سی سال با دستان بسته/ روایت زندگی ۴ دیپلمات ایرانی در بند اسرائیل

0 ۱۲۰

در این یادداشت آمده است: احمد متوسلیان فرمانده قوای محمد رسول الله در لبنان، سید محسن موسوی کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت کاظم اخوان خبرنگار و عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی و تقی رستگار مقدم بعداز ظهر روز ۵ جولای ۱۹۸۲ (۱۴ تیر ۱۳۶۱) در حالی که با یک اتومبیل مرسدس با پلاک رسمی و «کد دیپلماتیک» در جاده ساحلی طرابلس- بیروت به سوی پایتخت در حرکت بودند و توسط یک اتومبیل نیروهای امنیتی داخلی لبنان ( ویژه امنیت سفارتخانه های خارجی) اسکورت می شدند. در پست بازرسی «برباره» در منطقه «مدفون» توسط شبه نظامیان مسیحی موسوم به نیروهای فالانژیست (قوات اللبنانیه) متوقف و ربوده شدند. شواهد موجود حکایت از آن دارد که نیروهای فالانژ به سرکردگی «ایلی جبیقه» و «سمیر جعجع» این چهار نفر را ربوده و پس از مدتی آن ها را تحویل صهیونیست ها داده اند. سمیر جعجع یکی از رهبران «جریان ۴ مارس» لبنان است که سوابق کیفری زیادی در کارنامه خود دارد و در سال ۱۹۹۴ میلادی به اتهام منفجر کردن کلیسایی در شمال لبنان به زندان افتاد که البته پس از مدتی از این اتهام تبرئه شد. وی همچنین متهم به ترور برخی افراد عالی رتبه لبنانی از قبیل «رشید کرامی» نخست وزیر اسبق این کشور، «دانی شمعون» رئیس حزب ملی گرایان آزاد، «طونی فرنجیه» نماینده مجلس و فرزند رئیس جمهور اسبق لبنان به همراه خانواده وی است.در آن زمان دادگاه حکم اعدام وی را صادر کرد که این حکم توسط «الیاس هراوی» رئیس جمهوری وقت به زندان ابد تبدیل شد. جعجع بر اساس قانون عفوی که پس از خروج ارتش سوریه در سال ۲۰۰۵ به تصویب مجلس این کشور رسید، از زندان آزاد شد و به فعالیت های سیاسی خود بازگشت. وی هم اکنون یکی از مخالفان سرسخت بشار اسد در لبنان به شمار می رود و حتی بر اساس طرحی «آمریکایی سعودی قطری»، این سه کشور سعی دارند «سمیر جعجع» رئیس حزب «نیروهای لبنانی» را به ریاست جمهوری این کشور برسانند. در این طرح، «سعد حریری» رئیس جریان «المستقبل» یکی از بازیگران اصلی بوده و جعجع توسط وی نامزد ریاست جمهوری شد. جعجع مدعی است که چهار گروگان ایرانی در زمان فرمانده پیشین نیروهای لبنانی یعنی ایلی جبیقه به قتل رسیده اند و وی از چگونگی و جزئیات کشته شدن آن ها اطلاعی در دست ندارد. قطعا این ادعای جعجع قابل پذیرش نیست، زیرا از یک سو در این که جعجع در زمان ربوده شدن گروگان های ایرانی در سال ۱۹۸۲ از رهبران اصلی، تصمیم گیرنده و با نفوذ شبه نظامیان فالانژ بوده است، تردیدی نیست و از سوی دیگر ایرانی های مذکور زمانی به اسارت گرفته شدند که جعجع و جبیقه در قالب یک گروه واحد عمل می کردند به همین دلیل با وجود چنین موقعیت و جایگاهی، پذیرش ادعای وی در مورد بی اطلاع بودن از سرنوشت دیپلمات های ایرانی منطقی نیست. اما از طرف دیگر، ایلی جبیقه از رهبران فالانژ لبنان که مدتی در حکومت این کشور دارای مسئولیت نمایندگی مجلس و پست وزارت بوده و در ربودن چهار دیپلمات ایرانی نقش فرماندهی داشته است، چند سال پیش در عملیاتی کشته شد. کشته شدن او برای بسیاری از ایرانی ها به خصوص بستگان گروگان ها اگرچه جای خوشحالی دارد، اما پرونده گروگان ها را بیش از پیش در تاریکی فرو می برد. یک خبرنگار آمریکایی که به داشتن روابط بسیار نزدیک با سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) مشهور است، از دست داشتن «دیک چنی» معاون رئیس جمهور سابق آمریکا در ترور رفیق حریری نخست وزیر پیشین لبنان و ایلی جبیقه فرمانده سابق نیروهای مسیحی فالانژیست این کشور پرده برداشت. بر اساس اطلاعاتی که بعدها از منافع گوناگونی از جمله ارتش لبنان و احزاب و شخصیت های مسیحی این کشور به دست آمد، مسئولان پست بازرسی برباره، چهار ایرانی ربوده شده را به مرکز خود در شرق جاده برده و از آنجا برای کسب تکلیف با ستاد مرکز شورای جنگ در منطقه «کرنتینا» در بیروت تماس می گیرند و به آن ها دستور داده می شود که ایرانی ها را به کرنتینا اعزام کنند. همان شب بشیر جمیل، فرمانده نیروهای فالانژ، شخصا از ایرانی ها بازجویی می کند و در پاسخ تماس هایی که از سوی دفتر ریاست جمهوری و وزارت امور خارجه لبنان برای آزادی ایرانی ها با وی گرفته می شود، تاکید می کند که ایرانی ها آزاد شده اند و به دلیل بسته بودن راه های ورودی پایتخت، آن ها از همان جاده ساحلی به سوی طرابلس بازگشته اند. دو روز بعد اتومبیل آن ها که در کوچه ای نزدیک مرکز حزب بعث وابسته به عراق در شهر طرابلیس پارک شده بود، پیدا شد. تحقیقات نشان داد که اتومبیل بعدا به منظور رد گم کردن به طرابلس برده شده و نزدیک دفتر حزب بعث پارک شده است تا چنین وانمود شود که ایرانی ها در بازگشت به طرابلس، توسط حزب بعث وابسته به عراق ربوده شده اند. با این حال تحقیقات و تماس هایی که از راه های مختلف با مسئولان حزب بعث در لبنان به عمل آمد، نشان داد که آن ها اطلاعی از سرنوشت ربوده شده ها در دست ندارند. در تاریخ ۶ جولای ۱۹۸۲ رادیو «صدای لبنان» در بیروت خبر داد که فالانژیست ها چهار دیپلمات ربوده شده ایرانی را در ساختمان شورای جنگ در کرنتینا نگهداری می کنند و سرگرم بازجویی از آنها هستند در تماس با مسئولان این رادیو معلوم شد که آن ها این خبر را از منابع موثقی در شرق بیروت گرفته اند. در ضمن نیروهای فالانژ این خبر را تکذیب نکردند. در ۷ جولای ۱۹۸۲ رادیو اسرائیل خبر داد «فالانژیست ها که چهار دیپلمات سفارت ایران در بیروت را بازداشت کردند. رئیس هیئت را آزاد کرده و سه نفر دیگر را به نقطه نامعلومی انتقال دادند.» گزارش هایی که بعدا از منابع داخلی نیروهای فالانژ به دست آمد حاکی از آن بود که چهار ایرانی به مدت ۲۰ روز در زیرزمین ستاد مرکزی کرنتینا نگهداری و مورد بازجویی قرار گرفته اند و سپس زندان «آدونیس» منتقل شدند. در فوریه ۱۹۸۳ یک گزارشگر از زندان آدونیست گفت: «گروگان های ایران سخت شکنجه شده ولی زنده هستند و یکی از آن ها پیوسته دعایی می خواند و به پیامبر اسلام و امامان شیعه متوسل می شود که احتمالا منظور او دعای توسل بوده چرا که آقای سید محسن موسوی هر روز این دعا را می خواند. اوایل اوت ۱۹۸۳ سه نفر از مسئولان بلند پایه نیروهای فالانژ، ضمن تماس غیر مستقیم با برخی از مسئولان حزب الله لبنان، اعلام آمادگی کردند که آقای محسن موسوی را در قبال دریافت مبلغی پول در منطقه ای بی طرف به حزب الله تحویل دهند. تماس این افراد برای به دست آوردن مدارک لازم مبنی بر زنده بودن گروگان ها و تفاهم پیرامون نحوه تحویل آن ها و مبلغ پرداختی تا چند ماه ادامه یافت. در این حال، نیروهای فالانژ در مارس ۱۹۸۴ گروگان ها را از زندان آدونیس به زندان «گوستا» در منطقه «عجلتون» منتقل کردند. ضمنا آن ها سه ماه یک بار نگهبان سلول ایرانی ها را تغییر می دادند. در ۱۰ ژوئیه ۱۹۸۴ گروهی که می خواستند آقای محسن موسوی را در قبال دریافت پول آزاد کنند، موفق شدند نامه ای از وی را به یکی از مسئولان حزب الله تحویل دهند. این نامه به خط موسوی روی یک قطعه پارچه سفید کنده شده از آستر شانه کت با خودکار آبی نوشته شده بود. مقایسه خط نامه با نوشته های آقای محسن موسوی حاکی از آن بود که نامه قطعا توسط ایشان نوشته شده است. ضمنا این نامه حاوی رموز و سمبل هایی نیز بود که مطلب فوق را تایید می کرد. در نوامبر ۱۹۸۴ قرار شد آقای موسوی هنگام انتقال از زندان به بیمارستان ربوده شده و در منطقه «موزه» بین دو بخش شرق و غرق بیروت، به افراد حزب الله تحویل داده شود. بخشی از این طرح عملی گردید ولی متاسفانه به دلیل شکسته شدن آتش بس و گلوله باران شدید منطقه موزه، رسیدن افراد مامور طرح به منطقه موزه غیرممکن شد و فرماندهان نیروهای فالانژ نیز میزان حفاظت از ایرانی ها را به شدت بالا بردند و اندکی بعد آن ها را از زندان «عجلتون» در منطقه «متن»، به نقطه دورافتاده ای به نام «دیرقطاره» در کوهستان های شرق منطقه جبیل که بسیار مستحکم بود منتقل کردند. در سال ۱۹۸۶ یک افسر مسیحی ارتش لبنان به نقل از «ایلی ابی طالع» رئیس رکن چهارم نیروهای فالانژ (مسئول هماهنگی بین اطلاعات خارجی و اقدامات امنیتی) خبر داد که گروگان های ایرانی با قایق از طریق دریا به کرنتینا در بیروت منتقل شده اند و در زندان مخصوص اطلاعات خارجی در زیرزمین شورای جنگ مورد بازجویی مجدد قرار گرفته اند بر اساس این گزارش، گروگان های ایرانی پس از مدتی از کرنتینا به زندان «وبرلی» در نزدیکی جونیه منتقل شدند. یک شهروند ایرانی به نام «فریدون نظری» که به اتفاق همسر و فرزندش در ماه مه ۱۹۸۸ توسط نیروهای فالانژ در بخش شرقی بیروت بازداشت و پس از ۱۶ ماه با دخالت سازمان صلیب سرخ جهانی آزاد شد، می گوید که در زندان آدونیس تعدادی از مسئولان نیروهای فالانژ به وی گفته اند که چهار دیپلمات ایرانی زنده هستند و مدتی در همین زندان نگهداری می شده اند. در سپتامبر ۱۹۸۹ «پیر یزیک» نماینده سابق نیروهای فالانژ در «اورشلیم» که اکنون در پاریس زندگی می کند، بر اساس تماس یکی از دوستان نزدیکش تاکید کرد: «گروگان های ایرانی زنده هستند و می توان مدارک لازم برای اثبات این موضوع را تهیه و آن ها را در مقابل مبلغ بسیار بالایی آزاد کرد.» نامبرده پس از چند سفر به لبنان و سوریه و بررسی جوانب امر، اطلاع داد که گروگان های ایرانی به اسرائیل منتقل شده اند و امکان تهیه مدارک موردنظر وجود ندارد. در ۳۰ آوریل ۱۹۹۰ تلویزیون وابسته به ژنرال میشل عون در بیروت خبر داد: «سه نفر از چهار دیپلمات ایرانی همچنان زنده هستند و در منطقه «القلوق» نگهداری می شوند» در تحقیقاتی که پیرامون پخش این خبر صورت گرفت، معلوم شد که این خبر به دستور شخص عون در چارچوب جنگ تبلیغاتی بین وی و سمیر جعجع پخش شده است بر اساس این تحقیقات منبع این خبر، اطلاعات رکن دوم ارتش و عوامل طرفدار وی در نیروهای فالانژ بوده اند. در سپتامبر ۱۹۹۰ «منصور رحمه» از بازرگانان معروف مسیحی بیروت که روابط بسیار نزدیکی با سمیر جعجع دارد، در ملاقاتی در «هتل سامرلند» بیروت گفته است: «دیپلمات های ایرانی زنده اند و مدتی است که به اسرائیل منتقل شده اند.» حتی وقتی که آن ها در لبنان بودند، تصمیم در مورد سرنوشت آن ها در اختیار موساد بود. در نوامبر ۱۹۹۰ یک شخصیت بسیار معتبر و آگاه مسیحی در لبنان، به یکی از شخصیت های سیاسی مسلمان این کشور گفت: «سمیر جعجع گروگان های ایرانی را به اسرائیل فروخته است.» اسرائیل می خواهد آن ها را با یک خلبان اسرائیلی که در لبنان ناپدید شده و گفته می شود توسط سپاه پاسداران ایران اسیر شده است، مبادله کند. هیچ یک از منابعی که مدعی به قتل رسیدن گروگان های ایرانی بوده اند، نتوانسته اند برای اثبات این ادعا دلیلی ارائه دهند. تمام مراکزی که پیرامون سرنوشت چهار ایرانی تحقیقاتی داشته اند – از جمله آمریکایی ها – متوجه این تضاد و تناقض شده و اعتراف کرده اند که پاسخی برای این اختلاف ها در اختیار ندارند. در همین راستا سمیر جعجع در ملاقات با خانواده چهار دیپلمات ایرانی در لبنان در تاریخ ۲۰ نوامبر ۱۹۹۰ ادعا کرد: «هر چهار ایرانی در روز بازداشت و در ستاد فرماندهی نیروهای فالانژ درکرنتینا به دستور تلفنی ایلی جبیقه اعدام شده و اجسادشان در خرابه های واقع در پشت ستاد فرماندهی انداخته شده و با بلدوزر روی آن ها خاک ریخته اند.» کمیته پیگیری سرنوشت چهار دیپلمات ربوده شده ایرانی با همه افرادی که توسط سمیر جعجع به عنوان شهود یا عاملان این حادثه معرفش شدند مصاحبه های دقیقی انجام داد و معلوم شد که آن ها خطوط اصلی یک سناریو را حفظ کرده و تکرار می کنند. اما در توضیح جزئیات حادثه، دچار گیجی و تناقض گویی شده و اطلاعات ضد و نقیض ارائه می دهند. بنابراین ثابت شد که شهادت این افراد یک صحنه سازی برای گم کردن حقیقت بوده است. در ماه ژوئن ۱۹۹۷ احمد حبیب الله رئیس کمیته دفاع از حقوق زندانیان خارجی در اسرائیل اعلام کرد: «من از جانب اسرائیلی ها تاکید می کنم چهار ایرانی که در سال ۱۹۸۲ در لبنان ربوده شدند زنده هستند.» حبیب مدعی است که یک زندانی در زندان نظامی «عتلیت»، اسامی چهار گروگان ایرانی را در فهرست زندانیان مشاهده کرده است و هدف اسرائیل از مخفی نگه داشتن اطلاعات مربوط به دیپلمات ها، بهره بردرای از آنان به ویژه پیرامون سرنوشت «رون اراد» است. علاوه بر این، در چند سال گذشته، احمد حبیب الله چندین بار در مصاحبه های مطبوعاتی اظهار داشته است: «گروگان های ایرانی زنده و در زندان های اسرائیل هستند.» سخنان احمد حبیب الله توسط خبرگزاری های بین المللی مخابره و در روزنامه های مختلف جهان درج شده است. برخی از سازمان های بین المللی غیر دولتی، بر اساس همین اظهارات، مکاتباتی را با اسرائیل آغاز کرده و طی نامه هایی به دفتر نخست وزیر رژیم صهیونیستی، درباره سرنوشت گروگان ها به ویژه آقای کاظم اخوان – خبرنگار – سئوال کرد ه اند کرده اند، اما پاسخی نگرفته اند. همچنین خبرنگار برنامه های برون مرزی صدا و سیما در اردن نیز شخصا با احمد حبیب الله گفت وگو کرده و نامبرده وجود گروگان های ایرانی در اسراییل را مورد تاکید قرار داده است. در ۳۰ مارس ۲۰۰۰ اعضای خانواده گروگان های ایرانی با ایلی جبیقه فرمانده فالانژیست ها دیدار می کنند اما جبیقه مدعی شده است که هیچ اطلاعی از کشته شدن گروگان ها ندارد و شخص سمیر جعجع در انتقال احتمالی آن ها به اسرائیل دخالت داشته است. همچنین وی به مکان نگهداری آن ها و نیز زمان انتقال به اسراییل اشاره کرده است. لازم به ذکر است که در اکثر ادعاهای مربوط به کشته شدن گروگان ها، نام ایلی جبیقه به عنوان عامل ذکر شده اما ایلی جبیقه بارها این اتهام را رد کرده است. چهار ایرانی به گروگان گرفته شده، اولین قربانیان بحران موسوم به گروگان گیری در جنک داخلی لبنان بودند و ده ها تن دیگر نیز بعد از آن ها در لبنان به گروگان گرفته شدند. اما با وجود آن که گروگان های غربی با کمک و مساعدت جمهوری اسلامی ایران آزاد شده و به خانواده های شان بازگشتند، نه کسی تاکنون حاضر شده است که به طور جدی برای تعیین سرنوشت گروگان های ایرانی به جمهوری اسلامی ایران کمک کند و نه مسئولان دستگاه دیپلماسی کشورمان حاضر به دریافت تضمین کافی برای آزادی گروگان های ایرانی هنگام کمک به آزادی گروگان های غربی هستند. بدون شک جمهوری اسلامی ایران هرگز گروگان گیری را در لبنان نکرده و تنها با استفاده از نفوذ و محبوبیت خود در نزد گروه های لبنانی، به آزادی گروگان های غربی کمک کرده است، اما آیا مسئولان دستگاه دیپلماسی ما نمی توانستند هنگام آزادی گروگان های غربی، خواهان اعمال نفوذ کشورهای غربی بر گروه جعجع و حتی رژیم صهیونیستی برای تعیین تکلیف گروگان های ایرانی شوند!؟ بی شک اگر رسانه های ما فاقد قدرت تبلیغاتی در پیگیری مسئله گروگان های ایرانی در لبنان (مانند آن چه رسانه های گروهی غرب عمل کردند) هستند، بدان معنی نیست که رسانه ها و مردم ایران نسبت به سرنوشت فرزندان غیور خود بی تفاوت هستند. امید است که در آینده اخبار روشنی درباره سرنوشت چهار دیپلمات ایرانی در اختیار افکار عمومی قرار گیرد. انتظار می رود دولت جمهوری اسلامی ایران با اتخاذ راهکارهای بین المللی، مسئله دیپلمات های ربوده شده را مورد پیگیری جدی تر قرار دهد تا این روند منجر به آزادی این عزیزان شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.