حضرت آيتالله خامنهاي بهمناسبت سالروز قيام ۲۹ بهمن مردم تبريز در سال۱۳۵۶، از طريق ارتباط تصويري با مردم آذربايجان شرقي ديدار كردند.
رهبر معظم انقلاب اسلامي صبح امروز (چهارشنبه) در ارتباط تصويري با شماري از مردم تبريز، قيام تاريخي و فراموشنشدني ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ را فقط گوشه اي از افتخارات فراوان مردم اين خطه خواندند و با اشاره به استمرار دشمني سلطهگران به علت مخالفت ملت ايران با هنجارهاي نظام سلطه افزودند: انقلاب اسلامي دستاوردهاي عظيمي داشته است كه بايد از آنها براي رفع نقاط ضعف و غير قابل قبول همچون مشكلات معيشتي و فاصله طبقاتي استفاده كنيم.
متن كامل بيانات به شرح ذيل مي باشد:
بسم الله الرّحمن الرّحيم والحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا محمّد و آله الطّاهرين سيّما بقيّة الله في الارضين.
به مردم عزيز تبريز و آذربايجان سلام و تحيّت عرض ميكنم و روز تاريخي و فراموشنشدني بيستونهم بهمن را كه امسال متأسّفانه به خاطر ضرورت به اين صورت برگزار ميشود گرامي ميدارم. ما هر سال در اين حسينيّه با حضور شما مردم عزيز و فضاي پُرشوري كه احساسات آذربايجاني و تبريزي شما ايجاد ميكرد دلخوش بوديم و شما را از نزديك زيارت ميكرديم؛ امسال متأسّفانه اين [امكان] فراهم نيست؛ و اين هم جزو حوادث گوناگون زندگي است؛ هر روزي به يك نحوي است. انشاءالله اميدواريم كه بزودي اين موانع هم برطرف بشود.
ضرورت بهرهگيري از بركات ماه رجب حلول ماه رجب را به همهي شما عزيزان، به اهالي تبريز و آذربايجان،و به عموم مردم ايران تبريك عرض ميكنم و اميدوارم كه همه از بركات معنوي اين ماه بهره ببرند. خب بله در اين ماه، اجتماعات وجود ندارد و آنچه هر سال براي مردم در اجتماعاتِ عبادي و حال و ذكر و توجّه ميسّر بود، امسال نيست لكن در خانهها از دعاهاي رجب غفلت نشود؛ دعاهاي بسيار خوبي است، و اين تعطيلي موقّتِ اجتماعات نبايستي موجب بشود كه ما از بركات اين ماه و از عبادت و دعا و توسّل به درگاه الهي غافل بشويم.
آنچه امروز عرض خواهم كرد، چند كلمه در آغاز در مناقب تبريز و آذربايجان است. با اينكه در اين زمينه زياد صحبت كردهايم امّا تصوّر بنده اين است كه اين حرفها بايد تكرار بشود تا ذهن جوانهاي عزيزِ ما بخصوص جوانهاي عزيزِ آن خطّه با اين حقايق بيشتر آشنا بشود؛ چند كلمه در باب يادمان بيستونهم بهمن ۵۶ -اين حادثهي تاريخي بسيار مهم- و چند جمله دربارهي درسي كه امروز بايد از اين حادثه بگيريم و استفاده كنيم و با بهرهبرداري از اين درس بزرگ، ضعفهايي را كه امروز داريم بايد برطرف كنيم. يك كلمهي كوتاه هم دربارهي انتخابات عرض خواهم كرد.
افتخارات تبريز و منطقهي آذربايجان:
۱) منطقهاي نخبهپرور امّا در باب تبريز، خب حادثهي بيستونهم بهمن ۵۶ يك حادثهي پُرافتخارِ جهادي و عمليّاتي بود؛ كار مهمّي بود و واقعاً مايهي افتخار مردم تبريز است، لكن افتخارات آذربايجان و افتخارات تبريز به اين كار جهادي و امثال اين كار جهادي محدود نميشود؛ دامنهي افتخارات اين شهر و اين منطقه بسيار گستردهتر است؛ من چند نمونه را عرض ميكنم:
يكي مسئلهي نخبهپروري است. منطقهي آذربايجان، بخصوص تبريز هم در علم، هم در هنر، هم در سياست، يك منطقهي نخبهپرور است. در علم، هم علوم ديني و هم علوم طبيعي و مادّي، در اين ۱۵۰ سال اخير -حالا قبل از آن را من خيلي تتبّع نكردهام- اين منطقه از لحاظ [پرورش] فقهاي بزرگ، از لحاظ حكماي بزرگ، از لحاظ متكلّمين، از لحاظ دانشمندان علوم طبيعي، يك منطقهي ممتاز و حقيقتاً نخبهپرور است؛ پس نخبهپروري در علم، نخبهپروري در هنر [كه به عنوان] يك نمونه از شعراي تبريز، هنرمندان تبريز، هنرمندان اقسام هنرها، مرحوم شهريار (رحمة الله عليه) را اسم ميآورند و اسم ميآوريم كه بنده هم معتقدم، منتها فقط ايشان نبودند؛ شعراي زيادي در تبريز [بودند] كه به فارسي يا تركي شعر ميگفتند. همچنين در سياست هم آذربايجان شخصيّتهاي برجستهاي را در گذشته و امروز تقديم كرده؛ بنابراين يكي از خصوصيّات اين منطقه نخبهپروري است كه اين را بايد نگه داشت، بايد حفظ كرد.
۲) جريانسازي در تحوّلات تاريخي دوقرن اخير نكتهي ديگر، جريانسازي در تحوّلات تاريخي و سياسي كشور است. باز در همين ۲۰۰ سال اخير، ۱۵۰ سال اخير وقتي كه نگاه ميكنيم، [آذربايجان] يك منطقهي جريانساز بوده است. يك وقت [هست كه] كسي به يك ماجرايي ملحق ميشود، يك وقت كسي در يك ماجرا، جريان ايجاد ميكند، تحوّل ايجاد ميكند، در ايجاد آن جريان و تداوم آن جريان تأثيرگذاري ميكند؛ تبريز و آذربايجان از اين قبيل بوده است. از دورهي فتواي تحريم تنباكوي مرحوم ميرزاي شيرازي كه مرحوم حاج ميرزا جواد مجتهد كه يكي از برجستگان علماي تبريز و خانوادهي معروف مجتهد و مجتهدي هستند در اين منطقه اثرگذار بودند؛ خب، ميرزاي شيرازي در سامرّا بودند؛ اگر علماي بلاد ايران مثل ميرزاي آشتياني در تهران و ايشان در اينجا و بعضي از علماي ديگر در مناطق ديگر نبودند، اين فتوا همهگير نميشد و آن اثر مطلوب را نميگذاشت. اينجا مرحوم حاج ميرزا جواد در اين زمينه فعّال وارد ميدان شدند. در مشروطه همين طور -كه حالا بعد عرض خواهم كرد، اشاره خواهم كرد- پس بنابراين در تحوّلات تاريخي و سياسي كشور، اين منطقه و بالخصوص شهر تبريز و به طور كلّي منطقهي آذربايجان داراي اين روحيهي جريانسازي بودند.
۳) دژ استوار در مقابل حملات خارجي نكتهي بعدي [اين است كه] آذربايجان دژ استوار ايران در مقابل حملات خارجي بوده؛ يعني ما با همسايههاي متعرّض و متجاوز -چه روسيهي تزاري، چه عثماني سابق، چه شوروي- همواره با حملاتي مواجه بودهايم؛ اگر چنانچه آذربايجان نبود و تبريز نبود و مقاومتها نبود و ايستادگيها نبود و جانفشانيها نبود، ممكن بود اين تعرّض به مناطق مركزي كشور هم كشيده بشود. آذربايجان، سد و دژ مستحكمي بوده است كه همواره اين حملات را پس زده و جلوي آنها را گرفته.
۴) دلبستگي به اسلام و غيرت شديد به ايران يك نكتهي بسيار مهم اين است كه منطقهي تبريز و آذربايجان دو ويژگي هويّتي ثابت و هميشگي داشتهاند: يكي عبارت است از دلبستگي عميق به اسلام و به ديانت اسلامي؛ و دوّمي غيرت و حميّت شديد نسبت به ايران؛ اين هميشه در دورانهاي مختلف در آذربايجان وجود داشته كه به اسلام و ايران آنچنان اهمّيّت دادهاند و دربارهي آن آنچنان حميّت نشان دادهاند كه واقعاً يك برجستگي مهمّي است؛ آذربايجانيها مكرّر در برابر توطئههاي بيگانگان كه ميخواستند تجزيه كنند مناطق مختلف ايران را، در اين منطقه در مقابل اين تجزيهطلبيها ايستادهاند و يكپارچگي كشور را حفظ كردهاند.
۵) داشتن چهرههاي نقشآفرين در مسائل كشور يك نكته، نقشآفريني چهرهها است. چهرههاي نقشآفرين در كلّ مسائل كشور در اين منطقه زيادند؛ همين طور كه عرض كردم، در ماجراي تنباكو مرحوم حاج ميرزا جواد، در اوايل قضاياي مشروطه ستّارخان و باقرخان -كه باقرخان با پدر ما هممحلّه بودند، ايشان ديده بود باقرخان را در محلّهي خيابان- و بعد در يك برههي ديگر، وقتي كه روسها وارد تبريز شده بودند و آنجا بودند، مرحوم ثقةالاسلام و علماي بزرگ ديگري مجاهدت كردند، مبارزه كردند و به شهادت رسيدند. بعد در يك برههي ديگر، حركت شيخ محمّد خياباني و ميرزا اسماعيل نوبري كه اينها وارد ميدان شدند و كارها كردند كه به شهادت خياباني منتهي شد. در بحث انقلاب، در مسائل مقدّماتي انقلاب، از روز اوّل، يعني از سال ۴۲ كه نهضت شروع شد، جزو علماي دستگيرشدهي از سراسر كشور سه نفر از علماي معروف تبريز بودند. بعد هم در حوادث گوناگون در روزها و اوقات مُشرف به انقلاب هم حركت مرحوم قاضي و ديگران؛ بعد در مسائل خود انقلاب، شهيد مدني و شهيد قاضي؛ در دفاع مقدّس، شهيد باكري و امثال اينها؛ دهها نفر از اين قبيل شخصيّتهاي برجسته هستند كه اينها چهرههاي نقشآفرينند، اينها چهرههاي فراموشنشدنياند. من عرض ميكنم نبايد گذاشت اين تاريخ پُرافتخار به دست فراموشي سپرده بشود؛ اين تاريخ را بايد حفظ كرد. يقيناً بدون يك روايت درست از تاريخ آذربايجان، هر روايتي از تاريخ ايران ناتمام و ناقص است. در روايت درست مسائل آذربايجان، افرادي كه اهل اين كار هستند، كساني كه علاقهمند هستند، بايستي وارد بشوند. اين، چند جملهي كوتاه دربارهي آذربايجان و تبريز.
ويژگيهاي مردم آذربايجان در خلق حماسهي بيستونهم بهمن و امّا بيستونهم بهمن سال ۵۶. امام بعد از حادثهي بيستونهم بهمن تبريز پيامي دادند؛ در آن پيام، امام سه خصوصيّت را دربارهي مردم عزيز آذربايجان ذكر كردند؛ اين كلمهي «عزيز» هم در بيان خود امام هست كه ميگويند «مردم عزيز آذربايجان». سه خصوصيّت را ذكر كردند: شجاعت، غيرت، تديّن؛ اين سه خصوصيّت را امام بزرگوار در پيامشان براي آذربايجان بيان كردند. حقّاً هر سه خصوصيّت شاخصهاي مهمّي هستند براي ارزيابي يك مجموعهي انساني و براي ارزشگذاري به فعّاليّتها و تلاشهايي كه اين مجموعه انجام ميدهد؛ يعني شجاعت در جاي خود، غيرت در مورد خود و تديّن به همچنين.
وقتي كه در بيستونهم بهمن مردم تبريز قيام كردند -اين به نظر من نكتهي مهمّي است كه بايد به آن توجّه كرد- [حوادث] نوزدهم دي قم را ديده بودند؛ اين را كه رژيم با چه سبعيّتي وارد ميدان خواهد شد و مردم را كشتار خواهد كرد، ديده بودند. و رژيم هم خيال ميكرد كه بعد از حادثهي قم، برق چشم را از مردم ايران گرفته است و ديگر كسي جرئت ندارد وارد ميدان بشود. در چنين شرايطي، مردم تبريز با حجمي چند برابرِ آنچه در قم اتّفاق افتاده بود وارد ميدان شدند و ابتكار چهلم گرفتن را ايجاد كردند. اينكه سلسلهي چهلمها بعد راه افتاد و منتهي شد به آن حركات عظيم مردمي، ابتكارش در تبريز اتّفاق افتاد؛ يعني تبريزيها مبتكر چهلم گرفتن بودند براي شهداي قبل از خودشان. خب اين شجاعت آنها بود، ايمان آنها بود، غيرت آنها بود كه آنها را به صحنه آورد و اين حوادث بزرگ را رقم زد. اعتقاد من اين است كه اگر حركت حماسي تبريزيها در بيستونهم بهمن نبود، ممكن بود حركت خونين مردم قم در نوزدهم دي تك بماند و بتدريج به دست فراموشي سپرده بشود؛ مثل حركت پانزدهم خرداد سال ۴۲ در آن دوران كه بتدريج داشت به دست فراموشي سپرده ميشد؛ البتّه بعد از انقلاب زنده شد امّا قبل از انقلاب آرام آرام داشت از ياد مردم ميرفت كه در پانزدهم خرداد ۴۲ چه اتّفاقي در تهران و قم و ورامين و مانند اينها افتاده است. نوزدهم ديِ مردم قم هم ممكن بود در صورتي كه تبريزيها به ميدان نميآمدند، به همين سرنوشت دچار بشود. مردم آمدند حماسهي بيستونهم بهمن را ايجاد كردند و حماسهي قم را زنده نگه داشتند و خوني در رگهاي نهضت جاري كردند.
خب، همين سه خصوصيّت، يعني شجاعت و غيرت و تديّن، در حوادث انقلاب و بعد از انقلاب هم خودش را نشان داد؛ هم در قضاياي اوايل انقلاب كه دستهاي بيگانه دنبال تجزيهطلبي بودند، مردم تبريز وارد ميدان شدند، هم در دفاع مقدّس؛ كه لشكر عاشورا در آن روز يكي از لشكرهاي خطشكن و شجاع بود و شهيد باكري يك چهرهي فراموشنشدني است كه هرگز ياد او از ذهنها نميرود و دوستان نزديك او كه با او همراه بودند -البتّه بنده هم ايشان را مكرّر ديده بودم- و آنهايي كه با او معاشر و همراه بودند، چيزهايي از نورانيّت او، از معنويّت او، از صفاي او نقل ميكنند كه انسان را واقعاً دچار غبطه ميكند. و بعد در فتنهي خلق مسلمان، خود تبريزيها [در صحنه] بودند؛ يعني كساني كه آن فتنهي خلق مسلمان را راه انداختند، تصوّر ميكردند كه ميخواهند براي تبريز و آذربايجان كاري بكنند [امّا] آن كه در مقابل فتنه ايستاد، خود مردم تبريز بودند و آنها بودند كه نگذاشتند و امام اين را همان وقت گفتند؛ گفتند كسي نميخواهد دخالت بكند، خود مردم تبريز جواب آنها را خواهند داد. بعد همچنين در سالهاي بعد، در فتنهي سال ۸۸، تبريزيها يك روز زودتر از تهران و يك روز زودتر از همهي كشور وارد ميدان شدند و آن فتنه را خنثيٰ كردند.
رد كردن هنجارهاي نظام سلطه؛ عامل دشمنيها با نظام اسلامي خب، حالا اين هم دربارهي بيستونهم بهمن سال ۵۶ و اهمّيّت حادثه و عظمت حادثه كه هيچ نبايد اين را فراموش كرد. خب حالا ما چه درسي از اين ميگيريم؟ بحث عمدهي من اينجا است. درس امروز ما از اين حادثه چيست؟ خب، انقلاب اسلامي از آغاز با دشمني ابرقدرتها مواجه شد؛ يك جبهه به وجود آمد. ابرقدرتها كه ميگوييم، يعني شوروي آن روز در كنار آمريكا؛ كه در صد مسئله با هم اينها اختلاف داشتند امّا در اين مسئلهي مقابلهي با جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي و نظام برآمدهي از امام، اين دو ابرقدرت با هم همراه بودند؛ اروپاييها و قدرتهاي اروپايي هم همين جور، دنبالهروانشان -مرتجعين منطقه و ديگران- هم كه همين جور؛ يك جبههاي عليه انقلاب اسلامي تشكيل شد. خب، علّت اين دشمني چه بود؟ اين يك نكتهاي است كه ما هرگز نبايد فراموش كنيم.
علّت اين دشمني صرفاً اين بود كه نظام اسلامي هنجارهاي نظام سلطه را رد كرده بود. آنچه بر دنيا حاكم بود، نظام سلطه بود. نظام سلطه يعني چه؟ يعني دنيا تقسيم ميشود به دو بخش: بخش سلطهگر و بخش سلطهپذير؛ سلطهگر بايستي مسلّط باشد: هم سياستش، هم فرهنگش، هم اقتصادش؛ و سلطهپذير بايد در مقابل سلطهگر تسليم باشد. كشورهاي دنيا تقسيم ميشدند به سلطهگر و سلطهپذير؛ اين يك هنجار جاافتادهي جهاني بود. تقسيم كرده بودند دنيا را؛ يك بخشي از دنيا دست آمريكا، يك بخشي دست شورويِ آن روز، بخشي هم دست قدرتهاي درجهي دوّمي كه دنبالهروِ اينها بودند؛ اين وضع دنيا بود. جمهوري اسلامي و نظام اسلامي و انقلاب اسلامي، اين نظام را رد كرد؛ خب اين، رگ حيات استكبار بود؛ هنجارهاي نظام سلطه، رگ حيات استكبار بود؛ قوام استكبار به اين بود؛ جمهوري اسلامي اين را رد كرد، نظام اسلامي اين را رد كرد، اينها هم در مقابلش ايستادند. البتّه براي اينكه دستاويزي داشته باشند، هميشه يك بهانههايي جور ميكردند: يك روز مسئلهي حقوق بشر، يك روز به شكلهاي گوناگوني تسلّط بيمحاباي دين زشت جلوه دادن، يك روز مسئلهي هستهاي، يك روز مسئلهي موشكي، يك روز مسئلهي حضور منطقهاي؛ اينها بهانه است، اصل قضيّه اين است كه اين نظام اسلامي حاضر نيست شريك نظام سلطهي جهاني بشود و در سلطهگري و سلطهپذيري با آنها همراهي كند. نظام اسلامي ايستاده است؛ با ظلم مخالف است، با سلطه مخالف است.
مقابله با دشمن از طريق:
۱) استحكامبخشي به هويّت ملّي، به عنوان زيربناي فكري خب در برابر اين دشمني و اين جبهه، اين ملّت عزيز و پايدارِ ما نياز دارند به اينكه هويّت خود را مستحكم كنند؛ شخصيّت و هويّت و عناصر هويّتيِ خودشان را مستحكم كنند و قدرت دروني خودشان را ازدياد ببخشند؛ اين نياز قطعي است. آنچه به يك ملّت و يك نهضت هويّت ميدهد و قدرت ميدهد چيست؟ اوّلاً دارا بودن يك زيربناي فكري مستحكم است. علّت اينكه خيلي از كشورهايي كه انقلاب كردند و حركاتي را ضدّ سلطه و ضدّ استكبار و ضدّ ظلم و استبداد به وجود آوردند، بعد از مدّت كوتاهي -بعضيها بعد از پنج سال، بعضيها بعد از ده سال- بكلّي از آن راه برگشتند و رفتند در همان راه اَسلاف خودشان و مثل آنها شدند، اين بود كه يك زيربناي فكري محكمي در اختيارشان نبود. اينكه ميبينيد گاهي در بعضي از كلمات بيگانهها -كه بعضي داخليها هم متأسّفانه از آنها تقليد ميكنند- ايدئولوژيزدايي مطرح ميشود معنايش اين است. دشمن اصلي براي سلطهگران، همين زيربناي فكريِ اصلي است كه زيربناي اسلامي است؛ اين زيربنا از اسلام گرفته شده؛ در بيانات امام به طور مبسوط اين زيربنا توضيح داده شده. اگرمجلّدات متعدّد فرمايشات امام را ملاحظه كنيد، اين زيربناي فكري اسلامي و زيربناي عقيدتي كاملاً در آنجاها متجلّي است و بيانات گستردهي امام راحل، يك ذخيرهي غني در اين زمينه است؛ بعد هم درسهاي ارزشمندي از متفكّران انقلابي ما در اختيار ما است، از شهيد مطهّري و شهيد بهشتي و ديگران تا زمان حاضر كه اينها از قرآن و متون اسلامي اين زيربنا را گرفتهاند و تأمين ميكنند. البتّه بنده اعتقاد راسخ دارم كه نيروهاي فكريِ نظام اسلامي بايستي اين راه را طي كنند و باز هم ادامه بدهند؛ روزبهروز و نوبهنو بايستي اين فكر را جلوه ببخشند و رونق بدهند؛ مسائل جديدي كه پيش ميآيد، پاسخهاي جديدي لازم دارد، اين پاسخها را در اختيار جويندگان و پويندگان و جوانان بگذارند.
۲) كمك به دشمن نكردن، نترسيدن و خسته نشدن، در مقام عمل خب اين مربوط به زيربناي فكري [بود] كه اين لازم است، امّا در مقام عمل هم يك چيزهايي لازم است، يعني صِرف وجود اين زيربنا كافي نيست. در مقام عمل چه لازم است؟ نترسيدن، خسته نشدن، نااميد نشدن، تنبلي نكردن، ندانسته در نقشهي دشمن وارد نشدن و به او كمك نكردن؛ اينها در عمل لازم است. در جاي خود هم آمادهي فداكاري بودن؛ اينكه ميگوييم در جاي خود، يعني يك مواردي پيش ميآيد كه بايد فداكاري كرد، بايد جان را به كف دست گرفت: نهد جان بر كف دست و رهاند ز ننگ تيرهروزي كشوري را
مثل شهيد سليماني كه جانش را كف دستش گرفته بود و وارد ميدانهاي گوناگون [ميشد] و ديگر شهداي عزيز، مثل همين شهيد باكري خودتان كه ايشان در آن عمليّات بسيار مهم و پيچيده و دشوار كه آن طرف رودخانهي دجله رفته بود و دوستان خودش را در آن لحظات قبل از شهادت صدا ميكرد، ميگفت بياييد ببينيد اينجا چه خبر است. من نميدانم او چه ميديده؛ از عالم غيب، از عالم معنوي، از ملكوت عالَم وجود چه چيزهايي در مقابل او ظاهر شده بود كه دعوت ميكرد از شهيد كاظمي و ديگران -كه خود اينها ميگفتند- كه بياييد اين طرف ببينيد اينجا چه خبر است. خب اينها كساني هستند كه جانشان را كف دست گرفتند و فداكاري كردند. فداكاري در مواقعي لازم است لكن آنچه هميشه لازم است، همانهايي است كه عرض كردم: خسته نشويم، نااميد نشويم، به دشمن كمك نكنيم، تنبلي نكنيم و بيكاري و عدم عمل را در زندگي خودمان نفي كنيم.
حضور، فداكاري، خستهنشدن و شجاعت امام و مردم در انقلاب و در صحنهها البتّه ملّت ايران خوشبختانه از اين خصوصيّات برخوردارند؛ انصافاً ملّت ايران خسته نشدند، كه خب شما نمونههايش را در اين تشييع جنازهي عجيب شهيد سليماني، بعد هم در اين بيستودوّم بهمن امسال با اين شرايط كرونايي، با ابتكار جديد كه چطور وارد ميدان شدند و با شور و شوق نگذاشتند بيستودوّم بهمن تعطيل بشود و در قضاياي گوناگون ديگر ديدهايد. در قيام بهمن تبريز هم همين خصوصيّات ديده شد؛ يعني همين نترسيدن، خسته نشدن، نااميد نشدن، وارد ميدان شدن و فداكاري كردن.
در روزهاي منتهي به بيستودوّم بهمن در تهران و در بسياري از شهرستانها همين جور [بود]؛ آنجا هم اوّلاً امام (رضوان الله عليه) بود كه در جلوي جمعيّت در واقع حركت كرد. اگر امامْ شجاع نبود، اگر امام ميترسيد، اگر امام نااميد ميشد، اگر امام خسته ميشد، اگر امام تنبلي ميكرد، اين حادثهي به اين عظمت اتّفاق نميافتاد. امام در قضاياي روزهاي آخر نهضت كه منتهي به پيروزي انقلاب شد، لحظه به لحظه مراقب حوادث بود و داخل در جريانات بود تا رسيد به آنجايي كه حكومت نظامي را نفي كرد، مردم را به خيابانها كشاند و قضيّه تمام شد. [ثانياً] مردم هم شجاعت به خرج دادند و نترسيدند و وارد ميدان شدند و به معناي واقعي كلمه حضور پيدا كردند.
پافشاري و استقامت در مسير، لازمهي حلّ مشكلات كشور هرگاه اين مجاهدت باشد، هدايت الهي هم هست؛ يعني وقتي اين مجاهدت شد، اين از خودگذشتگي به وجود آمد، خداي متعال وانميگذارد؛ وَالَّذينَ جٰهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا؛ وقتي مجاهدت بندگانش ظاهر بشود، خداي متعال هم هدايت خودش را به آنها خواهد داد؛ علاوهي بر هدايت الهي، موفّقيّت و پيشرفت هم خواهد بود كه فرمود: وَاَن لَوِ استَقاموا عَلَي الطَّريقَةِ لَاَسقَينٰهُم ماٰءً غَدَقًا. «ماء غدق» يعني سيراب كردن از آب فروان و آب زلال كه مفسّرين ميگويند كنايه از حلّ همهي مشكلات زندگي است. اگر در اين راه پافشاري كنيد، استقامت كنيد -استقامت يعني منحرف نشدن- درست حركت كنيد، در همين طريق مستقيم حركت بكنيد، مسلّماً مشكلات زندگي هم حل خواهد شد، گرفتاريها برطرف خواهد شد، ضعفها برطرف خواهد شد؛ ما بايد به اين نكته هميشه توجّه داشته باشيم. اهمّيّت راهي كه ملّت ايران تا امروز طي كرده بسيار بالا است؛ ما بايستي به اين اهمّيّت واقف باشيم.
دستاوردهاي انقلاب اسلامي براي ايران دستاوردهاي انقلاب حقيقتاً دستاوردهاي عظيم و شگفتآوري است. البتّه متأسّفانه ما كم كار كردهايم در تبيين اين دستاوردها؛ گاهي در سخنراني، گاهي در يك بيان تلويزيوني يك چيزهايي گفته شده منتها خيلي بيش از اين، ميدان وجود دارد براي اينكه دستاوردهاي انقلاب را بگوييم. حقّاً در مهمترين بخشهاي حيات اجتماعي، انقلاب دستاوردهاي فوقالعاده و عظيمي دارد كه حالا من دو سه موردش را عرض ميكنم.
۱) پيشرفت علمي كشور يكي اين است كه انقلاب چهرهي كشور را، چهرهي ايران را از يك كشور عقبماندهي علمي كه بكلّي از لحاظ علمي در آخرين صفهاي كشورهاي دنيا قرار داشت -كشور عقبماندهي علمي، از لحاظ سياسي طفيليِ سياست قدرتهاي بزرگ، از لحاظ اقتصاد وابستهي به قدرتهاي بزرگ و در اختيار قدرتهاي بزرگ؛ يعني اقتصاد كشور ما در اختيار كشورهاي بزرگ مثل آمريكا در يك برهه و انگليس در يك برهه بود- تبديل كرد به يك كشور آزاد، كشور مستقل، كشور عزيز، برخوردار از موفّقيّتهاي بزرگ علمي در رشتههاي مهمّ حياتيِ امروز. امروز ايران در رشتههاي مهمّي در بين پنج كشور دنيا، شش كشور دنيا يا حدّاكثر ده كشور دنيا حضور دارد؛ اين رشتهها، رشتههاي بسيار بااهمّيّتي است. كشور در اين قسمتها پيشرفت كرده و كشور مستقل، كشور آزاد، كشور آبرومندي است؛ اين يكي از مهمترين كارهايي است كه انقلاب انجام داده.
تبديل ملّت ايران به ملّتي پُرنشاط و سربلند نقطهي دوّم [اينكه] ملّت ايران را از حال خمودگي و بيهدفي و دنبالهرَوي بيرون آورده، به ملّتي پُرتحرّك، پُرنشاط، هدفدار، سربلند، آبرومند در دنيا تبديل كرده. قبل از انقلاب اين جوري نبود؛ مردم سرشان پايين بود، مشغول زندگيهاي خودشان [بودند]؛ يك هدف والايي، يك كار بزرگي، يك نگاه گستردهاي به مسائل جهان ابداً وجود نداشت؛ يك عدّهي مخصوصي، عدّهي كمي در مجموعهي كشور چنين حالتي ممكن بود داشته باشند، امّا مجموعهي كشور اين جور نبود. امروز ملّت يك ملّت شادابي است، ملّت سربلندي است؛ با اين همه جوان پُرتحرّك. من در يك صحبتي عرض كردم كه هزاران هستهي جوان علمي امروز در كشور وجود دارد؛ مجموعههاي گوناگون فراوان كه مشغول كارهاي علمياند، مشغول كارهاي فنّياند، مشغول كارهاي اجتماعياند كه حالا يك نمونهاش مثلاً فرض كنيد همين حضور جوانان -كه آقاي امامجمعهي محترم بيان كردند- در قضيّهي كرونا، مثلاً در قضيّهي كمكهاي مؤمنانه و مواسات با نيازمندان. جوانها وارد ميدان ميشوند، كار ميكنند؛ اين چيزها اصلاً در گذشته وجود نداشت؛ ملّت تغيير كرد، ملّت از يك حالت خمودگي به يك حالت نشاط وارد شد. اين هم يك بخش.
۲) تبديل مديريّت كشور از حكومت استبدادي به حكومت مردمي نكتهي سوّم كه بسيار مهم است، [اينكه] مديريّت كشور را از يك حكومت استبدادي پادشاهي و فردي تبديل كرد به يك حكومت مردمي و جمهوريّت و مردمسالاري. امروز حاكم بر سرنوشت ملّت ايران خود مردمند؛ مردمند كه انتخاب ميكنند؛ ممكن است خوب انتخاب كنند، ممكن است بد انتخاب كنند، امّا مردم انتخاب ميكنند؛ اين خيلي چيز مهمّي است. آن روز اين حرفها وجود نداشت و كشور يك كشور استبدادي بود، همه چيز دست خودشان بود. يكي از اين شخصيّتهاي معروف آمريكايي كه با محمّدرضا رفيق بود، ميگويد كه رفتم ايران به محمّدرضا گفتم فلان نخستوزير آدم بي عرضهاي است، گفت شما كارَت نباشد، من خودم همهي كارها را دارم انجام ميدهم! واقعش هم اين جوري بود؛ سررشتهي همهي كارها دست يك نفر بود و او تصميم ميگرفت و او [اقدام ميكرد]؛ مردم اصلاً هيچكارهي محض بودند. حالا مردم كه هيچ، دولتيها هم هيچكارهي محض بودند؛ اين هم يك بخش.
۳) خدمات سازندگي در كشور بعد، خدمات انقلاب در سازندگي كشور. اصلاً من تعجّب ميكنم! بعضيها كه حالا يك حرفهاي ديگري ميزنند، چطور اينها را نميبينند؟ اين حادثهي مهمّ خدمترساني به مردم را در پديد آوردن زيرساختهاي اساسي. اين همه زيرساخت اساسي در كشور به وجود آمده؛ راه، سد، آبرساني، برقرساني، گازرساني، توسعهي صنعت، نوسازي كشاورزي، گسترش اعجابآور دانشگاهها. در هر شهر كوچكي يك دانشگاه وجود دارد؛ اين همه دانشگاه، اين همه دانشجو! مثلاً فرض كنيد كه از ۱۵۰ هزار دانشجو در آن روز، ناگهان برسيم به مثلاً ۱۰ ميليون، ۱۵ ميليون دانشجو؛ كه امروز سي برابر، چهل برابر آن روز دانشجو و فارغالتّحصيل داريم در دانشگاههاي گوناگون؛ اينها كارهاي زيرساختي است و بسيار مهم است. و اين كاري است كارستان كه واقعاً اينها را انقلاب انجام داد و يك دولت معمولي، يك حكومت معمولي كه انقلابي نبود، نميتوانست اين همه كار را انجام بدهد.
۴) تقويت نيروي دفاعي و نظامي كشور علاوهي بر اينها، تقويت نيروي نظامي و دفاعي كشور است. اين كشوري است كه در برابر حملهي نيروهاي معدود انگليسي و غير انگليسي در جنگ [جهاني] دوّم، چند ساعت بيشتر نتوانست ايستادگي كند [امّا] هشت سال همهي نيروهاي قدرتهاي جهاني، يعني آمريكا، شوروي، فرانسه، انگليس، آلمان و ديگران و پولهاي دولتهاي مرتجع، زير اسم صدّام با ايران جنگيدند -يعني يك جنگ بينالمللي به معناي واقعي كلمه- و بعد از هشت سال هيچ غلطي نتوانستند بكنند و به وسيلهي نيروهاي نظامي و دفاعي و مردمي ما، از مرزها اخراج شدند؛ اين چيز كمي نيست. اين مال سالهاي اوّل انقلاب است، مال دههي اوّل انقلاب است كه يك چنين حركت عظيمي انجام گرفت. امروز كه خب بحمدالله وضع نيروهاي نظامي ما بمراتب [بهتر است]؛ يعني نميشود گفت ده برابر؛ دهها برابر از آن روز جلوتر هستند. امروز بحمدالله كشور ما يك قدرت بزرگ منطقهاي است از لحاظ دفاعي و يك نيروي پُرتوان از لحاظ دفاعي در نگاه بينالمللي است.
خب، اينكه روزبهروز توطئههاي گوناگوني از طرف رژيم آمريكا و رژيم صهيونيست و بعضي از كشورهاي اروپايي عليه كشور انجام ميگيرد، به خاطر همين است كه ميبينند كشور توقّف ندارد، انقلاب توقّف ندارد، مدام انقلاب دارد جلو ميرود و پيش ميرود؛ اين موجب ميشود كه آنها هم هر روز يك توطئهي جديدي را ساز كنند؛ و البتّه انشاءالله قدرت ملّت ايران و قدرت مسئولين و مأمورين كشور، اين توطئهها را خنثيٰ خواهد كرد.
اذعان به عقب ماندگي در برخي بخشها و لزوم انقلابي عمل كردن براي رفع آنها خب، اينها دستاوردهاي انقلاب است، چيز كمي نيست؛ ما اين دستاوردها را بايد بشناسيم و بدانيم. البتّه ما هرگز پنهان نكرديم، باز هم پنهان نميكنيم كه در بخشهايي هم عقبماندگي داريم؛ عقبماندگيهايي كه به هيچ وجه قابل قبول نيست. در اين عقبماندگيها مقصّر خود ما هستيم، خود ما مسئولين مقصّريم؛ مردم هم در يك بخشهايي ممكن است دخالت داشته باشند. اين عقبماندگيها بايد جبران بشود؛ اين به خاطر انقلابي عمل نكردن ما است. ما هر جا انقلابي عمل كرديم، عقبماندگي نداشتيم، هر جا از انقلاب كوتاه آمديم، يك حركت غير انقلابي و حركت ناشي از كسالت و بيتوجّهي انجام داديم، عقبماندگي به وجود آمد؛ كه در درجهي اوّل، مسئلهي معيشت طبقات فقير است، ما در اين زمينه عقبماندگي داريم و اختلاف و شكاف طبقاتي هست. البتّه اين را هم بگويم، در همين زمينهاي كه ما عقبماندگي داريم، در مقايسهي با قبل انقلاب بمراتب جلو هستيم. اينكه كسي خيال كند كه وضع قبل از انقلاب مثل وضع امروز بود، اصلاً اين جور نيست.
آن روزها خب بنده در ميدان كار بودم و با طبقات مختلف، طبقات فقير، در مشهد و در آنجايي كه بوديم [ارتباط داشتيم]؛ و از جاهاي ديگر هم ما بياطّلاع نبوديم؛ وضع، بسيار با امروز متفاوت بود و بسيار بد بود؛ امروز از آن جهت هم ما پيشرفت كردهايم منتها اين [جايي] كه ما امروز هستيم باب شأن انقلاب نيست ؛ ما بايستي خيلي بيش از اين حركت ميكرديم. شكاف طبقاتي بايستي از بين برود و عدالت اقتصادي به معناي واقعي كلمه بايستي مستقر بشود در كشور؛ اين وظيفهي ما است، اين كار ما است، بايستي انجامش بدهيم. قبل از انقلاب، جمعيّت كشور ۳۵ ميليون بود، امروز ۸۵ ميليون است؛ آن روز چند برابرِ امروز از درآمد نفت استفاده ميكرديم -نفت ميفروختيم و استفاده ميكرديم -امروز علاوهي بر تحريم كه اضافه شده، اين مقدار فروش نفت هم هرگز نداشتهايم- مثل قبل از انقلاب كه آن روز شش ميليون بشكه نفت ميفروختند؛ آن طور كه معروف بود- و در عين حال خب بحمدالله كارهايي انجام گرفته ولي آن كارها خيلي كم است.
برجسته كردن ناكاميها؛ جنگ رواني دشمن براي نااميد كردن مردم به اين توجّه كنيد: دشمن روي ناكاميهاي ما تبليغات ميكند، جنگ رواني ميكند، روي آنها تكيه ميكند؛ ناكاميها را چند برابر بزرگتر از آن مقداري كه هست نشان ميدهد. البتّه پيشرفتها و بسامانيها را مطلقا نشان نميدهد و به آنها اشارهاي نميكند و عمداً پيشرفتها را كتمان ميكند؛ اين براي آن است كه جوانهاي ما را نااميد كنند، اين براي آن است كه مردم ما را نسبت به آينده بدبين كنند؛ بايد به اين توجّه داشت؛ ولي خب از دروغ هم باكي ندارند. البتّه چيزهايي را مبالغه ميكنند [ولي] در مواردي هم دروغ ميگويند؛ و بعضي از عناصر داخلي خودمان هم از روي غفلت -حالا ممكن است بعضيها هم مغرض باشند امّا غالباً از روي غفلت- همان حرفهاي آنها را تكرار ميكنند و بازتاب ميدهند. ما اين نابسامانيها را داريم؛ ناكاميهايي وجود دارد كه بايد برطرف بشود.
لزوم تقويت حسّاسيّت مردم نسبت به نابسامانيها و فسادها مردم ما هم امروز از اوايل انقلاب نسبت به اين نابسامانيها حسّاسترند. امروز مردم نسبت به فساد حسّاسند، نسبت به فاصلهي طبقاتي حسّاستر از اوّل انقلابند؛ اين چيز بدي نيست، اين چيز بسيار خوبي است؛ اين نشاندهندهي آن است كه مردم با آرمانهاي انقلاب آشنايند و دنبال آن آرمانهايند، لذا اعتراض ميكنند؛ به فساد اعتراض ميكنند و هر جايي كه مبارزهي با فساد باشد، مردم در آنجاها علاقه نشان ميدهند و طرفداري نشان ميدهند و دلگرمي نشان ميدهند؛ آنجايي كه حركت به سمت كمك به مردم ضعيف باشد، ايجاد عدالت و استقرار عدالت باشد، مردم طرفداري و حمايت نشان ميدهند؛ اين خيلي مهم است و نشاندهندهي گرايش مردم است؛ همين را بايد تقويت كرد.
لزوم جبران ناكاميها و ضعفها با دستاوردها ما وظيفه داريم با دستاوردها، ناكاميها و ضعفها را جبران كنيم. ببينيد، اين يك نكتهي مهمّي است. دستاوردهايي داريم كه از جملهي اين دستاوردها خودِ همين جوانهاي علاقهمند و مبتكر و نيروهاي انساني آمادهبهكارند؛ اينها جزو دستاوردهاي ما است. ما با كمك دستاوردها بايستي ناكاميها را جبران كنيم؛ دشمن عكس اين را ميگويد؛ دشمن ناكاميها را جلو ميآورد، ميگويد نگاهتان به ناكاميها باشد، دستاوردها را فراموش كنيد، مسير انقلاب را رها كنيد؛ اين حرف دشمن است. ما بعكس، ميگوييم كه به كمك دستاوردهايمان بايستي ناكاميها و ضعفها را برطرف كنيم و انبوه دستاوردها را ببينيم و از آنها براي كمك به برداشتن ضعفها انشاءالله استفاده و بهرهبرداري كنيم.
خوشبختانه شور انقلابي در مردم زنده است؛ همان طوري كه عرض كردم، آن تشييع جنازهي عجيب و واقعاً بينظير [را داشتيم]. ما در تاريخ كشورها اين جور تشييع جنازهاي را كه ميليونها نفر در سراسر كشور تشييع كنند نديده بوديم و بينظير بود؛ بعد هم قضاياي بعدي، و بيستودوّمِ بهمنِ امسال هم كه بحمدالله نشاندهندهي شور انقلابي مردم بود. بنابراين، از گذشته بهره بگيريم براي درست كردن آينده و هموار كردن راه به سوي سرنوشت.
علاج دردهاي مزمن كشور در انتخابات پُرشور و انتخاب اصلح يك جمله [هم] دربارهي انتخابات عرض بكنم. انتخابات در كشور ما يك فرصت بسيار بزرگ است؛ اين فرصت را نبايد از دست داد. البتّه مخالفين جمهوري اسلامي نميخواهند جمهوري اسلامي از اين فرصت استفاده كند. انتخابات اين خصوصيّات را دارد: اين يك امكان براي ملّت است، يك ظرفيّت بزرگ براي پيشرفت كشور است؛ شور انقلابي مردم را نشان ميدهد. وقتي مردم در انتخابات شركت كنند و شور انقلابي خودشان را نشان بدهند، اين موجب امنيّت كشور ميشود، اين موجب پس زدنِ دشمنان ميشود، طمع دشمن را در كشور كم ميكند. انتخابات هر چه پُرشورتر، هر چه با اقبال عمومي مردم بيشتر همراه باشد، اثرات و منافعش براي كشور و براي خود مردم بيشتر خواهد بود. و البتّه عرض كرديم دشمنان اين را نميخواهند؛ لذا هر وقت نزديك انتخابات ميشود -در همهي دورهها؛ ما نزديك چهل انتخابات داشتيم در اين سالها- اينها شروع ميكنند، گاهي ميگويند آزادي نيست، گاهي ميگويند دخالتِ فلان است، گاهي ميگويند مهندسي است، گاهي ميگويند چنين است، براي اينكه مردم را دلسرد كنند از حضور در انتخابات؛ اين، كار دشمن است. لكن حقيقت قضيّه اين است كه انتخابات براي كشور يك افتخار است، يك فرصت است، يك امكان است، يك ذخيره است كه اگر شركت پُرشور مردم باشد، اين يقيناً به آيندهي كشور كمك خواهد كرد. البتّه اگر اين شركت پُرشور مردم همراه بشود با يك انتخاب درست كه حقيقتاً يك نيروي كارآمد و باايمان و پُرانگيزه و علاقهمند به كار انتخاب بشود به وسيلهي مردم، خب اين نورٌعليٰنور است و آيندهي كشور را تضمين خواهد كرد. حالا من در باب انتخابات، در ماههاي آينده كه فرصت هست، اگر زنده بودم، حرفهاي زياد ديگري دارم كه عرض خواهم كرد؛ امروز همين يك جمله را خواستم عرض بكنم. ميخواهم بگويم علاج دردهاي مزمن كشور در پُرشور بودن انتخابات و حضور عمومي مردم و بعد، انتخاب اصلح، انتخاب شخصيّت مناسب در انتخابات رياست جمهوري است.
عمل در مقابل عمل؛ تصميم جمهوري اسلامي در قبال برجام آخرين مطلب در باب برجام است. خب من دربارهي برجام صحبت كردهام، تازه هم صحبت كردهام، زياد هم صحبت كردهام، سياستهاي نظام جمهوري اسلامي در باب برجام را مطلقاً گفتهايم. حرفهايي زده ميشود، وعدههايي داده ميشود. من ميخواهم امروز فقط همين يك كلمه را بگويم؛ بگويم ما حرف و وعدهي خوب خيلي شنيدهايم كه در عمل، آن حرفها و وعدهها نقض شده و ضدّش عمل شده. حرف فايده ندارد، وعده فايده ندارد؛ اين دفعه فقط عمل، عمل؛ عمل از طرف مقابل را ببينيم، ما هم عمل خواهيم كرد. با حرف و وعده و اينكه «ما اين كار را خواهيم كرد، آن كار را خواهيم كرد» جمهوري اسلامي اين دفعه قانع نخواهد بود، مثل گذشته نخواهد بود.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، بركات خودت را و لطف و فضل خودت را بر مردم تبريز، بر مردم آذربايجان -آذربايجان شرقي، غربي، اردبيل- به عموم ملّت ايران نازل بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، روح مطهّر امام بزرگوار را كه اين راه را به روي ما باز كرد، با اوليائت محشور بفرما. پروردگارا! ارواح طيّبهي شهداي عزيز را از ما راضي كن. پروردگارا! وجود مقدّس وليّعصر (ارواحنا فداه) را از ما راضي كن و دعاي آن بزرگوار را شامل حال ما بگردان.