رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیست و پنجمین سالروز ارتحال امام خمینی(ره):تبیین چالش درونی و بیرونی فراروی نظام/ بیداری اسلامی سرکوب شدنی نیست/ سرگرم شدن به اختلافات فرعی و سطحی در داخل کشور از مصادیق چالش های درونی است
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جبهه پایداری انقلاب اسلامی به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، متن کامل بیانات به شرح زیر است: بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّهالله فی الارضین. رَبَّنا اغفِر لَنا وَ لِاِخوانِنَا الَّذینَ سَبَقونا بِالایمانِ وَ لا تَجعَل فی قُلوبِنا غِلًّا لِلَّذینَ ءامنوا رَبَّنآ اِنَّکَ رَءووفٌ رَحیم، (۱) رَبَّنآ اِنَّکَ ءاتَیتَ فِرعَونَ وَ مَلاءَهُ زینَهً وَ اَموَلًا… رَبَّنا لِیُضِلّوا عَن سَبیلِکَ رَبَّنا اطمِس عَلی اَموَلِهِم وَ اشدُد عَلی قُلوبِهِم فَلا یُؤمِنوا حَتّی یَرَوُا العَذابَ الاَلیمَ. (۲) قال الله الحکیم فی کتابه: اَ لَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّمآءِ. تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رِبِّها. (۳) عرایض خودم را در این روز به یادماندنی و مهم، برای شما برادران و خواهران عزیز در سه بخش عرض میکنم: در بخش اول، یک واقعیت مهمی درباره ی جمهوری اسلامی وجود دارد که توجه به آن واقعیت برای ما، امروز حائز اهمیت است. در بخش دوم، یک اشاره و شرح توصیفیِ کوتاهی از مکتب ماندگار امام بزرگوارمان عرض میکنم؛ اگرچه درباره ی مکتب امام راحل سخن بسیار گفته اند و گفته ایم و شنیده ایم، ولی این توصیف کوتاه در این مقطع برای ما لازم است؛ تصویر کوتاهی از مجموعه ی آنچه امام بزرگوار به عنوان یک پدیده ی بی نظیر در دنیای معاصر به وجود آورد. بخش سوم، اشاره به دو چالش مهمی است که بر سر راه ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی قرار دارد؛ توجه به این دو چالش، برای درست حرکت کردن ما و درست راه پیمودن ما مهم است. در بخش اول، آن واقعیتی که به آن اشاره کردم این است که ۲۵ سال از رحلت امام عظیم الشأن میگذرد، ولی شور و اشتیاق برای شنیدن درباره ی او و دانستن از او کم نشده است؛ مخصوص کشور ما هم نیست، در دنیای اسلام بلکه فراتر از دنیای اسلام، این واقعیت وجود دارد. نه تنها در کشور ما – که نسل سوم انقلاب در آن درحال بالیدن است – بلکه در دنیای اسلام، جوانان عصر ارتباطات و عصر اینترنت که با مسائلِ دور از محیط خود براحتی میتوانند ارتباط بگیرند، دنبال این هستند که درباره ی مسائل انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و درباره ی معمار این بنای عظیم، مطالب بیشتری بدانند. پدیده ی مردم سالاری دینی، نظریه ی ولایت فقیه، مسائلی است که برای محیطهای فکری دنیای اسلام، حائز اهمیت و دارای جاذبه است. دشمنان ما تلاش گسترده ای را از روزهای اول آغاز کردند و هرچه جلو رفتیم، این تلاش بیشتر شده است؛ از صدها بلکه هزاران ایستگاه تلویزیونی و رادیویی و اینترنتی استفاده کردند برای دشنام دادن به جمهوری اسلامی و به بانی بزرگ آن و به طرف داران آن. خود این مطلب به ما کمک کرده است، یعنی حس کنجکاوی را در مستمعان و مخاطبان در سراسر دنیا برانگیخته است؛ میخواهند بدانند که علت این همه دشمنی کردن و سنگ پرانی کردن و لجن پراکنی کردن چیست، و آن حقیقتی که آماج این دشمنی ها است، چه ماهیتی دارد، چه حقیقتی دارد. بنابراین دشمنان ما به قصد دشمنی نام ما را بردند و درباره ی امام ما و نظام ما سخن گفته اند، اما «اِنَّهُم یَکیدونَ کَیدًا. وَ اَکیدُ کَیدًا»؛ (۴) این را خدای متعال میفرماید؛ آنها با این نیت، این حرکت وسیع را آغاز کردند اما در نهایت برای ما یک فرصتی به وجود آمد، چون حس کنجکاوی مستمعانِ این دستگاه ها در سراسر جهان تحریک شد. در کشورهای اسلامی و در منطقه ی ما بیداری اسلامی – که احساسات ضد استکباری در آن بر هر پدیده ی دیگری غلبه داشت – خود نشانه ی همان کنجکاوی و پاسخ گیری و پاسخ یابی است، و این همچنان ادامه دارد. ممکن است دستگاه های اطلاعاتی غربی و آمریکایی این جور به بزرگ ترهای خودشان گزارش کنند که توانسته اند بیداری اسلامی را در منطقه ی ما سرکوب کنند. اگر این جور خیال کنند، این هم یکی دیگر از خطاهای راهبردی و غلط تحلیل کردن های دشمنان ما خواهد بود. بیداری اسلامی ممکن است برای مدتی، در بخشی از دنیای اسلام سرکوب بشود اما بلاشک ریشه کن نخواهد شد؛ گسترش خواهد یافت؛ و این فهم، این ادراک، این دریافت در کشورها و در نسل جوان مسلمان در این منطقه، چیزی نیست که به این آسانی ها بتوانند آن را از بین ببرند؛ البته تلاش میکنند، تلاشهایشان ممکن است در بعضی از بخشها برای مدت کوتاهی موفقیت آمیز هم به نظر برسد، اما در نهایت ابتر است. این کنجکاوی که در نسل جوان امروز، در دنیا – بخصوص در دنیای اسلام – درباره ی پدیده ی مردم سالاری دینی وجود دارد، ناشی از این است که جمهوری اسلامی یک پدیده ای بود که ۳۵ سال از آغاز ولادت آن گذشت، و در تمام این مدت ۳۵ سال، با واکنش خشن و خصمانه ی قدرتهای مسلط دنیا مواجه بود: هم واکنش نظامی نشان دادند، هم واکنش تبلیغاتی نشان دادند، هم واکنش خصمانه ی اقتصادی نشان دادند – که از اول انقلاب تحریمها آغاز شد و روزبه روز تا امروز تشدید شده است – [هم] واکنش سیاسی نشان دادند؛ این جبهه ی پرقدرت غربی، در مقابل جمهوری اسلامی ۳۵ سال است که هر کاری از دستش برآمده، کرده است؛ تلاش نظامی کرده است، به مهاجمِ نظامیِ به کشور کمک کرده است، دشمنان را در هر نقطه ای علیه جمهوری اسلامی حمایت کرده است، تبلیغات پرحجم علیه آن به کار برده است، تلاش تحریمی و محاصره ی اقتصادی را در اعلی درجه ی ممکن و بدون سابقه به کار برده است، اما در مقابلْ جمهوری اسلامی، دربرابر این همه هجمه و این همه مخالفت خشن و بی ملاحظه، هم از بین نرفت، هم دچار محافظه کاری نشد، هم به غرب باج نداد، روزبه روز هم کشور پیشرفت کرد؛ این آن چیزی است که ماهیت این کنجکاوی را تشکیل میدهد. قدرتهای درجه ی یکِ نظامی و سیاسی و اقتصادی دنیا، دست به دست هم بدهند علیه یک کشوری، علیه یک حکومتی، ۳۵ سال تلاش کنند، [ولی] آن حکومت علی رغم تلاش آنها، نه فقط از بین نرود، بلکه روزبه روز قوی تر بشود، به آنها باج هم ندهد، به آنها اعتنا هم نکند. در عرصه های مختلف، جمهوری اسلامی اقتدار خود را و قابلیت بقای خود را نشان داد. امروز وقتی به جمهوری اسلامی نگاه میکنند، [می بینند] نسل دوم و سومِ انقلاب در این کشور دارای چند میلیون دانشجو، چندین هزار طلبه ی علوم دینی فاضل، چندین هزار پژوهشگر و محقق، چند ده هزار استاد دانشگاه و حوزه، هزاران نخبه ی علمی و فکری که بعضی از آنها در عرصه ی بین المللی نام آور و شناخته شده اند، هزاران فعال و نخبه ی سیاسی و فرهنگی و تولیدی و اقتصادی؛ واقعیت جامعه ی ما امروز این است. جمهوری اسلامی در میدان علم و فناوری، با وجود همه ی این تحریمها، ماهواره به فضا میفرستد، موجود زنده به فضا میفرستد و برمیگرداند، انرژی هسته ای تولید میکند، در بسیاری از دانشهای نوپدید جزو ده کشور اول دنیا قرار میگیرد، شتاب پیشرفت علم در جمهوری اسلامی از سوی مراکز مسئول این کار در دنیا سیزده برابر متوسط دنیا اعلام میشود، خدمات علمی و فنی به کشورهای مختلف صادر میکند، با وجود تحریمهای بی سابقه یک کشور ۷۵ میلیونی را اداره میکند، در سیاستهای منطقه حرف اول را میزند، در مقابل رژیم غاصب و مورد حمایت زورگویان عالم یک تنه می ایستد، با ظالم نمیسازد و از مظلوم دفاع میکند؛ هر انسان آگاهی به کنجکاوی می افتد که این موجود چیست، این پدیده چه پدیده ای است با این همه دشمنی، و این همه توانایی های ذاتی و نشانه های حیات و بقا؛ ماهیت این کنجکاوی این است. این حالا در زمینه های مسائل علمی و فناوری و مانند اینها. در زمینه ی مسائل سیاسی و اجتماعی، جلوه ی بالای مردم سالاری در این کشور که ۳۵ سال است از انقلاب ما گذشته است، و در طول این ۳۵ سال، ۳۲ انتخابات داشتیم؛ ۳۲ انتخابات سراسری در این کشور به وجود آمده است؛ این شوخی است؟ یک نمونه ی بی نظیر [است]؛ انتخابات های جمهوری اسلامی با مشارکتهای بالا – بالاتر از متوسط و میانگین جهانی و بعضاً بسیار بالاتر؛ شرکت ۷۰ درصدی، ۷۲ درصدی؛ انتخابات های ما از این قبیل است – جلوه ی مردم سالاری [است]. نمونه ی بی نظیر دیگر دو پدیده ای است که ما مردم، با آنها عادت کرده ایم اما برای یک ناظر جهانی فوق العاده جذاب و مهم است، و آن عبارت است از راه پیمایی بیست ودوم بهمن و راه پیمایی روز قدس در ماه رمضان. جشن انقلاب را مردم به طور مداوم، هرسال تا این ۳۵ سال گرفته اند، با یک راه پیمایی عظیمِ پرشورِ پرشکوه در روزهای سرد پایان بهمن. ما عادت کرده ایم و اهمیت موضوع و عظمت موضوع به چشممان نمی آید اما ناظر جهانی، اینها را میبیند و برای او بسیار خیره کننده است؛ اینها عوامل آن جذابیتی است که کنجکاوی ها را تحریک میکند و راه نویی را به ذهنهای علاقه مندان و افرادی که اهل سؤال و استفسار و تحقیقند، ارائه میدهد. این واقعیت مهم دوران ما است که عبارت است از توجه و کنجکاوی عمومی در دنیای اسلام از سوی جوانها، روشنفکران، آگاهان و کسانی که اهل فهم مسائلند، نسبت به این پدیده ای که در کشور ایران اسلامی، به توفیق الهی و به تأیید الهی تحقق یافته است و روزبه روز رشد کرده است. این مطلب اول. این واقعیت، ساخته و پرداخته ی دست معمار بزرگ است. درباره ی امام خیلی حرف زده ایم، شاید بعضی ها خیال کرده اند ما با اغراق و مبالغه حرف میزنیم؛ ولی نه، آنچه درباره ی امام بزرگوارمان گفته ایم، نه اغراق است، نه مبالغه است؛ بخشی از واقعیت است؛ بیش از آنچه توصیف کرده ایم و توانسته ایم ارائه بدهیم، امام بزرگوار و عزیز ما دارای مضمون و معنا و مغز بود. آنچه در اختیار ملت ایران و در معرض دید و فکر ملتها در سراسر عالم است، ساخته و پرداخته ی آن دست توانا است. ما برای اینکه راه را درست برویم، باید نقشه ی معمار را بدانیم. اگر در یک بنای متعارف معمولی، نقشه در اختیار نباشد، نقشه ی اصلی معلوم نباشد، سازندگان و بنایان هرچه هم چیره دست باشند، ممکن است اشتباه کنند؛ باید نقشه ی اصلی را دانست تا بتوان براساس آن نقشه ی اصلی، اگر هنری در سازندگی و در احیاء هست، آن را به کار برد. نقشه ی او نقشه ای نبود که فقط از ذهن انسان صادر بشود، قطعاً مؤیدمن عندالله بود؛ خود امام بزرگوار این را میدانست و به آن معترف بود؛ خود او میگفت آنچه پیش آمده است با دست قدرت الهی است و درست فهمیده بود و چشم بصیر و بینای او درست دیده بود. ما مواظب باشیم؛ آن نقشه را بشناسیم تا بتوانیم راه را ادامه بدهیم. اگر نقشه را ندانستیم، زاویه پیدا میکنیم؛ وقتی زاویه پیدا شد، روزبه روز هرچه پیش برویم، از راه اصلی و صراط مستقیم دور میشویم؛ وقتی از صراط مستقیم دور شدیم، از هدفها دور میشویم، به هدفها نمیرسیم؛ برای اینکه به هدف برسیم، باید راه را گم نکنیم؛ برای اینکه راه را گم نکنیم، باید نقشه ی اصلی و اساسی، جلوی چشم ما باشد، آن را بشناسیم و بدانیم. نقشه ی امام، کار اصلی امام، بنای یک نظم مدنی – سیاسی براساس عقلانیت اسلامی بود؛ مقدمه ی لازم این کار، این بود که نظام پادشاهی – که هم فاسد بود، هم وابسته بود، هم دیکتاتور بود؛ این سه خصوصیت در نظام پادشاهی وجود داشت: هم دچار فساد بود، فسادهای گوناگون اخلاقی و مالی و غیره؛ هم وابسته ی به قدرتها بود، یک روز وابسته ی به انگلیس، یک روز وابسته ی به آمریکا، حاضر بود منافع خود را و کشور را در مقابل منافع بیگانگان فراموش کند؛ و هم دیکتاتور بود، مستبد بود، رأی مردم، خواست مردم برای نظام پادشاهی مطرح نبود؛ هرکدام از اینها یک فصلِ بلند است، یک کتاب است -[ریشه کن شود]؛ مقدمه ی آن کار بزرگی که امام میخواست انجام بدهد، ریشه کن کردن این نظام فاسدِ وابسته ی دیکتاتور بود؛ همت را بر این گماشت و نظام ریشه کن شد. در کشور ما مسئله این نیست که نظام پادشاهی برود، به جای او نظام پادشاهی یا شبه پادشاهیِ دیگری بنشیند؛ مسئله این است که آن خصوصیاتی که نظام پادشاهی داشت باید ریشه کن میشد و امام بزرگوار ریشه کن کرد؛ سخنان امام، رهنمودهای امام، رفتار امام همه در این جهت است. در بنای آن نظم مدنی و سیاسی دو نکته ی اساسی وجود دارد که این دو نکته به هم پیوند خورده است؛ به یک معنا دو روی یک حقیقت است: یکی عبارت است از سپردن کار کشور به مردم از طریق مردم سالاری و از طریق انتخابات، و دوم اینکه این حرکت – که خود از اسلام سرچشمه گرفته بود و هرآنچه ناشی از حرکت مردم سالاری و سپردن کار به مردم است – باید در چهارچوب شریعت اسلامی باشد. این، دو بخش است، یا با یک نگاه، دو بُعد از یک حقیقت است. افرادی گمان نکنند که امام بزرگوار ما، انتخابات را از فرهنگ غربی گرفت و آن را قاطی کرد با تفکر اسلامی و شریعت اسلامی؛ نه، اگر انتخابات و مردم سالاری و تکیه ی به آراء مردم، جزو دین نمیبود و از شریعت اسلامی استفاده نمیشد، امام هیچ تقیدی نداشت؛ آن آدم صریح و قاطع، مطلب را بیان میکرد. این جزو دین است، لذا شریعت اسلامی چهارچوب است؛ در همه ی قانونگذاری ها و اجراها و عزل ونصب ها و رفتارهای عمومی که تابع این نظم سیاسی و مدنی است، باید شریعت اسلامی رعایت بشود. و گردش کار در این نظام به وسیله ی مردم سالاری است؛ یعنی آحاد مردم نماینده ی مجلس را انتخاب میکنند، رئیس جمهور را انتخاب میکنند، وزرا را با واسطه انتخاب میکنند، خبرگان را انتخاب میکنند، رهبری را با واسطه انتخاب میکنند؛ کار، دست مردم است؛ این، پایه ی اصلی حرکت امام بزرگوار است. این بنای عظیمی که این بزرگوار گذاشت، متکی به این دو پایه است. التزام به شریعت اسلامی، روح و حقیقت نظام اسلامی است؛ این را توجه داشته باشند. شریعت اسلامی اگر در جامعه به طور کامل اجرا بشود، هم آزادی های عمومی و مدنی را – آزادی افراد را، آزادی فردی را – تأمین میکند، هم آزادی ملت را که اسم آن استقلال است – استقلال یعنی آزادی در ابعاد یک ملت، که وابسته ی به کسی و به جایی نباشد؛ یک ملت آزاد یعنی ملتی که به هرصورت تحت نفوذ و سیطره ی مخالفین خود یا دشمنان خود یا بیگانگان قرار ندارد – تضمین میکند، [هم] عدالت را در جامعه تضمین میکند، هم معنویت را تضمین میکند؛ این چهار عنصر اصلی است: آزادی، استقلال، عدالت، معنویت. اگر شریعت اسلامی بر جامعه حاکم شد، این پدیده های اساسی در نظم جامعه ی اسلامی، خود را نشان میدهند. بنابراین امام بزرگوار ما شریعت اسلامی را که روح جمهوری اسلامی است، مورد تکیه قرار داده است؛ مردم سالاری دینی را هم که یک وسیله و ابزار است که آن هم متخَذ از شریعت است، مورد تکیه قرار داده. هیچ قدرت و غلبه ای در مکتب امام که از تغلب و از اِعمال زور حاصل شده باشد، مورد قبول نیست. در نظام اسلامی قهر و غلبه معنا ندارد؛ قدرت معنا دارد، اقتدار معنا دارد، اما اقتدارِ برخاسته ی از اختیار مردم و انتخاب مردم؛ آن اقتداری که ناشی از زور و غلبه و سلاح باشد، در اسلام و در شریعتِ اسلامی و در مکتب امام معنا ندارد؛ آن قدرتی که از انتخاب مردم به وجود آمد، محترم است؛ در مقابل آن، کسی نبایستی سینه سپر بکند، در مقابل او کسی نباید قهر و غلبه ای به کار ببرد که اگر یک چنین کاری کرد، اسم کار او فتنه است؛ این آن نسخه ی جدیدی است که امام بزرگوار ما به دنیا عرضه کرد و به ادبیات سیاسی عالم این فصل مهم را افزود. در این نسخه ی جدید، یکی از عناصر اصلی – همان طور که اشاره کردیم – به کمک مظلوم شتافتن و با ظالم مقابله کردن است؛ به کمک مظلوم باید رفت که در دوره ی ما، در زمان ما، مصداق اتم مظلومیت ملت فلسطین بود که شما دیدید امام بزرگوار از روز اول تا آخر عمر، راجع به فلسطین تأکید کرد، تکیه کرد، حمایت کرد و وصیت کرد که این مسئله را ملت ایران و مسئولان کشور فراموش نکنند؛ کمک به مظلوم و ایستادگی در مقابل ظالم، نفی دست اندازی های ظالم، انکار صریح هیبت و ابهت ظالم و شکستن این ابهت؛ این هم یکی از بخشهای این نظام و این نسخه ی جدیدی است که امام بزرگوار ما عرضه کرد. این یک خلاصه ای و یک تصویر کوتاه و توصیف کوتاهی است از مجموعه ی آن نظم سیاسی و مبنایی ای که امام بزرگوار ما پس از فروپاشی نظام پادشاهی به کشور آورد، عرضه کرد، مورد قبول قاطع مردم قرار گرفت، و تحقق پیداکرد؛ و این نسخه مثل خیلی از حرفهای سیاسی، در کتابها نماند؛ آمد در واقعیت، تحقق پیداکرد، تبلور پیداکرد؛ ملت ایران هم همت کردند، وفاداری نشان دادند، فداکاری کردند، این را حفظ کردند، نگه داشتند، و روزبه روز قوی تر کردند تا به امروز رسیده است. خب، پس امام موفق شد؛ امام در آن کاری که میخواست انجام بدهد، به توفیق کامل دست پیداکرد، [اما] آیا این کار بزرگ ادامه پیدا خواهد کرد؟ آیا بخشهای خالی این جدول – که به طور طبیعی بخشهای خالی ای در این جدولهای اجتماعی و تاریخی قرار دارند – پُر خواهد شد؟ این بستگی دارد به اینکه من و شما چقدر همت کنیم؛ ما چقدر آگاهی نشان بدهیم؛ ما چقدر آن خط روشن را مراعات کنیم و در آن خط روشن حرکت بکنیم. بله، کاملاً ممکن است؛ با این ملتی که ما داریم مشاهده میکنیم، با این تجربه ای و این حرکت موفق و سِیر مستمری که در این ۳۵ سال – و بعد از رحلت امام در این ۲۵ سال – این ملت نشان داده است، بله، ادامه ی این راه ممکن است؛ خانه های خالی پُر خواهد شد، کارهای بزرگ انجام خواهد گرفت، و این ملت به اذن الله و به حول و قوه ی الهی به اوج قله ها خواهد رسید. اما این راه، مثل همه ی راه های مهم که به سمت هدفهای بزرگ کشیده شده است، چالشهایی هم دارد، موانعی هم دارد؛ این موانع را باید بشناسیم تا بتوانیم از آنها عبور کنیم. اگر مانع را نشناختیم، عبور از مانع یا دشوار خواهد شد، یا حتی غیر ممکن خواهد شد. بنده امروز دارم اینها را به شما حضار محترم این مجلس عظیم و باشکوه و در واقع به ملت ایران که این سخنان را خواهند شنید عرض میکنم، اما باید جوانان ما، فرزانگان ما، زبدگان فکری ما، روی هرکدام از این سرفصل ها و بخشها بنشینند فکر کنند، کار کنند، مطالعه کنند؛ نه فقط بحثهای ذهنیِ شبه روشنفکری، [بلکه] بحثهای کاربردی، بحثهای عملیاتی، بحثهای ناظر به واقعیت. اینهایی که ما عرض میکنیم سرفصل هایی است برای کارهای فکری که ان شاءالله به وسیله ی جوانان ما – که از ما خیلی بهترند، خیلی آماده ترند – دنبال خواهد شد. من دو چالش را عرض میکنم: یک چالش بیرونی، یک چالش درونی. چالش بیرونی ما مزاحمتهای استکبار جهانی است؛ بی رودربایستی حرف بزنیم، مزاحمتهای آمریکا است؛ سنگ اندازی میکنند. درست است که شاید در تحلیل های بعضی از متفکران سیاسیِ خودشان هم این هست که میگویند فایده ای ندارد، نمیشود با این حرکت عظیم مقابله کرد؛ لکن سنگ اندازی میکنند. نقشه ی کار آنها را باید دانست؛ این نقشه ی لو رفته ی آمریکا است؛ این نقشه ی کلان آمریکا است که امروز در خلال بحثها و گزارشها و اظهارنظرها و رفتارهای آنها لو رفته است: آمریکا کشورهای دنیا، جریانهای دنیا، آدمهای دنیا را به سه قِسم تقسیم میکند: یک قِسم گوش به فرمانها، کشورهای گوش به فرمان، جریانهای سیاسی و اجتماعی گوش به فرمان یا آدمهای گوش به فرمان، یک عده اینها هستند؛ یک عده کشورهایی که گوش به فرمان نیستند، اما باید با آنها مدارا کرد، بعضی از کشورها، بعضی از شخصیت ها، بعضی از جریانها به نظر آمریکا این جوری هستند که باید با آنها مدارا کرد، منافع مشترکی [با آنها] تعریف کرد، یک جوری با آنها فعلاً کنار آمد، که حالا بعد توضیح عرض میکنم؛ قِسم سوم کشورهای نافرمان، آنهایی که زیر بار آمریکا نمیروند، باج به آمریکا نمیدهند، یک دسته هم اینها هستند. به نظر آمریکایی ها همه ی کشورهای دنیا، همه ی جریانهای سیاسی و اجتماعی و مدنی و اقتصادی عالَم و همه ی آدمها و شخصیت های برجسته و ممتاز و نشان دار عالَم از این سه قِسم خارج نیستند: یا سرسپرده اند و گوش به فرمانند، یا مستقلی هستند که باید با آنها مدارا کرد، و یا اینکه نافرمانند و دلیری نشان میدهند و گستاخی نشان میدهند که جوری دیگر باید با آنها رفتار کرد. سیاست آمریکایی ها با آن دسته ی اول حمایت کامل است؛ البته حمایت مفت و مجانی نیست، حمایت میکنند و آنها را میدوشند؛ در واقع از توانایی های آنها و از امکانات آنها به نفع منافع خودشان، برای تأمین منافع خودشان استفاده میکنند؛ از آنها سواری میگیرند، از آنها همه جور خدمت را میگیرند، همان طور که عرض کردیم آنها را میدوشند، اهمیتی هم نمیدهند. البته اگر چنانچه رفتاری از آنها سر زد که در عرف جهانی زشت بود، آن رفتار را هم محکوم نمیکنند، از آن دفاع هم میکنند، آن را توجیه هم میکنند؛ مثلاً کشورهای مستبدی وجود دارند که با نظامهای ارتجاعیِ بشدت استبدادی اداره میشوند، با آمریکایی ها خوبند، به آمریکایی ها بار میدهند و در خدمت آمریکا حاضرند، سرسپرده اند، جزو گروه اولند؛ آمریکایی ها وقتی میخواهند اینها را توصیف بکنند، نمیگویند کشورهای دیکتاتور، میگویند اینها کشورهای پدرسالارند! دیکتاتوری آنها را پنهان میکنند، میگویند اینها دیکتاتور نیستند، پدرسالارند. پدرسالار در نظام سیاسی یعنی چه؟ معنای آن چیست؟ کشوری که در آن نه مجلسی وجود دارد، نه انتخاباتی وجود دارد، نه قدرت حرف زدنی وجود دارد، نه قلم آزادی وجود دارد، نه بیان آزادی وجود دارد و اندک تخلفی از خواسته های حاکم، با شدت و حِدت و خشونت سرکوب میشود؛ این کشور کشور پدرسالار است؟ صدام حسین در یک بخشی از زندگی، جزو این سرسپرده ها و گوش به فرمان ها بود؛ در آن مدت همه ی حمایتهای لازم را از او کردند، در خدمت او قرار گرفتند، به او سلاح شیمیایی دادند، نقشه های تحرکات نظامی ما را که با ماهواره ها کشف میشد در اختیار او گذاشتند، نقشه ی جنگی دادند؛ چون در خدمت آنها بود، علیه نظام متمرد جمهوری اسلامی بود، که نظام جمهوری اسلامی جزو گروه سوم است. یک دسته اینها هستند. دسته ی دوم، گفتیم کشورهایی هستند که سیاست آمریکا و نقشه ی آمریکا مدارای با آنها است. مدارا یعنی چه؟ یعنی فعلاً منافع مشترکی با آنها تعریف میکند، آنها را در کنار خود قرار میدهد، اما آن وقتی که فرصتی پیدا کرد، خنجر را از پشت به قلب آنها میکوبد و قلب آنها را میدرد؛ ملاحظه ی آنها را هم نمیکند. مثل چه کشورهایی؟ مثل کشورهای اروپایی؛ امروز وضع کشورهای اروپایی این جوری است. آمریکا با اینها مدارا میکند، نه به معنای اینکه منافع آنها را رعایت میکند؛ نه، آنجایی که بتواند لگد هم میزند؛ از شخص اول کشورِ هم پیمان خود جاسوسی اینترنتی هم میکند، (۵) جاسوسی به وسیله ی تلفن همراه هم میکند، از زندگی خصوصی او جاسوسی میکند، اِبایی هم ندارد؛ وقتی هم که کشف میشود، میگوید که بله، ببخشید، این کار شد دیگر، چاره ای نبود، انجام گرفت! حاضر نیستند عذرخواهی درست و حسابی هم بکنند. فهم بنده از مسائل سیاست این است که اروپایی ها در یک خطای بزرگ راهبردی قرار دارند که خودشان را در خدمت آمریکا قرار داده اند. منافع آمریکا را رعایت میکنند، آمریکا منافع آنها را رعایت نمیکند و نخواهد کرد؛ تا آخر هم همین جور است. این هم دسته ی دوم. دسته ی سوم کشورهایی هستند که زیر بار آمریکا نمیروند؛ سیاست آمریکا، درباره ی اینها این است که از هر وسیله ی ممکن باید علیه این کشورهای نافرمان استفاده کرد؛ از هر وسیله ی ممکن؛ هیچ حدومرزی نمیشناسند. اگر شما دیدید کشوری در مقابل آمریکا نافرمان است و آمریکا مثلاً حمله ی نظامی نمیکند یا تحریم نمیکند، بدانید یک اشکالی آنجا وجود دارد؛ یعنی مانعی بر سر راه وجود دارد؛ به زبان ساده، نمیتواند انجام بدهد که انجام نمیدهد؛ اگر بتواند، انجام میدهد. تنها جرم این کشور نافرمان هم این است که در مقابل آمریکا حاضر به تسلیم نیست، حاضر نیست باج بدهد، حاضر نیست منافع او را بر منافع خودش مقدم بدارد؛ این میشود کشور نافرمان. آمریکایی ها برای اینکه این کشور را به زانو دربیاورند، از هیچ کاری فروگذار نمیکنند؛ هر کاری برایشان ممکن باشد انجام میدهند؛ اگر کاری انجام ندهند به خاطر نتوانستن است. خب، حالا این کارهایی که آمریکایی ها انجام میدهند چیست؟ امروز حمله ی نظامی از نظر آمریکایی ها یک اولویت نیست؛ فهمیدند که در قضیه ی عراق و در قضیه ی افغانستان که تهاجم نظامی کردند، ضرر کردند؛ فهمیدند که تهاجم نظامی همان اندازه ای که برای کشور موردِ تهاجم موجب خطر است، گاهی همان اندازه و گاهی بیشتر برای کشور هجوم کننده و حمله کننده ممکن است موجب خطر باشد؛ این را درست فهمیدند. لذا میتوان گفت از حمله ی نظامی و حرکات نظامی منصرفند؛ راه های دیگری دارند. یکی از راه ها این است که پیشبرد هدفهای خودشان را در آن کشور مورد نظر – که آماج دشمنی آنها است – به عناصر داخلیِ همان کشور بسپرند. مسئله فقط مسئله ی ایران اسلامی و جمهوری اسلامی نیست؛ در همه جای دنیا اینها این کارها را میکنند و ما نمونه های آن را داریم مشاهده میکنیم. یا به وسیله ی کودتا؛ کسانی را تقویت کنند که در کشور، کودتا راه بیندازند و آن نظامی را و دستگاه دولتی و سیاسی ای را که در مقابل آنها تسلیم نمیشود، با کودتا از سر راه بردارند؛ یکی از راه ها این است. یکی از راه ها کشاندن بخشی از مردم به خیابانها است که این انقلابهای رنگی که در جای جای این منطقه در این چند سال اخیر به وجود آمد، از این قبیل است. یک دولتی می آید سرِ کار؛ بالاخره هر دولتی که سرِ کار می آید ممکن است اگر با شصت درصد آراء مردم هم آمده باشد، چهل درصد به او رأی نداده باشند؛ آمریکایی ها میروند سراغ آن چهل درصد، عناصر و لیدرهایی را در بین آنها انتخاب میکنند، با تطمیع، با پول، با تهدید، آنها را وادار میکنند که آن چهل درصد یا بخشی از آن چهل درصد را به خیابانها بکشانند. همین انقلابهای رنگی، این انقلاب نارنجی، انقلاب کجا در کشورهای مختلف که در این چند سال دیده شد، دست آمریکایی ها پشت این کار بود. ما هیچ قضاوتی در مورد حوادثی که این روزها در منطقه ای(۶) از اروپا در جریان است نمیخواهیم بکنیم، اما انسان وقتی نگاه میکند، میبیند که سناتور آمریکایی، مسئول آمریکایی(۷) در تظاهرات یک اقلیتی علیه یک کشور، چه نقشی میتواند ایفا کند که در آنجا حضور پیدا میکند؟ حضور پیدا کردند. یکی از کارهایشان این است که با کشاندن گروهی از مردم به خیابانها و نافرمانی مدنی، آن دولتی را که مورد قبول آنها نیست و حاضر نیست به آنها باج بدهد، از کار بیندازند. یکی از کارها فعال کردن گروه های ترور و راه انداختن گروه های تروریست است؛ این را در عراق انجام دادند، در افغانستان انجام دادند، در برخی از کشورهای عربی منطقه انجام دادند، در کشور خود ما هم انجام دادند؛ گروه های تروریست را راه بیندازند، آدمهای مشخص را [ترور کنند]. در کشور ما دانشمندان را زدند، متخصصین انرژی هسته ای را زدند و به شهادت رساندند، قبل از آن هم کسان دیگری، نخبگان سیاسی، نخبگان فرهنگی، شخصیت های علمی، شخصیت های روحانی را زدند؛ و اینها زیر دامن آمریکا رشد کردند، بعضی هم به خاطر این خدماتی که به آمریکا کردند مورد قبول و پذیرش آمریکایی ها قرار گرفتند. امروز منافقین در آغوش آمریکا قرار دارند؛ در جلسات گوناگون، در کمیسیون های کنگره ی آمریکا شرکت میکنند، همین عناصر منافق، همینهایی که در اینجا آحاد مردم را کشتند، بزرگان را کشتند، علما را کشتند، دانشمندان را کشتند، سیاسیون را کشتند و انفجارات به وجود آوردند، امروز آنجا با آنها هستند. یکی از راه ها هم این است. یکی از راه ها ایجاد اختلاف در رأس حاکمیتها است؛ یکی از کارهایی که اینها میکنند این است: آن دستگاهی، آن نظامی که با آنها همراه نیست، سعی میکنند در رأس آن اختلاف و شکاف به وجود بیاورند، حاکمیت دوگانه درست کنند؛ خیلی جاها موفق نمیشوند، بعضی جاها هم متأسفانه موفق میشوند؛ یکی از راه ها این است. یکی از راه ها این است که با تبلیغات خود دلهای مردم را، افکار مردم را از مبانی اعتقادی و ایمانی شان منصرف بکنند؛ و راه های گوناگونی از این قبیل. و رژیم ایالات متحده ی آمریکا در مورد ایران عزیز ما، و ایران اسلامی ما، همه ی این کارها را انجام داده است و به فضل الهی در همه ی این کارها هم شکست خورده است. کودتای نظامی، حمایت از فتنه گران، کشاندن مردم به خیابانها، مقابله ی با انتخابات، ایجاد شکاف، از این کارها یا انجام دادند یا تلاش کردند که انجام بدهند، و بحمدالله در همه ی اینها ناموفق ماندند. چرا؟ چون ملت بیدار بود، چون ملت مؤمن بود، و اینجا است که من میروم سراغ آن چالش دوم که چالش درونی است. برادران و خواهران عزیز! چالش درونی برای ملت ما عبارت است از اینکه روحیه و جهت نهضت امام بزرگوار را از نظر دور بداریم و فراموش کنیم و آن را از دست بدهیم؛ این بزرگ ترین خطر است. در شناخت دشمنمان اشتباه کنیم؛ در شناخت دوستمان اشتباه کنیم؛ جبهه ی دشمن و دوست را با هم مخلوط کنیم، نفهمیم دشمن کیست؛ دوست کیست؛ یا در شناخت دشمن اصلی و فرعی اشتباه بکنیم، این هم خطر است. برادران عزیز، خواهران عزیز، عموم ملت ایران توجه داشته باشند که گاهی یکی با شما دشمنی میکند، اما اگر دقت کنید دشمنیِ او دشمنیِ اصلی نیست، تابعی است از یک عامل دیگر، از یک کس دیگر؛ دشمن اصلی را پیدا کنید؛ والا [اگر] انسان با دشمن فرعی سینه به سینه بشود، هم قوای او تحلیل میرود، هم نتیجه ی کارْ نتیجه ی مطلوبی نخواهد شد. امروز یک عده ای در بخشهای مختلف دنیای اسلام به نام گروه های تکفیری و وهابی و سَلَفی، علیه ایران، علیه شیعه، علیه تشیع، دارند تلاش میکنند، کارهای بدی میکنند، کارهای زشتی میکنند؛ اما اینها دشمنهای اصلی نیستند؛ این را همه بدانند. دشمنی میکنند، حماقت میکنند اما دشمن اصلی، آن کسی است که اینها را تحریک میکند، آن کسی است که پول در اختیارشان میگذارد، آن کسی است که وقتی انگیزه ی آنها اندکی ضعیف شد، با وسایل گوناگون آنها را انگیزه دار میکند؛ دشمن اصلی، آن کسی است که تخم شکاف و اختلاف را بین آن گروه نادان و جاهل، و ملت مظلوم ایران می افشاند؛ اینها آن دست پنهانِ سرویس های امنیتی و اطلاعاتی است. لذا ما مکرر گفته ایم این گروه های بی عقلی را که به نام سَلَفی گری، به نام تکفیر، به نام اسلام با نظام جمهوری اسلامی مقابله میکنند، دشمن اصلی نمیدانیم؛ ما شما را فریب خورده میدانیم؛ به اینها گفته ایم: لَئِن بَسَطتَ اِلَیَّ یَدَکَ لِتَقتُلَنی ما اَنا بِباسِطٍ یَدِیَ اِلَیکَ لِاَقتُلَکَ اِنّی اَخافُ اللهَ رَبَّ العَلَمین؛ (۸) تو اگر خطا میکنی، اشتباه میکنی، کمر به قتل برادر مسلمان خودت میبندی، ما تو [آدمِ] نادان و جاهل را کسی نمیدانیم که بایستی کمر به قتل او ببندیم؛ البته از خودمان دفاع میکنیم، هر کسی به ما حمله بکند، با مشت محکم ما مواجه خواهد شد، این طبیعی است؛ اما معتقدیم اینها دشمنان اصلی نیستند، فریب خورده هستند. دشمن اصلی آن دشمن پشت پرده است، آن دست نه چندان پنهانی است که از آستین سرویس های امنیتی بیرون می آید و گریبان مسلمانان را میگیرد و آنها را به جان هم می اندازد. چالشهای درونی ما اینها است: سرگرم شدن به اختلافات در داخل کشور؛ اختلافات فرعی و اختلافات سطحی، ما را سرگرم بکند، در مقابل هم قرار بدهد، تعارض به وجود بیاورد، ما را از مسائل اصلی و از خطوط اصلی غافل بکند؛ این یکی از مصادیق آن چالش اصلی است که عرض شد. از دست دادن انسجام ملت از چالشهای ما است. دچار شدن به تنبلی و بی روحیگی، دچار شدن به کم کاری، دچار شدن به یأس و ناامیدی، تصور اینکه ما نمیتوانیم، تصور اینکه تا حالا نتوانستیم؛ نخیر، همان طور که امام فرمودند ما میتوانیم، (۹) باید عزم داشته باشیم، عزم ملی و مدیریت جهادی میتواند همه ی این گره ها را باز کند. اینها همه، آن چالشهای درونی ما است که باید با اینها مقابله کنیم. همان طور که عرض کردیم جوانهای عزیز ما، نخبگان ما، فضلای ما باید بنشینند این مسائل را بررسی کنند؛ اینها سرفصل هایی است. نام مبارک امام بزرگوارمان و یاد آن بزرگ مرد و نقشه ی آن معمار بزرگ میتواند ما را در همه ی این فصول یاری کند و به ما امید ببخشد و نشاط بدهد و روحیه بدهد؛ همچنان که تا امروز چنین بوده است و به توفیق الهی در آینده [هم] چنین خواهد بود. پروردگارا! برکات خودت را بر این ملت عزیز نازل بفرما. پروردگارا! جوانان عزیز ما را در راه بنای آرمانی نظام اسلامی کمک فرما. پروردگارا! ما را از کج روی ها و انحرافها محفوظ بدار. پروردگارا! دست ملت ایران را از دشمنانش قوی تر قرار بده؛ آنها را بر دشمنانشان پیروز فرما؛ قلب مقدس ولی عصر (ارواحنا فداه) را نسبت به ما مهربان بفرما؛ دعای آن بزرگوار را شامل حال ما بگردان؛ روح مطهر امام و شهدای عزیز را با پیغمبر محشور فرما. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته ۱) سوره ی حشر، بخشی از آیه ی ۱۰ ۲) سوره ی یونس، بخشی از آیه ی ۸۸ ۳) سوره ی ابراهیم، آیه ی ۲۴ و بخشی از آیه ی ۲۵ ۴) سوره ی طارق، آیات ۱۵ و ۱۶ ۵) کشور آلمان ۶) کشور اوکراین ۷) جان مک کین ۸) سوره ی مائده، آیه ی ۲۸ ۹) از جمله، صحیفه ی امام، ج ۱۹، ص ۳۲۷ انتهای پیام/