يكي ديگر از ويژگيهاي مديريت ايشان، سعه صدر، كه اساس كار مديريتي است، بود. گاهي از سعه صدر ايشان انسان تعجب ميكرد. بسيار اتفاق ميافتاد كه در مشكلات و بحرانهايي كه پيش ميآمد افراد سراسيمه ميآمدند و عنوان ميكردند كه در مواجهه با مشكل پيش آمده، چه بايد كرد. ايشان با آرامش دو سه جمله ميگفتند با همان دو سه جمله، آن چنان آرامشي ايجاد ميكردند كه گويا مسئلهاي رخ نداده است. آنوقت همه در شرايط آرامش به فكر راه حل ميرفتند.
آيت الله محمود رجبي از شاگردان برجسته علامه مصباح و عضو هيات علمي و استاد تمام موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره مي باشند. ايشان در سال هاي متمادي به تحقيق و پژوهش مشغول بوده و تا به امروز، خدمات علمي و فرهنگي بسياري از خود برجاي نهاده است. او علاوه بر بارها تدريس متون درسي فقه و اصول در حوزه با تدريس تفسير و علوم قرآن، جامعه شناسي اسلامي و نظام تفكر ديني در مراكز آموزش عالي حوزه و دانشگاه براي طلاب، دانشجويان، دبيران و اساتيد دانشگاه، شاگردان فراواني را تربيت كرده است. ايشان با توجه به رشته تحصيلي خود در مؤسسه در راه حق (جامعه شناسي) و مطالعات و تحقيقات فراوان در علوم قرآني و تفسير، سال ها به تدريس در آن دو مؤسسه و نيز دانشگاههاي تهران، شهيد بهشتي، علامه طباطبايي، آزاد و مركز تربيت معلم آموزش و پرورش در رشتههاي جامعهشناسي، علوم قرآني و تفسير اشتغال داشته است. تهيه متون و منابع درسي در دو رشته «تفسير و علوم قرآن» و «جامعهشناسي» نيز يكي ديگر از فعاليت هاي چشمگير ايشان است و از اين رهگذر كتاب هاي متعددي را تأليف كرده كه از آن جمله ميتوان «روش تفسير قرآن»، «شناخت قرآن»، «اعجاز قرآن»، «انسانشناسي» منطق فهم قرآن، چند درس درباره ايدئولوژي اسلامي، چند درس پيرامون شناخت قرآن ياد كرد. همچنين ميتوان از كتاب «قرآنشناسي» - كه حاصل تلاش ايشان در تحقيق و تدوين درس هاي استاد مصباح يزدي ميباشد - را نام برد او همچنين كتاب هاي «درآمدي به جامعهشناسي اسلامي»، «تاريخچه جامعهشناسي»، «مباني جامعهشناسي» و «تاريخ تفكرات اجتماعي» را در قلمرو علوم اجتماعي به رشته تحرير درآورده است. ايشان در زمينه ترجمه نيز كتاب «عوامل ضعف المسلمين» نوشته سميح عاطف الزين را به فارسي ترجمه كرده است. و كتاب هاي روش تفسير و انسان شناسي ايشان به زبان هاي عربي و اردو ترجمه شده است. اين استاد برجسته حوزه نزديك به ۳۰ مقاله علمي در مجلات علمي – پژوهشي وعلمي ترويجي و كنفرانس هاي ملي و بينالمللي ارائه كرده است. حجت الاسلام والمسلمين محمود رجبي از مؤسسان دفتر همكاري حوزه و دانشگاه و مسؤول گروه علوم اجتماعي اين دفتر است، وي همچنين ضمن عضويت در شوراي عالي بررسي متون درسي دانشگاهها، معاونت پژوهشي مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) را نيز بر عهده دارد. وي در طي سال هاي تحقيق و تدريس خود به عنوان مدير گروه علمي برتر، پژوهشگر برتر استان، استاد نمونه و پژوهشگر نمونه انتخاب شدند. مبارزه با انديشههاي التقاطي و الحادي گروهك منافقين و كمونيستها در سالهاي ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۱ و حضور در جبهههاي حق عليه باطل در دوران دفاع مقدس بخشي ديگر از فعاليتاستاد آيت الله محمود رجبي است. ايشان هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، عضو شوراي عالي حوزه هاي علميه، عضو هيات امناي دانشگاه قم و قائم مقام آيت الله مصباح (مدظله العالي) در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) است. در طي اين مصاحبه آن چه بيش از هر چيز، توجه ما را جلب كرد تواضع و فروتني، رعايت ادب، وقار، ساده زيستي و نكته سنجي ايشان بود.
حضرت علامه مصباح يزدي داراي ابعاد گوناگوني است يكي از آن ابعاد، شخصيت علمي ايشان ميباشد در اين مصاحبه در نظر داريم از محضر شما در خصوص اين بُعد از شخصيت ايشان استفاده كنيم. با شروع نهضت اسلامي در برخي از بزرگان اين احساس به وجود آمد كه ساختارسازي و اداره جامعه نيازمند به توليد علم در حوزههاي مختلف علوم انساني است و توليد اين محتوا نيز نيازمند به تحول علمي در حوزههاست با توجه به اين مقدمه، نقش حضرت علامه در اين تحول را توضيح بفرماييد؟ آيتالله رجبي: براي پاسخ به اين سؤال بايد به قبل از انقلاب برگرديم. با شروع نهضت در دههي۴۰، ابتدائا كسي باورش نميشد كه انقلاب به اين زوديها به پيروزي برسد. حضرت علامه در اين باره ميفرمودند كه آيتالله بهشتي كه بسيار روشنبين بودند معتقد بودند كه بيش از بيست سال ديگر شايد انقلاب شكلگيري شود، اگر چه از همان ابتدا اين موضوع به ذهن ايشان خطور كرده بود كه انقلاب نيازمند به پشتوانه علمي است. لذا استاد ميفرمودند كه ما در آن دوره احساس كرديم كه محتواي آموزشي و نظام آموزشي حوزه در پاسخ به نيازهاي جامعه توان لازم را ندارد. بنابراين بايد يك تحول علمي در حوزه رخ ميداد و به تعبير ديگر يك مكملي براي برنامههاي حوزه نياز بود، تا بتواند پا به پاي تحولات پاسخگوي نيازها باشد. چنانكه مقام معظم رهبري ميفرمايند، «اگر يك نهادي پا به پاي تحولات پاسخگو نباشد به حاشيه رانده ميشود»، اگر اين اتفاق رخ نميداد حوزهها به حاشيه رانده ميشد. لذا اين ايده در استاد شكل گرفت كه حوزه بايد كارآمد شود، نه تنها براي پشتوانه علمي نهضت بلكه براي اينكه در صحنه بينالملل تاثيرگذار باشد. بنابراين حضرت استاد در همان قبل از انقلاب بخش آموزش مؤسسه راهحق را ايجاد كردند تا روحانيوني تربيت شوند كه در مرزباني از فرهنگ اسلام در توليد علم و در تأمين نيازهاي انقلاب اسلامي و حضور در صحنه بينالملل توانمند باشند. البته در مراحل بعدي اهداف ديگري نيز اضافه شد؛ يعني استاد به اين نتيجه رسيدند كه فقط تربيت نيرو كافي نيست، بلكه محتواي غني اسلام نيز بايد استخراج و روزآمد شود.
كار ديگري كه حضرت علامه در قبل از انقلاب انجام دادند؛ پژوهشهايي بود كه براي تبيين ساختار حكومت اسلامي و نظام اسلامي بود كه در اصل ايده از مرحوم شهيد بهشتي و برخي علماي ديگر نيز در آن دخيل بودند؛ منتهي براي اينكه رژيم حساس نشود و ممانعت نكند، عنوان آن را «مبحث ولايت» گذاشته بودند. حضرت استاد براي اين جلسات فيشبرداريهاي فراواني كردند و فرمودند كه اين فيشها بعدا به تهران منتقل شد و متأسفانه در آنجا به دست ساواك افتاد. اين حضرات به اين مسئله توجه داشتند كه اگر حكومت اسلامي بخواهد تشكيل شود، اول بايد نوع ساختار سياسي آن مطابق با اسلام ناب باشد و بر اساس مباني ديني طراحي شود. ايشان براي اين، اقداماتي را همچون انتشار نشريه بعثت و انتقام كه هم جنبه انتقاد به نظام طاغوت داشت، بحثهايي در تبيين ساختار نظام سياسي اسلام و بحثهايي جهت فرهنگسازي براي آنكه جامعه آماده انقلاب شود، را انجام دادند. و گر نه صرف طراحي ساختار، موجب آن رخداد بزرگ انقلاب اسلامي نميشود.
يكي از ويژگيهاي علمي حضرت علامه در دوران قبل از انقلاب، مبارزه فكري با جريانات داراي انحراف فكري بود، در اين خصوص اگر مطالبي داريد عنوان بفرماييد. آيتالله رجبي: در قبل از انقلاب اشخاصي تحت تأثير انديشههاي ماركسيستي بودند، و در صفوف انقلابيون نيز قرار داشتند. آنها بهدليل داشتن ويژگيهايي، اشخاص را به خود جلب ميكردند. حتي در حوزههاي علميه طلاب انقلابي جذب آنها ميشدند. اين جريان ضمن انحرافات فكري كه با مباني اسلام مغايرت داشت، روحانيت و بزرگان علمي را بدون توجه به جايگاه، نقش و شرايط تاريخي آنان، تخريب ميكردند و از آنها تصويري غيرواقعي به جامعه ارائه ميكردند. لذا حضرت استاد خطر آنها را احساس كردند و برغم اهانتهاي عجيبي كه به ايشان ميشد، كه گفتن بعضي از آنها چندشآور است. حضرت علامه مستحكم در مقابل آنها ايستادند و به نقد افكار، گفتهها و نوشتههاي آنها پرداختند.
همان گونه كه مستحضريد توليد علوم انساني اسلامي نيازمند به يك منطق هستيم كه براساس آن رابطه اسلام با علوم انساني را مشخص كنيم، اين منطق از منظر حضرت علامه چيست؟ آيتالله رجبي: در خصوص اين موضوع در جامعهي علمي ديدگاههاي متفاوتي، از ديدگاههاي افراطي تا ديدگاههاي تفريطي، وجود دارد. اما آن ديدگاهي كه حضرت استاد داشتند، مبتني بر منطق نقلي و عقلي محكمي بود؛ يعني ارتباط دادن بين منطق اسلام و منطق فلسفه منجر به شكلگيري يك تفكر عقلاني ميشود كه مورد تأييد اسلام، قرآن و روايات است و آن را تأييد ميكنند. ايشان اولا انحصارگرايي در روششناختي غربي را در توليد علوم انساني طرد ميكردند، و آن را هم به لحاظ مباني و هم به لحاظ لوازم، داراي مشكل ميدانستند. ايشان ميفرمودند، در ابتدا براي توليد علوم انساني اسلامي در حوزهي روش، بايد روشي كه مورد تأييد منطق دين است، مد نظر داشت. نظر ايشان در اساسيترين مبنا، اين است كه ما هرجا كه در عرصه علوم انساني، دين سخني دارد، اعم از اينكه در مباني، در روش، در مسائل و در فروعات، سخن دين مسموع است. اين يك اصل است. از سوي ديگر ايشان دقت ويژهاي داشتند كه هر سخني را نميشود به دين نسبت داد، بلكه سخني را كه ميخواهيم به دين نسبت دهيم بايد همانگونه كه حضرت امام ميفرمودند مبتني بر قواعد پذيرفته شده در اجتهاد جواهري باشد. از اينرو بسياري از ديدگاهها كه روشمند و بر مبناي فقه جواهري نيستند، طبعا مردودند. بر همين اساس منطق دين و منطق عقل را ميپذيريم. به عبارت ديگر هرجا عقل سخن قطعي، مستند و مستدل دارد آنجا سخن عقل پذيرفتني است. لذا در توليد علوم انساني اسلامي، تركيبي از عقل و نقل را به كار ميگرفتند. نكته ديگر اينكه ايشان، دورههاي مسلم تجربههاي علمي را هم ميپذيرفتند. از اينرو ايشان روش تجربي را نيز به طور كلي طرد نميكردند. البته در تعارض بين تجربه و گزارههاي ديني چه كار بايد كرد، اين موضوعي است كه اين مصاحبه محل پرداختن به آن نيست. اما فقط ميخواستم اشاره كنم كه ايشان به مسلمات تجربه علمي هم توجه ميكردند.
همانگونه كه اشاره فرموديد توليد علوم انسانيِ اسلامي، نيازمند به ساختارسازي است، بفرماييد حضرت علامه چه نقشي را در اين حوزه ايفا كردند؟ آيتالله رجبي: علامه تشخيص داده بود براي توليد علوم انساني اسلامي به برنامهريزي و ساختارسازي نياز است. از طرف ديگر براي اين مهم، نيازمند به فرهيختگاني هستيم كه بتوانند در اين ساختار و نهادها، آن اهداف را محقق كنند. بر همين اساس ايشان در قبل از انقلاب در سال۵۴ بخش آموزش موسسه در راهحق را تأسيس كردند و خود ايشان نيز مديريت علمي آن را به عهده گرفتند و علاوه بر تدريس بر برنامههاي آموزشي آنجا نيز اشراف علمي و مديريتي داشتند. از سوي ديگر احساس ميكردند كه براي تحقق اين هدف، بايد نظام آموزشي حوزه در عرصه فقه و اصول نيز متحول شود. لذا برنامهاي در همين راستا تهيه كردند. اما بهدليل محذوراتي كه به وجود آمد پيگيري نشد. اولين نهادي كه ايشان تأسيس كردند، همان بخش آموزش موسسه در راهحق بود. نكته مهم آن اين بود كه براي پذيرش دانشپژوه فراخوان عمومي ندادند، بلكه ايشان به همراهي مرحوم دكتراحمدي و برخي ديگر، مورد به مورد، افراد با استعداد را شناسايي كردند و به يك جمع ۲۰نفري رسيدند كه از همان ها هم مصاحبههاي حضوري گرفتند البته در ادامه تقريبا ۱۶نفر باقي ماندند. برخي از اين پذيرفتهشدهگان در حال حاضر از مسؤولان بالاي نهادهاي حوزوي يا نظام اسلامي هستند و يا مسئوليتهاي مهم ديگري دارند.
با پيروزي انقلاب اسلامي در ملاقات با حضرت امام خميني(ره)، استاد فعاليتهاي انجام شده در اين حوزهها را به محضر ايشان رساندند و حضرت امام فرمودند اين فعاليت را توسعه بدهيد و تا من زندهام هزينه آن را ميپردازم و چنين هم شد؛ بخش آموزش موسسه، توسعه يافت و حضرت امام نيز تا آخر عمر شريفشان هزينه آن را متقبل و ماهانه پرداخت مي كردند. در سالهاي بعد بر اساس اين امر ولايي، حضرت علامه بنياد فرهنگي باقرالعلوم(ع) را تأسيس كردند و علاوه بر آموزش دانشپژوهان، بخش پژوهشي را نيز اضافه كردند و سه كارگروه پژوهشي در محورهاي ولايت و حكومت، اقتصاد و فلسفه تأسيس كردند. با رخداد انقلاب فرهنگي و بنابر دستور حضرت امام به ستاد انقلاب فرهنگي، مبني بر اينكه براي اسلامي كردن دانشگاهها دست خود را به سوي حوزههاي علميه دراز كنيد، اعضاي شوراي انقلاب فرهنگي از جامعه مدرسين تقاضاي همكاري كردند. در جامعه مدرسين همهي نگاهها متوجه حضرت علامه بود. لذا ايشان، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه را تأسيس و اساسنامه آن را تدوين كردند. براي اين مهم نيروهايي را كه در مؤسسه راهحق و بنياد باقر العلوم تربيت كرده بودند به همكاري گرفتند. از مهمترين كارهايي كه واقعا در آن فضا شبيه معجزه بود، كنار هم نشاندن اساتيد بر جسته دانشگاه در حوزههاي مختلف علوم انساني با حوزويان بود. دو گروهي كه دستگاه رژيم پهلوي چند دهه تلاش كرده بود كه بين آنها جدايي بيندازند و حاضر نبودند كنار هم بنشينند و حتي برخي افراد كه گاهي به لحاظ فكري نيز با يكديگر اختلافات شديد داشتند، مرحوم استاد آنها را كنار هم نشاند و براي آن ها نزديك به صد جلسه معارف اسلامي تدريس كردند و مورد استقبال آن ها قرار گرفت. حتي هنگامي كه غرب زدگان بر كرسيهاي مسئوليت قرار گرفتند و اين برنامه به دليل كارشكني هاي آن ها به تعطيلي انجاميد، برخي از آن اساتيد پيشنهاد ادامه اين جلسات را با هزينه شخصي خود ميدادند. در ميان اين اساتيد، كساني بودند كه اساسا دين به عنوان يك سلسله حقايق منطبق و حاكي از واقع را قبول نداشتند! يكي از اين اساتيد بود كه در اوائل ميگفت: مغز من دو قسمت دارد؛ يك قسمت خرافه، يك قسمت علم؛ به لحاظ قسمت خرافه با حوزه همكاري ميكنم و به لحاظ بخش علمي با دانشگاه هستم. يا افرادي بودند كه با جبهه ملي و ديگر گروههاي مليگرا همكاري داشتند حتي يكي از اساتيد موفق در تدريس كه به لحاظ علمي هم در رشته خود برجسته و داراي تأليفات بود روش تدريس استاد را تحسين مي كرد. به هر حال حضرت علامه چنين نهاد علمي را براي اسلاميسازي دانشگاه ها و علوم انساني اسلامي تشكيل داد. بعدها آن نهاد به پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تبديل شد و الان نيز در حال فعاليت است. نتيجهي اين نهاد و همكاري تدوين اولين كتابهاي علوم انساني اسلامي در حد مقدورات آن موقع بود كه متن درسي در دانشگاه شد.
گام بعدي حضرت علامه در ساختارسازي جهت توليد علوم انساني اسلامي، تأسيس موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني بود. كاري كه مقام معظم رهبري در پيام تسليت خود از آن تجليل كردند و يكي از ويژگيهاي حضرت علامه را تربيت شاگرداني ممتاز برشمردند. و در جاي ديگر در باره خود مؤسسه فرمودند كه از تأسيس اين مؤسسه بسيار خرسندم. به اميد روزي كه مؤسسهاي در همين تراز در فقه تشكيل شود. يعني اين مؤسسه را الگويي براي حوزهي فقه دانستند. و در تشريف فرمايي ايشان به قم و ديداري كه اعضاي مؤسسه با معظمله داشتند فرمودند: مؤسسه الگوي خوبي براي حوزههاي علميه ماست.
مؤسسه در چند رشته علمي فعاليت ميكند؟ آيت الله رجبي: مؤسسه الان در ۱۵ رشته علمي؛ از رشتههاي علوم انساني و اسلامي از مقطع كارشناسي تا دكتري فعاليت دارد و در كنار آن دروس حوزوي تا مرحله اجتهاد متجزي حوزه نيز تدريس ميشود. و همچنين در رشتههاي مختلف كار پژوهشي نيز انجام ميدهد.
آثار قلمياي كه از حضرت علامه به يادگار مانده است داراي دو خصوصيت عمده است، يك: داراي منطق قوي است، دوم روشمند است، حال سؤال اين است كه اين آثار چه نقشي در توليد علوم انساني اسلامي در آينده دارند؟ آيتالله رجبي: اگر بخواهيم علوم انساني در يك ريل درست اسلاميسازي و توليد قرار گيرد، در درجه اول بايد مباني اين علوم درست تبيين و تدوين شود، زيرا علوم انساني رايج مبتني بر مباني برگرفته از فرهنگ غرب است. دانشمندان غربي خود نيز بعضا بر اين نكته اعتراف كردهاندكه نظرياتي كه درون اين علوم رد يا قبول ميشود بهدليل پذيرش يا رد آن مباني است. لذا علوم انساني رايج يا بر مبناي سكولار و يا بر مباني الحادي استوار هستند. كاري كه علامه رحمةالله عليه انجام دادند، اين بود كه چه در آثار خود و چه در برنامهريزهايي موسسه، از مباني شروع كردند. در مباني نيز از معرفتشناسي آغاز كردند و عليرغم عرف رايج در كتابهاي فلسفي، ايشان در كتاب آموزش فلسفه به معرفتشناسي، روش شناختي به عنوان يك موضوع مستقل نگاه كردند. در هر صورت بهرهگيري از مباني معرفت شناختي، روششناختي، هستي شناختي، انسان شناختي، روش شناختي و دين شناختي و الهياتي، موضوعي است كه منظومه فكري علامه مصباح در آن شكل گرفته است. البته مسئله هدف نيز نقش محوري دارد. اين موضوع از دو جهت در علوم انساني اثرگذار است از يك جهت به لحاظ اينكه هدف آموزش، تقرب الي الله است. اگر اين هدف نباشد آن علم سكولار است. همچنين از جهت اينكه بايد در تعليم و تربيت مباني الهياتي به مثابه چارچوبه و موازين باشد. نكته مهم در اين مرحله نوآوري و نظريهپردازي در مباني و مسايل علوم انساني بود با مشخصههايي كه ذكر شد كه براي توليد علوم انساني نقشي سرنوشتساز داشته و دارد و حتي در ارتقاء و تحول علوم انساني در سطح جهاني اثرگذار است. در تمام اين حوزهها كه حضرت علامه نظريهپردازي كردهاند داراي نظرياتي بديع بودند. بنابراين، آثار ايشان ميتواند براي توليد علوم انساني اسلامي بسيار اثرگذار باشد.
بخش ديگري كه براي توليد علوم انساني اسلامي بايد به آن توجه شود، فلسفههاي خاص در رشتههاي علوم انساني است، كه از آن ها با عنوان فلسفههاي مضاف ياد ميشود. در اين حوزه فلسفه ارزشها و مباني و اصول تعليم و تربيت و فلسفه اسلامي را تبيين و تدوين كردند و زير نظر حضرت علامه كتاب فلسفه تعليم و تربيت نوشته شد. اين كار مهم با انگيزه اي كه مقام معظم رهبري ايجاد كردند؛ حاصل شد. به اين گونه كه وزير آموزش و پرورش وقت به مقام معظم رهبري گفته بودند كه ما ميخواهيم سند آموزش و پرورش را بنويسيم، آقا فرموده بودند شما مگر فلسفه آموزش و پرورش را نوشتهايد كه ميخواهيد سند بنويسيد! آنوقت آنها از موسسه خواستند كه آن سند را بنويسند. به هر حال در زمينه فلسفههاي علوم از ايشان آثار ارزشمندي به يادگار مانده است كه ميتواند اثرگذارترين عامل در توليد علوم انساني اسلامي باشد.
آيا به همين دليل است كه حضرت آقا از ايشان به عنوان پشتوانه تئوريك نظام ياد ميكنند؟ آيتالله رجبي: بله، يكي از دلايل آن همين است. بدون شك نظام اگر بخواهد اسلامي بماند، بايد زيرساختهاي آن براساس اسلام شكل بگيرد و علوم انساني اسلامي ستون فقرات زير ساختهاي اداري كشوري را تأمين ميكند از سوي ديگر نظام اسلامي ميخواهد بر مبناي اسلام و در چارچوب آموزههاي اسلامي اداره شود و آثار علامه در تبيين فرهنگي غني اسلام اين پشتوانه را تأمين ميكند زيرا فرهنگ همانگونه كه مقام معظم رهبري فرمودند «مانند هواييست كه جامعه با آن تنفس ميكند». اگر اين هوا آلوده باشد فرد را بيمار ميكند. و اگر هوا سالم باشد جامعه با سلامت به حيات خود ادامه ميدهد. قوام نظام اسلامي نيز به علوم انساني اي است كه جهت دهنده و مشخص كننده مسير و حركتهاست. لذا مهم ترين عنصر فرهنگ ساز است.
با توجه به اينكه حضرت علامه فردي تشكيلاتي بودند، و از سوي ديگر توليد علوم انساني اسلامي نيازمند به فعاليتهاي جدي پژوهشي است، آيا از علامه يادگارهايي در اين حوزه باقي مانده است؟ آيتالله رجبي: در سؤال قبلي عنوان كردم كه زير نظر حضرت علامه يك سند توليد علوم انساني اسلامي تدوين شد. اين سند، مبناي فعاليتهاي گروههاي مختلف علمي مؤسسه قرار گرفت. بنابر اين كليه پروژههاي تحقيقي، نشستهاي علمي، پاياننامهها، رسالههاي دكتري و مجلات علمي مؤسسه، در همين چارچوب قرار ميگيرند و اين مبناي همه فعاليتهاي گروههاي مختلف مؤسسه قرار گرفته است و تمام برنامهها، حتي مجلات علمي و پاياننامهها همين جهت را دنبال ميكنند.
كار ديگر ايشان در حوزهي پژوهش در علوم عقلي است. در موسسه اين پژوهشها در چهار رشته علوم عقلي اسلامي؛ فلسفه، كلام، منطق و عرفان نظري، مد نظر قرار گرفته است. در فلسفه غير از بحثهاي كلان فلسفي، به تمام فلسفههاي مضاف؛ مانند فلسفه علوم اجتماعي، فلسفه اخلاق، فلسفه تعليم و تربيت، فلسفه علوم سياسي و... پرداخته ميشود. گروههاي علمي هم موظف شدند فلسفه رشته خود را بنويسند، كه در حال حاضر همهي اينها مشغول به كار هستند، اين ساختارهاي پژوهشي ميتوانند بسيار مؤثر در توليد علوم انساني اسلامي و پشتيباني از آن باشند.
يكي از ويژگيهاي فعاليتهاي علمي حضرت علامه، ايجاد ارتباط با افكار عمومي است، بهگونهاي كه ايشان براي سخنراني براي عموم مردم، استان به استان و شهر به شهر مسافرت ميكردند. ضرورت و انگيزه اين نوع فعاليت چه بود و تأثيرات آن در حوزه گفتمانسازي براي انقلاب اسلامي چه اندازه بود و اگر خاطراتي در اين زمينه داريد عنوان بفرمائيد؟ آيتالله رجبي: يكي از ويژگيهاي حضرت علامه كه حضرت آقا نيز در پيام تسليت خود بدان اشاره داشتند، پاي مستقيم داشتن در صراط مستقيم بود. ايشان همواره براي گسترش فرهنگ اسلام ناب محمدي صلواتالله عليه و براي هدايت جامعه به سوي آن هدفي كه در دين مقرر شده، كارهايي كه لازم بود انجام مي دادند؛ هم فرهنگسازي ميكردند و هم بصيرتافزايي. و آنگاه كه بهدليل شرايط زمانه، بايد به ميدان مي آمدند تا از مباني ديني و مباني انقلاب اسلامي در حوزهي افكار عموي دفاع كنند به ميدان ميآمدند. بر همين اساس در سالهاي گذشته در مقطعي، شرايط بهگونهاي شد كه كساني با انديشههاي التقاطي و غربباورانه بر مسند قدرت در جمهوري اسلامي تكيه زدند و كم و بيش معتقد بودند كه تنها راه نجات ما، ليبرال دمكراسي غربي است. آن ها با ارايه تفسيري ليبراليستي از دين، صريحا اعلام ميكردند اسلامي كه با آزادي به مفهوم غربي آن سازگار نباشد اسلام نيست! آن ها سعي مي كردند آموزههاي اسلامي را با دموكراسي و حقوق بشر غربي تطبيق دهند، اينجا بود كه علامه مصباح احساس كردند، اگر حركتي قوي، منطقي و با تبيين قابل فهم اقشار مختلف جامعه رخ ندهد، يك هجوم فرهنگي به دست مسوولان غربگرا انجام خواهد گرفت و چيزي از فرهنگ ناب اسلامي باقي نخواهدماند و چه بسا تفكر و نگرش جامعه ما را نيز تغيير خواهند داد. به همين دليل بود كه ايشان وارد ميدان شده، با سفرهاي پي در پي و ايراد سخنرانيهاي بصيرت بخش با آن به مقابله پرداختند.
ماجرا از اين جا آغاز شد كه در يك تابستاني كه حضرت استاد در طرح ولايت بودند يكي از روحانيون به خدمت علامه رسيده، نسبت به تهاجم فرهنگي غرب گرايان به اصول و مباني اسلام و انقلاب اظهار نگراني شديد كرده وگفته بود چنانچه اين تفكر غالب شود چيزي از اسلام باقي نميگذارد! ايشان فرمودند: به نظر من يكي مثل من، بايد بلند شود و فرياد بكشد، پس از اتمام آن دوره طرح ولايت، حضرت استاد اين حركت را شروع كردند. ايشان ابتدا خود اين مسير را يك تنه و با تمام توان و انرژي پيمودند و مانع نهادينه شدن اين جريان خطرناك در جامعه شدند. علاوه بر آن، همان گونه كه داب ايشان بود كه براي هر كار مهمي كادرسازي و ساختارسازي ميكردند، براي اين امر مهم نيز در قالب «كانون طلوع» كادرسازي و ساختارسازي كردند. كانوني كه متشكل از برگزيدهگان اعضاي هيئتهاي علمي مؤسسه و بيرون مؤسسه بود. در اين مجموعه، ابتدا شبهات و نظرات مطرح شده توسط اين جريان، مورد بررسي قرار مي گرفت و پس از يافتن پاسخهاي دقيق و علمي كه زير نظر خود ايشان انجام مي شد، توسط اساتيد در قالب سخنراني، مناظره، ميزگرد و .... در جامعه نشر داده مي شد. اين كار آنچنان در حوزه اجتماعي اثر گذار بود كه دشمنان انقلاب اعتراف كردند: آن كسي كه جلوي نفوذ و تهاجم فرهنگي و سيطره دموكراسي و فرهنگ غربي را در جامعه گرفت، علامه آيتالله مصباح بود. حتي يكي از اينها اظهار داشته است: آيتالله مصباح قاتل دموكراسي غربي است. از آن جايي كه دشمن در برابر منطق قوي و بيان صريح و قابل فهم ايشان ياراي مقاومت علمي نبود، حملات و تهاجمات گسترده اي عليه ايشان شكل داد. ولي كوچك ترين تاثيري بر عزم ايشان نگذاشت و با قدرت بيشتر به همان مسير ادامه دادند. مقام معظم رهبري نيز درباره علامه مصباح فرمودند هر جا حرف رسا و نافذ، هرجا منطق قوي و مستحكم كه باشد دشمن آنجا را زود تشخيص ميدهد و به مقابلهاش ميآيد... و به او تهاجم ميكند».
مقام معظم رهبري در جايي ميفرمايند «ايشان شجره طيبه است». حدس من اين است كه شايد ايشان ميخواستند به اين اشاره كنند كه خود اشان يك درخت پاك است كه انديشههاي ايشان در عمق فرهنگ ديني نفوذ كرده و ريشه دوانده است و شاخسارهاي آن هم تا اعماق جامعه نفوذ پيدا كرده است. ثمرات آن هم هر روز نو به نو به جامعه ميرسد. جامعه اسلامي با استفاده از آنها مي تواند پرقدرت اهداف خود را دنبال كند و آن را تحقق ببخشد. ايشان با اين مجاهدت تمام عيار هم جلوي تبديل به گفتمان شدن فرهنگ منحط غرب را گرفت و هم گفتمان انقلاب اسلامي را زنده نگه داشت و تقويت كرد.
يكي از مباحثي كه حضرت علامه عنوان ميكردند اين بود كه اهداف انسان از دو طريق رفتار فردي و رفتار جمعي، قابل تحقق است. بر همين اساس ميفرمودند اقامه دين به عنوان يك هدف، علاوه بر رفتار فردي، نيازمند به رفتار جمعي نيز هست. از آن جايي كه براساس آموزههاي اسلام ناب، قائل به اين بودند كه مردم مياندار اقامه دين هستند و ولايت هم شمشير در دست آنهاست كه بهواسطه تمسك به اين شمشير ميتوانند اقامه دين كنند، جامعه را مسئول اقامه دين ميدانستند. لذا همواره به دنبال اين بودند كه در جبهه فرهنگي انقلاب يك همافزايي بين نيروهاي انقلاب صورت گيرد آيا در اين زمينه حضرت علامه با آن نگاه ساختاري كه داشتند كارهايي را انجام دادهاند.؟ آيتالله رجبي: پاسخ به اين سوال يك بحث مفصل لازم دارد. من به اجمال عرض ميكنم. همانطور كه فرموديد ايشان معتقد بودند كه ما بايد كاري كنيم تا جامعه و توده مردم، پاي كار انقلاب قرار بگيرند و اين مسئوليت ديني اجتماعي خود را انجام دهند. اگر ميخواهيم چنين چيزي رخ دهد، اولا بايد بعد معرفتي و انديشهاي جامعه را ارتقاء داد. يكي از چيزهاي مهمي كه ايشان براي ارتقاء معرفتي جامعه طراحي كردند و اجرا كردند، طرح ولايت است. طرح ولايت هم به لحاظ محتوا چيز بديعي است، چون تا به حال نظام تفكر ديني به اين شكل اصلا در هيچ جايي به جامعه ارائه نشده است. اما اكنون به همت ايشان مجموعه اي نظاممند، با زيربناييترين انديشههاي اسلامي در اختيار جامعه قرار گرفته است. اين طرح بهگونهاي است كه براي هر قشري كه اجرا شده، بدون استثناء گفته اند: تاكنون هيچ طرح و برنامه ي آموزشي به اين اتقان، جذابيت، غناي فكري، اقناع كننده، نظم و ارزشمندي نديده اند. حتي اين طرح براي نخبگان كشوري نيز بسيار پرجاذبه بوده است. دلنوشته يكي از نخبگان كشوري اين بود: «بار ديگر به اين مكتب و اين نظام خود افتخار ميكنم»! تجربه اجراي اين طرح نشان داده است كه اگر جامعه ما به اين معرفتها دست يابد، قطعا اقامه دين را با دل و جان و با ضمانتهاي دروني انجام ميدهند. اينكه مقام معظم رهبري فرمودند اين طرح بايد فراگير شود وهرقدر براي اين طرح سرمايه گذاري شود جا دارد؛ يعني بايد تمام اقشار جامعه را در بر بگيرد. اين مطلب را كسي ميگويد كه بصيرترين فرد نسبت به نيازهاي جامعه و پياده شدن دين در جامعه است. به نظر من طرح ولايت شاهكاري است كه علامه مصباح انجام داده و فعلا بديلي ندارد. حتي كساني هم كه مي خواستند مشابهي براي آن بسازند، خود به اين نتيجه رسيدند كه جايگزين همساني نيز نميتوان براي آن آورد. اين كار حضرت علامه مصداق اين روايت است كه «لو عرف الناس محاسن كلامنا لاتبعونا» اگر زيباييهاي كلام ما را ببينند دنبال ما ميآيند؛ يعني انگيزه حركت در آنها ايجاد ميشود.
بخش ديگري كه حضرت علامه در اين راستا ايجاد كردند، يك كار ساختاري است. اين ساختار، متشكل از نيروها و فعالان فرهنگي سراسر كشور است. به لحاظ تشكيلاتي نيروهايي كه در عرصه اقامه دين فعالند، علاوه بر اينكه خود نيازمند ارتقاء فكري اند، به لحاظ تشكيلاتي نيز نيازمند يك هماهنگي و انسجام هستند. اين هماهنگي، موجب همافزايي تواناييهاي اين نيروها براي پيشبرد اين هدف ميشود. اگر اين نيروها از انسجام برخوردار نباشند، چه بسا هريك با همان انگيزه اقامه دين اثر يكديگر را خنثي كنند. لذا استاد علامه اقدام به تشكيل دفتر ارتباطات فرهنگي كردند. در دفتر ارتباطات فرهنگي هر از چند گاه يك بار به صورت كشوري و يا استاني در كنار يكديگر مينشينند و در خصوص موضوعات مختلف به تبادل نظر ميپردازند. نكته قابل توجه در اين راستا اين است كه اين تشكل براساس مواضع ديني شكل گرفته است.
بر اساس رسالت اين دفتر اولا نيروهاي فعال فرهنگي شناسايي ميشوند و با يكديگر و نوع فعاليتهاي هم آشنا ميشوند و ثانيا نقاط قوت و ضعف يك ديگر و خود را ميشناسند، و با كمكرساني به هم بر توانايي و فعاليتهاي خود ميافزايند. از همه مهمتر، اين ارتباطگيري با مركزي كه در رأس آن شخصيتي همچون آيتالله مصباح قرار داشت، كه به قول حضرت آقا: او خلأ علامه طباطبايي و شهيد مطهري را پر كرده است، موجب ميشد كه احتمال انحراف از مسير اصلي را در خود و مجموعه آنها كاهش دهند. تجربه تاريخي بسياري در اين زمينه داريم كه گروهها و تشكلاتي ايجاد شده اند و تا مدتها در مسير صحيح حركت كردند. اما بهدليل عدمارتباط و عدمدرك اين مطلب كه نيازمند به پشتوانه علمي قوي هستند، دچار انحراف شدند و زاويه گرفتند.
يكي از خصوصيات جناب عالي اين است كه سالهاي زيادي در كنار علامه مصباح رضوانالله عليه به فعاليت پرداختهايد و از نزديك با ويژگيهاي مديريتي ايشان آشنا شدهايد، لطفا هر چند كوتاه به ويژگيهاي مديريتي ايشان بپردازيد؟ آيتالله رجبي: يك مدير توانمند و مطلوب بايد دقيقاً بداند مجموعه خود را به كجا ميخواهد ببرد ظرفيتها و نقايص و تهديدها و فرصتها را شناخته باشد و خطوط كلي مسير را ترسيم كرده باشد و برنامه عملياتي براي رسيدن به هدف را دقيقاً تدوين كرده باشد و آيتالله مصباح(ره) چنين بود علامه برنامه راهبردي داشتند. ايشان در تمام حركتهاي خود، در هر موردي كه وارد ميشدند، معلوم بود كه رسالت و هدف اصلي او چيست. اهداف ايشان بلند مدت و آيندهنگرانه و در عين حال واقع بينانه و قابل وصول بود لذا به صورت شفاف حد و مرز كار را مشخص ميكردند و ما متوجه ميشديم به چه سمت و سويي ميخواهيم برويم. ايشان علاوه بر برنامه راهبردي، برنامه اجرايي هم داشتند. يعني حقيقتا معلوم بود كه براي رسيدن به اين هدف چه كاري بايد انجام دهيم. علاوه بر آن براي تحقق آن هدف، ساختارسازي و سازماندهي ميكردند، و همواره ميفرمودند سازماني لازم است تا متولي اين برنامه شود و آن را اجرا كند. يعني ساختار سازماني مشخصي را تعيين كرده و همه اين مؤلفهها را با توجه و متناسب با تهديدها و فرصتها و ظرفيتها و نواقص و با رويكرد تحولي تنظيم كرده بودند و اين امر نه تنها در كلان مؤسسه بلكه در خرده نظامهاي مؤسسه هم مورد توجه بود.
مسئله ديگر نظارت است. ايشان بسيار دقيق و گاهي از چند كانال، بر امور نظارت داشتند كه چگونه برنامهها پيش ميرود. ايشان با يك نظارت رسمي و نظارتهاي غيررسمي برنامهها را كنترل ميكردند. در كنار اين نظارت با تأسيس معاونت فرهنگي توصيههاي خود و مركز تربيت مربي اخلاق خود كنترلي و ضمانت اجرايي دروني ايجاد كرده بودند.
موضوع ديگر بحث بازخوردگيري است. بسياري از برنامهها را ايشان به صورت آزمايشي و يك ساله يا دو ساله و حتي شش ماهه اجرا ميكردند. بعد از بازخوردگيري و انجام اصلاحات، براي يك دوره ميان مدت آن برنامه و ساختار را اجرا ميكردند.
در كارهاي مديريتي بحثي تحت عنوان «رهبري سازمان» مطرح ميشود. نكته مهم اين است كه سازمان و نيروي انساني توان علمي، مهارتي رهبري سازمان را، پذيرفته باشد و رهبري بتواند رابطه عاطفي با مجموعه خود برقرار كند. حضرت علامه يك چنين شخصيتي داشت. لذا همه مجموعه ميدانستند كه ايشان به لحاظ علمي بسيار توانمند هستند و همواره تجربه ميكردند كه نظري كه ايشان ميدهند، نظري بسيار صائب است. وقتي در هيئت رئيسه بحثي ميشد، ابتدا افراد نظر ميدادند و ايشان جمعبندي ميكردند و در آخر نظر خويش را عنوان ميكردند. نظري كه ايشان ميدادند و يا تصميمي را كه تعيين ميكردند، همه معترف بودند خيلي از نكاتي را كه از آن غافل بوديم، ايشان توجه داشتند. از طرف ديگر همه به لحاظ عاطفي، ارتباطي بسيار صميمي با ايشان برقرار ميكردند. اين به دو لحاظ بود، يكي اينكه ايشان داراي شخصيت معنوي بودند و ديگر اينكه ايشان نسبت به زير مجموعه، بسيار دلسوز بودند. اين دو خصوصيت منجر به ايجاد يك رابطه عاطفي عميق ميشد و اين بسياري از مشكلاتي كه متوجه سازمان بود را براي افراد قابل تحمل ميكرد. و در كنار اين ويژگيها قاطعيت و توكل ايشان بود كه مصداق فاذا عزمت فتوكل عليالله بودند.
از ويژگيهاي مديريتي ديگر ايشان، توجه بسيار شديد به رشد دادن نيروهاي زيرمجموعه بود يكي ديگر از ويژگيهاي مديريت ايشان، سعه صدر، كه اساس كار مديريتي است، بود. گاهي از سعه صدر ايشان انسان تعجب ميكرد. بسيار اتفاق ميافتاد كه در مشكلات و بحرانهايي كه پيش ميآمد افراد سراسيمه ميآمدند و عنوان ميكردند كه در مواجهه با مشكل پيش آمده، چه بايد كرد. ايشان با آرامش دو سه جمله ميگفتند با همان دو سه جمله، آن چنان آرامشي ايجاد ميكردند كه گويا مسئلهاي رخ نداده است. آنوقت همه در شرايط آرامش به فكر راه حل ميرفتند.
اين سعه صدر در برخورد با مخالفان نيز تجلي پيدا ميكرد. حتي اگر كسي كه مخالف او بود ميآمد و از ايشان مشورت ميخواست، كاملا صادقانه و دلسوزانه، به او مشورت ميداد. در كارهاي اداري هم همينگونه بود. البته در جايي كه احساس ميكردند كساني آگاهانه در صدد تحريف و تخريب و تضعيف ارزشها و آرمانهاي ديني هستند به تعبير خودشان عاطفه را حاكم نميكردند بلكه عمل به وظيفه را مد نظر خود قرار ميدادند..
نكته ديگر مديريتي ايشان اين بود كه بسيار مقيد به كار كارشناسي بودند. اجازه نميدادند نسبت به هيچ كاري بدون نظر كارشناسي تصميمگيري شود. گاهي بعد از كار كارشناسي باز ميفرمودند: هنوز كافي نيست، برويد باز بررسي كنيد. اين روحيه ايشان ناشي از يك انگيزه ديني بود. همواره ميفرمودند ما پيش خدا مسئول هستيم.
ويژگي ديگر مديريتي ايشان، كار مخلصانه و حساسيت روي مسئله بيتالمال بود. همواره خود را در اين رابطه پيش خدا مسئول ميدانستند. آنچه كه از بيتالمال در اختيار ايشان بود از آنها به صورت بهينه و تحت موازين ديني بايد استفاده ميشد.
مهمترين ويژگي كه در همه كارهاي ايشان وجود داشت و رمز موفقيت ايشان بود و در كلام ايشان نيز تجلي مييافت، اين بود كه كارهاي ايشان براي خدا بود و به توسل به اهل بيت عنايت ويژهاي داشت. واقعا معتقد بودند و ما هم در طول اين مدت كه خدمت ايشان بوديم نمونههاي فراواني را ديدهايم كه توصيه اكيد بر توسل به اهل بيت(ع) ميفرمود.
از اين وقتي كه در اختيار نشريه پويا قرار داديد صميمانه تشكر ميكنيم.