش بردن گفتمان انقلاب، چشم انتظار نهادهای حاضر و مورد انتقاد دانشجویان جلسه نباشید که دچار ناتوانی یا اختلال هستند، بلکه با همان توان و ظرفیتی که دارید، به صورت خودجوش کار را به پیش ببرید و مثلا گفتند در حوزه فرهنگ، دست کم ده مسئله اصلی از جمله سینما وجود دارد اما نهادی مثل وزارت ارشاد به جای پرداختن به مسائل اصلی، خود را درگیر مسائل دیگر کرده است. در واقع لب سخن رهبری؛ رفع انفعال از افراد و مجموعه های انقلابی بود که برای پیش بردن گفتمان انقلاب، همه توقع و انتظار خود را به نهادهای حاضر گره زده بودند. این انفعال البته ریشه تاریخی دارد. در جریان پیروزی انقلاب و نیز دوران پساانقلاب، به دلیل ضرورت های انقلاب مثل تثبیت اندیشه و ارزش های انقلابی و جلوگیری از انحراف یا پاسداری از انقلاب در برابر تهدیدات داخلی و خارجی مثل جنگ و نیز شکل نگرفتن نهادهای حاضر و یا نوپا بودن آنها، تمام ظرفیت انقلاب بر دوش همین ظرفیت های خودجوش مردمی بود که از دل جریان حرکت امام و انقلاب جوشیده بود. نهادهایی مثل جهادسازندگی در بعد محرومیت زدایی و آیادانی کشور، بسیج و سپاه در بعد دفاعی، جهاد دانشگاهی در بعد علمی و نهضت سوادآوزی در بعد بالا بردن سطح آگاهی های عمومی و… از دل همین روند خودجوش سر برآورد و ثمربخش شد. به تدریج با شکل گرفتن نهادهای رسمی در حوزه های گوناگون خصوصا فرهنگ، این احساس شکل گرفت که نیازی به انجام فعالیت های خودجوش مردمی نیست و نهادهای مذکور کافی اند. نتیجتا، رکود در بدنه مردمی از یک سو و ناکارآمدی در بدنه رسمی از سوی دیگر شکل گرفت که حاصل آن بر زمین ماندن مسائل فرهنگی و در برخی مواقع، عقب ماندگی های فرهنگی شد. هرکس، به دلایلی با نهادهای رسمی حوزه فرهنگ در جمهوری اسلامی از شورای عالی انقلاب فرهنگی تا صداوسیما تا ارشاد و… ارتباط کاری داشته باشد، به خوبی و روشنی می فهمد که این نهادها برای تأمین نیازهای فرهنگی انقلاب، اولا یا با درجات مختلف ناکارآمدند و یا در صورت کارآمدی نسبی، متناسب با مسائل و اولویت های بر زمین مانده و نیز مسائل نوظهور و نوپدید فرهنگی زمانه ما، نیستند و ناکافی اند. بنابراین نیروهای انقلابی باید چشم انداز خود را نسبت به مسائل فرهنگی تغییر اساسی بدهند. در این تغییر اساسی، انتظارات بیش از آنکه متوجه نهادهای رسمی باشد، باید متوجه تک تک افراد باشد و هرکس بیش از آن که از صداوسیما و ارشاد و… سئوال کند که آنها چکار کرده اند، از خود سئوال کند که چه کرده است؟ بیش از آن که سئوال کند این نهادها چکار باید و چه کار می توانند انجام دهند، از خود بپرسد که چکار باید و چه کار می تواند بکند؟ بیش از آنکه سئوال ها معطوف به این باشد که مؤثرترین کارها چیست، معطوف به این باشد که مؤثرترین کارهایی که من می توانم بکنم، چیست؟ همین الان فیلمی بر پرده سینماهاست به نام ویلایی ها که می خواستند به دلیل ضعف فروش، از سینماها جمع کنند و حالا با منت، آن را نگهداشته اند. خوب؛ دیدن این فیلم و امثال این فیلم، به صورت فردی و جمعی، راحت ترین کار فرهنگی و در عین حال از مؤثرترین کارهای فرهنگی است که اتفاقا نیاز به تخصص و تجهیزات و امکانات و… ندارد و همه و تأکید می کنم همه می توانند آن را انجام بدهند و از این مثال ها بسیار است. *جامعه شناس و تحلیلگر سیاسی