اگر علامه مصباح را صرفا يك عالم ديني و يك فيلسوف مسلمان بناميم، از شناخت حقيقت او غافل شدهايم و در حق او جفا روا داشتهايم؛ ميراث علامه مصباح يزدي براي مردم و ايران، چيزي فراتر از يك جهد و جهاد علمي است؛ او مرد ميدان سياست عقلاني و شرعي و كنشگري براساس منافع جمعي مردم بود.بايد هوشيار باشيم كه كدام مصباح را ميخواهند معرفي كنند؛ يك معلم عالم و بااخلاق يا كنشگري كه پاي ولايت ايستاد، منافع مردم برايش اصل بود و در اين راه دوگانههاي سياسي را كنار زد؟
كوشش آيتالله مصباح از طريق ارتباط با جوانان، نقشآفريني اجتماعي گسترده و حضور فعال در بزنگاههاي سياسي-اجتماعي براي پيوند زدن دانش انتزاعي به نگارش درآمده در مكتوبات ايشان به واقعيات عيني در دو عرصهي درهم نميده «سياست و اجتماع»، همان نقطه كليدي است كه موجبات تمايز واضح ايشان با ساير علماء را فراهم آورده است.
نخستين ويژگي ايشان تلاش در راستاي تبيين و تدوين مباني فكري و فلسفي نظامها و ساختارهاي حكومت اسلامي از راه تدوين فلسفه علوم انساني و توليد علوم انساني اسلامي بود. در همين مسير ايشان ابتدا مؤسسه در راه حق و پس از آن مؤسسه امام خميني(ره) را راهاندازي كردند.
آيتالله مصباح در اواسط دهه ۷۰ شمسي به عنوان يكي از روحانيون مورد وثوق رهبر انقلاب بود كه ماموريت «تقويت» مباني اعتقادي و سياسي دانشجويان را برعهده گرفت و در يك دوره ۲۰ ساله توانست به بيش ۶۰ هزار نيرو به صرت مستقيم و صدها هزار دانشجوي ديگر آموزش غيرمستقيم دهد؛ در حال حاضر برخي از تربيتيافتگان اين طرح در بخشهاي مختلف نظام داراي مسئوليت هستند.
همانهايي كه در سال ۱۳۸۸ در مقابل راي مردم ايستادند امروز به دنبال تحريف و وارونه جلوهدادن مسائل كشور هستند، براي نمونه، مديريت خود را عالي دانسته و ريشه تمام مشكلات كشور را آمريكا و تحريم مي دانند.
يكي ديگر از اين شاخصها، قدرت نرم افزاري و فناوري هاي علمي است؛ ما توانسته ايم در عرصه فناوري هاي نوين هسته اي، نانو تكنولوژي، هوا فضا، ماهواره، پزشكي و... به قدرت اول منطقه تبديل شويم.
اين «دانشمندِ هستهاي»، قربانيِ عمليّاتِ شناسايي در متنِ «روندِ رسميِ اعتمادسازيِ دولتِ ضعيف با آمريكا» شد، نه عمليّاتِ جاسوسي و تعقيب و مراقبتِ غيررسمي ...! تفنگي كه اين گلولهها از آن شليك شدند، در همان «دستِ چُندنيِ با روكشِ مخملي» قرار داشتند!
ابتدا بايد تاكيد شود كه در فضاي روابط بينالملل روي آوردن يك يا چند كشور به ابزار تحريم نه تنها نشانهي قدرت نيست، بلكه به معناي پذيرش قدرت كشوري است كه امكان هرگونه تهديد سخت و نرم را با قدرت نظامي، منطق و استدلال منتفي كرده و واكنشي از روي استيصال و بيمنطقي است.
اگر بخواهيم ۸ سال دولت آقاي روحاني را در يك كلمه بگنجانيم مي توان از اين عنوان استفاده كرد« دولت فرصت سوز» زيرا در اين ۸ سال با بي تدبيري و ندانم كاري يا خوباختگي و دگرانديشي، فرصت هاي زيادي را سوزانده است كه به اين راحتي ها قابل جبران نيست. برخي از آن از اين قرار است.