نكته مهمي كه بايد به آن توجه كرد اين است كه قرارداد ايران و چين يك تعامل سياسي است نه سيطره سياسي؛ به همين دليل بعد از نهايي شدن بر اساس اصل ۷۷ قانون اساسي بهصورت لايحه به مجلس شوراي اسلامي فرستاده خواهد شد و بند بند آن به تصويب نمايندگان مجلس خواهد رسيد. برخلاف برجام كه بر اساس سيطره سياسي صورت گرفت و سعي ميشد كه مردم و نمايندگان آنها نسبت به محتواي آن بياطلاع بمانند.
پس از انقلاب اسلامي همواره سه جريان در برابر انقلاب اسلامي صف آرايي كرده و ميكنند يكي از آنها جريان غرب گرايي است كه بر اساس پذيرفتن مباني غربي مانند ليبراليزم و اومانيزم و سكولاريسم به مخالفت با حكومت الهي و ديني ميپردازد و خواهان حاكميت ليبراليزم بر همه جهان از جمله ايران است. و گروه دوم گروهي هستند كه هر چند در مباني غربگرا نيستند ولي از نظر سياسي به غرب وابستهاند. اين افراد كه نقش جاسوس يا حقوق بگيران غير رسمي ايفا ميكنند عملا بر همان ريلي حركت ميكنند كه گروه اول براي آنها طراحي كردهاند. گروه سوم سرخوردگان سياسي هستند كه بنا به دلايلي از انقلاب و نظام اسلامي سرخورده شده اند؛ اين گروه نيز همواره در پازل جريان اول ايفاي نقش ميكنند و در چارچوب تامين منافع غربيها حركت ميكنند.
بر اساس تقسيم بندي فوق، جريان فكري غربگرا كه امروزه تحت عنوان اصلاحطلب فعاليت ميكنند، همواره قبله آمال خود را غرب دانسته و ميدانند. سخن معروف تقي زاده كه براي پيشرفت بايد از فرق سر تا نوك پا غربي شد بعدها در شعار آقاي خاتمي تبلور پيداكرد كه اظهار داشته بود «تنها راه پيشرفت از راه غرب ميگذرد» آقاي روحاني نيز در كتابهايي كه تحت اشراف ايشان در مركز مطالعات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت توسط تيم غربگرايش به رشته تحرير در آمده بر حرف تقي زاده و خاتمي مهر تاييد زده، اظهار داشته است كه براي پيشرفت كشور، چارهاي جز تعديل نداريم و بايد براي رسيدن به نقطه كمال و پيشرفت كه همان تمدن غربي است از بخشي از هويت خود دست بكشيم. ايشان بارها در سخنرانيهاي رسمي خودش، امريكا را بهعنوان كدخداي جهان پذيرفته و به اين نكته اذعان كرده است كه جز از طريق تعامل با كدخدا به پيشرفت نخواهيم رسيد. با اين نگاه بود كه با شعار برد- برد در تبليغات انتخاباتي، افق حركت خودش را حركت به سمت كدخدا نشان داد و بعد از پيروزي درانتخابات نيز همت خويش را بر روي غرب و بهويژه امريكا متمركز كرد. اين باور به غرب به اندازهاي عميق است كه در ۷ سال گذشته، به رغم لگدپراكنيهاي مكرر امريكا و اروپا و نقضهاي مكرر آنها در برجام، هنوز اميد اين جماعت به غربيها قطع نشده است و به دنبال پيدا كردن فرصتي براي برقراري ارتباط ميگردند. يادمان نميرود كه اين جماعت همواره از شرق رويگردان بوده و كشورهاي روسيه و چين را دشمناني بس خطرناكتر از امريكا و انگليس القا ميكردهاند. به همين دليل بود كه در فتنه ۸۸ بهجاي مرگ بر امريكا به چين و روسيه مرگ ميفرستادند! كساني كه تنها راه نزديك شدن به غرب را بريدن از شرق ميدانستند تلاش ميكردند با بستن دست شرقيها در سرمايه گزاري، دست غربيها را باز بگذارند و منتشان را نيز بكشند. به همين دليل بود كه در مذاكرات برجام، ناگهان مذاكرات از ۱+۵ خارج شد و به مذاكره مستقيم با امريكا تبديل شد و ظريف تنها با جان كري قدم ميزد. در اولين سفر حسن روحاني به امريكا، نيز وي از ادب و هوش اوباما به شدت تعريف و تمجيد ميكرد و روساي كشورهاي غربي در صف ديدار قرار ميگرفتند ولي روساي جمهور كشورهاي وابسته به شرق و مخالف امريكا مانند ونزوئلا، اجازه شرف حضور نمييافتند! زماني كه قرار شد تحريمهاي هستهاي تعليق شود و سرمايه گذارهاي خارجي به ايران سفر كنند هياتهاي ۱۵۰ نفره غربي با طمطراق خاصي به ايران سفر ميكردند با شركتهاي بزرگ و كارتلهاي نفتي مانند شل امريكايي قرارداد بسته شد و شركتهاي چيني را مرخص كردند. و براي خريد هواپيما با ايرباس و بويينگ قرار داد بسته شد و هواپيماهاي غربي جزو بهترين پرندههاي دنيا شناخته شدند. اما طولي نكشيد كه غربيها همه عهدهايشان را شكستند نه هواپيمايي آمد و نه نفتي براي كشور توليد شد. حالا بعد از گذشت ۶ سال از امضاي برجام، و گذشت سه سال از پاره شدن آن توسط ترامپ، و به ياس مبدل شدن اميدهاي واهي به اروپا و تشديد تحريمهاي ناجوانمردانه آمريكا، نگاه دولت مردان هر چند ديرهنگام به شرق متوجه شده و ميرود كه قراداد اقتصادي طولاني مدت مهمي با چينيها بسته شود.
برغم بيمهريهاي دولت روحاني به روسيه و چين، اين دو كشور با نگاه مثبت به ايران نگريستهاند و در قطعنامههايي كه امريكا و اروپا بر ضد ايران به تصويب ميرسانند با اعمال حق وتو، نقض كردهاند. اين نگاه مثبت، مرهون دو عامل اساسي است:
۱. سياست ورزيهاي مومنانهاي است كه امام خامنهاي نسبت به اين دو كشور داشتهاند. ايشان همواره بر اين نكته تاكيد داشته و دارند كه با همه كشورهاي جهان مراوده اقتصادي داشته باشيم و همه تخم مرغهاي خود را در سبد غربيها نگذاريم. تاكيد بر مراودات اقتصادي با ۱۴ كشور همسايه نيز از دستورات موكد معظم له است. سفر رييس جمهور چين به ايران و ديدارش با امام خامنهاي نقطه عطفي در روابط دو كشور به حساب آمد. رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديداري كه با شي جين پينگ داشت، با اشاره به سياستهاي سلطهگرانه برخي كشورها بهويژه آمريكا و همكاري غيرصادقانه آنها با كشورهاي ديگر تاكيد كرده بودند: «اين وضعيت موجب شده است كه كشورهاي مستقل، بهدنبال همكاريهاي بيشتر با يكديگر باشند و توافق ايران و چين براي روابط استراتژيك ۲۵ ساله در همين چارچوب است كه بايد با پي گيري جدي دو طرف، توافقها حتماً به مرحلهي عملياتي برسند». رهبر انقلاب اسلامي با اشاره به تمايل و نگاه به شرق در فرهنگ ايراني گفته بودند: «غربيها هيچگاه نتوانستهاند اعتماد ملت ايران را جلب كنند». امام خامنهاي، سياست آمريكا نسبت به ايران را در ميان كشورهاي غربي، بدتر و خصمانهتر دانسته و افزوده بودند: «همين سياستهاي خصمانه موجب شده است كه ملت ايران و مسئوولان كشور، گسترش روابط با كشورهاي مستقل را پيگيري كنند». «شي جين پينگ» رئيس جمهوري خلق چين هم در اين ديدار با اشاره به مزيتهاي فراوان «جغرافيايي، انساني و انرژي ايران» گفت: «اقتصاد چين و ايران مكمل يكديگر هستند و در اين سفر درخصوص برنامهريزي براي همكاري استراتژيك ۲۵ ساله به توافق رسيدهايم و آماده گسترش و تعميق همكاريها در بخشهاي فرهنگي، آموزشي، فناوري، نظامي و امنيتي در سطح شركاي راهبردي هستيم».
۲. عامل دوم به نگاه اين دو كشور به جهان و منطقه بر ميگردد. زيرا بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و شكل گيري نظم جديد جهاني، امريكاييها خود را قدرت علي الاطلاق جهان داستند و خود را كدخداي دهكده جهاني ناميدند. امريكا در صدد بود با تسلط بر منطقه و در اختيار گرفتن آب راههاي كليدي و منابع انرژي گلوگاه همه كشورهاي جهان را در اختيار بگيرند. ولي چين و روسيه دو قدرتي هستند كه ميتوانند دو تمدن اورتدكسي و كنفوسيوسي را رقم بزنند و تمدن امريكا را به چالش بكشند. ولي اين دو تمدن، ظرفيت گفتماني براي جهان ندارند روسها و چينيها ميدانند كه بدون تمدن اسلام ايراني نميتوانند تمدن امريكايي را به چالش بكشند. اين ايران است كه ميتواند امريكا را در منطقه بيرون كنند. از اين رو در سالهاي اخير تلاش ميكنند جلوي فشارهاي امريكاييها عليه ايران بگيرند و البته بازار ايران نيز ميتواند براي اقتصاد چين فرصت طلايي باشد.
اكنون كه اين قرارداد به روزهاي انعقادش نزديك ميشودغربگراياني ك هيچ گاه حاضر نشدند از فكت شيت برجام پرده برداري كنند و همواره از ضرورت محرمانه بودن آن سخن به ميان ميآوردند، اين روزها از ضرورت شفاف بودن اين قراداد سخن به ميان ميآورند. عدهاي نيز كه نان و آبشان در تحريم تامين ميشود و بهترين تعبير براي آن ها«كاسبان واقعي تحريم» است، اين قرار داد را مورد بدترين حملات قرار داده به گونهاي وانمود ميكنند كه گويا قرار است ايران به يكي از مستعمرات چين تبديل شود! از ربع پهلوي گرفته تا صادق زيباكلام و احمدي نژاد و... همه اين قرار داد را زير تيغ خود گرفتهاند. احمدي نژاد كه اين روزها اسب خود را براي ورود به انتخابات ۱۴۰۰ زين كرده است اين قرارداد را به دليل مخالفت با خواست و اراده ملت ايران فاقد اعتبار دانسته است. ربع پهلوي نيز كه در مهد امريكاي جنايتكار زندگي ميكند با حمله به اين قراداد مينويسد رژيم ايران در پي تاراج منابع ملت ايران و بازكردن پاي ارتش چين به ايران است. صادق زيباكلام نيز در اين باره مينويسد دليل مخالفت بسياري از ايرانيان با توافق باچين به بياعتمادي به پكن باز ميگردد، مشابه همان بياعتمادي البته به روسها هم هست. برخلاف بسياري از مسؤولان مان كه مريد و سر سپرده روسها و چينيها شدهاند. ايرانيها تحصيل كردهتر نه به چين و نه به روسها اعتمادي ندارند.» برخي نيز از فروش جزيره كيش به چينيها در اين قرار داد سخن به ميان آوردهاند و فضاي مجازي را از اين دست مطالب پر كردهاند. نوع حملات پادوهاي امريكا در داخل نشان ميدهد كه امريكاييها از شكست هژموني خويش و شكسته شدن ديوار تحريمها سخت يه وحشت افتادهاند و غربگرايان نيز از اين بيم دارند كه در دادگاه ملت پاسخي براي عملكرد ۷ ساله اشان نداشته باشند. بيترديد در صورت انعقاد قرارداد و شكسته شدن تحريمهاي ظالمانه امريكا اين جماعت بايد به مردم پاسخ بدهند كه چرا فرصتهاي ۷ ساله كشور را از بين بردهايد و چرا اين زندگي سخت را بر مردم تحميل كرده ايد. اميدواريم قرارداد ۲۵ ساله با چين فصل جديدي در تقابل با تحريمهاي ظالمانه غربيها باشد و به هژموني كدخدامحوري امريكا پايان دهد.كشور باز كند.