اگر بخواهيم ۸ سال دولت آقاي روحاني را در يك كلمه بگنجانيم مي توان از اين عنوان استفاده كرد« دولت فرصت سوز» زيرا در اين ۸ سال با بي تدبيري و ندانم كاري يا خوباختگي و دگرانديشي، فرصت هاي زيادي را سوزانده است كه به اين راحتي ها قابل جبران نيست. برخي از آن از اين قرار است.
قاسم روانبخش: اگر بخواهيم ۸ سال دولت آقاي روحاني را در يك كلمه بگنجانيم مي توان از اين عنوان استفاده كرد« دولت فرصت سوز» زيرا در اين ۸ سال با بي تدبيري و ندانم كاري يا خوباختگي و دگرانديشي، فرصت هاي زيادي را سوزانده است كه به اين راحتي ها قابل جبران نيست. برخي از آن از اين قرار است:
۱. فرصت هسته اي: تجربه نشان داده است كه امريكايي ها و به تبع آن ها اروپايي ها هيچ گاه زبان ديپلماسي نفهميده اند بلكه تنها زبان قدرت و زور مي فهمند. در فاصله سال هاي ۸۴ تا ۹۲ كه جمهوري اسلامي با تمام توان به دنبال توليد قدرت بيشتر بود مواضع غربي ها در برابر ايران بسيار نرم و ملتمسانه بود. در مذاكرات هسته اي اين ايران بود كه مكان مذاكرات را مشخص مي كرد و غربي ها را به دنبال خودش مي كشاند. زماني كه خانم اشتون در استامبول تركيه با ژست مقتدرانه خواست ميز مذاكره را ترك كند، آقاي دكتر جليلي با دادن شماره تلفن خودش كه روي كاغذ كوچكي نوشته شده بود به خانم اشتون گفت هر وقت پشيمان شدي مي تواني با اين شماره تماس بگيري. و البته طولي نكشيد كه نماينده اتحاديه اروپا پشيمان شد و به مذاكره باز گشت. زيرا بخوبي مي دانست كه هرچه مذاكرات تعويق بيفتد ايران در اين صنعت هسته اي مقتدرتر مي شود. زماني كه اشتون به مذاكره بازگشت ايران به غناي ۲۰ درصد نيز دست يافته بود و در حال تبديل به ميله سوخت براي راكتور تهران بود. از اين رو، در مذكرات آلماتي۲ حاضر شدند چنان چه ايران غني سازي ۲۰ درصد را تعليق ( نه نابود) كند، يكي از دو تحريم مهم بانكي يا نفتي را بردارند. ولي موضع مقتدرانه ايران در برابر اين پيشنهاد اين بود كه بايد هر دو تحريم مهم برداشته شود. گزارش اشتون در دور بعدي مذاكرات اين بود كه همه كشورهاي حاضر در مذاكرات، جز انگليس، پيشنهاد ايران را پذيرفته اند. تنها انگليسي ها گفته بودند چند ماهي تا انتخابات رياست جمهوري ايران باقي نمانده است، ما فعلا مذاكرات را تا برگزاري انتخابات تعليق مي كنيم. ممكن است در ايران تحولاتي رخ بدهد و فردي سر كار بيايد كه مسير مذاركرات را تسهيل كند. پيش بيني انگليس ها درست بود فردي به ميدان آمد كه از همان آغاز رقابت هاي انتخاباتي شعار مذاكره با روش برد- برد يعني ۵۰-۵۰ مي داد.اين تغيير نگرش موجب شد همه فرصت هايي كه براي رفع تحريم هاي ظالمانه پيش آمده بود بسوزد و ما را به خانه اول برگرداند. ۲ سال مذاكره برد- بردگونه به سرانجامي به نام برجام انجاميد كه ايران را در منابع هسته اي خلع سلاح كرد و نه تنها هيچ يك از تحريم ها برداشته نشد بلكه بر تحريم هاي ظالمانه نيز افزوده شد. قيمت ارزهاي خارجي در برابر پول ايران ده برابر شد و قيمت كالاهاي اساسي مردم به سه تا ۱۰ برابر افزايش يافت.
۲. فرصت سرمايه گزاري كشورهاي شرقي در ايران به خاطر دلبستگي مفرط به غرب، در طول ۸ سال حاكميت اين دولت، فرصت هاي طلايي سرمايه گزاري چيني ها و روس ها را در كشور سوزانده شد؛ در حالي كه چيني ها در صنعت نفت كشور مشغول فعاليت بودند به خاطر تمايل شركت هاي شل انگليسي و توتال آمريكايي عذر آن ها خواسته شد و آن ها را كنار گذاشتند. در نتيجه: با آمدن ترامپ و نقض عهد برجام آن شركت ها از ايران رفتند و باز هم دست ايران خالي شد و اين فرصت هم از دست رفت. به اميد فعال شدن كانال خيالي اينستكس اروپايي ها، عملا مراودات ما با كشورهاي شرقي به حاشيه رفت. قرارداد ۲۵ ساله با چين كه با سفر رييس جمهور چين در سال ۹۴ مي توانست تحولات مهمي در عرصه اقتصادي ايجاد كند به خاطر اعتماد مفرط به غرب از ميان رفت و امروز ديگر چيني ها به ما اعتمادي ندارند، به طوري كه اخيرا به رغم پيام هاي اعتمادبخشي كه به آن ها داده شد تمايلي به بستن اين قرارداد از خود نشان ندادند.
۳. فرصت سوزي انتخاب بايدن با تغيير هيات حاكمه امريكا و شكست سنگين ترامپ انتظار مي رفت كه از اين فرصت نيز به نفع كشور و ملت ايران استفاده شود. دولت ايران مي بايست با تبعيت از سياست هاي امام خامنه اي، عزتمندانه حركت مي كرد و بدون شتاب گيري در اين مساله،تصميمي مدبرانه مي گرفت. امريكايي ها به دليل مشكلات سنگين داخلي كه برخي از آن ها را در مناظرات اخير از زبان بايدن بيان شد، اولويت خود را به حل مسائل داخلي قرار خواهند داد.آمريكاي دوره بايدن، به خصوص درگير مشكلات فزاينده اقتصادي، اجتماعي، سياسي و امنيتي است. آمريكا چه با تصويري كه خود بايدن در مناظرات تلويزيوني ارائه داد و حاكي از وضع بحراني اقتصاد آمريكا و نياز فوري آن به دستكم پنج تريليون دلار -يعني حدود دو برابر بودجه سالانه- براي هزينه در موارد بحراني بود و چه با تصويري كه باراك اوباما پس از انتخاب بايدن مطرح كرد و حاكي از درگير شدن آمريكا در بحران عميق اجتماعي و امنيتي است، ناگزير به «درون» خود سرگرم ميشود و رفع بحران اقتصادي را در اولويت قرار ميدهد. براين اساس «هنري كيسينجر» كه معدل عقل جامعه سياسي آمريكاست، به بايدن گفت: «اولين اولويت تو بايد حل اختلافات با چين باشد چرا كه آمريكا توان مديريت درست چنين اختلافاتي به نفع خود ندارد.» دعوت كيسينجر بيانگر آن است كه آمريكا بايد صحنه رقابت با «قدرتها» را ترك كند و وارد چالشهاي خارجي كه توان اثرگذاري جدي بر آن ندارد، نشود. بلكه بايد در صدد حل معضل روابط با كشورهاي چين و ايران و روسيه بر مي آيد. در آن هنگام بود كه ايران مي توانست مقتدرانه شرط و شروط بگذارد و از جمله آنها اين كه همه خسارت هايي كه امريكا با خروج از برجام بر ايران تحميل كرده است، جبران كند. متاسفانه اين فرصت نيز از دست رفت و با مصاحبه ها و پيغام پسغام هايي كه به بايدن فرستاده شد، عملا نشان دادند كه به بازگشت امريكا به برجام بسيار نيازمند هستند و حاضرند براي بازگشت امريكا به برجام با دولت بايدن مذاكره كنند! آن ها هم كه نيازمندي تيم ايراني را اين گونه يافتند براي بازگشت به برجام شرط و شروط گذاشتند كه براي بازگشت ما به برجام بايد موشك هاي ايران نابود و قدرت منطقه اي ايران محدود شود. شروطي كه به هيچ وجه از سوي ملت ايران پذيرفتني نيست. بنابر اين باز هم فرصتي ديگر را سوزاندند و كشور را در شرائط تحريم نگه داشتند.