نجواهای دلتنگی؛شرح دعای وداع با ماه رمضان جلسه ۲۵
بسم الله الرحمن الرحیم آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت برکاته) در دفتر مقام معظم رهبری است که در شرح دعای وداع با ماه رمضان در تاریخ ۲۳/۴/۹۴، مطابق با بیست وهفتم ماه مبارک رمضان ۱۴۳۶ ایراد فرموده اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد. چرا صلوات بفرستیم؟ جلسه گذشته آخرین فراز از دعای وداع با ماه رمضان را تلاوت کردیم و حسن ختامی برای جلسات این ماه شریف شد؛ اما بحث درباره صلوات بر پیامبر و ائمه علیهم السلام کامل نشد. امشب که آخرین شب این سلسله جلسات است، با تبرک جستن به نام اهل بیت صلوات الله علیهم أجمعین سعی می کنم تتمه ای برای این بحث بیان کنم. ذکر و دعای شریف صلوات مورد توجه خاص اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بوده و در دعاها، از جمله همین دعای صحیفه سجادیه، توجه خاصی به آن شده است. روایاتی هم که در فضلیت این ذکر و این دعا وارد شده بسیار فراوان است. طبعا این سؤال مطرح می شود که این ذکر چه خصوصیتی دارد که تا این اندازه مورد توجه اهل بیت علیهم السلام است، به گونه ای که ائمه اطهار علیهم السلام که خود از اهل بیت هستند در بین دعاها و مناجات هایشان چندین مرتبه می گویند أللهم صل علی محمد و آله. صلوات؛ موجب لیاقت دریافت رحمت های الهی وقتی ما فهمیدیم این ذکر بسیار اهمیت دارد، به خصوص با توجه به ثواب هایی که برای آن ذکر شده، علاقه مندیم که به این نتایج و آثار نائل شویم. معمولا اولین انگیزه انسان برای گفتن و تکرار کردن این ذکر شریف، نیل به ثواب آن هاست. عامل دیگری که می تواند در انگیزه ما مؤثر باشد تأثیراتی است که این ذکر شریف در گشایش مشکلات دنیوی ما دارد. اهل بیت صلوات الله علیهم أجمعین برای این که ما را به گفتن بیشتر این ذکر شریف تشویق کنند تا برای آخرت مان مفید باشد، آثار دنیوی آن را هم ذکر کرده اند، از جمله این که فرموده اند: این ذکر باعث استجابت دعاها می شود. ما نیز درخواست هایی چون وسعت روزی، شفای بیماری ها، رفع بلاها و … داریم و این درخواست ها امری طبیعی است و اشکالی هم ندارد، بلکه عرض نیاز به درگاه خداوند بسیار هم خوب است. ولی اگر بدانیم عاملی تقویت کننده برای استجابت دعا وجود دارد که با رعایت آن، احتمال استجابت دعا بیشتر می شود انگیزه ما برای استفاده از آن عامل تقویت می شود. اهل بیت علیهم السلام خود به ما یاد داده اند که برای استجابت دعا از این ذکر استفاده کنیم و این لطفی خفی دارد. آن ها می خواهند ما از فواید، ثواب ها و لیاقتی استفاده کنیم که این ذکر برای دریافت رحمت های الهی ایجاد می کند. هدف اصلی آن ها این است که می خواهند ما بیشتر به طرف خدا برویم. این حکمت به طور قوی تر و شدیدتر در اصلِ امر به دعا وجود دارد. چرا خدای متعال می فرماید: أُدْعُونِی أَسْتَجَبْ لَکُمْ؟ چرا نزول رحمت خود و برآورده شدن حاجت ما را مشروط به دعا می کند؟ سرّ این شرط این است که خدای متعال دوست دارد ما سراغ او برویم تا رحمت ها و کمالات بیشتری نصیب ما گردد و به او تقرب پیدا کنیم؛ وگرنه، خداوند می تواند بدون دعا هم همه نیازهای ما برطرف نماید. مگر خداوند نعمت های فراوانی را بدون دعا به ما عطا نکرده است؟ به راستی می توان گفت اکثریت قریب به اتفاق نعمت های الهی بدون درخواست به ما عطا شده است. اگر خدا می گوید: از من درخواست کنید تا شما را اجابت کنم، بدین خاطر است که این درخواست وسیله ای برای رفتن ما به در خانه او باشد و موجب تقرب به او گردد. البته دعای ما هم اثر دارد و موجب استجابت می شود، اما او بیش از آن اندازه که خودمان می فهمیم ما را دوست دارد. اگر اهل بیت علیهم السلام هم ما را به ذکر صلوات سفارش کرده اند بدین خاطر نیست که از این راه نفعی به دست آوردند. مقام آن ها بسیار بالاتر از این است که بخواهند از ما چیزی عایدشان شود. این لطف دائمی آن ها است که می خواهند کاری کنند که از ناحیه آن ها فیضی به ما برسد. اما آن چه سبب این فیض می شود دعا کردن ماست و تا زمانی که ما تصمیم نگیریم و دعا نکنیم، آمین گفتن آن ها کمالی برای ما ایجاد نمی کند. ممکن است ایشان دعا کنند و خدا به کسی سلامتی عنایت کند، اما این سلامتی فرق می کند با آن سلامتی که بگویند: تو دعا کن تا ما آمین بگوییم تا دعایت مستجاب شود. در این مورد، علاوه بر سلامتی، ما با خدا هم آشنا شده ایم و با او رابطه ای برقرار کرده ایم. قدردانی از رسول خدا و آل او صلوات الله علیهم با صلوات اما برخی مؤمنین که معرفت شان بیشتر از دسته اول است، انگیزه دیگری هم برای صلوات فرستادن دارند و آن انگیزه ای فطری برای تشکر از ولی نعمت است. خدای متعال ما را به گونه ای آفریده است که وقتی از کسی احسان و خدمتی می بینیم خود را بدهکار او می بینیم و دوست داریم دست کم با تشکر زبانی این دین خویش را ادا کنیم. این دسته از مؤمنان وقتی به این حقیقت توجه پیدا می کنند که رسول خدا و اهل بیت او علیهم السلام چه قدر در حق ما لطف کرده اند و چه حق عظیمی در نشان دادن راه نجات و سعادت، بر گردن ما دارند، درصدد تشکر از آن ها برمی آیند و از خود می پرسند که به راستی چگونه می توان از کسانی که جان خود و عزیزان شان، حتی طفل شیرخواره شان را فدا کردند تا ما با خدا آشنا شویم و راه سعادت را پیدا کنیم تشکر کرد. کم ترین کاری که می توان برای تشکر از آن خاندان بزرگوار انجام داد این است که صلواتی به پیش گاه آن ها هدیه کنیم و بگوییم: خدایا! ما که توان جبران لطف ایشان را نداریم، از تو می خواهیم رحمت های خود را بر آن ها نازل فرما! پس عامل سوم برای ایجاد انگیزه برای صلوات فرستادن، توجه به تأثیری است که پیامبر و اهل بیت او صلوات الله علیهم أجمعین در سعادت ما داشته اند. محبت رسول و آل در آیینه صلوات عامل دیگری هم می تواند برای ایجاد انگیزه برای صلوات و درود فرستادن بر رسول خدا و آل او صلوات الله علیهم أجمعین وجود داشته باشد و این عامل به یک معنا در همه مسلمانان، به خصوص ما شیعیان وجود دارد، اما باید رشد کند و تقویت شود. البته رحمت اهل بیت علیهم السلام به ما شیعیان اختصاص ندارد. هر مسلمانی هر چه از اسلام می داند به برکت ایشان و دست کم به برکت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله است. همه مسلمانانی که اهل انصاف هستند به برکات اهل بیت علیهم السلام و لزوم مودت ایشان اعتراف دارند و در این زمینه چه شیعیان و چه اهل تسنن کتاب ها نوشته اند. برخی مسلمانان اهل تسنن در ایام عزاداری سیدالشهداء علیه السلام به عنوان اعلام مودت به اهل بیت علیهم السلام و اداکردن اجر رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله، در مراسم عزاداری شرکت می کنند. مقصودم بیان این نکته است که اهل انصاف به مقام والای اهل بیت علیهم السلام و لزوم قدردانی از ایشان اعتراف دارند. مشکلی که وجود دارد این است که ما با این که به عنوان محبان اهل بیت علیهم السلام شناخته می شویم، اما در عمل می بینیم این محبت خود را در همه رفتارهای ما نشان نمی دهد و تجلی نمی کند. ما گاه به شدت نسبت به اهل بیت علیهم السلام اظهار مودت و محبت می کنیم، در عزای ایشان عزاداری ها می کنیم، برای بزرگ داشت ایشان هزینه ها صرف می کنیم، چه نذرها می کنیم و چه اطعام ها می دهیم! و همه این ها چیزی جز نشانه محبت و علاقه به اهل بیت علیهم السلام نیست، اما وقتی بررسی می کنیم می بینیم دست مان از محبتی که همه رفتارهای ما را تحت تأثیر خود قرار دهد چندان پر نیست. مقصود از اثر در این جا اثری است که مستقیماً و خالصاً از محبت ناشی شده باشد. توضیخ بیشتر این که: انسان چیزهایی را که خوشایند و لذت بخش می یابد در ابتدا به خاطر خوشی و لذتی که از آن ها انتظار دارد، به سراغ شان می رود، اما به تدریج به خود آن شیء نوعی تعلق و وابستگی پیدا می کند، یعنی به دنبال لذت های مکرر و معنادار، کیفیتی نفسانی به نام محبت برای انسان پیدا می شود. محبت حالت ثبات دارد و یک حالت انفعالی گذرا نیست، به گونه ای که وقتی پدید می آید گاهی حتی تا ده ها سال نمی توان آن را از دل بیرون کرد. اما منشأ پیدایش محبت نسبت به یک انسان این است که از ارتباط با آن شخص لذتی برای انسان حاصل شود؛ ارتباطی همچون دیدن او، شنیدن صدای او، استفاده از دانش او، و … اما با یک بار لذت بردن، محبت ثبات پیدا نمی کند. اگر این لذت تکرار شود، انسان نوعی وابستگی به آن شخص پیدا می کند که زمانی هم که آن لذت را درک نمی کند و امیدی هم به درک آن ندارد، دلش متوجه آن شخص است و دوست دارد او را ببیند یا به نوعی با او ارتباط برقرار کند. این محبت وقتی شدت پیدا کند، حالتی در انسان ایجاد می کند که در اثر آن، انسان می خواهد همه دارایی و هستی خود را فدای او کند و اگر از او بپرسند چرا می خواهی هستی خود را فدای او کنی، می گوید: چرا ندارد؛ من او را دوست دارم! البته این پاک بازی به مرتبه و شدت و ضعف آن محبت بستگی دارد. اگر این محبت بسیار شدت یابد، شخص محب حاضر است خود و همه بستگان خود را فدای محبوبش کند. داستان هایی عشقی همچون داستان لیلی و مجنون که در تاریخ نقل شده از این قبیل محبت ها هستند. ما برخی افراد را دیده ایم که همیشه به اهل بیت علیهم السلام توجه دارند و عشق و علاقه شان به اهل بیت علیهم السلام چنان زیاد است که با شنیدن نام آن بزرگواران حالتی مخصوص پیدا می کنند که نمی توانند آن را توصیف کنند. این ها آثار محبت است. در داستان لیلی و مجنون، وقتی مجنون خدمتی به لیلی می کرد تنها آرزویش این بود که لیلی بفهمد او در حال فدا کردن خود برای لیلی است! اما به راستی در میان مخلوقات چه کسی را می توان پیدا کرد، جز محمد و آل محمد صلوات الله علیهم أجمعین، که سزاوار چنین محبتی باشد؟ ایشان کامل ترین و والاترین مخلوقات خدا هستند و به هر اندازه ای که به ایشان محبت خالصانه داریم، شایسته است این محبتْ خود را در رفتار ما نشان دهد، یعنی بدون هیچ گونه چشم داشتی به ایشان خدمت کنیم. اما از آن جا که ما نمی توانیم برای آن ها کاری انجام دهیم، بالاترین خدمتی که می توانیم به ایشان ارائه دهیم این است که بگوییم: خدایا! بالاترین و بهترین رحمت ها و فیض ها نزد تو است، و تو می توانی بهترین رحمت های خود را به ایشان عطا کنی. اما دست ما خالی است و چیزی برای پیش کش نزد ما نیست. از تو می خواهیم بهترین رحمت هایت را به ایشان عنایت فرمایی، که ایشان حقیقتا سزاوار چنین عنایتی هستند! اگر انسان چنین حالتی پیدا کند، نمی دانم ارزش صلوات و دعایش چند برابر می شود، اما همین قدر می دانم که بسیار بالاست. وابستگی ارزش عبادت به مراتب محبت این اختلاف مراتب در صلوات افراد چیزی شبیه اختلاف مراتب عبادتی است که برای خدای متعال انجام می گیرد. براساس آنچه از اهل بیت علیهم السلام نقل شده، عبادت کنندگان سه دسته اند: دسته ای خدا را به خاطر ترس از عذاب عبادت می کنند. این ها مانند غلامان سیاهی هستند که از ترس کتک، مولای خود را اطاعت می کنند. ازاین رو عبادت ایشان را «عبادت عبید» گویند. اگر خدا جهنم نداشت آن ها خدا را عبادت نمی کردند. عده ای دیگر هستند که سطح عبادتشان کمی بالاتر است. ایشان برای نعمت های بهشتی خدا را عبادت می کنند. عبادت این دسته «عبادت تاجران» نام نهاده شده است. این نوع عبادت اشکالی هم ندارد. قرآن کریم هم می فرماید: هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَهٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ.۱ ولی دسته سوم کسانی هستند که خدا را عبادت می کنند تنها به خاطر این که او را دوست دارند. این «عبادت آزادگان» خوانده شده است. ایشان دل به خدا داده اند. عین این مراتب درباره محبت اهل بیت علیهم السلام هم وجود دارد. گاهی دوستی ما برای شفا یافتن بیماری مان یا دست یابی به شفاعت اهل بیت و نجات از عذاب است، که البته کار خوبی است و از خدا می خواهیم همین را هم از ما نگیرد. گاهی حاجتی بزرگ داریم و با ایشان قرار می گذاریم که اگر حاجت روا شدیم، فلان مبلغ را به آستان ایشان تقدیم کنیم. این رابطه هم رابطه خوبی است و نشانه آن است که به این خانواده علیهم السلام ایمان داریم، و می دانیم که ایشان پیش خدا عزیزند و دعایشان مستجاب می شود، و می دانیم که آ ن ها شیعیان و دوستان شان را (گرچه همت شان ضعیف باشد) دوست دارند و دست مرحمت بر سرشان می کشند! اما کسانی هم هستند که وقتی صبح از خانه بیرون می آیند، دلشان تشنه زیارت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها است، و آرام و قرار ندارند تا خود را به حرم برسانند و در و دیوارش را ببوسند. این بی قراری آنها برای گرفتن حاجت نیست، و چیزی هم از ایشان نمی خواهند. عطش آن ها ناشی از محبتی است که به این خاندان دارند، و این محبت ناشی از معرفتی است که به مقام ایشان دارند. این محبت به تدریج حالت وابستگی و دل بستگی را در ایشان پدید آورده که در این دل بستگی، دیگر آن منافع منظور نیست. چنان که گفته شد، انسان هر کسی یا چیزی را دوست بدارد ابتدا بدین خاطر است که از ارتباط با آن لذتی می برد، اما به تدریج با تکرار لذت ها به آن دل بستگی پیدا می کند و این دل بستگی دیگر در گروی آن لذت ها نیست. اگر آن لذت ها هم برود این دل بستگی باقی می ماند. درست است که ما وقتی می خواهیم اهل بیت علیهم السلام را بشناسیم، ابتدا از طریق کرامات شان ایشان را می شناسیم، و این شناخت باعث محبت ما به ایشان می شود، اما اگر کمی همت کرده، این ارتباط را حفظ و تکرار کنیم، به ایشان دل بستگی ای پیدا می کنیم به نام عشق، که ارزش یک لحظه آن، از صدها سال عبادت بدون چنین حالی بیشتر است! ارزش برخی عبادت ها، تنها به خاطر توجه دل، هفتصد هزار بار از عبادت های دیگر بیشتر می گردد! مراتب خلوص در نیت کاری می کند که عبادت از یک بار، ده بار، هفتاد بار، هفت صد بار، صدهزار بار، هفتصد هزار بار و … بیشتر ثواب پیدا کند. این درحالی است که ظاهر فیزیکی کار در همه مراتب یکسان است، اما باطن آن چنین مراتبی پیدا می کند. ارزش آن بوسه ای که تنها از روی محبت بر ضریح حضرت معصومه سلام الله علیها زده می شود و در عمق دل زائر این است که بی بی جان دوستت دارم، سر و جانم فدای شما، و چیزی هم از شما نمی خواهم، بیشتر از بسیاری از پول ها، نذر و نیازها، اطعام ها و … است. باید تلاش کنیم معرفت و محبت ما نسبت به خدای متعال افزایش یابد تا ما هم شبیه ائمه معصومان سلام الله علیهم أجمعین شویم و انگیزه عبادت کردن مان محبت به خدای متعال گردد. البته خدا انسان را به گونه ای خلق کرده است که از آتش می ترسد و نمی خواهد در آتش بسوزد، و نعمت های بهشتی را هم دوست دارد، اما محب خدا عبادت را به خاطر این ها انجام نمی دهد. اگر در شبانه روز تلاش کنیم دو رکعت نماز بخوانیم و با خدا این گونه نجوا کنیم که خدایا! من این نماز را به خاطر این که محبت من نسبت به تو باقی بماند و تو را بیشتر دوست بدارم می خوانم، و هیچ مزد دیگری هم نمی خواهم، شاید ارزش این دو رکعت نماز از عبادت همه عمر ما بیشتر باشد. در درگاه خدای متعال، کیفیت بسیار بیشتر از کمیت ارزش گذاری می شود و کیفیت عمل تابع معرفت، محبت و ارتباط قلبی است. باید تلاش کنیم این رابطه را تقویت کنیم. ارزش مندترین حاجت ها اگر ما برای برآورده شدن حاجت هم صلوات می فرستیم، خوب است حاجت مان را در پیشگاه حضرت ولی عصر سلام الله علیه این قرار دهیم: آقا من هزار صلوات می فرستم تا شما از خدا بخواهید معرفت مرا به شما زیاد کند! اگر مزد می خواهیم این گونه مزد بخواهیم. باور کنیم که اگر لذایذ دنیا باشد یا نباشد، چندان فرقی نمی کند. با خود درباره آن روزهایی که بسیار خوش گذراندیم و روزهایی که بسیار بر ما سخت گذشت بیاندیشیم! به راستی اکنون چه قدر از آن خوشی ها یا سختی ها در یادمان باقی مانده است؟ هم روزهای سخت گذشت و هم روزهای شادی! واقعا هم گذشت! اکنون که فکر می کنیم گویا خوابی بیش نبوده اند. اما این معرفت و محبت است که در عمق دل ما تا ابد باقی می ماند و باعث می شود انسان در عالم آخرت هم با ائمه اطهار علیهم السلام محشور باشد. این کجا و آن کجا؟! باید همت مان را بلندتر کنیم و اگر حاجت هم می خواهیم بیشتر روی حاجت های معنوی تکیه کنیم. رزقناالله و إیاکم إن شاءالله ۱. صف، ۱۰.