چالش های چهارگانه انتخابات ۹۰ و تئوری هایی که سوزانده می شود
انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی در فضایی برگزار گردید که تیرها و تله های مختلفی از سوی دشمنان کاشته شده و روانه شده بود اما «فتح مبین» این انتخابات هزینه مضاعفی بر دشمنان تحمیل کرد. در ادامه استدلال می شود مردم فهیم و هوشمند ایران در فضایی با مشارکت ۲/۶۴ در انتخابات مجلس شرکت کردند که حداقل از کانال ۴ طراحی مختلف به مسیری غیر از «مشارکت فعال و هدف دار» در انتخابات، دعوت می شدند: ۱- تحریم های بی سابقه برخی سیاسیون بخشی از جریان موسوم به اصلاح طلبان که در قضیه فتنه ۸۸ هزینه های بالایی بر کشور و مردم تحمیل کردند و آخر سر با کراهت به یک اعتراف ظاهری و یک عذرخواهی صوری و یک «نادیده بگیرید» تصنعی بسنده کرده بودند، نقشه خاصی را برای این انتخابات طراحی کرده بودند. بعد از گذشت چندین ماه بازی دوگانه (می آییم- نمی آییم) اصلاح طلبان، در دقیقه نود، هم سو با بیگانگان استراتژی «تحریم» و «تلاش برای کاهش مشارکت» در دستور آنها قرار گرفت. اصلاح طلبان می خواستند «نیاز» خود برای حضور در ارکان قدرت و تصمیم گیری را با اسم نویسی گسترده عناصر درجه ۲ و ناشناخته مرتفع سازند و از سوی دیگر «ناز» عدم حضور عناصر معروفتر خود را چون «منتی» بر سر مردم و نظام گذارند. خواسته یا ناخواسته تصمیم سران اصلاحات دقیقاً همسو با همان کسانی بود که چندماه قبل از انتخابات گزینه «تحریم اقتصادی» علیه ایران را فعال نموده بودند. اشتباه نکنید؛ برخی از خواص سرشناس مرتبط و گره خورده با اصلاح طلبان جلوی دوربین ها رأی خود را در این انتخابات به صندوق انداختند اما همان ها از چندماه قبل تمام هم و همت خود را بر پروژه «تحریم» و «سردسازی» انتخابات قرار داده بودند. در ایام نام نویسی نامزدها، خبر موثقی منتشر شده بود که برخی از عناصر اصلاح طلب با تلاش مستقیم یکی از خواص نظام، از حضور در انتخابات منصرف شده اند! در این فضا رأی ۶۵ درصدی مردم بسیار معنی دار است. بخشی از جریان اصلاحات (که تکلیف خود را با فتنه ۸۸ و فتنه گران مشخص نکرده اند)، خیال می کردند با کلیدزدن پروژه «تحریم» می توانند مشارکت را به زیر ۵۰ درصد و حتی زیر ۴۰ درصد برسانند و دوباره منت گذارند و نظام را مجبور کنند خبط و خیانت های آنان را نادیده بگیرد اما غافل از آن که با این معادلات دنیایی نباید به مصاف مردم الهی ایران آمد. برای آنکه اهمیت حضور ۶۵ درصدی مردم اندکی روشن تر شود، لازم است به چند نکته توجه شود: اول آنکه اصولاً جاذبه انتخابات مجلس در ایران -و در هیچ کجای دنیا- در حد انتخابات ریاست جمهوری نیست و طبیعتاً انگیزه کمتری برای مشارکت وجود دارد. در نظام های لیبرال سرمایه داری امروز که با پررویی، خود را مهد دموکراسی و مروج آزادی می خوانند، درصد حضور در انتخابات پارلمانی بسیار پایین است. میانگین درصد حضور مردم آمریکا در ۲۰ سال گذشته در انتخابات کنگره ۳۷ درصد و میزان حضور مشارکت آنها در سال ۲۰۱۰، ۳۷.۸ درصد بوده است. میانگین حضور مردم فرانسه در انتخابات پارلمانی در ۱۰ سال گذشته حدود ۵۰ درصد و میزان مشارکت آنها در سال ۲۰۰۷، ۴۳.۴۳ بوده است. آماری از این دست سبب شده است در عرف بین المللی میزان مشارکت ۳۰ تا ۳۵درصدی در انتخابات پارلمانی برای اثبات مشروعیت یک نظام کافی تلقی شود. ازهمین رو است که برخی تحلیلگران غربی، اصولاً شرکت در انتخابات پارلمانی را یک عمل تزئینی و متعلق به نخبگان و طبقات خاص می دانند. ثانیاً حضور ۶۵درصدی مردم در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی ۱۰درصد بالاتر از دوره هشتم و حدود همین مقدار بالاتر از میانگین مشارکت در انتخابات مجلس ایران است. جالب است یادآوری شود در انتخابات دوره هشتم مجلس شورای اسلامی، اصلاح طلبان حضور فعالی داشتند و اتفاقاً با استدلال مغالطه آمیز «باید حاکمیت را از یک دستی خارج کنیم» تقلای بسیاری کردند. در دوره گذشته انتخابات مجلس، دولت نهم با گرایش شناخته شده اصول گرایی مستقر بود و اصلاح طلبان تلاش می کردند با در اختیار گرفتن اکثریت مجلس به قول خودشان یک «توازن قوایی» میان اصلاح طلبی و اصول گرایی، به وجود آورند اما با رأی مردم، دست رد محکمی به سینه شان خورد. در انتخابات گذشته این بخش از طایفه مأیوس و جرزن سیاسی، به قول خودشان بدنه اجتماعی شان را به حضور در انتخابات ترغیب کردند اما میزان مشارکت مردم ۵۵درصد بود و این بار که آنها تحریم کردند مشارکت به ۶۵درصد رسید. نتیجه انتخابات سال ۸۸، پوشالی بودن تئوری «آرای خاموش» را ایجاباً نشان داد و انتخابات سال ۹۰، پوشالی بودن تئوری تحریم و رویکرد سلبی را. اگرچه نظام علاقه مند بود با تمام خبط و خطاهای مکرر اصلاح طلبان آنها در رقابتی سالم و صادقانه در صحنه حضور یابند و خود را به محک رأی ملت بسپارند اما آنها گزینه «قهر» و «تحریم» را انتخاب کردند. از همه اینها مهم تر یک نکته اساسی است؛ همان طوری که انتخابات سال ۸۸، تئوری «آرای خاموش» را سوزاند، انتخابات سال ۹۰، تئوری «صندلی خالی» را سوزاند. از این به بعد حنای قهر کردن و منت گذاشتن و باج خواهی کردن از «صندلی خالی» عدم حضور در انتخابات، رنگی ندارد. شاید از همین جهت بود که با مشاهده کردن شور و اشتیاق مردم در روز با شکوه جمعه ۱۲ اسفند ۹۰، از میانه ظهر فرمان کج کردند و برای حفظ حداقل کرسی «حضور در مناسبات» به صندوق های رأی روی آوردند. فتنه گران خارجی نباید حضور محمد خاتمی در پای صندوق های رأی را شماتت کنند بلکه باید عمق تحولات ایران را درک کنند. ۲- تحریم های سنگین اقتصادی تحریم های اقتصادی چند ماهه گذشته، هم به لحاظ عملیات روانی و هم به لحاظ دوره زمانی که نظام سلطه گر غربی آن را کلید زد، در ارتباط مستقیم با مسأله «مشارکت در انتخابات» قرار داشت. دقیقاً در فاصله زمانی که بحث انتخابات مجلس در ایران داغ شد، تحریم های گسترده اقتصادی علیه ایران اعلام و اتفاقاً دست بر مواردی گذاشته شد تا اصطلاحاً «داد» مردم را درآورد و اعتراض عمومی را شکل دهد. تحریم نفتی، سوای واقعی یا تخیلی بودن آن دارای یک بار روانی سنگین است که غربی ها تصور می کردند اثر آن بر مسئله «مشارکت در انتخابات» و «نوع گرایشات سیاسی» مردم ایران کاملاً مؤثر باشد. البته در عموم جوامع دنیا هم این مسئله جواب می دهد و وقتی کشورها را می ترسانند، مردم می هراسند و وقتی قدرتها فشاری وارد می آورند، عکس العمل عمومی، فشار پذیری است. اما حضور گسترده مردم در این انتخابات و گرایش آنها به نامزدهای طرفدار مقاومت در برابر زیاده خواهی های غرب، نشان داد ایران را نباید با فرمول های متعارف دنیای مادّیات تحلیل کرد. ۳- دل زدگی های فتنه ۸۸ اهالی بصیرت در همان روزهای آغازین فتنه ۸۸ می دانستند تحریکات دشمن و تحرکات فتنه گران بیش از آنکه سرمایه و دستاورد رأی ۴۰ میلیونی انتخابات سال ۸۸ را هدف قرار داده باشد، برای هدف قراردادن آینده نظام سیاسی ایران طراحی شده است. گرچه با ریزش ها و رویش های تلخ و شیرین آن حادثه عظیم، فتنه مهار شد اما اثر وضعی آن در فضای سیاسی ایران، القای یک نوع «یأس» و «دل زدگی» از حضور در انتخابات بود. لازم است این نکته ظریف درک شود که حتی آن بخشی از بدنه مردم ایران که در فتنه ۸۸ در هیچ بازه زمانی دچار شک و شبهه و تردید نشده بودند هم از حوادث آن سال «دل گیر» و «رنجیده خاطر» شدند. تبدیل کردن حماسه حضور سال ۸۸ به چند ماه اردوکشی و درگیری خیابانی و چند ماه شبهه افکنی برای همه مردم ایران یک خاطره «تلخ» اما ذی قیمت بود. یکی از اهداف غایی طراح فتنه ۸۸ این بود که از آن «تلخ مزاجی سیاسی» به وجود آمده در آینده انتخابات ایران سوءاستفاده کنند و نه به عنوان اعتراض و تحریم بلکه با عنوان «آزرده خاطری» مردم را از حضور در صحنه منصرف کنند. در برهه ای که فتنه گران ناجوانمردانه صداقت نظام جمهوری اسلامی را زیر سؤال می برند و بر طبل تقلب می کوبیدند رهبر دوراندیش انقلاب اسلامی به دشمنان پیام دادند که نه تنها به اعتماد مردم نسبت به صداقت و سلامت انتخابات خدشه وارد نخواهد شد بلکه با این جنجال آفرینی ها مردم ایران، شور و شوق و انگیزه خود برای حضور را از دست نخواهد داد. در اوج دوران غبارآلود فتنه حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در اشاره ای پیش بینی کرده بودند که: « خواهید دید در انتخابات آینده مردم با وجود بازیگری که مخالفان و دشمنان و غافلان و بی خبران داخلی کردند، یک حضور مستحکم قوی ای در انتخابات خواهند داشت» (۲۰ شهریور سال ۸۸) ۴- اغتشاشات اقتصادی مشکوک علاوه بر چالش های سه گانه فوق، برخی اغتشاشات اقتصادی چندماهه گذشته در مسائل ارزی و قضیه سکه و پرونده ۳ هزار میلیاردی بسیار قابل تأمل است. ایجاد نارضایتی های گسترده مردمی که قابلیت تبدیل شدن به جنبش اعتراضی را دارد از اهداف طراحان اغتشاشات اقتصادی داخلی بود. درست چند روز بعد از آنکه رئیس جمهور آمریکا پایین برگه تحریم های اقتصادی ایران را امضاء کرد، ناکارآمدی ها و مشکلات مشکوکی از جانب برخی مراکز و نهادهای رده بالای اقتصادی ایران مشاهده شد. ارتباطات جریان انحرافی با اغتشاشات اقتصادی چندماهه قبل از انتخابات به طور قابل ملاحظه ای وجود داشته است و شائبه هایی را در ذهن مردم و مسئولین به وجود آورده است. شاید به همین دلیل بود که اتفاقاً همانند وابستگان و مرتبطان به فتنه گران کسانی هم که با جریان انحرافی رفت و آمدی داشته و از عملکرد آنها تبری نجوییده بودند با ادبار مردم مواجه شدند. مردم سالاری دینی: لیبرال دموکراسی را استحاله می کند «ذات دموکراسی نظام های لیبرال- سرمایه داری، یک «تقلب» آشکار است.» اگر جمله گذشته را اندکی کمتر از یکسال گذشته مطرح می کردیم با انکار و انتقادهای بسیاری روبرو می شدیم اما با وجود جنبش عمیق ۹۹درصدی که به دیکتاتوری پنهان دموکراسی های غربی معترض اند، این سخن ناروا نیست. تقلب دموکراسی های غربی نه در شکل عریان و آشکار آن بلکه در ماهیت و متن سیستم حکومتی است. نماینده های دموکراسی های غربی برای برگزیده شدن، «دروغ گویی» را بهترین راه می دانند و اصولاً علم(!) سیاست را عرصه ای می دانند که باید در آن چگونگی دروغ گفتن حرفه ای را آموخت! قبل از انتخابات بر موج اعتراضات سوار می شوند و بعد از برگزیده شدن راه تأمین منافع اربابان رسانه ای و مالی خود را دنبال می کنند. در سیستم های غربی برگزیده شدن تنها با کانال رسانه های سرمایه داری ممکن است و بدون وابستگی به کارتل های اقتصادی، انتخاب شدن یک محال سیستماتیک است. اما سیستم حکومتی «مردم سالاری دینی» ایران در حال استحاله کردن ذات دموکراسی های سرمایه داری است. برای اثبات مسئله مطرح شده کافی است به نتایج این انتخابات و روند کلی از ابتدای انقلاب تاکنون دقت کنید. امروزه کسانی می توانند در سیستم انتخاباتی ایران برگزیده شوند که از «نفاق» و «دورویی» و «عدم صداقت» فاصله گرفته باشند. جریان انتخابات در ایران مثل یک رود جاری و در حال حرکت است که در مسیر خود ناخالصی ها را در میان سنگ و سنگلاخ ها تصفیه می کند و هرچه بیشتر جلو می رود، آب خود را خالص تر می سازد. ناخالصی های نفسانی و عقیدتی و اعوجاج های فکری در صافی بصیرت مردم ایران- که هر دوره دقیق تر و ظریف تر از قبل می شود- جدا می شود و گروه های زاویه دار با خط اصیل اسلام ناب، از قطار انقلاب پیاده می شوند. سیستم ارباب و رعیتی مدرن که با نام سیستم احزاب شناخته شده است در ایران جایگاهی ندارد و مردم از مناسبات قدرت محور روی گردان هستند. از آن بالاتر حتی رسانه های مدرن هم در انتخابات ایران تأثیر قطعی ای ندارد و نامزدهای انتخاباتی می دانند که مردم نیت حضورهای مستمر و غیرضروری در انظار را از قبل می خوانند. شبکه های ارتباطات انسانی سنتی و مباحثات سیاسی خانوادگی و گعده های دانشجویی، مؤثرترین مجراهای تصمیم گیری سیاسی مردم است و با آهنگ و موزیک و هماهنگی رنگها در تصاویر نمی توان رأی مردم ایران را خرید. از همه اینها بالاتر، مؤلفه محوری در مناسبات سیاسی ایران وجود دارد که در عین ناظربودن بالاترین تأثیرهای عملیاتی از انگشت اشاره و کنایه سخن او حاصل می شود. نظام «ولایت فقیه» یک سیستم «تعریف نشده» برای نظام غرب است و همواره از این نقطه علامت سوال هایشان شروع می شود و ابهام هایشان به همین نقطه سرّآلود ختم می شود. از همین رو است که نمی توانند نظام «مردم سالاری دینی» ایران را تحلیل کنند از همان رو قدرت «تحمل» ما را هم ندارند و به حیال خودشان راه «تحمیل» را در پیش می گیرند غافل از آنکه با امداد الهی، نتایج عکس گرفته می شود و طعمه تله خود ساخته می شوند. ما را تحریم اقتصادی و تکنولوژیک می کنند غافل از آن که «نیاز مادر ابداع و ابتکار است» و به شکوفایی ما کمک می کنند. فریب خوردگان و بیماردلان سیاسی داخلی را به خدعه های پیچیده آموزش می دهند غافل از آنکه بر بصیرت و نفاق شناسی مردم ایران می کنند و قدرت تحلیل پیچیده ترین خدعه ها را ناخواسته به ملت ما می دهند. به کنایه تهدید به حمله نظامی می کنند و غافل از آنکه شور و شوق شهادت و رادمردی را مستقیما در قلب های جوانان می کارند. تحریم انتخابات و مأیوس سازی مردم را آموزش می دهند غافل از آنکه فراست و بصیرت ملی را بالا می برند و با این انتخابات خون تازه ای در رگ های انقلاب جاری می شود. اگرچه تیرهای خدعه آنها در سیستم تحلیلی دنیای مادی با کمال دقت سنجیده می شود و نشانه می شود اما با قانون الهی کمانه می شود و پرشتاب Back fire می شود: « انهم یکیدون کیدا و اکید کیدا» علیرضا معاف